ایران و مصر - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
  
    از : رضا سالاری

عنوان : ‫حفظ دموکراسی، مهمترین دغدغه فکری مردم کشورهای سرمایه داری لیبرال غرب
‫حفظ دموکراسی، مهمترین دغدغه فکری مردم کشورهای سرمایه داری لیبرال غرب، که فرهنگ غالب جهان امروز گشته. ایده سوسیالیزم و کمونیزم وقتی دوباره جذاب میشود که مردم از این فرهنگ غالب نا امید شوند!

‫۱. ‫تاریخ انسان و بشریت ثابت نموده که بشر همواره آزادی را بر عدالت مقدم قرار داده! یعنی اول آزادی و دموکراسی بعد عدالت سوسیالیستی

‫۲. تاریخ مناسبات اجتماعی بشر ثابت کرده که انسانها پندار و گفتار و کردارشان در اثر اعتماد به همقطاران، دوستان و آشنایان و دوروبریان که در طول زندگی با آنها در ارتباط تجربی بودند، شکل گرفته و توسعه و رشد کرده تا شخصیت منحصر بفرد هریک را، با توجه به فرهنگ و هوش و استعداد و تجربه منحصر بفردشان، تعریف کند. این امر معمولاً و بویژه در دوران جوانی اتفاق میافتد، یعنی کسانی که در دوران جوانی، دورانی با بیشترین امید و خوشبینی به زندگی و آینده، با داشتن کمترین تعهدات و مسئولیت های خانوادگی، و داشتن بالاترین روحیه و قدرت و استعداد در یادگیری و تجربه اندوزی در کنار یک روحیه مثبت حداقلی ازانتظارات و نیازهای مالی و اقتصادی زندگی، که همه اینها غالباً شرایط نیاز فکری و فلسفی جهان بینی انسان را تقویت میکنند، دوست و رفیق شده اند.

‫۳. تمام انسانها در اثر همین تجربیات متنوع و روند تأثیر پذیری پویا از یکدیگر در مناسبات اجتماعیشان، مدام در حال تغییر و تحول به نوع دیگری از انسان ها میشوند.

‫۴. بعبارت دیگر طبقه انسان اجتماعی موضوع ثابتی نیست. نه انسان ثابت است و نه طبقه ای که او بدان تعلق دارد. آرزوی انسان طبقه پایین و زحمت کش همیشه در جهت انباشت تخصص و تجربه و مال و امکانات زندگی و رسیدن به و یا پیشی گرفتن از باتجربه ترین، داناترین، متخصص ترین، بالاترین و مرفه ترین لایه ها و طبقات اجتماع، در اثر امید و اندیشه بهبود و رونق و رنگی کردن زندگی، جلو میرود!
فقط در یک محیط دموکراسی انسان قادر به انجام چنین تغییری در زندگی خود میباشد. انسان در محیط غیر دمکرات، که شالوده اش بر سنت و ثابت بودن و محافظه کاری است، معمولاً چنین فرصتهای رشد و و تغییرو تحول را ندارد. ثابت ماندن محیط، انسان درون خودرا نیز ثابت و محبوس و در نتیجه تحت استبداد نگه میدارد!

‫۵. تلاش و تنش روحی و جسمی، عدم امنیت شغلی و مالی، ترس از بیکاری و یا حقوق پائین بیکاری، همه اینها، هزینه های بسیار بالایی است که انسان درون نظام سرمایه داری لیبرال، در حال حاضر برای داشتن حقوق آزادی و اختیار تغییر شغل و سطح زندگی خود و خانواده خود و داشتن رأی مساوی در بالا و یا پائین کشیدن هر نماینده ای، هر سیاستمدار و هر دولتمردی در هر زمانی، ترجیح داده است و یا میدهد که بپردازد!

‫۶. کارگر و زحمتکش نظام سرمایه داری لیبرال دقیقاً بدلیل امید به بهبود و تغییر سطح زندگی داشتن و خوشبین بودن به آینده خود و یا حداقل، آینده فرزندانش، حاضر نیست ایده یک حکومت سوسیالیستی یکنواخت و غیر پویا و ثابت را بپذیرد.

‫۷. آرمان و ایده آل جامعه بی طبقه سوسیالیستی و یا کمونیستی، در حال حاضر میتواند برای بخشی از انسانها، بخصوص برای گرسنگان، بیکاران و بی تخصصان، و محرومان و بی خانمانان طبقات و لایه های فقیر اجتماعی، جذاب باشد ولی فعلاً ایده آل و آرمانی عمومی نیست. در حالیکه، آرمان و ایده رفع برده داری و رفع تبعیض نژادی با زمان و سیر تاریخ به جلو گسترش یافته و مقبول و مجذوب مردم بیشتری قرار گرفته است.

‫۸. اندیشه کمونیزم به علت ازدست دادن و نداشتن اعتماد از طرف بخش های بسیار مهمی از جامعه سرمایه داری لیبرال و غیبر لیبرال فعلاً در کنج عزلت بسر میبرد

‫۹. فقط انباشت ثروت چند صد تریلیونی جهان، و توزیع ناعآدلانه و تمرکزی عمده ثروت جهان در دست چند صد هزار نفر از جمعیت چند بیلیونی جهان، عامل انقلاب سوسیالیستی مردم نمیشود. عوامل انقلاب سوسیالیستی بسیار بیشتر از این عوامل است که در این خلاصه یادداشت نمیگنجد!

‫۱۰. بشر امروز هنوز به بهبود شرایط زندگی خود و خانوده اش در نظام های سرمایه داری لیبرال دموکرات امید دارد، و بهمین ‫دلیل در صدد تخریب و جایگزینی آن با انقلابات سوسیالیستی سنتی، نظیر اکتبر ۱۹۱۷، نیست!

۱۱. دغدغه بشر امروز قرن بیست و یکمی، جنبش های دموکراسی طلب میباشد. بشر امروز دیگر همچون بشر اوائل قرن بیستم بدنبال امنیت سوسیالیزم و کمونیزم سنتی ولی ناقض دموکراسی نمی باشد.

۱۲. برای حل معظلات زندگی و کاری و حقوقی شان، عمده کارگران و زحمتکشان جهان لیبرال دموکرات امروز ترجیح میدهند به اصناف و سندیکاهای خود مراجعه کنند و اشتیاقی به سرنگونی کل نظام سرمایه داری فعلاً نشان نمیدهند!

پس اگر بخواهیم از تاریخ درس بگیریم، خلاصه معدل پندار و آرمان بشر امروز چنین است : که او بجز نیاز اولیه خوراک و پوشاک و مسکن حداقل، ابتدا، امید به بهبود دادن زندگی خود وخانواده و طبقه خود دارد، دوم، دموکراسی و آزادی میخواهد، سوم، دستیابی به حقوق بین المللی جهان غرب برای خود و مردم کشورش دغدغه ذهن اوست، و سرانجام، آرمان و ایده الش، جامعه بی دغدغه و بی طبقه سوسیالیستی و کمونیستی است، ولی بشرطی که برایش مسلم باشد به استبداد ختم نشود و فقط و فقط از طریق انتخابات و مبارزات و تلاشهای پارلمانی قابل حصول باشد.....

٣۵٣۵۷ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣٨۹       

    از : احمد صبوری

عنوان : انتخاب بین بد و بدتر
جناب آرمان
طرفداری از سرمایه داری یک چیز و رأی دادن به آن چیز دیگری است. متأسفانه در دموکراسی های بورژوازی امروزه انتخابات به انتخاب بین بد و بدتر تبدیل شده است و متأسفانه کارگران محتاط شده کشورهای چپاول آزاد(بازار آزاد نه اقتصاد آزاد) سالهاست در این چاه ویل افتاده اند.
به شما توصیه می کنم وقتتان را در جدل با گروههای فکری مارکسیستی بقول مبارک خودتان(( حاشیه ای )) صرف نکنید. و بکارهای مهمتری از قبیل شرکت در اقتصاد ازاد بپردازید. مارکسیسم تئوری انقلاب است در هنگام نیاز به انقلاب از حاشیه به میدان آمده اصلی می شود. همه روزه شرایط انقلابی حتی در طویله بورژوازی ملیتاریستی احمدی نژادی هم بر قرار نیست. بورژوازی امپریالیستی می توانسته با چپاول کشورهای حاشیه ای حد اقل رفاهی برای مردم کشورهای امپریالیستی تأمین کند اما جهانی شدن سرمایه و میل ذاتی به انباشت بیشتر یعنی نئولیبرالیسم سرمایه را بسمت استفاده از کار ارزان کشورهای حاشیه ای متمایل کرده این سر اغاز پایان دولت های رفاه در اروپا خواهد بود(به مقالات امکان دفن یابی قره گوزلو مراجعه کنید). طبقه کارگر اروپا بزودی متقاعد خواهد شد که دولت های کنیزین نه تنها به انتهای دوران مصرف خود رسیده اند که انباشت ثروت در ۳۰ سال گذشته در مقیاسی بوده است که در چارچوب نظام سرمایه داری نمی توان انتظار حفظ وضعیت کنونی رفاهی کارگران کشورهای متروپل را داشت.
امروزه ثروت انبا شته در دست ۱۰۸۰۰۰ شبه انسان ۳۲۰۰۰ میلیارد دلار است. در دوران چنین انباشتی از ثروت و وجود نیروی کار متخصص ارزان در کشورهای حاشیه ای جائی برای چانه زدن برای سوسیالیست های بورژوائی اروپائی باقی نگذاشته است.
چند ده سالی منتظر باشید. حوادث بزرگی را شاهد خواهید بود.
٣۵٣۴۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : شهریار دادور

عنوان : به خانم بنفشه
سلام
آیا به نظر شما هر انسانی که پای کمپین امضا نگذارد مستوجب سرزنش است؟
من هم مانند شما محمد قراگوزلو را می شناسم و با فروتنی خاکسارانه او اگر بیش از شما نباشد باری به همان اندازه آشنایم. او خود همواره گفته و در بخش سوم مقاله امکان یابی نولیبرالیم در همین سایت تاکید کرده که همواره در پروسه و فرایند تغییر و تکامل فکری بوده است. من و شما این روند را می دانیم و نمونه های عینی آن را می شناسیم.نویسنده ای شناخته شده مانند قراگوزلو چه چیزی برای کتمان دارد؟ کدام "نیمه پنهان"؟تردید نداشته باش بنفشه جان اگر نویسنده ما شیله پیله ای در کارش بود اگر تا کنون یک شاهی از قدرت سیاسی و غیره گرفته بود حالا شما و دوستانتان چنان ولوله و زلزله ای راه می انداختید که نگو و مپرس. تنها گناه آقای قراگوزلو این است که :
درد عشقی کشیده است که مپرس
زهر هجری کشیده است که مپرس
من از شما نمی خواهم که مانند آقای قراگوزلو یا هر کس دیگری که نمی پسندید فکر کنید اما در مذمت کسی که مثل ما فکر و زندگی نمی کند سخن گفتن شرط آزادی خواهی نیست قربانت. من هم البته شما را و شعرها و ترجمه هایتان را نمی پسندم و هرگز کتابی از شما نخریده ام اما باور کنید هرگز در باره شما اینگونه قضاوت نکرده ام.
با پوزش از خوانندگان که نظر من ربطی به مقاله نداشت.
در مورد مصر به نظر من اگر چه دولت مبارک سقوط کرده است اما با به قدرت رسیدن دولت نظامیان کار مردم دشوارتر شده است. خالی کردن میدان آزادی واقعا نگران کننده است.
٣۵٣۴۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : آرمان

عنوان : تفسیر به مطلوب
آقای بی بیان اگر حرفی برای مطرح کردن ندارید مجبور نیستید سراسیمه در مقام پاسخگویی به زدن حرفهای سبکی چون «اینقدر شاه سلطان حسینی با دگر اندیشان برخورد نمی کند» دست بزنید. آقای محترم این شما هستید که با ادبیاتی نامطلوب بجای پاسخگویی به مخالفانتان دست به ناسزاگویی زنید.
هیچکس منکر مشکلات در جوامع آزاد نیست. شکی نیست که زحمتکشان امروز با مسائل عدیده ای در دنیای آزاد درگیرند ولی بر اساس شواهد موجود آنها نه به فکر مبارزه با «سرمایه داری» بلکه به فکر دفاع و در عین حال اصلاح آن هستند. عرض بنده این است که بر خلاف اظهارات آقای قراگوزلو و دیگر همفکرانشان (و بر اساس شواهد و مدارک موجود که نیازی به تفسیرهای فلسفی ندارد) این مارکسیسم است که به پایان راه رسیده و نه اقتصاد آزاد و ناسیونالیزم. من در اینجا در مقام این نیستم که طرز تفکر آقای قراگوزلو و یا جنابعالی را عوض کنم. حقیقتش را بخواهید عقاید شخصی شما اصلاْ اهمیتی برای من ندارد. صحبت من این است که وقتی فردی عقیده ای را برای دیگران مطرح مینماید باید با دلیل و مدرک و براساس شواهد موجود حرف بزند. وگرنه هرکسی میتواند بدون داشتن کوچکترین دلیلی واقعیات را تفسیر به مطلوب کند و چون جنابعالی با بدو بیراه گفتن مانع از تجزیه و تحلیل درست وقایع گردد.
٣۵٣۴۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حمید رضا دباغ

عنوان : بی نتیجه
به عقیده من بحث با یک نفر که طرفدار سرمایه داری و بدترین نوع آن یعنی بازار آزاد است چیزی ست در حد آب در هاون کوبیدن.کسی که چشمان خود را بر جنایات رو به فزونی دولت های سرمایه داری بسته است علی القاعده در تحولات اخیر خاورمیانه باید کنار بن علی و مبارک و قذافی و امثال این ها به ایستد. مگر نه این که اینان همگی از مزدوران آمریکا بودند. کسی که از سرمایه داری بازار دفاع می کند لابد دلش برای شاهنشاه آریامهر تنگ شده و از جمهوری اسلامی مدافع عسگر اولادی و میلیلردرهائی مانند صادق محصولی و رفسنجانی راضی است. آقای آرمان شما بهتر است عرض خود نبری و زحمت به انسان های شریفی همچون صبوری ندهی.
به قول استاد احمد شاملو
تو راه راحت جان گیر و ما مقام مصاف
راحت باش آرمان جان. به دارفور و نیجریه و افغانستان و عراق و مصر و لیبی و ...نیندیش. گرچه با این تفکر هرگز دچار عذاب وجدان نخواهی شد.
در پایان صمیمانه ترین سپاس خود را نثار تلاش قلمی و تئوریک محمد قراگوزلو می کنم. انسان بزرگی که در وانفسای نان اهتمام خود را برای خدمت به کارگران و زحمت کشان بکار بسته است. با تشکر از جناب تابان و همه مدیران سایت خوب و خواندنی اخبار روز.
٣۵٣٣۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : مهران بی بیان

عنوان : واقعا ما کجا ایستاده ایم؟
برخوردی که امثال «آرمان» با چپ و منقدان سرمایه داری می نماید قطعا مثل قضیه ی «نخود سیاه» می باشد که می خواهد بحث را از مسیر خود خارج نماید وگرنه در هیچ جامعه ای لیبرال کسی اینقدر شاه سلطان حسینی با دگر اندیشان برخورد نمی کند. حداقل معلومات عمومی و دانستن زبان کشورهای میزبان کمک می که امثال «آرمان» اینقدر برای مسببان تباهی جهان جانفشانی نکند.

برخوردی هم که صبوری ی «بیقرار» بعنوان وکیل مدافع نویسنده مقاله میماید نیز دردی را دوا نمی کند .اجاز دهیم خوانندگان به پیام آقای قراگوزلو عنایت نمایند.شاید با تاکید بر این بحث بتوانیم به مبارزه ی عملی بیشتر راغب شویم و ماهم در مبارزات واقعا موجود نشان دهیم کجا ایستاده ایم. واقعا ما کجا ایستاده ایم؟
٣۵٣۲٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : بنفشه حجم

عنوان : مثل ۵۷
با ادای مهر به کاربران اخبار روز
من نزدیک به ۱۵ سال است که محمد قراگوزلو را از نزدیک
می شناسم. به افکار او آشنا هستم با روحیه اش مانوس
بوده و خلق و خویش را می شناسم.مقالاتش را با دقت
می خوانم و همه کتاب هایش را یک به یک شخم زده
و با جان و جهانش آشنایم. هیچ اغراق یا بی حرمتی در
کار نیست او خود می داند. اما با خواندن این مقاله
برای همیشه مجاب شدم که او حاضر به اندک تغییری
در منش و روش فکری خود نیست. متاسفانه محمد ما
هنوز در سال ۵۷ سیر و سلوک می کند و اگر روزی
عاشق شود حتما نام مرضیه اسکوئی را در دلش
ثبت خواهد کرد یا آبکناری را.واقعا ناامیدم کردی.
روز ۸ مارس در پیش است. دوستان! منتظر
باشید تا مقاله جدیدی در سبک و سیاق احوالات زنان
قاجاری یا همتایان و معاصران شان امثال کولونتای یا
لوگزامبورگ از محمد قراگوزلو بخوانید.در حالی که همه
وقایع تونس و مصر را انقلاب برای دموکراسی می
دانند اما نویسنده دوست داشتنی ما هنوز در بهمن
۵۷ سیاحت می کند. محمد جان عزیزم شاه مرد.
می دانی که من وقت خواندن مقالات سیاسی آن
هم ازین نوع جزمیات را ندارم و پیش از آن وقت نامه
نگاری ام به پایان رسیده. پس اگر تذکری نوشتم به
خاطر این بود که فکر می کنم حیف از توست که
هنوز با گذشته در حال تسویه حسابی.
خوب باشی
بنفشه
٣۵٣۲۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : سحر بیدار

عنوان : بوی خوبی که ازین مقاله به مشام می رسد
من یک زنم و در ایران استبداد زده زندگی می کنم. اگر بتوان نام آن را زندگی گذاشت. از روزی که مقاله " بیکاری ؛ فقر و روسپیگری " آقای دکتر رو خوندم شیفته تحلیل و قدرت نوشته ها ی وی شدم و حلا از هواخواهان مقالات او هستم. از خود که در شرایط دردمندی هستم می گذرم. در میان ما /// منظورم از ما یک حمع ساده زنانه است/// دوستانی وجود دارند که البته تحولات سال ۵۷ را ندیده اند. من خود در آن سال ها نوجوانی دوازده ساله بودم اما حوادث و درگیری های خیبانی را به خوبی به یاد می آورم. در مقاله سوم آقای دکتر وقتی خوندم که او در بهمن سال ۵۷ به همراه اسلام کاظمیه در تسخیر پادگان جمشیدیه نقش مهم داشته تنم لرزید .زیزا خانه ما در امیر آبادبود. تقریبا حوالی پادگان جمشیدیه. زنده یاد مادرم شب عید برای بچه هایی که در پادگان بودند شیرینی برد . من چند بار تا اطراف آنجا جلو رفتم. حالا که آن روزها به یادم می آید دلم می گیرد. نتوانستم به دلایلی که میدانید با نام واقعی خود کامنت بگذارم برای این که برادر من از زندانیان اعدام شده سال ۶۷ است. آن زمان یعنی سال ۵۷ او ۱۵ سالش بود.با نام مستعار کاوه هوادار فدائیان بود. عاشق نیما و شاملو وفروغ بود. حالا که مقالات دکتر رو میخونم یاد او می افتم او هم اهل نوشتن بود البته خب در حد خودش. احساس می کنم یک نزدیکی میان ما هست. یا رشته یی ما را به هم متصل می کند. می خواستم در مقاله قبلی دکتر عزیز کامنت بگذارم نشد.مقالات دکتر بوی شاملو می ده. بوی برادر من رو می ده. بوی همه ببرهای عاشق.از مقابل دانشگاه تهران و در بازار سیاه , کتاب نازلی سخن نگفت دکتر رو خریدم با مکافات.رفتم پیش ناشرش انتشارات نگاه. اونها هم ایشان رو کمتر می بینند. یا لااقل این جوری گفتن. من البته قصد مزاحمت نداشتم و فقط می خواستم چند سوال از ایشان بپرسم. بخصوص که ای میلم نیز بی جواب موند. من البته به محمد گرامی حق می دهم که به نامه کسانی که نمی شناسند جواب ندهند اما خب تکلیف ما چیست؟ این تنها راه ارتباط یود و امیدوارم که این دوست بسیار عزیز من و ما این کامنت ها را بخواند.
یک سوال دارم و آن این است که آیا دکتر گرامی به مرحله دموکراتیک انقلاب اعتقاد دارند؟ و البته چند سوال خصوصی که جای آنها در اینجا نیست.به نطر من که تا حدودی تحولات تونس و مصر را دنبال کردم این مقاله و مقاله قبلی دکتر کاملترین تحلیل ممکن بود.مثل یک آشنا و خویش قدیمی روی ایشان را می بوسم و برایش تندرستی آرزو می کنم. با امید به دیدار.
زنی دل سوخته که شب ها تا سحر بیدار است.
٣۵٣۲۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : آرمان

عنوان : آیا؟
من بنا ندارم به «فرمایشات» آقای صبوری پاسخ گویم چرا که اگر بنا باشد سطح گفتگوها را به این میزان تنزل داد باید همهء ایرانیان صبح تا شام کار و زندگی خود را رها کنند و پاسخگوی «فرمایشات» امثال حسین شریعتمداری باشند.
فقط توجه دوستان و بویژه همفکران آقایان صبوری و قراگوزلو را به این جملهء آقای صبوری جلب میکنم: "هیچ کارگری نمی تواند طرفدار سرمایه داری باشد مگر اینکه مشکل تعادل روانی داشته باشد".
در هیچ کشور دموکراتیک که فعالیت کلیهء احزاب و گروهها از جمله مارکسیستها در آن کاملاْ آزاد است، از کشورهای اسکاندیناوی گرفته تا دیگر کشورهای اروپای غربی از جمله آلمان زادگاه مارکس، از دو کشور دموکراتیک آمریکای شمالی گرفته تا قارهء اقیانوسیه و ژاپن و هند، کمونیستها نه تنها نتوانسته اند کوچکترین موفقیتی در بدست آوردن رای زحمتکشان و کارگران داشته باشند بلکه حتی نتوانسته اند وجود خود را به عنوان یک نیروی موثر سیاسی اجتماعی به ثبت برسانند.
پس بنابر اظهار این مارکسیست «عاشق» طبقهء کارگر، تمام کارگران و زحمتکشان دنیای مترقی همگی دیوانه اند که در طول این سالها همواره به طرفداران اقتصاد آزاد رای داده اند. حال در مورد زحمتکشان کشورهای کمونیستی سابق نیز صحبتی نمیکنم تا مثنوی هفتاد من نشود.
آیا شما کمونیستها (یا مارکسیستها و یا هر عنوان دیگری که دارید) با چنین طرز تفکر و ادبیاتی میخواهید منجیان زحمتکشان و کارگران شوید؟ آیا این نوع فتوا دادنها همان روشی نیست که آخوندها برای تعیین تکلیف نثار مستضعفان میکنند؟
با تشکر از همگی.
٣۵٣۱۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : به آقای صبوری
آقای صبوری محترم، چرا کارگران و کارمندان در کشورهای لیبرال دمکرات با اینکه می توانند اگر بخواهند به احزاب و گروههای مورد علاقه شما رای نمی دهند تا آنها را بقدرت برسانند؟ شرائط اقتصادی در این کشورها در حال حاضر خیلی بد است ولی با اینحال ما نمی بینیم که مردم حتی تصور تغییر نظام سرمایه داری را هم بکنند چه برسد به سخن درباره آن. در ضمن کارگران و کارمندان در این کشورهای لیبرال دمکرات به راحتی و در آزادی کامل قادرند هر نوع تشکلی را که بخواهند ایجاد کنند ولی ما نمی بینیم هیچ علاقه ای به شوراهایی که شما بدان علاقمندید نشان داده باشند، چرا؟
٣۵٣۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨۹       

    از : احمد صبوری

عنوان : پوزش مجدد از خوانندگان
جناب آرمان مطمئن هستم آرمان خواهانی از جنس شما تنها از سر خیرخواهی به من و قره گوزلو تذکر نمی دهید حتمأ چیزی نگرانتان کرده ؟. قره گوزلو اگر می خواست با تذکر امثال شما که تئورسین هم نیستید وا دهد باید در دهه ۹۰ که اوج وادادن ها بود مثل خیلی از بی بنیه های پر سر و صدا وا می داد و بخدمت کار گزاری سرمایه در می آمد که برای آرمانخواهانی چون شما مسئله ای هم نیست. امروز که سرمایه داری جهانی تا خرخره در گل گیر کرده زمان مناسبی برای وا دادن نیست.
بله قره گوزلو سخنگوی طبقه کارگر نیست اما رویای روزی را دارد که این طبقه از طبقه ای در خود به طبقه ای برای خود ارتقا یابد.
فراموش نکنید که حیوان های وحشی از جنس هیتلر و جنایتکارانی از جنس نیکسون هم نماینده سرمایه داری چپاولگر بوده اند. ده بیست سالی صبر کنید حوادث خیره کننده ای خواهید دید. چرا هر چه عقب مانده است را بعنوان نمایندگان سوسیالیسم معرفی می کنید حداقل آنقدر شهامت ندارید که بفرمائید در چین حزب بظاهر کمونیست حکومت می کند اینجا یک هو یادتان می آید که چین تنها در اسم سوسیالیستی و در عمل سرمایه داری است.
نگران گول خوردن کارگران نباشید هیچ کارگری نمی تواند طرفدار سرمایه داری باشد مگر اینکه مشکل تعادل روانی داشته باشد. چگونه یک انسان می تواند از تحقیر و بی حقوقی روزمره لذت ببرد و هر آن آماده اخراج باشد چراکه سود سرمایه دار پایین آمده. چگونه یک انسان تاکید می کنم انسان می تواند با اداره شورائی و دموکراتیک محیط کارش مخالف باشد .
٣۵٣۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨۹       

    از : فریبا توتونچی

عنوان : اگر ممکنه جواب بدین
استاد عزیزم جناب دکنر قراگوزلو
شما را به عنوان دوستو سپس استادی مهربان که میشه یار و یاور دانشجویان بودید می شناسیم. مدت هاست که خلق و خوی تان تنگ شده.خرداد امسال شما را در قسمت ورودی واحد علوم و تحقیقات دیدم با این که عجله نئاشتید و می دانستم از سالهای قبل نیز همکاری تحقیقاتی خود را با این واحد قطع کرده اید و با این که .... فهمیدم کارتان نیز چندان مهم نیست اما به یک سوال من جواب دادید که ( اگه ممکنه بمونه واسه بعد) من فقط چند رفرنس خواسته بودم و شما البته مثل همیشه با تبسم فرمودید. من درک کردم شما را اما فکر نمی کنید بد نباشد یعنی لازم باشد هر جا که خود می دانید ماهی یک بار حاضر شوید و به سوالت دوستانتان جواب بدهید؟
سوال من این است که شما نقش زنان را در تحولات خاور میانه چگونه ارزیابی می کنید؟ چرا زنان تا آن جا که ما از رسانه ها می بینیم نقش چندانی ندارند. من در میان کشته شدگان مصر و تونس و اخیرا لیبی و یمن نام چند زن را نیافتم.
دیگر این که من و تعدادی از دوستان که حالا همه فوق لیسانس هستیم و یکی هم ( مهناز اسماعیلی رو که می شناسید. همون دختره سبزه که می خواست از سر و کول شما بالا برود) دانشجوی دکتراستو به همین خاطر هم به وجود شما بیش از گذشته نیازمندیم. ما یازده نفر و نصفی نامه یی نوشتیم بهتلویزیون های آمریکا و بی بی سی و از مدیریت اونا خواستیم با شما مصاحبه مستقل ترتیب بدن. اما آقایی به نام سجادی نامی اگر اشتباه نکنم یا از طرف او و از جانب آقای صادق صبا جواب داده بودن که خبرنکپگاران ما چند بار برای انجام یم یا چند مصاحبه حتی زنده با ایشان تماس گرفته اند اما گویا شما جواب رد داده اید؟ آیا این به خاطر مشکلات سیاسی است یا اصلا مصاحبه با این رسانه ها را قبول ندارید. یکی از دوستان( سیامک) می گفت شما به خون اونا تشنه اید. با شناختی که از شما دارم بعید می دونم. در هر حال تورو به خدا جواب میل هارو بده.
٣۵۲۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨۹       

    از : آرمان

عنوان : چگونه بگویند؟
جناب احمد صبوری، بسیار متاسفم که عرایض من چنین شما را برآشفته کرده. من بحثهای «آکادمیک» را به دوستان «آکادمیک» واگذار میکنم و صرفاْ به تجزیه و تحلیل وقایع آنگونه که هست میپردازم حال اینکه شما و یا دیگر دوستان چه نظری دارید مسئله ایست که به خودتان برمیگردد. آقای محترم برداشت سلیقه ای از وقایع تاریخی کار نادرستی است که جز بحثهای بی نتیجه ثمری ببار ندارد. این کارنامه نهایی افراد و یا ایدئولوژیهاست که میزان کارآرایی آنها را به اثبات میرساند. شما و دیگر دوستانتان نمیتوانید این واقعیت غیرقابل کتمان را منکر شوید که کمونیزم چه از نوع روسیش، چه از نوع چینیش، چه از نوع ویتنامیش، چه از نوع کوبایی و کره ای و انورخوجه ای و تیتویی و خمرسرخی و... همه و همه در تمام زمینه ها شکست خورده و نمیتواند حتی یک مورد موفق در صحنه اجتماعی جهان نشان دهد. من در بحث قبلی عرض کردم که طرف صحبت من مارکسیستها هستند. پس استدعا دارم پشت واژه «سوسیالیزم»، که بسیار کلی است و بسیاری از قرائتهای آن دارای گرایشهای سرمایه داری است، پنهان نشویم. آقای احمد صبوری، سرمایه داری بخوبی توانسته اعتماد و پشتیبانی طبقه کارگر را، چه آنها که فرزندان سیاههای برده بودند (و بقول شما تا سال ۶۴ اجازه رای نداشتند) و چه آنهایی که از بازماندگان برده داران بوده اند، را به خود جلب کند. ولی در عوض مارکسیستها در یک رقابت آزاد و دموکراتیک کوچکترین موفقیتی در جلب رای زحمتکشان ندارند. آقای محترم، باور بفرمایید که قصد رنجاندن شما را ندارم. ولی از شما سوال میکنم که این ناکامی ایدئولوژیک خود را (که بهیچ عنوان فقط محدود به روسیه نیست) چگونه توجیه میکنید؟ چگونه کارگران باید به شما و امثال آقای قراگوزلو بگویند که کمونیزم را نمیخواهند؟ واقعیت این است که زحمتکشان در جوامع پیشرفته، علی رغم داشتن گزینه کمونیزم، همواره به نظام اقتصاذ آزاد وفادار میمانند، حتی در شرایط سخت اقتصادی. با آرزوی سلامت برای همه.
٣۵۲۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨۹       

    از : احمد صبوری

عنوان : با پوزش از خوانندگان بی ارتباط با مقاله اما سخنی با آرمان
جناب آ رمان نخست چه اسم با مسمائی انتخاب فرمودید. دوم لطفأ توضیح دهید که چگونه برده داری منقرض شد ایا در پس از شورش اسپارتاکوس آرمان خواهانی چون شما ننوشتند که برده داری جاویدان است و ما به انتها تاریخ رسیده ایم.سوم سرمایه داری با اولین زور دموکراسی جفرسونی درست کرد؟ جنگهای داخلی آمریکا را از یاد برده اید. تا سال۱۹۶۴ هنوز سیاهان در آمریکا صاحب حقوق اجتماعی نبودند.

با توجه به تمامی موارد فوق چرا یک تلاش ناموفق در روسیه سند مرگ مارکسیسم را نوشت اما حضور شیخ خلیفه و آن لات در نیجریه سندیت تاریخی برایتان ندارد. ۱۰ در صد بیکار نبود بهداشت همگانی در قبله گاهتان ایالات متحده سند مرگ سرمایه داری نیست. قدری منصف باشید. بله دروغی به نام سوسیالیسم روسی مرد چرا که راه رشد آنها سرمایه داری دولتی بود. و سرمایه داری میراست.
برای اطلاعتان دکتر آقای قره گوزلو نسل قبلی نیست و بسیار هم جوان است سرمایه داری و رژیم سرمایه داری میلیتاریستی ایران زود شکسته اش کرده.
٣۵۲۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨۹       

    از : ناهید وحدتی

عنوان : دربغ از اندکی انصاف
من مقالات محمد قراگوزلو را فارغ ازین که در کدام سایت منتشر شود می خوانم .سایت راه کارگر یا آزادی بیان یا اخبار روز. به نظر من نقطه قوت یا یکی از نقاط قوت این مقالات مواضع استدلالی آن هاست. یعنی در تمام این مقالات نویسنده با منطق علمی به تبیین مباحث خود می پردازد. این یک سوی ماجراست. سوی دیگر آن مردک که تمامی در راه تروریسم به کار گرفته شد خبر ندارند.بن لادن و همفکرانش مبلغ و مروج و عمل کننده به شنیع ترین رفتارهای جنایت کارانه تروریستی بودند و زمانی که آقای آرمان او را با آقای قراگوزلو مقایسه می کند انسان به خودش می گوید دریغا از یک جو انصاف و معرفت.مقایسه یک نویسنده و متفکر که مسلح به یک قلم است و چنان پاک زیسته کخ از زندگی متعارف یک شهروند معمولی نیز عقب مانده و این یعنی خدمت به محرومان با رفتار آدمکشان حرفه ای شرط عقلانیت نیست.شما می توانید سوسیالیسم یا هر تفکر دیگری را قبول نداشته باشید و مخالف عدالت اجتماعی باشید و سنگ سرمایه داری را به سینه بکوبید. خیلی خب مشکلی نیست اگر اهل اندیشه و تئوری هستید
که لابد و بنا به ادعای خود هستید
قلم به دست بگیریر و در نقد و نفی و رد افکار جناب دکتر یا هر مخالف دیگر استدلال کنید. این که نویسندگان شریف و آزادیخواه کشورمان را به تروریست های جنایتکار می چسبانید فقط عقده های فروخفته خود را می گشائید.
٣۵۲۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨۹       

    از : آرمان

عنوان : درستی افکار ،
نمیتوان هر صدای مخالفی را به بهانهء پاشیدن بذر «ناامیدی» تخطئه کرد. اینکار نوعی فرار به جلو و دست پیش گرفتن برای پس نیفتادن است. من از دوستان خواهش میکنم بجای شعار دادن تحلیلی منطقی ارادئه دهند. اولاْ بحث مطرح شده این است که جناب قراگوزلو مدافع مارکسیسم لنینیسم هستند و این ایدئولوژی دیرگاهی است که به بن بست رسیده و تاریخ مصرفش تمام شده. این نه یک تئوری بلکه واقعیتی است مبرهن که بسیاری از فعالین سیاسی نسل گذشتهء ما همچون جناب قراگوزلو نمیخواهند بپذیرند. این یک واقعیت غیرقابل انکار است که کمونیزم در هیچ جامعه ای نتوانست رای توده های مردم و کارگران و زحمتکشان را به خود جلب کند. بلکه برعکس شاهد بودیم که کارگران و زحمتکشان یکصدا در کشورهای سابق کمونیستی بر ضد سیستم حاکم قیام کردند. اینجا بحث ما بر سر عملکرد مارکسیسم لنینیسم است و نه بر سر "سوسیالیزم" که دارای قرائتهای گوناگون و بعضاْ ضد کمونیستی است. ما تا کی میخواهیم سرمان را زیر برف کنیم و بخاطر یک تعصب عقیدتی در دوران جوانی واقعیات موجود را به صلاح خود تعبیر نماییم!
اینکه آقای قراگوزلو به «رفاع نسبی» تکیه نزده دلیل بر درست بودن افکار ایشان نیست. من از این مقایسه قصد توهین به جناب قراگوزلو را ندارم ولی فراموش نکنید که بن لادن نیز رفاه فوق العادهء سعودی را رها کرد و برای آنچه که آنرا مبارزه برای آرمانهای مستضعفان میپندارد در دورافتاده ترین غارها پنهان گشته. آیا این عمل او نشان از درستی افکارش دارد؟
٣۵۲۵۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : طاهره علمداری

عنوان : بر میهن ام چه رفته است؟
من از مدرسان سابق دانشکده هنر هستم. که ناگزیر خانه نشین شده ام. با نوشته های دکتر قراگوزلو از قدیم یعنی از سال ۱۳۷۲ آشنا هستم. کتاب های نقد اجتماعی ایشان را خوانده ام او به سبک لوسین گلدمن می نویسد. با وجود اینکه خودش این را قبول ندارد اما در صحبتی که با او داشتم به استدلال این مهم پرداختم من البته این وجه را نقطه قوت نقد های نویسنده قدرتنمندی همچون محمد قراگوزلو می دانم. باری در سال ۱۳۷۴ در دانشکه هنر که آن زمان من نیز یکی از مدرسانش بودم کنگره جهانی بزرگداشت نیما بر گزار شد و چند نویسنده فرانسوی ایتالیاییو نویسندگانی از آسیای میانه شرکت و سخنرانی کردند در میان نویسندگان ایرانی نیز من نام دو نفر را به خاط دارم که یکی از آنان محمد قراگوزلو ست البته بعدها به همت یونسکو ( بر گزار کننده کنگره ) کتاب مقالات کنگره منتشر شد که مقاله بلند و خواندنی قراگوزلو در تحت عنوان " ترجمه شبانه " نیز در شمار چند مقاله برگزیده بود..... باری مقصودم از این مقدمه این بود که همه می دانند که این روزها در دانشکده هنر چه خبر است می خواستم نظر محمد قراگوزلو را در این خصوص و راه پیمائی ۲۵ بهمن بدانم. البته می دانم که برای یک نویسنده ساکن ایران نوشتن در این خصوص تا چه حد مشکل است.
من دی روز به نشانی باتلی مقاله میلی برای دکتر عزیز فرستادم که متاسفانه تا کنون جوابی دریافت نکرده ام و حالا در کامنت یکی از دوستان می خوانم که نویسنده بیمار بوده است اولن که می خواستم ازین طریق آرزوی سلامتی برایشان بکنم در ثانی از قضاوت زودرس و شتابزده ام عذر بخواهم ثانیا اگر دوستی از حال جناب قراگوزلو خبر دارد ما را هم مطلع کند.
این هم لابد از گرفتاری های غربت است که انسان از عزیزترین دوستانش بی خبر می ماند و نمی تواند از نردیک حال نویسندگان کشورش را بپرسد
بر میهن ام چه رفته است؟
٣۵۲٣۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : بهروز پیله فروش

عنوان : آگاهی و جهل
کسانی که بذر نومیدی در دل ها می کارند و کارگران و زحمت کشان را اندرز می دهند که دوران سوسیالیسم تمام شده کارگر و مدافع حقوق کارگران نیستند آنان در صورت آگاهی دزدانی هستند که با چراغ برای چاپیدن سفره مردم آمده اند و سرنوشتی مانند بن علی و مبارک و صدام و همه دیکتاتور ها دارند یا افراد جاهلی هستند که زمانی با نیرنگ رسانه های سرمایه داری تصویر امام عزیز را در ماه دیدند و قبل از آن هم برای نازی ها هورا کشیده بودن.
با احترا به نویسنده ارجمند و متفکر جناب محمد قراگوزلو که اگر چه انسانی دانشگاهی ست اما بر خلاف همکاران خود که به رفاه نسبی تکیه زده اند و .... ایشان از حقوق کارگران و مردم بینوا دفاع می کنند.
٣۵۲٣۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : کارگر ایرانی

عنوان : منقضی شده
مطالب نوشته شده توسط نویسندهء گرامی پر از ابهام و ضد و نقیض گویی است. فقط این نکته را به ایشان یادآور میشوم که روند رویدادها حکایت از منقضی شدن ناسیونالیزم ندارد. بلکه این مارکسیزم لنینیزم است که منقضی شده.
٣۵۲۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨۹       

    از : سعیده شناسنده

عنوان : دیوان جمال عبدالناصر
محمد جان سلام
از یکی از دوستان نزدیکت شنیدم که بیمار بودی و بستری و نگران شدم آمدم بیمارستان که مرخص شده بودی. حالا دیگه ما نمی توانیم حتی در بیماری کاری برایت انجام دهیم؟ یعنی تا این حد؟وقتی که شنیدم که مقاله جدیدی نوشتی دلم گرم شد . مقاله ات رو خوندم. خب خیلی جاهاش به کار و بار من مربوط نیست. اما غرض از مزاحمت. تمام عصر امروز دنبال کتاب یا دیوان شعری که برای ناصر نوشته شده پرسه زدم. بی فایده. به چند نفر هم سفارش کردم. حالا بگو چرا من این گتاب را می خوام. قصد دارم در نشریه مان بخش شعر عرب را به مصر و تونس اختصاص بدم. می تونیم از بچه ها بخواهیم ترجمه کنند اما خوب خودت می دونی. آیا می تونی کتاب رو به امانت بدی چند روزی پیش من باشه. قول که بر می گردونم. دیگه این که اگه به حساب زیاده روی و سو استفاده نگذاری می خواستم خواهش کنم برای این شماره ما نقدی در مورد خاستگاه مبارزه در شعر عرب بنویسی. محمود درویش رو دوست داری می دونم. . در ضمن می دونم اگه این کامنت رو هم نخونی دوستات یه جوری بهت می رسونن. ایشالله که مثل همیشه قبراق باشی. و تنت هرگز به ناز طبیبان نیازمند نباشه. منتظر کتاب ناصر هستم. آهان این طلعت رفاعی رو نمی شناختم از خانم دکتر فراهانی خواستم که او هم مقاله ای بنویسه. لابد وقتی او بنویسه تو نیز می نویسی نه؟مقاله خانم دکتر درباره رمانتیسم انقلابی در شعر عربه.در مورد موسیقی مبارز عرب نظرت چیست؟ به جز ام کلثوم آیا خوانندگان یا نوازندگان دیگری در این باره کار کرده اند؟ مقصودم در حد میکیس تئودوراکیس و کامپانلیس یونانیه. باز هم منتظرم تا کتاب و البته صاحب کتاب رو ببینم.
با تشکر از سایت بسیار خواندنی و متنوع اخبار روز.بی تعریف دست تان درد نکند.
٣۵۲۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨۹       

    از : ناصر میر میران

عنوان : تفسیر درست از ناسیونالیسم
به نظر من تحلیل چناب قراگوزلو از واپس گرائی جنبش های ملی و ناسیونالیستی به شدت کنکرت و واقعی ست. بخصوص آن جا که به رویکرد اتحادیه میهنی کردستان می پردازند و از سقوط آن سازمان در دام آمریکا سخن می گویند و همتایان ایرانی این جماعت را بدون ذکر نام مذمت می کنند. در ضمن لحن حماسی شرو ع مقاله بی نهایت جذاب بود و به قول معروف حال کردیم. نکته دیگر این است که آقایانی که دلشان برای امپریالیسم و صهیونیسم می سوزد بهتر است برای مطالعه به سایت گویا مراجعه کنند.. دوستی می گفت--- یعنی دوست که چه عرض کنم --- موضع دکتر درباره اسرائیل و نابودی آن آدم را به یاد موضع احمدی نژاد می اندازه. خیلی خلاصه به او گفتم وقتی مقاله ای را با دقت نمی خوانی همین می شود. اگر توجه کنی جنای قراگوزلو در این مقاله از ضرورت نابودی دولت نژاد پرست اسرائیل دفاع کرده و هیچ سخنی از محو کشور یا مردمی که می توانند در این مکان با مردم فلسطینی در نهایت صلح و آرامش زندگی کنند در میان نیست. مثل این است که کسی از نابودی رژیم نژاد پرست یان اسمیت در آفریقای جنوبی دفاع می کرد و آنگاه جماعتی به او حمله ور می شدمد. باز هم متشکرم
٣۵۲۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨۹       

    از : مهری شین

عنوان : آن روزها رفتند
محمد عزیزم
تصویری که از مصر زمان جمال عبدالناصر به دست دادی فوق العاده است . ام کلثوم و آن راادیوی ساده در دستان سربازان مصری. و شهر هایی از نزار و معین و طلعت. ندیده بودم این شهر ها رو. از کجا بیرون کشیدی) از کدام دخمه)
می دانم که در قلب بزرگ و سرخ تو چنین شعرهایی همیشه طنین داشته اند.قسمت نخست را به یادت برداشتم و با قلم بزرگ پرینتش را به همراه تصویرت به کنار آن شقایق سوخته یی گذاشتم که که می دانی.کنار شب بو هائی که دیگه شب ها بو نمی ده. کنار اطلسی ها. کنار خواب های طلائی.کنار زخم دهان گشوده جوانان عاشق مصری. یاد این شعر سعید سلطانپور افتادم که سال ۵۷ در حمله به تیر اندازی سربازان شاه گفته بود
دختر گل به تو داد
و تو نامردک... هدیه اش را که گل سرخی بود
به گلوله گره خون زدی(شعر خوب یادم نیست)
در مصر هم عاشقان زیادی سر شکسته گذشتن. به قول شاملو. حالا چه می شود.نظامیان میخواهند قانون اساسی بنویسند. وحشتناکه نه. می ترسم. تمام تنم می لرزه. چشمام به هم می خوره. فردا دیدی یکی از اصول قانون اسی این سرهنگان چنین از آب در اومد
دهانشان را ببوئید
مبادا گفته باشند دوست می داریم
و ما گویا مجبور خواهیم شد از مهتابی خونه تماوم شمع دونی ها رو جمع کنیم.
امشب اگه باز هم تنها باشم بخش اول مقاله رو با صدای بلند می خونم. شایان رفته برای فیلم جدید.یه میل برات فرستادم. اگه امکان داشت جواب بده.
٣۵۱۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨۹       

    از : احمد صبوری

عنوان : سوالاتی که می توان برای آن تنها با یک جستجوی سطحی جوابی یافت
جناب آرارات بسیار ناراحت شده اند که قره گوزلو چرا به اصطلاح دموکراسی های دزد بین المللی را امپریالیست خطاب کرده و چرا می خواهد ما را به سمت آرمانی نا موجود ببرد. حضرتشان اعتراض می کنند که شما کمونیست ها در هنگام قتل عام کردها کجا بودید. بیادشان می آورم که صدام اول کمونیست ها را کشت و بعد سراغ کردها آمد و یادشان می اورم که کل اسلحه شیمیائی این دیوانه از غرب دموکراتیک تهیه شده بود.و باز یادشان می آورم که بسیاری از نیروهای اتحاد میهنی تا بوی پول بمشامشان نخورده بود کمونیست بودند.
یادم می آید همکلاسی داشتم یک خط در میان کلاس می آمد هر گاه از معلم سوالی داشت معلم می گفت در جلسه قبل جواب دادم حال ارارات بهتر است به صدها کتاب و مقاله دکتر قره گوزلو مراجعه کند اگر جواب خود را نیافت بعد عصبانی شود من برای کمک به ایشان لیست یک سری مقالات مرتبط به سوال ایشان را نقل می کنم.
دموکراسی کارگری آلترناتیو دموکراسی بورژوایی سبز سکولار
برزخ استالینیسم یا دوزخ نئولیبرالیسم
سیاست خارجی جنبش کارگری
جنبش کارگری و امپریالیسم
٣۵۱۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨۹       

    از : آرارات

عنوان : سراب و آرزو
آقای قراگوزلو
نوشتهای شما پر از تضاد و تناقض هستند . مثلا در این نوشته معلوم نیست نویسنده به کدام نظام سیاسی باور دارد؟(تنها یک مثال از یک کشور یا دولت کافی بود که بفهمیم بهشت موعود شما در این کره زمین کجاست) البته تنها میتوان فهمید که نویسنده کینه و نفرت عمیقی از کشورهای دموکرات یا امپریالیست دارد.از دموکراسی و آزادی نوشتید ،ولی نگفتید این دموکراسی و آزادی که شما دنبالش هستید را میشود در این کره زمین پیدا کرد یا نه ؟اگر اره ، لطفآ مثالی بزنید کدام کشور.؟ اگر وجود ندارد که وای بحال مردم که باز باید منتظر روز موعود باشند ، منتها اینبار از طرف کسی که اعتقاد به روزه موعود هم ندارد.؟
شما به تمام رهبرانه عرب از صدام گرفته تا حافظ اسد تاختید . اما انگیزه این تاختن جنایتکار بودنه اینها در حق مردمشان نیست بلکه چون کم ضد امپریالیست بودند ؟؟؟
همین صدام مرتکب کشتار ملتی شد به اسم ملت کرد، در آنزمان دنیایه سوسیالیم موجود و امپریالیسم ساکت بودند و صد البته روشنفکرانی مثل شما به خاطره تضاده امپریالیست با سوسیالیم ترجیح دادن خاموش باشند .برای کردها امپریالیست همان صدام .خمینی ، حافظ اسدها هستند .شما نوشتید :""دوران استعمار ستیزی و استقلال خواهی ناسیونالیسم عربی پیش از کمپ دیوید تمام شده ""،. باید اضافه کنم که تمام این کشورهای عربی کمتر از صد ساله پیش به وسیله امپریالیسم اینگلیس و فرانسه تجزیه شد و به ""ملت ""فرا روئیدند .
چطور شد که رهبران کرد این حق را ندارند که از کمکهای امپریالیستها یا هر کشور دیگری برای استقلال یا کمک به ملتشان بهره بگیرند ولی ناسیونالیسم عربی این حق را داشته و دارد؟؟
.
آقای قراگوزلو
ممنون میشوم اگر رابطه حکومت کارگری با دموکراسی مورد نظر شمارا توضیح دهید ،که بدونیم استفاده از واژه آزادی و دموکراسی با درک بشتر مردم از این واژهها چقدر متفاوت است
٣۵۱۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٨۹