سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پیرامون نگرانی از "حفره‌های بزرگ"! - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : آرمان

عنوان : رهبر عقیدتی
باز یک رهبر عقیدتی پیدا شد و شروع به ارشاد کرد!
نوشته است که:
جمله ی "آرمان" پا از مرز دشنام فرا نمی گذارد. "
من نمی دانم چرا این رهبر عقیدتی به این نتیجه رسیده است که بیان حقایق تاریخی برابر با دشنام است؟ مگر فراموش کرده است که این رهبر اکثریتی با افتخار یقه پاره می کرد که او و گروه او در خط امام خمینی هستند؟ مگر رهبر اعظم این سازمان با نهایت وقاحت به سفارت آدمشکان در لندن نرفت که رای خود را به کاندیدهای جانی رژیم بدهد؟ مگر دیگر رهبر این سازمان عکس یادگاری با خلبان جانی شاهنشاهی نگرفت که حمید اشرف و یارانش را از هوا تیرباران می کرد؟
کجایی این حقایق تاریخی دشنام هستند؟!
۷۴۲۱٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۵       

    از : peerooz

عنوان : " بخت حافظ گر از اینگونه مدد خواهد کرد - زلف معشوقه بدست دگران خواهد بود".
جناب آرمان شیرازی,
با تشکر از توجه, بنده بارها اعلام کرده ام که نام من پیروز پشت کوهی - مانند جناب سرکوهی - است که سند آن در ثبت احوال قوچان موجود است ولی خانواده ام پس از تولد من به ایالت اصلی در غرب کوچ کرد. البته بنده مانند شما شخصیت شناخته شده ای نیستم که همه آنرا به سهولت بجا بیاورند. بگذریم.

فرمودید " در ایران نیز در "ضربه فنی" سال ۵۷، "اکثر قریب به اتفاق" مردم "به هر علتی" رای را در کیسه ی یک آخوند ارتجاعی ریختند... و هنوز هم! تو گویی که "سر درنمیآورند!" ".

اگر آنچه در باره کومونیسم و سوسیالیسم و به مقدار کمتر در باره کاپیتالیسم روی کاغذ نوشته شده را روی هم بچینیم چند بار فاصله زمین تا ماه را طی خواهد کرد, با وجود آن در سال ۵۷ " یک آخوند ارتجاعی " در ایران و امسال یک میلیاردر بدون هیچگونه سابقه و تجربه سیاسی, " پراتیک و پراتیسیسم " - به هر معنی را - به مرحله اجرا گذاردند و صاحبان تشکیلات و تئوریسین ها را مبهوت و انگشت به دهان نمودند. در جاهای دیگر هم نتیجه بهتر از این نبوده است. اگر بعد از همه این سال ها, نتیجه این گفتگو ها - و به این تفصیل - این باشد که می بینیم, فایده ادامه آن چیست؟ آیا نباید راهی تازه یافت و طرحی نو درانداخت ؟
۷۴۲۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣۹۵       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : سپاس از پاسخ های آقای کریمی گرامی و پرسشی از برخی هم میهنان: آیا هنگام ارج نهادن به (پاره های مثبت هر گونه) آفرینش انسانی فرا نرسیده است؟
کاربرد نام های بی نشان بدلائل امنیتی، فهمیدنی و پذیرفتنی ست. اما پنهان شدن در پس چنین نامی (بخوان دیواری) برای سنگ اندازی، کاری شایسته و مسئولانه نیست. جمله ی "آرمان" پا از مرز دشنام فرا نمی گذارد. "پیروز" اما کمی بیشتر خود را درگیر کرده است:
او می گوید: "در ایران به هر علتی, یک عده رای میدهند و عده دیگر رای نمیدهند و اکثر قریب به اتفاق آنها ... از (گفته های آقای کریمی) ... سر درنمیآورند... در ایران (و در جاهای دیگر), مردم گوششان از این حرف ها پرشده و نسبت به آن ایمنی پیدا کرده اند." آیا معنی این گفته چنین نیست که علت شرکت یا تحریم، هر چه هست، موضوع بحث نیست؟! سخن آقای کریمی با بیشینه مردم که "سر درنمیآورند" نیست. مخاطب او "روشنفکرانی هستند ... که دغدغه آنها آزادی، دمکراسی ... و عدالت اجتماعی برای مردم ایران" است.
مگر گفته های هم میهنان ارزشمندمان شالگونی, روزبه و کریمی که "برای خود میبرند و میدوزند و می پوشند" ویروس یا گلوله است که مردم "نسبت به آن ایمنی پیدا کرده اند"؟!
آنجا که یک "شخص غیر سیاسی که "حرف دل "مردم" را میزند" می تواند دیگران را "ضربه فنی" کند، مشکل جای دیگریست. در آمریکا ۲۵ تا ۳۳ درصد از مردم هستند که همواره رای خود را در کیسه ی کاندیدای ارتجاعی (تر) می ریزند. در ایران نیز در "ضربه فنی" سال ۵۷، "اکثر قریب به اتفاق" مردم "به هر علتی" رای را در کیسه ی یک آخوند ارتجاعی ریختند... و هنوز هم! تو گویی که "سر درنمیآورند!"
۷۴۲۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣۹۵       

    از : آرمان

عنوان : این ره که تو می روی به ترکستان است
"آقای آرمان، باور کنید که با این نگاه شما و زبان شما به هیچ جایی نتوان رسید."

به کجا قرار است برسیم؟ آرزوی مضحک رفرم آدمکشان فقط آرزو است!

با نگاه و زبانی که اکثریتی ها در حمایت از حکومت فاشیستی ملاهای شیادی که جمهوری اسلامی سرمایه داران را با سرکوب و قتل و فساد بنا کرده اند به چه جایی رسیدیم؟ بعد از سه دهه از عمر ننگین این جانیان حاکم باز اراذل و اوباش را به خیابانها آورده اند و رعب و وحشت را دوباره حاکم کرده اند! فاشیسم حاکم را نمی توان تغیر داد و تنها راه سرنگونی این حکومت آدمکشان فاسد می باشد.
۷۴۲۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣۹۵       

    از : peerooz

عنوان : " پراتیک و پراتیسیسم "
سلسله مقالات اخبار روز در باره انتخابات ایران منجمله مقالات اخیر جنابان شالگونی, روزبه و کریمی آدم را به یاد ضرب المثل فارسی میاندازد که خودشان میبرند خودشان میدوزند و خودشان میپوشند. در ایران به هر علتی, یک عده رای میدهند و عده دیگر رای نمیدهند و اکثر قریب به اتفاق آنها چیزی از پراگراف آخر نوشته جناب کریمی و" پراتیک و پراتیسیسم, و خطر اپورتونیستی است که اصول و تئوری‌ها را تهدید می کند و, پلورالیسم سوسیالیستی و پذیرش فراکسیون سیاسی " سر درنمیآورند. نه تنها در ایران بلکه در چین کمونیست و اروپای سوسیالیست هم پس از ۸۰ - ۷۰ سال, مردم گوششان از این حرف ها پرشده و نسبت به آن ایمنی پیدا کرده اند.

نمونه زنده این پدیده را میتوان در فعالیت های انتخاباتی ریاست جمهوری اخیر آمریکا مشاهده کرد. در حزب دست راستی جمهوری خواهان, ۱۷ کاندید سرشناس و برجسته از فرمانداران ایالتی و سناتور ها و غیره شرکت کرده بودند و با وجود پشتیبانی شدید و آشکار تشکیلات حزبی, همگی به سهولت از جانب شخص غیر سیاسی که حرف دل مردم را میزد با ضربه فنی حذف شدند. و این مستقیما نتیجه ۴۰ - ۳۰ سال نه تنها وعده های تو خالی از جانب تشکیلاتی بود که جز حرف چیزی برای مردم نداشتند بلکه تماس آنها با واقعیت زندگی مردم قطع شده بود و این درس بزرگی برای " تئوریسین " های ماست که " پراتیک و پراتیسیسم " را فراموش کرده اند.
۷۴۱۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣۹۵       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : در پاسخ به چند اظهار نظر
با سلام متقابل به آقای امیر آمویی.
از درنگ ادبی‌ شما روی نوشته‌ام صمیمانه سپاسگزارم . برداشت‌های مضمونی شما از آن چند جمله مورد اشاره‌ در نوشته من، کاملاً درست است و شاید هم همین را بتوان نشانه‌ای از ای دانست نکه بسیاری چون شما می توانند منظور مرا از مضامین مندرج در آن "نوشته بغرنج" دریابند. غلط‌های دستوری هر نوشته در صورت وجود، مسلماً پذیرفتنی است و طبعاً هم از تکرارشان می باید پرهیز کرد. اما این درست نیست هرگاه که بخواهیم مترجم همدیگر شویم. بگذار هرکدام ما، فکرش را با قلم خودش بنویسد.
اما ایراد شما پیرامون منطق نوشته من ناظر بر دلیل و مدلول در پاراگراف آخر نوشته‌تان، وارد است. هدف من از موضوع، همان برداشتی بود که شما کرده‌اید و درستش این بود که من در توضیح منطقی موضوع، دقت بیشتری می کردم. ممنون شما
و اما در رابطه با نکته استفهامی آخر نوشته‌تان. آمویی عزیز، صریحاً عرض می کنم که من اینجا نه برای توده کارگر بلکه در خدمت به امروز و فردای آنهاست که می نویسم. مخاطب من در این نوشته‌ها و در چنین سایت‌هایی، روشنفکرانی هستند چون شما که دغدغه آنها آزادی، دمکراسی برای مردم ایران و عدالت اجتماعی برای توده زحمت است. مباحث ما در این سطح، اساساً و عمدتاً خصلت ترویجی و نظری دارند و نه معطوف به تبلیغ و تهییج توده. درست می دانم که همانندهای من نیز معترف به این نکته واقعی باشند.
دست شما را به رفاقت می فشارم.

آقای آرمان، باور کنید که با این نگاه شما و زبان شما به هیچ جایی نتوان رسید.

علی اشرف گرامی، جز اینکه از شما درخواست تاملی داشته باشم بر آن نکات تکمیلی نوشته‌ام که در پاسخ به "آرمان شیرازی" عزیز آورده‌ام، نکته تازه‌ای برای گفتن ندارم. برای من بیشتر از انکه این مهم باشد که آینده تحولات ایران، کدام رویکرد سیاسی را در "تناقض‌"هایش غرق خواهد کرد، این اهمیت دارد که ببینم با چه تاکتیک‌های نافذی می توان استراتژی گذر از جمهوری اسلامی به دمکراسی را محقق کرد.
زنده باشید.
۷۴۱۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۵       

    از : علی اشرف

عنوان : رای دادن برای رای دادن
آقای بهزادکریمی خسته نباشید.ازنوشته شماوکامنت شمااینگونه برمی آیدکه حضرتعالی به امرسیاست بانگاه باری به هرجهت نگاه می کنیدیعنی اینکه درهرانتخاباتی باتوجه به شرایط خاص آن دوره،تعیین تاکتیک می کنیدواین تاکتیک شماممکن است درجهت استراتژی شماکه گذارازاستبداددینی حاکم است نباشد(درواقع تاکتیکی برمیگزیندکه گذارازاستبداددینی رابه تاخیربیاندازدوبه قول خودتان شرایط راولوبه اندازه ای بسیارناچیزبهبودببخشد).
ضعف نگاه شماودوستانتان دراین است که عامل تغییرات ماهوی درآرایش نیروهای سیاسی داخل حاکمیت رابه درستی بکارنمی بریدبه وجهی که فکرمی کنیداصلاح طلب امروزهمان اصلاح طلب دهه هفتاداست واینکه انتخاب نیروهای میانه رو ساختگی ودست ساز،باعث تحول درنهادهای انتخابی نظیرقوه مجریه وقوه مقننه خواهدشد.
اینکه کسی باساختارنظام ولائی مشکل حل ناشدنی داشته باشدوبازسودای همپوشانی خودبااصلاح طلبان حکومتی(بعنوان سهامداران قدرت)رادرسربپروراند،تضادی ست لاینحل.به اعتقادمن این اندیشه سازشکارانه ودرنهایت این خدمتی که به بقای رژیم درحال انجام است،به وسیله تضادهای آشتی ناپذیردرون خودازبین خواهدرفت ومبلغین خودرانیز به زیرخواهدکشاند.
۷۴۱٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۵       

    از : آرمان

عنوان : جل الخالق
کسی که تمام سابقه سیاسی زندگی او در حمایت از جناحی از حکومت آدمکشان بوده است به فعالین واقعی سیاسی خرده می گیرد. کسی که عمری را در خط امام خمینی را بسر برده را نمی شود جدی گرفت!
۷۴۱٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۵       

    از : امیر آمویی

عنوان : پیچیده، نامرتبط و نادرست
آقای کریمی،
با درود،
ممکنه لطف کنید و بفرمایید مقصودتون از جمله ی زیر چیست:

«در آن سرحدی که، وقتی هم منطق تحلیل‌ از دل خود سیاست ورود نیروی تحول به درون منازعات حکومتی را اقتضاء می دارد، ذهن تحلیل گر ایشان اما چونان مانع و سدی قد بر می افرازد تا به بروز یک چنین استنتاج درونزایی فرمان ایست دهد.»

و آیا اگر خواننده از جمله ی پیچیده و بلند بالا چنین بفهمد، درست فهمیده است:

"حتی زمانی که منطق تحلیل نشان می‌دهد که نیروی تحول از درون منازعات درون حکومتی برآمده، آقای روزبه با تحلیل خویش، سدی می شود در برابر آن [استنناج که از درون مناسبات مذکور نشأت گرفته است]." بخش داخل قلاب هم در حقیقت تکراری است!

دیگر این که نوشته اید، «تصور من این نیست که روزبه با مولفه‌های تحلیلی شالگونی مشکل جدی داشته باشد.» عبارت «مشکل داشتن با چیزی» یک غلط رایج در فارسی است که مدافعان خارج نشین طبقه ی کارگر و امثالهم به کار می برند - عبارتی که به تقلید از انگلیسی صورت می گیرد و متأسفانه دارد خودش را در زبان فارسی جا و آن را فاسد می کند (افسوس که دکتر خانلری نیست تا ببیند و بنویسد!). به نظر من درستش چنین است: "من بعید می‌دانم که آقای روزبه ابعاد و مولفه‌های تحلیلی آقای شالگونی را نپذیرد/ و یا اصلا این: من بعید می دانم که روزبه نحوه‍ی تحلیل شالگونی را قبول نکند." آیا درست عرض کرده ام؟

ضمنا، شما پس از آن گزاره ی نادرست دلیلی هم آورده اید به قرار زیر:

«... مشکل جدی داشته باشد، زیرا که، خود او یکی از تحلیلگران فعال و دست به قلم عرصه مدام متحول سیاست در ایران است و بارها هم نشان داده که در کادر دیدن ظرایف سیاسی منازعات جامعه با حکومت و نیز حکومتگرایان با خودشان، تحلیل گر توانمندی است.»

علاوه بر این که باز بیانتان بسیار پیچیده و نا روشن است، میان دلیل و مدلول هم متأسفانه هیچ گونه رابطه ی منطقی موجود نیست : اگر قسمت‌های زائد جملات را حذف و آنها را ساده، و نیز دلیل را در ابتدا ذکر کنید، چنین می شود: " چون آقای روزبه تحلیلگر توانایی است، فکر نمی کنم از تحلیل آقای شالگونی ایراد بگیرد!" انگار که بگویید: چون آقای روزبه نقاش/راننده‍ی خوبی است، از نقاشی/رانندگی آقای شالگونی ایراد نمی‌گیرد!" فردی ممکن است تخصص یا مهارت فراوانی در امری داشته باشد، و درست به همین دلیل که آن را خوب می داند، از فرد دیگری ایراد بگیرد! درستش هم همین است.

پرسشی دیگر: آیا شما این دشوارنوشته‌ها را برای طبقه‍ی کارگر می‌نویسید!؟
۷۴۱٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۵       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : استراتژی تحول با تاکتیک متنوع!
سپاسگزار شما هستم آقای آرمان شیرازی و درود من نیز به شما.
۱) کتاب "طرحی اولیه پیرامون سیر گفتمانی ما" را می توانید از کتابفروشی فروغ در کلن آلمان درخواست کنید.
۲) من نیز متقابلاً خرسندم از خوشحالی شما پیرامون "آغاز" گفتگو بین نیروهای چپ، و می خواهم امیدوارانه ضرورت گفتگو در سطح اپوزیسیون دمکراسی خواه را نیز به آن اضافه می کنم. بی گفتگو، اتحادی در میان نیاید.
۳) شما با پیگیری مواضع من از طریق نوشته‌های سیاسی منتشره‌ام از جمله در همین سایت، خواهید دید که من صراحتاً باورمند و پایبند به هدف جایگزینی قدرت سیاسی جمهوری اسلامی ضد دمکراتیک موجود با یک نظام سیاسی سکولار دمکراتیک هستم و استراتژی سیاسی مناسب و ضرور برای تحقق چنین هدفی را، بسیج مدنی و مسالمت آمیز طیف رنگارنگ نیروهای اجتماعی ایران برای رسیدن به دمکراسی و علیه ساختار ولایی می دانم که در آن، تمرکز جامعه بر انتخابات آزاد از جای ویژه و محوری برخوردار است. من یک چنین استراتژی معطوف به هدف تغییر را، رقیب استراتژی اصلاح نظام می دانم اما نه متخاصم با آن، زیرا دستکم تا زمانی طولانی در مبارزه جامعه ایران علیه استبداد ولایی، همپوشانی‌های معینی بین این دو وجود دارد که نیروی استراتژی تحول را مقید به فهم این موضوع بسیار حساس می کند و موظف به رعایت الزامات آن‌ در عمل سیاسی‌. این دو، رقبایی هستند در عین حال شریک هم، و شریک در زمینه‌های متنوع از مبارزه سیاسی! توازی این دو استراتژی، فعلاً و در موارد عدیده واقعیت سیاسی کشور ماست.
۴) اینکه سمت تحولات در جامعه ایران طی زمان، علیه حکومت دینی استبدادی و بویژه هسته اصلی‌اش یعنی دستگاه ولایت فقیه و مولفه‌های آن می باشد، حقیقتی است مسلم و محرز و همین را هم می باید منبع امید و افق راهنمای عمل نیروهای خواهان تغییر دانست. در همانحال اما باید در نظرداشت که عیار کردن این حقیقت با زیگزاگ‌های روندهای انتخاباتی در جمهوری اسلامی - به عنوان میدانی ولو محدود و مشروط برای ابراز وجودهایی از جامعه در این یا آن انتخابات- نه تنها دقیق نیست بلکه با واقعیت‌های بغرنج سیاسی کشور ناهمخوان است و هم از اینرو، گمراه کننده هم خواهد افتاد. می دانیم که نه همه آن " ۵۰ در صد" عدم شرکتی‌ها را می توان جزو نیروی امتناع سیاسی قرار داد و نه همه عدم شرکتی‌های سیاسی را باید جزو نیروی دمکراسی خواه به حساب آورد. جامعه ایران یکبار فقط صرف مخالفت با شاه دیکتاتور را تجربه کرده است و دیگر نباید به شوق تجمیع صرف مخالفین علیه ساختار موجود، از محور اثباتی بسیج ملی یعنی دمکراسی غافل شود. از سوی دیگر این را هم می دانیم که بخشی از شرکتی‌ها نیز، حداقل با نیت و هدف ابراز مخالفت با راس نظام مستقر است که در این یا آن انتخابات مفروض پای صندوق‌های رای می روند. بنابراین اگر چه سخن گفتن از سیر نزولی شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی در مجموع خود نکته چندان نادرستی نیست، اما چون نه مسیر خطی را طی می کند و نه که تنها عرصه مقاومت سیاسی جامعه است، نتیجتاً ارزیابی آن لازم است که با تفسیر واقع بینانه و ظریف سیاسی همراه شود. "تحلیل" مورد "نقد" در این بحث نیز درست ناظر بر تبیین همین بغرنجی وضع بود و دعوت من از نقاد گرامی، اجتناب او از ساده سازی صحنه سیاسی و القای ساده نگریستن به آرایش نیرو. به باور من، بدآموزی سیاسی ازایندست، پیشاپیش دست ما نیروی تحول را برای اتخاذ تاکتیک منتج از وضعیت لحظه اما در خدمت استراتژی تغییر می بندد. برای یک سیاست ورز، شرکت در این یا آن انتخابات در جمهوری اسلامی، هرگاه که از موضع جنبشی بسیج مدنی صورت گیرد و متکی بر محاسبه سیاسی معطوف به دستاوردهای استراتژیک برای مشی تحول باشد، نمی تواند پیشاپیش مردود اعلام شود. چنین اکت احتمالی نه تنها جای "نگرانی" ندارد که یک حلقه ضرور تاکتیکی است در استراتژی تحول. همه حرف من اینست که آرایش سیاسی را نباید و نمی توان با شرکت همیشگی و عدم شرکت همیشگی در انتخابات جمهوری اسلامی توضیح داد. کاری که، به خطا از دو سوی همیشه تحریم و همیشه شرکت شاهدیم.
زنده باشید دوست عزیز.
۷۴۱٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۵       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست