سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ایران و مصر - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : رضا سالاری

عنوان : ‫حفظ دموکراسی، مهمترین دغدغه فکری مردم کشورهای سرمایه داری لیبرال غرب
‫حفظ دموکراسی، مهمترین دغدغه فکری مردم کشورهای سرمایه داری لیبرال غرب، که فرهنگ غالب جهان امروز گشته. ایده سوسیالیزم و کمونیزم وقتی دوباره جذاب میشود که مردم از این فرهنگ غالب نا امید شوند!

‫۱. ‫تاریخ انسان و بشریت ثابت نموده که بشر همواره آزادی را بر عدالت مقدم قرار داده! یعنی اول آزادی و دموکراسی بعد عدالت سوسیالیستی

‫۲. تاریخ مناسبات اجتماعی بشر ثابت کرده که انسانها پندار و گفتار و کردارشان در اثر اعتماد به همقطاران، دوستان و آشنایان و دوروبریان که در طول زندگی با آنها در ارتباط تجربی بودند، شکل گرفته و توسعه و رشد کرده تا شخصیت منحصر بفرد هریک را، با توجه به فرهنگ و هوش و استعداد و تجربه منحصر بفردشان، تعریف کند. این امر معمولاً و بویژه در دوران جوانی اتفاق میافتد، یعنی کسانی که در دوران جوانی، دورانی با بیشترین امید و خوشبینی به زندگی و آینده، با داشتن کمترین تعهدات و مسئولیت های خانوادگی، و داشتن بالاترین روحیه و قدرت و استعداد در یادگیری و تجربه اندوزی در کنار یک روحیه مثبت حداقلی ازانتظارات و نیازهای مالی و اقتصادی زندگی، که همه اینها غالباً شرایط نیاز فکری و فلسفی جهان بینی انسان را تقویت میکنند، دوست و رفیق شده اند.

‫۳. تمام انسانها در اثر همین تجربیات متنوع و روند تأثیر پذیری پویا از یکدیگر در مناسبات اجتماعیشان، مدام در حال تغییر و تحول به نوع دیگری از انسان ها میشوند.

‫۴. بعبارت دیگر طبقه انسان اجتماعی موضوع ثابتی نیست. نه انسان ثابت است و نه طبقه ای که او بدان تعلق دارد. آرزوی انسان طبقه پایین و زحمت کش همیشه در جهت انباشت تخصص و تجربه و مال و امکانات زندگی و رسیدن به و یا پیشی گرفتن از باتجربه ترین، داناترین، متخصص ترین، بالاترین و مرفه ترین لایه ها و طبقات اجتماع، در اثر امید و اندیشه بهبود و رونق و رنگی کردن زندگی، جلو میرود!
فقط در یک محیط دموکراسی انسان قادر به انجام چنین تغییری در زندگی خود میباشد. انسان در محیط غیر دمکرات، که شالوده اش بر سنت و ثابت بودن و محافظه کاری است، معمولاً چنین فرصتهای رشد و و تغییرو تحول را ندارد. ثابت ماندن محیط، انسان درون خودرا نیز ثابت و محبوس و در نتیجه تحت استبداد نگه میدارد!

‫۵. تلاش و تنش روحی و جسمی، عدم امنیت شغلی و مالی، ترس از بیکاری و یا حقوق پائین بیکاری، همه اینها، هزینه های بسیار بالایی است که انسان درون نظام سرمایه داری لیبرال، در حال حاضر برای داشتن حقوق آزادی و اختیار تغییر شغل و سطح زندگی خود و خانواده خود و داشتن رأی مساوی در بالا و یا پائین کشیدن هر نماینده ای، هر سیاستمدار و هر دولتمردی در هر زمانی، ترجیح داده است و یا میدهد که بپردازد!

‫۶. کارگر و زحمتکش نظام سرمایه داری لیبرال دقیقاً بدلیل امید به بهبود و تغییر سطح زندگی داشتن و خوشبین بودن به آینده خود و یا حداقل، آینده فرزندانش، حاضر نیست ایده یک حکومت سوسیالیستی یکنواخت و غیر پویا و ثابت را بپذیرد.

‫۷. آرمان و ایده آل جامعه بی طبقه سوسیالیستی و یا کمونیستی، در حال حاضر میتواند برای بخشی از انسانها، بخصوص برای گرسنگان، بیکاران و بی تخصصان، و محرومان و بی خانمانان طبقات و لایه های فقیر اجتماعی، جذاب باشد ولی فعلاً ایده آل و آرمانی عمومی نیست. در حالیکه، آرمان و ایده رفع برده داری و رفع تبعیض نژادی با زمان و سیر تاریخ به جلو گسترش یافته و مقبول و مجذوب مردم بیشتری قرار گرفته است.

‫۸. اندیشه کمونیزم به علت ازدست دادن و نداشتن اعتماد از طرف بخش های بسیار مهمی از جامعه سرمایه داری لیبرال و غیبر لیبرال فعلاً در کنج عزلت بسر میبرد

‫۹. فقط انباشت ثروت چند صد تریلیونی جهان، و توزیع ناعآدلانه و تمرکزی عمده ثروت جهان در دست چند صد هزار نفر از جمعیت چند بیلیونی جهان، عامل انقلاب سوسیالیستی مردم نمیشود. عوامل انقلاب سوسیالیستی بسیار بیشتر از این عوامل است که در این خلاصه یادداشت نمیگنجد!

‫۱۰. بشر امروز هنوز به بهبود شرایط زندگی خود و خانوده اش در نظام های سرمایه داری لیبرال دموکرات امید دارد، و بهمین ‫دلیل در صدد تخریب و جایگزینی آن با انقلابات سوسیالیستی سنتی، نظیر اکتبر ۱۹۱۷، نیست!

۱۱. دغدغه بشر امروز قرن بیست و یکمی، جنبش های دموکراسی طلب میباشد. بشر امروز دیگر همچون بشر اوائل قرن بیستم بدنبال امنیت سوسیالیزم و کمونیزم سنتی ولی ناقض دموکراسی نمی باشد.

۱۲. برای حل معظلات زندگی و کاری و حقوقی شان، عمده کارگران و زحمتکشان جهان لیبرال دموکرات امروز ترجیح میدهند به اصناف و سندیکاهای خود مراجعه کنند و اشتیاقی به سرنگونی کل نظام سرمایه داری فعلاً نشان نمیدهند!

پس اگر بخواهیم از تاریخ درس بگیریم، خلاصه معدل پندار و آرمان بشر امروز چنین است : که او بجز نیاز اولیه خوراک و پوشاک و مسکن حداقل، ابتدا، امید به بهبود دادن زندگی خود وخانواده و طبقه خود دارد، دوم، دموکراسی و آزادی میخواهد، سوم، دستیابی به حقوق بین المللی جهان غرب برای خود و مردم کشورش دغدغه ذهن اوست، و سرانجام، آرمان و ایده الش، جامعه بی دغدغه و بی طبقه سوسیالیستی و کمونیستی است، ولی بشرطی که برایش مسلم باشد به استبداد ختم نشود و فقط و فقط از طریق انتخابات و مبارزات و تلاشهای پارلمانی قابل حصول باشد.....

٣۵٣۵۷ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣٨۹       

    از : احمد صبوری

عنوان : انتخاب بین بد و بدتر
جناب آرمان
طرفداری از سرمایه داری یک چیز و رأی دادن به آن چیز دیگری است. متأسفانه در دموکراسی های بورژوازی امروزه انتخابات به انتخاب بین بد و بدتر تبدیل شده است و متأسفانه کارگران محتاط شده کشورهای چپاول آزاد(بازار آزاد نه اقتصاد آزاد) سالهاست در این چاه ویل افتاده اند.
به شما توصیه می کنم وقتتان را در جدل با گروههای فکری مارکسیستی بقول مبارک خودتان(( حاشیه ای )) صرف نکنید. و بکارهای مهمتری از قبیل شرکت در اقتصاد ازاد بپردازید. مارکسیسم تئوری انقلاب است در هنگام نیاز به انقلاب از حاشیه به میدان آمده اصلی می شود. همه روزه شرایط انقلابی حتی در طویله بورژوازی ملیتاریستی احمدی نژادی هم بر قرار نیست. بورژوازی امپریالیستی می توانسته با چپاول کشورهای حاشیه ای حد اقل رفاهی برای مردم کشورهای امپریالیستی تأمین کند اما جهانی شدن سرمایه و میل ذاتی به انباشت بیشتر یعنی نئولیبرالیسم سرمایه را بسمت استفاده از کار ارزان کشورهای حاشیه ای متمایل کرده این سر اغاز پایان دولت های رفاه در اروپا خواهد بود(به مقالات امکان دفن یابی قره گوزلو مراجعه کنید). طبقه کارگر اروپا بزودی متقاعد خواهد شد که دولت های کنیزین نه تنها به انتهای دوران مصرف خود رسیده اند که انباشت ثروت در ۳۰ سال گذشته در مقیاسی بوده است که در چارچوب نظام سرمایه داری نمی توان انتظار حفظ وضعیت کنونی رفاهی کارگران کشورهای متروپل را داشت.
امروزه ثروت انبا شته در دست ۱۰۸۰۰۰ شبه انسان ۳۲۰۰۰ میلیارد دلار است. در دوران چنین انباشتی از ثروت و وجود نیروی کار متخصص ارزان در کشورهای حاشیه ای جائی برای چانه زدن برای سوسیالیست های بورژوائی اروپائی باقی نگذاشته است.
چند ده سالی منتظر باشید. حوادث بزرگی را شاهد خواهید بود.
٣۵٣۴۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : شهریار دادور

عنوان : به خانم بنفشه
سلام
آیا به نظر شما هر انسانی که پای کمپین امضا نگذارد مستوجب سرزنش است؟
من هم مانند شما محمد قراگوزلو را می شناسم و با فروتنی خاکسارانه او اگر بیش از شما نباشد باری به همان اندازه آشنایم. او خود همواره گفته و در بخش سوم مقاله امکان یابی نولیبرالیم در همین سایت تاکید کرده که همواره در پروسه و فرایند تغییر و تکامل فکری بوده است. من و شما این روند را می دانیم و نمونه های عینی آن را می شناسیم.نویسنده ای شناخته شده مانند قراگوزلو چه چیزی برای کتمان دارد؟ کدام "نیمه پنهان"؟تردید نداشته باش بنفشه جان اگر نویسنده ما شیله پیله ای در کارش بود اگر تا کنون یک شاهی از قدرت سیاسی و غیره گرفته بود حالا شما و دوستانتان چنان ولوله و زلزله ای راه می انداختید که نگو و مپرس. تنها گناه آقای قراگوزلو این است که :
درد عشقی کشیده است که مپرس
زهر هجری کشیده است که مپرس
من از شما نمی خواهم که مانند آقای قراگوزلو یا هر کس دیگری که نمی پسندید فکر کنید اما در مذمت کسی که مثل ما فکر و زندگی نمی کند سخن گفتن شرط آزادی خواهی نیست قربانت. من هم البته شما را و شعرها و ترجمه هایتان را نمی پسندم و هرگز کتابی از شما نخریده ام اما باور کنید هرگز در باره شما اینگونه قضاوت نکرده ام.
با پوزش از خوانندگان که نظر من ربطی به مقاله نداشت.
در مورد مصر به نظر من اگر چه دولت مبارک سقوط کرده است اما با به قدرت رسیدن دولت نظامیان کار مردم دشوارتر شده است. خالی کردن میدان آزادی واقعا نگران کننده است.
٣۵٣۴۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : آرمان

عنوان : تفسیر به مطلوب
آقای بی بیان اگر حرفی برای مطرح کردن ندارید مجبور نیستید سراسیمه در مقام پاسخگویی به زدن حرفهای سبکی چون «اینقدر شاه سلطان حسینی با دگر اندیشان برخورد نمی کند» دست بزنید. آقای محترم این شما هستید که با ادبیاتی نامطلوب بجای پاسخگویی به مخالفانتان دست به ناسزاگویی زنید.
هیچکس منکر مشکلات در جوامع آزاد نیست. شکی نیست که زحمتکشان امروز با مسائل عدیده ای در دنیای آزاد درگیرند ولی بر اساس شواهد موجود آنها نه به فکر مبارزه با «سرمایه داری» بلکه به فکر دفاع و در عین حال اصلاح آن هستند. عرض بنده این است که بر خلاف اظهارات آقای قراگوزلو و دیگر همفکرانشان (و بر اساس شواهد و مدارک موجود که نیازی به تفسیرهای فلسفی ندارد) این مارکسیسم است که به پایان راه رسیده و نه اقتصاد آزاد و ناسیونالیزم. من در اینجا در مقام این نیستم که طرز تفکر آقای قراگوزلو و یا جنابعالی را عوض کنم. حقیقتش را بخواهید عقاید شخصی شما اصلاْ اهمیتی برای من ندارد. صحبت من این است که وقتی فردی عقیده ای را برای دیگران مطرح مینماید باید با دلیل و مدرک و براساس شواهد موجود حرف بزند. وگرنه هرکسی میتواند بدون داشتن کوچکترین دلیلی واقعیات را تفسیر به مطلوب کند و چون جنابعالی با بدو بیراه گفتن مانع از تجزیه و تحلیل درست وقایع گردد.
٣۵٣۴۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حمید رضا دباغ

عنوان : بی نتیجه
به عقیده من بحث با یک نفر که طرفدار سرمایه داری و بدترین نوع آن یعنی بازار آزاد است چیزی ست در حد آب در هاون کوبیدن.کسی که چشمان خود را بر جنایات رو به فزونی دولت های سرمایه داری بسته است علی القاعده در تحولات اخیر خاورمیانه باید کنار بن علی و مبارک و قذافی و امثال این ها به ایستد. مگر نه این که اینان همگی از مزدوران آمریکا بودند. کسی که از سرمایه داری بازار دفاع می کند لابد دلش برای شاهنشاه آریامهر تنگ شده و از جمهوری اسلامی مدافع عسگر اولادی و میلیلردرهائی مانند صادق محصولی و رفسنجانی راضی است. آقای آرمان شما بهتر است عرض خود نبری و زحمت به انسان های شریفی همچون صبوری ندهی.
به قول استاد احمد شاملو
تو راه راحت جان گیر و ما مقام مصاف
راحت باش آرمان جان. به دارفور و نیجریه و افغانستان و عراق و مصر و لیبی و ...نیندیش. گرچه با این تفکر هرگز دچار عذاب وجدان نخواهی شد.
در پایان صمیمانه ترین سپاس خود را نثار تلاش قلمی و تئوریک محمد قراگوزلو می کنم. انسان بزرگی که در وانفسای نان اهتمام خود را برای خدمت به کارگران و زحمت کشان بکار بسته است. با تشکر از جناب تابان و همه مدیران سایت خوب و خواندنی اخبار روز.
٣۵٣٣۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : مهران بی بیان

عنوان : واقعا ما کجا ایستاده ایم؟
برخوردی که امثال «آرمان» با چپ و منقدان سرمایه داری می نماید قطعا مثل قضیه ی «نخود سیاه» می باشد که می خواهد بحث را از مسیر خود خارج نماید وگرنه در هیچ جامعه ای لیبرال کسی اینقدر شاه سلطان حسینی با دگر اندیشان برخورد نمی کند. حداقل معلومات عمومی و دانستن زبان کشورهای میزبان کمک می که امثال «آرمان» اینقدر برای مسببان تباهی جهان جانفشانی نکند.

برخوردی هم که صبوری ی «بیقرار» بعنوان وکیل مدافع نویسنده مقاله میماید نیز دردی را دوا نمی کند .اجاز دهیم خوانندگان به پیام آقای قراگوزلو عنایت نمایند.شاید با تاکید بر این بحث بتوانیم به مبارزه ی عملی بیشتر راغب شویم و ماهم در مبارزات واقعا موجود نشان دهیم کجا ایستاده ایم. واقعا ما کجا ایستاده ایم؟
٣۵٣۲٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : بنفشه حجم

عنوان : مثل ۵۷
با ادای مهر به کاربران اخبار روز
من نزدیک به ۱۵ سال است که محمد قراگوزلو را از نزدیک
می شناسم. به افکار او آشنا هستم با روحیه اش مانوس
بوده و خلق و خویش را می شناسم.مقالاتش را با دقت
می خوانم و همه کتاب هایش را یک به یک شخم زده
و با جان و جهانش آشنایم. هیچ اغراق یا بی حرمتی در
کار نیست او خود می داند. اما با خواندن این مقاله
برای همیشه مجاب شدم که او حاضر به اندک تغییری
در منش و روش فکری خود نیست. متاسفانه محمد ما
هنوز در سال ۵۷ سیر و سلوک می کند و اگر روزی
عاشق شود حتما نام مرضیه اسکوئی را در دلش
ثبت خواهد کرد یا آبکناری را.واقعا ناامیدم کردی.
روز ۸ مارس در پیش است. دوستان! منتظر
باشید تا مقاله جدیدی در سبک و سیاق احوالات زنان
قاجاری یا همتایان و معاصران شان امثال کولونتای یا
لوگزامبورگ از محمد قراگوزلو بخوانید.در حالی که همه
وقایع تونس و مصر را انقلاب برای دموکراسی می
دانند اما نویسنده دوست داشتنی ما هنوز در بهمن
۵۷ سیاحت می کند. محمد جان عزیزم شاه مرد.
می دانی که من وقت خواندن مقالات سیاسی آن
هم ازین نوع جزمیات را ندارم و پیش از آن وقت نامه
نگاری ام به پایان رسیده. پس اگر تذکری نوشتم به
خاطر این بود که فکر می کنم حیف از توست که
هنوز با گذشته در حال تسویه حسابی.
خوب باشی
بنفشه
٣۵٣۲۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : سحر بیدار

عنوان : بوی خوبی که ازین مقاله به مشام می رسد
من یک زنم و در ایران استبداد زده زندگی می کنم. اگر بتوان نام آن را زندگی گذاشت. از روزی که مقاله " بیکاری ؛ فقر و روسپیگری " آقای دکتر رو خوندم شیفته تحلیل و قدرت نوشته ها ی وی شدم و حلا از هواخواهان مقالات او هستم. از خود که در شرایط دردمندی هستم می گذرم. در میان ما /// منظورم از ما یک حمع ساده زنانه است/// دوستانی وجود دارند که البته تحولات سال ۵۷ را ندیده اند. من خود در آن سال ها نوجوانی دوازده ساله بودم اما حوادث و درگیری های خیبانی را به خوبی به یاد می آورم. در مقاله سوم آقای دکتر وقتی خوندم که او در بهمن سال ۵۷ به همراه اسلام کاظمیه در تسخیر پادگان جمشیدیه نقش مهم داشته تنم لرزید .زیزا خانه ما در امیر آبادبود. تقریبا حوالی پادگان جمشیدیه. زنده یاد مادرم شب عید برای بچه هایی که در پادگان بودند شیرینی برد . من چند بار تا اطراف آنجا جلو رفتم. حالا که آن روزها به یادم می آید دلم می گیرد. نتوانستم به دلایلی که میدانید با نام واقعی خود کامنت بگذارم برای این که برادر من از زندانیان اعدام شده سال ۶۷ است. آن زمان یعنی سال ۵۷ او ۱۵ سالش بود.با نام مستعار کاوه هوادار فدائیان بود. عاشق نیما و شاملو وفروغ بود. حالا که مقالات دکتر رو میخونم یاد او می افتم او هم اهل نوشتن بود البته خب در حد خودش. احساس می کنم یک نزدیکی میان ما هست. یا رشته یی ما را به هم متصل می کند. می خواستم در مقاله قبلی دکتر عزیز کامنت بگذارم نشد.مقالات دکتر بوی شاملو می ده. بوی برادر من رو می ده. بوی همه ببرهای عاشق.از مقابل دانشگاه تهران و در بازار سیاه , کتاب نازلی سخن نگفت دکتر رو خریدم با مکافات.رفتم پیش ناشرش انتشارات نگاه. اونها هم ایشان رو کمتر می بینند. یا لااقل این جوری گفتن. من البته قصد مزاحمت نداشتم و فقط می خواستم چند سوال از ایشان بپرسم. بخصوص که ای میلم نیز بی جواب موند. من البته به محمد گرامی حق می دهم که به نامه کسانی که نمی شناسند جواب ندهند اما خب تکلیف ما چیست؟ این تنها راه ارتباط یود و امیدوارم که این دوست بسیار عزیز من و ما این کامنت ها را بخواند.
یک سوال دارم و آن این است که آیا دکتر گرامی به مرحله دموکراتیک انقلاب اعتقاد دارند؟ و البته چند سوال خصوصی که جای آنها در اینجا نیست.به نطر من که تا حدودی تحولات تونس و مصر را دنبال کردم این مقاله و مقاله قبلی دکتر کاملترین تحلیل ممکن بود.مثل یک آشنا و خویش قدیمی روی ایشان را می بوسم و برایش تندرستی آرزو می کنم. با امید به دیدار.
زنی دل سوخته که شب ها تا سحر بیدار است.
٣۵٣۲۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : آرمان

عنوان : آیا؟
من بنا ندارم به «فرمایشات» آقای صبوری پاسخ گویم چرا که اگر بنا باشد سطح گفتگوها را به این میزان تنزل داد باید همهء ایرانیان صبح تا شام کار و زندگی خود را رها کنند و پاسخگوی «فرمایشات» امثال حسین شریعتمداری باشند.
فقط توجه دوستان و بویژه همفکران آقایان صبوری و قراگوزلو را به این جملهء آقای صبوری جلب میکنم: "هیچ کارگری نمی تواند طرفدار سرمایه داری باشد مگر اینکه مشکل تعادل روانی داشته باشد".
در هیچ کشور دموکراتیک که فعالیت کلیهء احزاب و گروهها از جمله مارکسیستها در آن کاملاْ آزاد است، از کشورهای اسکاندیناوی گرفته تا دیگر کشورهای اروپای غربی از جمله آلمان زادگاه مارکس، از دو کشور دموکراتیک آمریکای شمالی گرفته تا قارهء اقیانوسیه و ژاپن و هند، کمونیستها نه تنها نتوانسته اند کوچکترین موفقیتی در بدست آوردن رای زحمتکشان و کارگران داشته باشند بلکه حتی نتوانسته اند وجود خود را به عنوان یک نیروی موثر سیاسی اجتماعی به ثبت برسانند.
پس بنابر اظهار این مارکسیست «عاشق» طبقهء کارگر، تمام کارگران و زحمتکشان دنیای مترقی همگی دیوانه اند که در طول این سالها همواره به طرفداران اقتصاد آزاد رای داده اند. حال در مورد زحمتکشان کشورهای کمونیستی سابق نیز صحبتی نمیکنم تا مثنوی هفتاد من نشود.
آیا شما کمونیستها (یا مارکسیستها و یا هر عنوان دیگری که دارید) با چنین طرز تفکر و ادبیاتی میخواهید منجیان زحمتکشان و کارگران شوید؟ آیا این نوع فتوا دادنها همان روشی نیست که آخوندها برای تعیین تکلیف نثار مستضعفان میکنند؟
با تشکر از همگی.
٣۵٣۱۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : به آقای صبوری
آقای صبوری محترم، چرا کارگران و کارمندان در کشورهای لیبرال دمکرات با اینکه می توانند اگر بخواهند به احزاب و گروههای مورد علاقه شما رای نمی دهند تا آنها را بقدرت برسانند؟ شرائط اقتصادی در این کشورها در حال حاضر خیلی بد است ولی با اینحال ما نمی بینیم که مردم حتی تصور تغییر نظام سرمایه داری را هم بکنند چه برسد به سخن درباره آن. در ضمن کارگران و کارمندان در این کشورهای لیبرال دمکرات به راحتی و در آزادی کامل قادرند هر نوع تشکلی را که بخواهند ایجاد کنند ولی ما نمی بینیم هیچ علاقه ای به شوراهایی که شما بدان علاقمندید نشان داده باشند، چرا؟
٣۵٣۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست