سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ایران و مصر - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : احمد صبوری

عنوان : پوزش مجدد از خوانندگان
جناب آرمان مطمئن هستم آرمان خواهانی از جنس شما تنها از سر خیرخواهی به من و قره گوزلو تذکر نمی دهید حتمأ چیزی نگرانتان کرده ؟. قره گوزلو اگر می خواست با تذکر امثال شما که تئورسین هم نیستید وا دهد باید در دهه ۹۰ که اوج وادادن ها بود مثل خیلی از بی بنیه های پر سر و صدا وا می داد و بخدمت کار گزاری سرمایه در می آمد که برای آرمانخواهانی چون شما مسئله ای هم نیست. امروز که سرمایه داری جهانی تا خرخره در گل گیر کرده زمان مناسبی برای وا دادن نیست.
بله قره گوزلو سخنگوی طبقه کارگر نیست اما رویای روزی را دارد که این طبقه از طبقه ای در خود به طبقه ای برای خود ارتقا یابد.
فراموش نکنید که حیوان های وحشی از جنس هیتلر و جنایتکارانی از جنس نیکسون هم نماینده سرمایه داری چپاولگر بوده اند. ده بیست سالی صبر کنید حوادث خیره کننده ای خواهید دید. چرا هر چه عقب مانده است را بعنوان نمایندگان سوسیالیسم معرفی می کنید حداقل آنقدر شهامت ندارید که بفرمائید در چین حزب بظاهر کمونیست حکومت می کند اینجا یک هو یادتان می آید که چین تنها در اسم سوسیالیستی و در عمل سرمایه داری است.
نگران گول خوردن کارگران نباشید هیچ کارگری نمی تواند طرفدار سرمایه داری باشد مگر اینکه مشکل تعادل روانی داشته باشد. چگونه یک انسان می تواند از تحقیر و بی حقوقی روزمره لذت ببرد و هر آن آماده اخراج باشد چراکه سود سرمایه دار پایین آمده. چگونه یک انسان تاکید می کنم انسان می تواند با اداره شورائی و دموکراتیک محیط کارش مخالف باشد .
٣۵٣۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨۹       

    از : فریبا توتونچی

عنوان : اگر ممکنه جواب بدین
استاد عزیزم جناب دکنر قراگوزلو
شما را به عنوان دوستو سپس استادی مهربان که میشه یار و یاور دانشجویان بودید می شناسیم. مدت هاست که خلق و خوی تان تنگ شده.خرداد امسال شما را در قسمت ورودی واحد علوم و تحقیقات دیدم با این که عجله نئاشتید و می دانستم از سالهای قبل نیز همکاری تحقیقاتی خود را با این واحد قطع کرده اید و با این که .... فهمیدم کارتان نیز چندان مهم نیست اما به یک سوال من جواب دادید که ( اگه ممکنه بمونه واسه بعد) من فقط چند رفرنس خواسته بودم و شما البته مثل همیشه با تبسم فرمودید. من درک کردم شما را اما فکر نمی کنید بد نباشد یعنی لازم باشد هر جا که خود می دانید ماهی یک بار حاضر شوید و به سوالت دوستانتان جواب بدهید؟
سوال من این است که شما نقش زنان را در تحولات خاور میانه چگونه ارزیابی می کنید؟ چرا زنان تا آن جا که ما از رسانه ها می بینیم نقش چندانی ندارند. من در میان کشته شدگان مصر و تونس و اخیرا لیبی و یمن نام چند زن را نیافتم.
دیگر این که من و تعدادی از دوستان که حالا همه فوق لیسانس هستیم و یکی هم ( مهناز اسماعیلی رو که می شناسید. همون دختره سبزه که می خواست از سر و کول شما بالا برود) دانشجوی دکتراستو به همین خاطر هم به وجود شما بیش از گذشته نیازمندیم. ما یازده نفر و نصفی نامه یی نوشتیم بهتلویزیون های آمریکا و بی بی سی و از مدیریت اونا خواستیم با شما مصاحبه مستقل ترتیب بدن. اما آقایی به نام سجادی نامی اگر اشتباه نکنم یا از طرف او و از جانب آقای صادق صبا جواب داده بودن که خبرنکپگاران ما چند بار برای انجام یم یا چند مصاحبه حتی زنده با ایشان تماس گرفته اند اما گویا شما جواب رد داده اید؟ آیا این به خاطر مشکلات سیاسی است یا اصلا مصاحبه با این رسانه ها را قبول ندارید. یکی از دوستان( سیامک) می گفت شما به خون اونا تشنه اید. با شناختی که از شما دارم بعید می دونم. در هر حال تورو به خدا جواب میل هارو بده.
٣۵۲۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨۹       

    از : آرمان

عنوان : چگونه بگویند؟
جناب احمد صبوری، بسیار متاسفم که عرایض من چنین شما را برآشفته کرده. من بحثهای «آکادمیک» را به دوستان «آکادمیک» واگذار میکنم و صرفاْ به تجزیه و تحلیل وقایع آنگونه که هست میپردازم حال اینکه شما و یا دیگر دوستان چه نظری دارید مسئله ایست که به خودتان برمیگردد. آقای محترم برداشت سلیقه ای از وقایع تاریخی کار نادرستی است که جز بحثهای بی نتیجه ثمری ببار ندارد. این کارنامه نهایی افراد و یا ایدئولوژیهاست که میزان کارآرایی آنها را به اثبات میرساند. شما و دیگر دوستانتان نمیتوانید این واقعیت غیرقابل کتمان را منکر شوید که کمونیزم چه از نوع روسیش، چه از نوع چینیش، چه از نوع ویتنامیش، چه از نوع کوبایی و کره ای و انورخوجه ای و تیتویی و خمرسرخی و... همه و همه در تمام زمینه ها شکست خورده و نمیتواند حتی یک مورد موفق در صحنه اجتماعی جهان نشان دهد. من در بحث قبلی عرض کردم که طرف صحبت من مارکسیستها هستند. پس استدعا دارم پشت واژه «سوسیالیزم»، که بسیار کلی است و بسیاری از قرائتهای آن دارای گرایشهای سرمایه داری است، پنهان نشویم. آقای احمد صبوری، سرمایه داری بخوبی توانسته اعتماد و پشتیبانی طبقه کارگر را، چه آنها که فرزندان سیاههای برده بودند (و بقول شما تا سال ۶۴ اجازه رای نداشتند) و چه آنهایی که از بازماندگان برده داران بوده اند، را به خود جلب کند. ولی در عوض مارکسیستها در یک رقابت آزاد و دموکراتیک کوچکترین موفقیتی در جلب رای زحمتکشان ندارند. آقای محترم، باور بفرمایید که قصد رنجاندن شما را ندارم. ولی از شما سوال میکنم که این ناکامی ایدئولوژیک خود را (که بهیچ عنوان فقط محدود به روسیه نیست) چگونه توجیه میکنید؟ چگونه کارگران باید به شما و امثال آقای قراگوزلو بگویند که کمونیزم را نمیخواهند؟ واقعیت این است که زحمتکشان در جوامع پیشرفته، علی رغم داشتن گزینه کمونیزم، همواره به نظام اقتصاذ آزاد وفادار میمانند، حتی در شرایط سخت اقتصادی. با آرزوی سلامت برای همه.
٣۵۲۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨۹       

    از : احمد صبوری

عنوان : با پوزش از خوانندگان بی ارتباط با مقاله اما سخنی با آرمان
جناب آ رمان نخست چه اسم با مسمائی انتخاب فرمودید. دوم لطفأ توضیح دهید که چگونه برده داری منقرض شد ایا در پس از شورش اسپارتاکوس آرمان خواهانی چون شما ننوشتند که برده داری جاویدان است و ما به انتها تاریخ رسیده ایم.سوم سرمایه داری با اولین زور دموکراسی جفرسونی درست کرد؟ جنگهای داخلی آمریکا را از یاد برده اید. تا سال۱۹۶۴ هنوز سیاهان در آمریکا صاحب حقوق اجتماعی نبودند.

با توجه به تمامی موارد فوق چرا یک تلاش ناموفق در روسیه سند مرگ مارکسیسم را نوشت اما حضور شیخ خلیفه و آن لات در نیجریه سندیت تاریخی برایتان ندارد. ۱۰ در صد بیکار نبود بهداشت همگانی در قبله گاهتان ایالات متحده سند مرگ سرمایه داری نیست. قدری منصف باشید. بله دروغی به نام سوسیالیسم روسی مرد چرا که راه رشد آنها سرمایه داری دولتی بود. و سرمایه داری میراست.
برای اطلاعتان دکتر آقای قره گوزلو نسل قبلی نیست و بسیار هم جوان است سرمایه داری و رژیم سرمایه داری میلیتاریستی ایران زود شکسته اش کرده.
٣۵۲۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨۹       

    از : ناهید وحدتی

عنوان : دربغ از اندکی انصاف
من مقالات محمد قراگوزلو را فارغ ازین که در کدام سایت منتشر شود می خوانم .سایت راه کارگر یا آزادی بیان یا اخبار روز. به نظر من نقطه قوت یا یکی از نقاط قوت این مقالات مواضع استدلالی آن هاست. یعنی در تمام این مقالات نویسنده با منطق علمی به تبیین مباحث خود می پردازد. این یک سوی ماجراست. سوی دیگر آن مردک که تمامی در راه تروریسم به کار گرفته شد خبر ندارند.بن لادن و همفکرانش مبلغ و مروج و عمل کننده به شنیع ترین رفتارهای جنایت کارانه تروریستی بودند و زمانی که آقای آرمان او را با آقای قراگوزلو مقایسه می کند انسان به خودش می گوید دریغا از یک جو انصاف و معرفت.مقایسه یک نویسنده و متفکر که مسلح به یک قلم است و چنان پاک زیسته کخ از زندگی متعارف یک شهروند معمولی نیز عقب مانده و این یعنی خدمت به محرومان با رفتار آدمکشان حرفه ای شرط عقلانیت نیست.شما می توانید سوسیالیسم یا هر تفکر دیگری را قبول نداشته باشید و مخالف عدالت اجتماعی باشید و سنگ سرمایه داری را به سینه بکوبید. خیلی خب مشکلی نیست اگر اهل اندیشه و تئوری هستید
که لابد و بنا به ادعای خود هستید
قلم به دست بگیریر و در نقد و نفی و رد افکار جناب دکتر یا هر مخالف دیگر استدلال کنید. این که نویسندگان شریف و آزادیخواه کشورمان را به تروریست های جنایتکار می چسبانید فقط عقده های فروخفته خود را می گشائید.
٣۵۲۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨۹       

    از : آرمان

عنوان : درستی افکار ،
نمیتوان هر صدای مخالفی را به بهانهء پاشیدن بذر «ناامیدی» تخطئه کرد. اینکار نوعی فرار به جلو و دست پیش گرفتن برای پس نیفتادن است. من از دوستان خواهش میکنم بجای شعار دادن تحلیلی منطقی ارادئه دهند. اولاْ بحث مطرح شده این است که جناب قراگوزلو مدافع مارکسیسم لنینیسم هستند و این ایدئولوژی دیرگاهی است که به بن بست رسیده و تاریخ مصرفش تمام شده. این نه یک تئوری بلکه واقعیتی است مبرهن که بسیاری از فعالین سیاسی نسل گذشتهء ما همچون جناب قراگوزلو نمیخواهند بپذیرند. این یک واقعیت غیرقابل انکار است که کمونیزم در هیچ جامعه ای نتوانست رای توده های مردم و کارگران و زحمتکشان را به خود جلب کند. بلکه برعکس شاهد بودیم که کارگران و زحمتکشان یکصدا در کشورهای سابق کمونیستی بر ضد سیستم حاکم قیام کردند. اینجا بحث ما بر سر عملکرد مارکسیسم لنینیسم است و نه بر سر "سوسیالیزم" که دارای قرائتهای گوناگون و بعضاْ ضد کمونیستی است. ما تا کی میخواهیم سرمان را زیر برف کنیم و بخاطر یک تعصب عقیدتی در دوران جوانی واقعیات موجود را به صلاح خود تعبیر نماییم!
اینکه آقای قراگوزلو به «رفاع نسبی» تکیه نزده دلیل بر درست بودن افکار ایشان نیست. من از این مقایسه قصد توهین به جناب قراگوزلو را ندارم ولی فراموش نکنید که بن لادن نیز رفاه فوق العادهء سعودی را رها کرد و برای آنچه که آنرا مبارزه برای آرمانهای مستضعفان میپندارد در دورافتاده ترین غارها پنهان گشته. آیا این عمل او نشان از درستی افکارش دارد؟
٣۵۲۵۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : طاهره علمداری

عنوان : بر میهن ام چه رفته است؟
من از مدرسان سابق دانشکده هنر هستم. که ناگزیر خانه نشین شده ام. با نوشته های دکتر قراگوزلو از قدیم یعنی از سال ۱۳۷۲ آشنا هستم. کتاب های نقد اجتماعی ایشان را خوانده ام او به سبک لوسین گلدمن می نویسد. با وجود اینکه خودش این را قبول ندارد اما در صحبتی که با او داشتم به استدلال این مهم پرداختم من البته این وجه را نقطه قوت نقد های نویسنده قدرتنمندی همچون محمد قراگوزلو می دانم. باری در سال ۱۳۷۴ در دانشکه هنر که آن زمان من نیز یکی از مدرسانش بودم کنگره جهانی بزرگداشت نیما بر گزار شد و چند نویسنده فرانسوی ایتالیاییو نویسندگانی از آسیای میانه شرکت و سخنرانی کردند در میان نویسندگان ایرانی نیز من نام دو نفر را به خاط دارم که یکی از آنان محمد قراگوزلو ست البته بعدها به همت یونسکو ( بر گزار کننده کنگره ) کتاب مقالات کنگره منتشر شد که مقاله بلند و خواندنی قراگوزلو در تحت عنوان " ترجمه شبانه " نیز در شمار چند مقاله برگزیده بود..... باری مقصودم از این مقدمه این بود که همه می دانند که این روزها در دانشکده هنر چه خبر است می خواستم نظر محمد قراگوزلو را در این خصوص و راه پیمائی ۲۵ بهمن بدانم. البته می دانم که برای یک نویسنده ساکن ایران نوشتن در این خصوص تا چه حد مشکل است.
من دی روز به نشانی باتلی مقاله میلی برای دکتر عزیز فرستادم که متاسفانه تا کنون جوابی دریافت نکرده ام و حالا در کامنت یکی از دوستان می خوانم که نویسنده بیمار بوده است اولن که می خواستم ازین طریق آرزوی سلامتی برایشان بکنم در ثانی از قضاوت زودرس و شتابزده ام عذر بخواهم ثانیا اگر دوستی از حال جناب قراگوزلو خبر دارد ما را هم مطلع کند.
این هم لابد از گرفتاری های غربت است که انسان از عزیزترین دوستانش بی خبر می ماند و نمی تواند از نردیک حال نویسندگان کشورش را بپرسد
بر میهن ام چه رفته است؟
٣۵۲٣۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : بهروز پیله فروش

عنوان : آگاهی و جهل
کسانی که بذر نومیدی در دل ها می کارند و کارگران و زحمت کشان را اندرز می دهند که دوران سوسیالیسم تمام شده کارگر و مدافع حقوق کارگران نیستند آنان در صورت آگاهی دزدانی هستند که با چراغ برای چاپیدن سفره مردم آمده اند و سرنوشتی مانند بن علی و مبارک و صدام و همه دیکتاتور ها دارند یا افراد جاهلی هستند که زمانی با نیرنگ رسانه های سرمایه داری تصویر امام عزیز را در ماه دیدند و قبل از آن هم برای نازی ها هورا کشیده بودن.
با احترا به نویسنده ارجمند و متفکر جناب محمد قراگوزلو که اگر چه انسانی دانشگاهی ست اما بر خلاف همکاران خود که به رفاه نسبی تکیه زده اند و .... ایشان از حقوق کارگران و مردم بینوا دفاع می کنند.
٣۵۲٣۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : کارگر ایرانی

عنوان : منقضی شده
مطالب نوشته شده توسط نویسندهء گرامی پر از ابهام و ضد و نقیض گویی است. فقط این نکته را به ایشان یادآور میشوم که روند رویدادها حکایت از منقضی شدن ناسیونالیزم ندارد. بلکه این مارکسیزم لنینیزم است که منقضی شده.
٣۵۲۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨۹       

    از : سعیده شناسنده

عنوان : دیوان جمال عبدالناصر
محمد جان سلام
از یکی از دوستان نزدیکت شنیدم که بیمار بودی و بستری و نگران شدم آمدم بیمارستان که مرخص شده بودی. حالا دیگه ما نمی توانیم حتی در بیماری کاری برایت انجام دهیم؟ یعنی تا این حد؟وقتی که شنیدم که مقاله جدیدی نوشتی دلم گرم شد . مقاله ات رو خوندم. خب خیلی جاهاش به کار و بار من مربوط نیست. اما غرض از مزاحمت. تمام عصر امروز دنبال کتاب یا دیوان شعری که برای ناصر نوشته شده پرسه زدم. بی فایده. به چند نفر هم سفارش کردم. حالا بگو چرا من این گتاب را می خوام. قصد دارم در نشریه مان بخش شعر عرب را به مصر و تونس اختصاص بدم. می تونیم از بچه ها بخواهیم ترجمه کنند اما خوب خودت می دونی. آیا می تونی کتاب رو به امانت بدی چند روزی پیش من باشه. قول که بر می گردونم. دیگه این که اگه به حساب زیاده روی و سو استفاده نگذاری می خواستم خواهش کنم برای این شماره ما نقدی در مورد خاستگاه مبارزه در شعر عرب بنویسی. محمود درویش رو دوست داری می دونم. . در ضمن می دونم اگه این کامنت رو هم نخونی دوستات یه جوری بهت می رسونن. ایشالله که مثل همیشه قبراق باشی. و تنت هرگز به ناز طبیبان نیازمند نباشه. منتظر کتاب ناصر هستم. آهان این طلعت رفاعی رو نمی شناختم از خانم دکتر فراهانی خواستم که او هم مقاله ای بنویسه. لابد وقتی او بنویسه تو نیز می نویسی نه؟مقاله خانم دکتر درباره رمانتیسم انقلابی در شعر عربه.در مورد موسیقی مبارز عرب نظرت چیست؟ به جز ام کلثوم آیا خوانندگان یا نوازندگان دیگری در این باره کار کرده اند؟ مقصودم در حد میکیس تئودوراکیس و کامپانلیس یونانیه. باز هم منتظرم تا کتاب و البته صاحب کتاب رو ببینم.
با تشکر از سایت بسیار خواندنی و متنوع اخبار روز.بی تعریف دست تان درد نکند.
٣۵۲۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست