سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

«موضوع اقتصاد است، احمق!» - سهراب مبشری

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : یک دوست

عنوان : اعتراض بدون ارائه راه حل؟!
من به مقاله کاری ندارم اما پاسخ آقای مبشری به آقای عاصمی مبنی بر اینکه: "درست است،‌ راه حل ارائه نداده ام...
البته اگر کسی راه حل را هم نداند حق اعتراض به بی عدالتی و حق کشی را دارد". مرا وسوسه کرد که از آن عبور نکنم. آقای مبشری راه حل بی عدالتی و حق کشی اجرای عدالت است. وقتی شما می بینید که کارگران شش ماه است که حقوق نگرفته اند اعتراض می کنید و خواهان پرداخت حق آنان می شوید. و برای پیشگیری از مواردی اینچنینی خواهان اجرای قانون پیرامون حق تشکیل سندیکا می شوید. اعتراض همرا با راه حل.
اگر در صحنه سیاست فقط اعتراض کنیم اما پاسخی برای سوالی که "اگر تو به جای ما بودی چه می کردی؟" نداشته باشیم، این حمل بر نق زدن شده و نتیجه آن جدی گرفته نشدن از سوی نیروی مورد اعتراض و جامعه خواهد بود. اعتراض هم به استراتژی و خم تاکتیک بدل می شود. مسلما چپ ها راه حل های فراوانی برای ارائه دارند به شرطی که از تجربیات تلخ و شیرین چپ جهانی آموخته باشند و مهمتر از همه شهامت بیان و دفاع از آنها را در شرایط کنونی جهان داشته باشند.
آیا مدلی که چاوز در ونزوئلا پیش گرفت نمی تواند بعنوان کارپایه راه حل من و شما باشد؟
۷٣۲۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۴       

    از : سهراب مبشری

عنوان : ادامه پاسخ
ببخشید یادم رفت به بقیه نقد آقای آمویی و نقد آقای عاصمی بپردازم:
رابطه «اقتصاد» و «غیراقتصاد» البته بسیار پیچیده تر است که درک عامیانه از مارکسیسم سالها مثلا در ذهن من جا انداحته بود. در این مورد حق با آقای آمویی است. قصد من این بود که در این قیل و قال موضع اقتصاد فراموش نشود.
درست است،‌ راه حل ارائه نداده ام. اما هر مطلبی یک هدف اصلی دارد. هدف من همان است که در جمله فوق نوشتم.
البته اگر کسی راه حل را هم نداند حق اعتراض به بی عدالتی و حق کشی را دارد.
۷٣۱۷۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

    از : سهراب مبشری

عنوان : پاسخی کوتاه به برخی نظرات
سلام و سپاس برای خواندن مطلب و اظهار نظر. چند نکته:
انتقاد خانم ملیحه و آقای امیر آمویی در مورد تتیر درست است.
رفیق سیامک فرید: هم در آمریکای جنوبی، هم در اروپا و هم در ایران خصوصی سازی به تشدید نابرابری انجامیده است. در مورد کشورهای دیگر توماس پیکتی و نائومی کلاین کتابهای قطوری با ذکر هزاران منبع نوشته اند.
رفیق سیامک و دوستان دیگری که پرسیده اند آیا من از اقتصاد مافیایی فعلی دفاع می کنم: حتما نتوانسته ام در مطلب مستدل کنم که این اقتصاد مافیایی ثمره خصوصی سازی است. دیگران به ویژه اقتصاددانان مقیم ایران مانند مالجو و رئیس دانا بهتر از من این مطلب را رسانده اند.
درود بر شما.
سهراب مبشری
۷٣۱۷٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

    از : امیر آمویی

عنوان : موضوع اصلی فقط اقتصاد نیست دوست خردمند من
آقای مبشری، با درود
۱- عنوان نوشته ی شما علی رغم توجیهی که در آغاز و انتهای نوشته آمده، بدون شک به خواننده هم بر می گردد. شما بدون شک تا حدی از روانشناسی زبان و کارکرد پیچیده ی آن اطلاع دارید. نویسنده و خواننده در دو سوی یک رابطه ی زبانی قرار دارند و در خیال خویش، از طریق زبان دیالوگ می‌کنند. اگر جز این بود، شما آن نوشته را در اخبار روز منتشر نمی کردید و هیچ خواننده ای را مخاطب قرار نمی دادید. در نتیجه عنوان مقاله علی رغم پذیرش «حماقت»ی که خودتان به خودتان نسبت داده اید، گریبان سوی دیگر را هم می گیرد. بگذریم که این گونه ترفندهای زبانی در واقع راهی به جایی نخواهد برد، الّا چاهی!
۲- بدون شک در مقاله ی شما نکته ی درستی هست و آن نکته البته ربطی به موضوع اصلی دارد. نکته ی بسیار بجای گفته شده، بیان ارتباط تنگاتنگ اقتصاد بین المللی و خصوصی سازی منحط و ضد بشری عالم اراذل ابرسرمایه داران و بانک‌های بین‌المللی و غول‌های مالی است و این که خون اقتصاد جهانی در واقع در ارگانیسم نسبتا واحدی در مقیاس بین المللی در گردش است. هم از این روست که جنبشهای سوسیال-دموکراتیک متولد نشده دچار سرطان خون می شوند و لوکمیای مالی شان عود و کل هستی شان دچار نابودی می شود: به یونان نگاه کنید و به سقوط بزرگ نخستین قدرتهای سوسیالیستی.
۳- این نکته ی مهم را صد البته باید نیروهای چپ در نظر داشته باشند تا پس از مثلا تبدیل شدن (احیانا در هزاره ی چهارم میلادی!) به آلترناتیو قدرت - اگر بتوانند(؟) - پیش از این که پیروز شوند، شکست نخورده باشند!
۴- اما برخی نکته ها در باب بحث شما:
الف) تا جایی که این قلم دریافته، «عینیت» در رویکرد «علمی و فلسفی» به معنی نگاه کردن به مسائلِ مادیِ «صرف» نیست. در تحلیل‌هایِ مورد نظر، "ذهنیت" نیز "عینت" و لذا عاملی عینی است. مثالی موضوع را روشن خواهد کرد: استبداد مذهبی، تا جایی که نوعی "تفکر"، "استنباط سیاسی" و "اعمال آن روش فکری و سیاسی" است، عاملی ذهنی محسوب می شود. همین عامل هنگام عمل در عرصه ی اقتصاد می خواهد ساختار اجتماعی تولید را در چهارچوب آن ذهنیت قرار دهد بدون این که بخواهد و ماهیتاً بتواند در اساس تولید ارزش اضافی و توزیع ِ ناعادلانه تغییری ایجاد کند. نتیجه این است که "عین" دست در دست "ذهن" در هر ثانیه استبداد و تحجری را بازتولید می کند که شاهدش هستیم.
ب) از سوی دیگر، بر عکس آنچه که در تفکر مکانیستی و رویزیونستی دکترین مورد نظر پنداشته می‌شود، این "عین" نیست که "ذهن" را وادار به تغییر آن عینیت می کند! برعکس، این همان ذهنیتِ عینی است که به شکل «عمل و نقش انسان در تعیین سرنوشت خویش و جامعه» متبلور می شود تا مناسبات ستمگرانه را در تمامی ابعاد و اشکالش، از جمله مناسبات روبنایی، از میان بردارد. به نکته ی اصلی توجه کنید:
ج) عینت جامعه در ژرفترین بخش خویش همان "شیوه"ی تولید است، در حالی که بازتولید آن خویشکاریِ ذهن! این ذهنیت، که اکنون وظیفه باز توید کل هستی جامعه ی ایرانی را برعهده دارد، همان استبداد فقاهتی است و از همین روست که انقلاب یا اصلاحات دموکراتیک معنا پیدا می‌کند. هرنوع مبارزه‌ای که بتواند روبنا را به شکلی سازمان دهد که تعادل آتی آن‌ها را در جهت ایجاد مناسبات یا شیوه ی تولید عادلانه سازمان بخشد، گامی در راه تجدید سازمان تولید در مقیاس ملی و لذا عادلانه تر است. بنا بر آنچه که گفته آمد، موضوع "فقط" اقتصاد نیست، دوست خردمند من! در شرایط کنونی البته موضوع حد اقل دو سو دارد: ابتدا ذهن و سپس عین (نه بر عکس)، ابتدا تعقل و سمت گیری درست، سپس ایجاد تغییر متناسب یا مناسب در شیوه‍ی تولید و توزیع ثروت، یعنی کل زندگی ذهنی و عینی. همین عقب ماندگی ذهن ایرانیان، در تقریبا تمام وجوه و ابعاد هستی زندگی سیاسی است که باعث شده نیروهای مترقی میهن رنج کشیده ما نیز نتوانند علی رغم کوشش ها و جانفشانی ها، در مسیر درست قرار گیرند و لذا تقریبا همیشه جامعه از چاهی در آمده و در چاهی دیگر سقوط کرده است.
۵- در نوشته ی شما نکات متناقض دیگری هم به چشم می خورد که شایسته ی بررسی دقیق تر است. افسوس که اخبار روز سیاست یکدست و غیر تبعیض آمیزی ندارد، و گر نه آن نکات را هم در همین حاشیه می گنجاندم. امیدوارم که همین خطوط هم در کنار مطلب شما درج گردد!
پیروز باشید.
۷٣۱۵۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

    از : فرهاد عاصمی

عنوان : پیشنهاد جایگزین برای اقتصاد نولیبرال!
ارزیابی آقای سهراب مشیری از نتایج انتخابات مجلس اسلامی که می توان با کلیت آن موافقت داشت، به توصیف شرایط حاکم قناعت می کند. سخنی در ارتباط با ضرورت تغییر شرایط، ابرازنظر شایسته توجه را تکمیل نمی کند.
موضعِ انتقادیِ مقاله نسبت به پیامدهای «توسعه سیاسی» بدون ارتباط با «عدالت اجتماعی» که با توانایی ترسیم می شود و در دوران اصلاحات برّایی دولت محمد خاتمی را بر باد داد، امروز هم تنها زمانی پایان خواهد یافت، که ”مساله آزادی مجرد نولیبرالی“ و پیامدهای آن: «فقر و محرومیت»، با ارایه برنامه اقتصادی- اجتماعی مردمی و ملی به چالش کشانده شود!
اقتصاد سیاسی جایگزین برای برنامه امپریالیستی، اقتصاد سیاسی مرحله ملی- دموکراتیک فرازمندی جامعه با ساختار سه گانه بخش های عمومی (دولتی)، خصوصی و تعاونی، تنها جایگزین واقع بینانه برای توسعه اقتصادی- اجتماعیِ دموکراتیک و ملی است. بخش عمومیِ دموکراتیک و شفاف و کنترل شده توسط مردم و سازمان ها و احزاب مستقل و مطبوعات آزاد، همانقدر بخشی در خدمت حفظ منافع زحمتکشان و لایه های زیر فشار مردم خواهد بود که حامیِ بخش خصوصی و تعاونی اقتصاد. حفظ و حراست این دو بخش و منافع ملی در برابر فشار و دستبرد اقتصاد جهانی امپریالیستی، همانقدر وظیفه بخش عمومیِ دموکراتیک است که دفاع از استقلال اقتصادی- سیاسی ایران و ممانعت از تبدیل کشور به نومستعمره ی اقتصاد امپریالیستی.
۷٣۱۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۴       

    از : کاشانی

عنوان : موضوع چیز دیگری است آقای مبشری
این نوشته نمونه کامل تکرار آنچه که در مقالات خوانده ایم، بدون در نطر گرفتن شرایط جامعه است و مرا یاد " انطباق خلاق مارکسیسم-لنینیسم بر شرایط جامعه" میاندازد . سپاه و نهادهای وابسته به رهبری همچون اختاپوس بر کل اقتصاد ایران چنگ انداخته و یک اقتصاد رانتی و مافیائی در کشور راه انداخته اند، حال خلاصه حرف شما اینست که نباید دولت آقای روحانی در برابر اینها اقتصاد خصوصی و غیر رانتی را تقویت کند چون اقتصاد نئولیبرالیستی تقویت میشود !!
۷٣۱٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : پری دموکراسی
قصد داشتم که کامنت زیر را در پائین این مقاله بگذارم که در بسیاری نقاط دنیا حاصل انتخابات اخیر " .....چیزی نخواهد بود جز تعمیق شکافهای اجتماعی و افزایش سود سرمایه به بهای فقیرتر شدن هر چه بیشتر محرومترین اقشار جامعه. ". متاسفانه این کامنت را در پای مقاله دیگری گذاردم و آنرا دو باره در اینجا که منظور اصلی بود میاورم .

تکلیف دموکراسی درفرهنگ اسلامی که محدود به فرمان خداوند است و درایدیولوژی هایی که آنرا محدود به " طبقه " میدانند معلوم است. میماند دنیای " آزاد " مثلا آمریکا که در انتخابات ریاست جمهوری, نسبت شرکت تقریبا پنجاه در صد است. از پنجاه در صد بقیه معمولا بین دموکرات ها و جمهوری خواهان نسبت بین ۴۸ - ۵۲ در صد میباشد که گاهی این و گاهی آن میبرد. پس از انتخابات نیز وظیفه گروه مخالف چوب لای چرخ گذاشتن تیم برنده است. شاید اوضاع در بقیه دنیا بهتر از این باشد که انشاالله هست.

برای رفع خستگی از زحمات فراوانی که نویسندگان و کامنت گذاران در جریان انتخابات کشیده اند بد نیست به ترانه " تو ای پری کجائی " همایون خرم و سایه با آواز حسین قوامی گوش کنیم که برای " پری دموکراسی " میخوانند. میگویند آدمی به امید زنده است. راه عملی دیگری هم هست؟

https://www.youtube.com/watch?v=r۴Y۹sdM۳xD۰

http://www.kianavahdati.com/documentView.aspx?type=۱۸&id=-۲۱۴۷۴۸۳۶۴۷
۷٣۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۴       

    از : maliehe مستعار

عنوان : تقلید، منطق منطق ها
آقای مبشری متأسفانه فقط شما نیستید که قرار دادن خود و ایده خود را در یک قالب غیر بومی ـ ترجیحاً آمریکایی که به آن انتقاد می کنید ـ شرط قبولی خود قرار می دهید. ما ایرانی ها وقتی خواستیم مدرن شویم، مدل مردنیته را از روی اشکال غربی الگو گرفتیم. زن هامان با هر رنگ پوستی بور و بلوند شدند. مردهامان با هر اندام و چهره ای جین پوش و پاچه گشاد شدند. همین الان هم شهردار تهران آنچه که برایش اهمیت ندارد، این است که پایتخت یک کشور هزاران ساله چگونه می تواند مدرن شود که ویژه گی تهرانی و ایرانی اش هم مثل مدرنیته مثل پاریس،لندن، استانبول که هویت بومی خود را در عین مدرن شدن فریاد می زنند، حفظ کند. دوست عزیز شما باید این هنر را داشته باشید که تیتری از خود، برای نوشته اتان انتخاب کنید که مخاطب ایرانی را منزجر نکند. نه اینکه یک واژه نامناسب را در پیشانی مطلب تان بگذارید و بعد به خیال خود با زیرکی و شیطنت توضیح بدهید که این عنوان نامناسب از کدام آمریکایی وام گرفته شده است.
۷٣۱۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۴       

    از : سیامک فرید

عنوان : اقتصاد مافیا یی یا نتولیبرالیزم ؟
با سلام به سهراب مبشری عزیز
به نظر من محل دعوا را خوب دیده ای ولی آیا می توانیم از اقتصاد جکومتی فعلی در برابر نئولیبرالها دفاع کنیم بدین دلیل که نئولیبرالها جامعه را فقیرتر می کنند؟ چیزی که اقتصاد حکومتی اش خواندم همان نیرویی است که بی توجه به دولتهایی که می آیند و می روند بر کشور حکومت می کند. این همان نیروئی است که از تحریم سود می برد و اسکله های مخفی و علنی را در اختیار دارد. این همان نیروئی است که با تصاحب همه سرمایه های کشور حاضر نیست قدرت را با کسی تقسیم کند. حال در این میان کسانی که خواهان سهم در قدرت هستند تلاش می کنند که بخشی از این قدرت را از دست حاکم در سایه بیرون بکشند. راه حل آنها خصوصی سازی و گشایش درهای کشور برای رابطه با جهان است. این رابطه هم سیاسی و هم اقتصادی خواهد بود.
حالا می خواهم بدانم که واقعن فکر می کنی بهتر است قدرت و سرمایه در دست گروه اول باقی بماند؟ این حکم کلی که گذار به طرف خصوصی سازی مردم را فقیر تر می کند از کجا سرچشمه گرفته است؟ توجه کنیم که ما با کشوری با یک اقتصاد مافیایی سر و کار داریم. به نظر من اگر قرار است انتقادی صورت گیرد نه به خصوصی سازی بلکه به چگونگی خصوصی سازی باید باشد. متاسفانه بیشتر مواقع ما از ترس خصوصی سازی از آن ور بام می افتیم و از تداوم وضع موجود دفاع می کنیم.
۷٣۱۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : اینی که سهراب خان گفته خوردنیه...
آقای مبشری گرامی، مطلب خوبی نوشته ای، ولی حقیقتش را بخواهی، گمانم این است، که مطلبت کارآییی در توضیح سیاستهای اقتصادی(بخوان معاملات روزمره ی) ج.ا. ندارد.
گرهگاه و مراکز ثقل اقتصاد کشور در دستان حاجی های بازار و میدانهای تره بار کشور می چرخد، و اصطلاحاتی چون نئولیبرال و امثالهم در باره ی ایشان قصه ی شباهتِ دوغ و پشم است.
البت بعضی از این حاجی های بازاری و میدان تره باری متمدنتر شده و گاهاً جوانان تحصیلکرده ای را هم به خدمت گرفته اند، اما این بخت برگشته ها هم پس از دو روز ممارست کاری با حاجی صاحب حجره، حتی طرز سخن گفتن و راه رفتنشان عینهو آقای حاجی میشود.

بهترین بخش مطلبت آنجاست، که در صراحتی زیبا می نویسی؛ «...دولت و مجلس نه در سیاست خارجی، نه در عرصه فرهنگی، نه در امور نظامی و امنیتی و نه در خصوص آزادی های سیاسی به آن اندازه که در سهم دادن به بخش خصوصی در اقتصاد اختیار دارند دارای امکانات پیشبرد اراده و خواست مستقل خود نیستند...»

و در واقعیت روز هم اقتصاد کشور در دستان پر قدرت حاجی های بازار و میدانهای تره بار که سوادی در حدِ خواندنِ کتابچه های حساب خود دارند، جمع شده است.
اگر کسی جرعت کند و از سر متانت به ایشان بگوید؛ حاجی، آقای مبشری میگه شما نئولیبرالی. یقین دارم حاجی در پاسخ خواهد گفت؛ اینی که سهراب خان گفته خوردنیه، نوشیدنیه یا پوشیدنی، مظنه اش در بازار چقدی هست.

قدیم رسم بود که حاجی ها اضافات را با خرید ملک و املاک تبدیل به احسن می کردند، که خوب شاید رسم بدی نبود، بهرحال ثروت در کشور باقی می ماند.
اما امروز از جایی که از صدقه ی سر خود این آقایان ریال ایرانی چنان بسرش خورده که تو بازار مسگرا کیلویی خرید و فروش میشه، حاجی ها با خرید ملک و املاک در دوبی، لندن، تورنتو، امارات و... اضافات را تبدیل به احسن می کنند.
۷٣۱۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست