سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پهلوان چپ ایران - جمشید طاهری پور

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : پولاد

عنوان : گرامی باد آرزوهای سردار پرویز،
آقای بهروز الف،
در فرهنگ یک ملت، سوای چپ یا راست بودن که اصطلاحات و ارزشهایی سیاسی هستند، ستودن مردان و زنان برجسته ی آن ملت مجیز گویی نیست. پهلوانی و سرداری اصلاحاتی هستند که در فرهنگ ایرانی حماسی/اسطورییند. صد البته که این صفت ها در مجیز گویی قدرت نیز، در همه جای جهان بکار گرفته می شوند. اما پرویز قلیچ خانی و تختی ی جاودان با همه ی جایگاه بر جسته اشان در حوزه ی کاریشان که ورزش ملی بود، هیچگاه به سرای قدرت حتا نزدیک هم نشدند، به عکس، قدرت را در حمایت از بی قدرتان شجاعانه به چالش کشیدند. ما ایشان را بدین سبب، سزاوارانه، ستایش می کنیم. مجیز نمی گوییم. و چون با انسانهایی بسار والا سروکار داریم، مثل هرگونه تحسینی ادبی/ هنری، ادبیات خود را با دراماتیسم آرایش می کنیم. شما زندگی را اندکی، برای هنر هم که شده، کمی آسانتر بگیر.
۷۱۴٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣۹۴       

    از : بهروز الف

عنوان : پاسخی نیست، تنها بازگویی نکاتی است
جناب بزرگمهر
۱. خشنودم که جوابی نخواهید داد. بقولی آنکس که سخن نگفته باشد، حرف و عملش نهفته باشد. بنابراین بهتر همان هست که پاسخی ندهید
۲. اگر شما چپ هستید، صد البته من نیستم و اگر من چپ هستم، شما صد البته نیستید
۳. دره ای است عظیم بین از منطق نوشتن با منطق سخن گفتن. حوزویان هم مرتب از منطق مینویسند ولی ابدا منطقی در ۱۴۰۰ سال گذشته دست و پا نکرده اند
۴. صفحات وزین سایت اخبار روز جایی برای گفتار لمپنی نیست. من مسائلی را مطرج کردم که برای شما و دیگرانی که عادت دارند تملق بگویند و ذره را خروار نشان دهند و خروار را ذره، خوش نیامد، چرا فرهنگ اسلامی خود برخ میکشید و بجای جواب سخنان مرا "یاوه" مینامید
شاد باشید
۷۱۴٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣۹۴       

    از : آ. بزرگمهر

عنوان : نه به بهروز مجازی !
با سلام و پوزش از دوستان اخبار روز ، مجبور به پاسخ به بهورز الف هستم ولی بار آخر ست.

بهروز خان ، خوشحالم که با کلمات خودت، نشان می دهی که نوشته فارسی نگارنده را نتوانسته بخوانی و مثل همیشه در اخبار روز جّو سازی می کنی. نوشته من، اعتراضی بود به عصبیت جنابعالی از "آنکه گفت آری و آنکه گفت نه".. هنوز هم این را میگویم. بقیه حرفهایت توهّم است. هزار بار بنویس، دانش دانش دانش.... فرقی نمی کند .
ببین ف پرویز قلیچ خانی برای ورزش دوستان ، مردم و نیروهای سیاسی یک شخصیت حقیقی ست. نه مثل تو و من یک کاربر مجازی در سایت وزین اخبار روز ، دوستان دیگر وقتی نوشته ی تو و من را با کلمات هراس انگیز آن را می بینند می گویند : « اگر" چپ" این است عطایش را به لقابش باید بخشید» ...
ـ نگارنده مصاحبه کاپیتان قلیچ را در بی بی سی دیدیم و با مشاهدات زندگی مشترک دانشجوئی ما در سال ۵۰ تطابق دارد " تو نبودی دیگه و گرنه پرت و پلا نمی نوشتی" الان نیز ما در داخل کشور نیستیم. ولی ۱۶ آدر برگزار میشود.. " چه با قلیچ چه بی قلیچ " اشاره به مصاحبه با صدای آمریکا با قلیچ در رابطه ی ی دیگری
ـ حرفهای قلیچ در باره ی زندگیش را همیشه به توهّمات جنابعالی ترجیح میدهم. این بی بی سی و صدای آمریکا و بقیه رسانه ها هستند که با بسیاری از کنشگران مصاحبه می کنند نه برعکس. هر چه میخواهی بگو... بازهم می گویم : دنیا شما سفید و سیاه است و شاید " رسانه "سفید" داری ! یا بی نیاز از اطلاعات هستی . ـ جنبش دانشجوئی و روشنفکری در اعتصاب ۴۶ دانشگاه و بعداز مراسم جهان پهلوان جان گرفت و مبدائی برای فعالیت های جدیدشد و بسیاری از آنجا برخاستند و تغییر و تکامل یافتند. باید عرض کنم که بکلی در باره تو اشتباه کردم از سال ۴۶ هم عقب تری و کسی را بعداز ۴۶ با ادبیات تو ندیدم .
ـ اگر یک جو منطق داشتی دقّ دلی و دلخوری از نگارنده را با نوشته کلی به دیگران تعمیم نمیدادی که نوشتی :" کنه فکری شما و همفکران هنوز که هنوز هست به همان ایده های مخرب ۵۷ـ۶۲ چسبیده ...." و بقیه پریشان گوئی ها...
مردم عامی می گویند:« برادر را بجای برادر نمی کشند» ولی تو چگونه اهل دانشی ولی از مردم عادی عقب تری ؟
ـ البته نگارنده در باره وقایع دانشجوئی سال ۵۰ و سفر سیستان و بلوچستان به غیر از کتاب علی اشرف درویشیان مرجع دیگری نداشتم. تو نبودی و نمی دانی ولی اگر تو کتاب دیگری سراغ داری معرفی کن. در باره ی نویسندگان ایران شمول درویشیان با هر شیوه ی کار و زندگی فقط یک نگاه سیاه و سفید مانند جنابعالی یاوه می نویسد. درویشیان و تمام فرهنگ ورزان ایران هم تحت سانسور و تعقیب و ترور حکومت هستند و "مهربانی" های شخصیت های مجازی سپید و سیاه..

دیگر بس است و پاسخی دریافت نخواهی کرد.
چپ نیستی و فقط به چپ را لطمه میزنی.
۷۱۴۷۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : اعمالی که می تواند بهانه بدست کینه جویان بدهد .....
شخصی است:باتوجه به شرایط جامعه و پتانسیل های موجود در جامعه وداشته های تاریخی سرزمینش و توانائی های فردیش،شخصیتی خاص را در دوره ای از تاریخ کشورش برای خویش می آفریند. این شخصیت سازی بصورت طبیعی، علاوه بر کارکرد فردی که برای فرد می آفریند یک کارکرد اجتماعی و تاریخی برای کشور نیز خواهد آفرید وخواهد داشت. که در این روند در آینده، قطعاً ! گروهی آنهم به منظور یادآوری حافظه های تاریخی به آن شخص و شخصیتش و عملش خواهند پرداخت!. اما در این پرداختن و پرداختن ها ،چیزی که بوده و خواهد بود و نمی توان برایش کاری کرد اینست: پردازنده یا پردازنده ها در عملی احساسی و عاطفی همیشه صفاتی را بیشتر از صفات دارنده ی آن شخص شخیصبه آن نسبت می دهند.که متأسفانه این اعمال احساسی و عاطفی از همه ی ما سر می زند. حال اگر در میان کسی بگوید من چنین نیستم او یک لاف زن و گزافه گو بیش نیست!. یکی از مضرات اضافه کردن صفات بی خود به شخص اینست، کسانی که باآن شخص کینه هایی دارند و آن کینه ها می توانند: شخصی باشند یا تشکیلاتی باشند ویا ناشی از عقده هایی باشند؛ که نشان از ناتوانیست که حسادت های خاص خود را می آفریند ،آن کسان کینه جو به بهانه وجود آن صفت های بی خود اضافه شده، به شخصیت فرد شخیص حمله کنند و همان صفات نیکویش را نیز رندانه و یا پلیدانه لگد کوب کنند.
۷۱۴۶۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣۹۴       

    از : یک بی طرف

عنوان : با فرهنگ تملق و چاپلوسی در هر جا باید مبارزه کرد
من به یادداشت آقای طاهری پور نمی پردازم، چون روند اوضاع داخل و خارج حوصله ای برای مطالعه مطالبی که برای "نون قرض دادن" نگاشته می شوند نمی گذارد.
اما باآقای بهروز الف نه تنها نمی توان مخالف بود، بلکه وقتی با این همه ادله و فاکت سخن می گوید، بهتر می بود نویسنده انگیزه خود برای نگارش این مطلب و اخبار روز انگیزه اش برای انعکاس آن را بیان می کردند.
ایا ترویج این فرهنگ برای جامه بیمار مضر نیست؟ جامعه بیماری که هر سال بر راهیان کربلای آن افزوده می شود (بیش از دومیلیون نفر پیاده و سواره در روز اربعین خود را به کربلا رساندند) یا مردم بجای جستجوی راه حل های بهداشتی، اجتماعی به چاه جمکران پناه می برند، یا اقشار متمول تر (متوسط به بالا) که در پارتی های آنچنانی اشان در مسابقه "پوز زنی" بین هم، هر عمل مبتذلی را "مباح" کرده اند و اما بموقع فاطمیه و محرم و امثالهم با هزار فیس و افاده با موهای رنگ کرده و ابروهای تاتو شده و صورت ظر از بوتوکس، در صف اول عزاداری جلوه نمایی می کنند و و و
با پوزش از هم میهنانی که چنین نیستند و در حاشیه جامعه خون و دل می خورند
۷۱۴۶۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣۹۴       

    از : بهروز الف

عنوان : جناب بزرگمهر بجای فتوا، اندیشه را رسم خود قرار بده
به نیکی میدانم آنچه در نوشته قبلی ام نوشته ام بمزاج مداحان و تملق گویان و افراط و تفریط کنان خوش نمیداید. براستی هم ابدا قصدم اشاره به این گروه نبود که نبود. اقای بزرگمهر عصبیتی که نشان از تفکر مذهبی و مرشد پذیری دارد را با کنار گذاردن بنیادی اندیشه بعیان روانه من کرده است. ابدا، مشگی در کار نیست.هر کس در سطح دانش خویش میگوید و مینویسد. اما، برای نشان دادن فلسفه فتوا دهی و علم غیب گویی این جناب به چند نکته اشاره میکنم.
۱. جناب بزرگمهر شما از کجا میدانید که در مورد من "تو نبودی و ندیدی، در سال ۵۰ بعد از ۱۹ بهمن و سیاهکل شرایط بشدت نغییر کرد"؟؟ ابتدا اینکه ۱۹ بهمن همان روز سیاهکل هست نه دو واقعه متفاوت. دوم آنکه میباید شناسنامه فعالیت خود را در سازمان تفتیش عقاید شما ارائه داد تا شما فتوا در مورد من ندهید؟ به امید روزی که شما هم عوض شوید و فتوا دادن را کنار بگذارید
۲. من و شما چرا باید در بلند گوی تبلیغی دولت فخمیه انگلیس بجای اقای قلیچ خانی در مورد عملکرد و نطراتش صحبت کنیم. ایا ایشان صغیر هستند و به ولی فقیه احتیاج دارند؟ باز هم تفکر مذهبی بد جوری بر شما احاطه کرده، اینطور نیست؟
۳. ساواک باعث نشد که ایشان "جلای وطن کنند" بروید کمی مطالعه بکنید بعد در وصف پهلوانتان قلم فرسایی کنید.
۴. من در کجای نوشته ام گفته ام" میگویی چرا قلیچ خانی مثل خسرو گلسرخی و دانشیان پته حکومت را افشا نکرد تا اعدام شود" این نوشته شما از غیب آمده و یا نشان از خماری ناشی از شب قبل هست؟
۵. شما از کجا میدانید دنیای من "سفید و سیاه" هست؟ نکند باز هم دست های غیبی به داد شما رسیده تا مثلا طرف را وارونه کنید؟
۶. اگر من "در همان حال و هوای ۴۶و ..."هستم، قاعدتا میباید سن ام آنقدر باشد که در سال ۵۰ باشم. شاید در مکتبی که شما ریاضیات خوانده اید ، سال ۴۶ بعد از سال ۵۰ میاید و یا بعبارتی عدد ۴۶ بزرگتر از عدد ۵۰ هست. میبنید که در چه تناقضی قرار گرفته اید؟ صرر کنار گذاشتن منطق و اندیشه در همین جا نهفته هست
۷. میدانم که کنه فکری شما و همفکران هنوز که هنوز هست به همان ایده ها مخرب ۵۷-۶۲ چسبیده و نوشته شما در مورد "تغییر کردن ایرانیان" در "غسل" دادن آنانی هست که با هیچ اب "کری" نجات پیدا نمیکنند
۸.خوشحالم که شما هم نوشته های اقای علی اشرف درویشیان را میخوانید. مبارک باشد و میبخشید که فتوای شما باعث شد نام ایشان و نوشته های ایشان از ذهنم بیکباره پاک شد و پاک
۷۱۴۶۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣۹۴       

    از : آ. بزرگمهر

عنوان : بهروز الف، ایرانیان متفاوتند و تغییر هم می کنند.
مثل اینکه از اشاره نگارنده به " آنکه گفت آری ـ آنکه گفت نه " در کامنت قبلی عصبی شدی.
نه جانم ، در همان جا گفتم : به کسانی که کج دار و مریض کردند نمی پردازم. خودت میدانی که اکثریت مردم را دربر می گرفت و می گیرد.
تو نبودی و ندیدی ، در سال ۵۰ بعداز ۱۹ بهمن و سیاهکل شرائط بشدت تغییر کرد . جشن های ۲۵۰۰ ساله نیز در راه بود. فشار و تعقیب و دستگیری به اوج رسید.
اگر سالهای ابری درویشیان را نخواندی، نمی دانی که دانشجویان در رابطه با سفر خود به سیستان و بلوچستان چه فعالیت سیاسی ـ دانشجوئی و تصادفی با امجدیه و دوستداران فوتبال داشتند. حالا در آن حیص و بیص پرویز خان "مزاحم" حکومت شد. پرویز قلیچ خانی خودش بهتر از تو و من در بی بی سی تعریف می کند از هیئت های عزاداری و ۱۵ خرداد ۴۲ تاثیر گرفت و بعد شیفه ی جهان پهلوان تختی شد و بعداز سیاهکل هوادار چریکها شد. بعدا ۱۶ آدر و تظاهرات سال ۵۰ وهمین خودت را زحمت نده....
حالا شما بجای اینکه جواب دهی که چرا ساواک چنان بازیکن بزرگی را برای شرکت دریک تظاهرات به تلویزیون میاورد و چنان بلائی بر سرش آورد که جلای وطن کرد .
میگوئی چرا قلیچ خانی مثل خسرو گلسرخی و دانشیان پته ی حکومت را در مصاحبه افشا نکرد تا اعدام شود. این را درباره مشاهیر بعداز ۲۸ مرداد هم میگوئی؟
ولی بهروز خان نه قلیچ خانی ، نه ده نفر دیگر بیدادگاه گلسرخی ـ دانشیان ، نه براهنی و نه دکتر غلامحسین ساعدی با شوهای سر شکنجه گر ساواک تسلیم حکومت سرنگون شده شاهنشاهی نشدند. نشدند نشدند ...هر کدام با اعصاب داغون و ضربه های روحی به مبارزه علیه استبداد و ارتجاعی ادامه دادند و آنها که زنده اند بدون توجه به دنیای سفید و سیاه شما و همفکرانتان ادامه می دهند. چون تمام حرف ها در این کامنت نمی گنجد. یک بار برای همیشه ینویس "چپ" مورد قبول جنابعالی چه مشخصاتی دارد و کجاست که ما هم از محضرشان مستفیض گردیم. در ایران گرو ههای مختلف چپ همیشه بوده و راهیان آن تا پای جان رفته اند. من تکامل و سازندگی را بوضوح در شخصیت قلیچ خانی می بینم.... ولی متاسفانه تو هنوز در همان حال و هوای ۴۶ و مراسم ویژه جهان پهلوان باقی ماندی ... از جمله بهروز صنعی در آن حکومت و بهروز نابت در این حکومت با راه های متفاوت پر پر شدند . نه شاه و نه خمینی به نوع اندیشه زندانیان کاری نداشتند. همه نوع جانهای مقاوم را از بین بردند. این بحث های را تمام کن. فلیچ رفیق هیبت معینی و بهروز سلیمانی بود . فقط چون دستگیر نشد زنده ماند . حالا جنابعلی رضایت بدهید. امیداوارم تو هم صد سال زنده باشی و مهربانتر.
۷۱۴۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱٣۹۴       

    از : بهروز الف

عنوان : براستی چرا ایرانیان چنین اند؟
نیک میدانم که سایت اخبار روز به گواهی، از دمکرات ترین سایت ها باشد و بیش از هر سایتی اجازه میدهد نظرات کوناگونی ابراز شود و نوشته. و ایزن نیک میدانم که یک خط قرمزی هم وجود دارد. به برخی میتوان انتقاد کرد، حتی بسیار قوی ولی به برخی ابدا. نظری دادم در مورد این مقاله که نه پرخاشی در بر داشت و نه بی حرمتی، هر چه خروار خروار آن در همان سایت سازمان اکثریت موجود هست. بهر جهت نظر بر این شد که چاپ نشود که ابدا مسئله ای نیست
اما، براستی چرا ما ایرانیان دوست داریم یکی را در مرحله ای به عرش اعلا برسانیم و در مرحله بعد زمین کوبش کنیم؟ چرا میباید مادام در افرط و نفریط گذر کنیم؟ چرا ما که مثلا خود را چپ و آگاه جامعه میدانیم همانند مداحان عمل میکنیم؟ جدا از نوشته های اقایان مهدی اصلانی، جمشید طاهری پور و امیر ممبینی، نگاهی به نظر گذاری ها بیاندازید تا عمق این تفکر فاجعه بار را به روشنی به بینیم. چپ نه رهرو داش آکل هست که پهلوان داشته باشد و نه مسلمان هست که سردار. پهلوان بجای اندیشه از احساس بدون حلاجی استفاده میکند و سردار برای برقراری یک نظمی کورکورانه شمشیر میکشد. چپ نه این هست و نه آن
اری، آقای قلیچ خانی یک فوتبالیست فوق العاده و کاپیتان کار آزموده ای بود که در میدان فوتبال غوغا کرد و دلهای را شیفته خود. ولی در عالم سیاست آنکس نبود که در دوران شاه، گفت "نه" تاریخ گواه آن هست و در دوران خمینی هم تا زمانی که شمشیر ذوالفقار نشان حکومت عدل علی سراغ تشکیلات او نرفت، سخنی از "نه" نبود که نبود و جملگی اری بود. بیاید یک بار برای همیشه تملق و ستایش بی محتوی را کنار بگذاریم و در حق هر کس آن گویم که بود نه آنکه شب بخوابیم و فردایش مدح و ثنا را پیشه خود سازیم و کار و اندیشه مان را به هیچ به حراج بگذاریم
۷۱۴۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱٣۹۴       

    از : آ. بزرگمهر

عنوان : ۱۶ آذر ۵۰ روز سرنوشت کاپیتان پرویز قلیچ خانی
امروز هم ۱۶ آذر است ،
گرامی باد روز دانشجو و زنده باد جنبش دانشجوئی مردم ایران.
کاپیتان قلیچ خانی در فوتبال تا سال ۵۰ در نوک قله ی شهرت و محبوبیت بود.
چرا ساواک پرویز را در تعطیلی و فاصله دو ترم تحصیلی در زمستان ۵۰ دستگیر کرد؟
پرویز قلیچ خانی کاپینان فوتبال تیم باشگاهش و تیم ملی بسیار معروف بود.ساواک بادستگیری او چه هدفی را دنبال کرد؟
در اینجا هر کس به فراخور دیدنی ها ، شنیدنی ها و خواندنی ها از پرویز قیچ خانی حرف میزند. باید مختصر هم نوشت.
بقول دوستی می توان در باره پرویز قلیچ خانی کتاب نوشت.
در ۱۶ آذر سال ۵۰ دانشجویان دانشگاه تربیت معلم مانند همه ی سالها شروع به راه پیمائی و تجمع در درون کریدورها نمودند تا به محوطه ی باز دانشگاه بروند. پرویز قلیچ خانی در ردیف اول دانشجویان می درخشید.
این را فقط کسانی که شاهد بودند بیاد خواهند آورد. کاش عکس و فیلم موجود بود این خود دلیل برجسته اختناق ستم شاهی است که هیچ مدرکی در این زمینه ها وجود ندارد ، نرس ، ترور، وحشت ، سانسور ، خودسانسوری ،دروغ ، تحریف...

( در سال ۵۰ بعداز شروع مبارزه مسلحانه در سیاهکل ، اعلام موجودیت سازمان چریکهای فدائی خلق ایران ، فضای بشدت امنیتی ناشی از جشن های ۲۵۰۰ ساله برگزاری ، رژیم وقت را برای جلوگیری مراسم ۱۶ آذر جری تر کرده بود. ولی بازهم برگزار شد و کاپیتان قلیچ هزینه داد)

همین بود. ۱۶ آذر ۵۰ ؛ روز سرنوشت کاپیتان قلیچ : " آنکه گفت آری ، آنکه گفت نه "
به کسانی که "آری" گفتند کاری ندارم و به کسانی هم که کج دار و مریض رفتار کردند نمی پردازم .
ولی در برابر کسانی چون قلیچ خانی که با "نه " ی بزرگ خود در دو رژیم ، تحت فشار قرار گرفتند، یا جان خود نثار کردند یا جلای وطن کردند که مردم به حق حاکمیت خود برسند. ادای احترام می کنم امیدوارم صد سال زنده باشند.

اگر قلیچ خانی نه نمی گفت ، در آن رژیم از بسیاری کسانی که پست و مقام گرفتند برای تبلیغات نظام پوشالی در بین مردم مقبول تر بود. درک این موضوع نیاز به پریشان گوئی ندارد. این حکومت هم که تکلیفش معلوم است که به "خودی "ها رحم نمی کند تکلیف دگر اندیشان از نوع کاپیتان قلیچ معلوم است.
۷۱۴۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : غرور آفرینی
نوشتاریست که به دل می نشیند: نخست از آنرو: جناب طاهری پور ارجمند در پی برجسته کردن خصائلی انسانیست که هر زیست جمعی به آن نیاز دارد. دوم آنکه:یاد آوری می کند ؛دارنده ی این خصائل انسانی بگونه ای شخصیت اسطوره ای می یابد که در تاریخ سرزمینمان هم نمونه هایی از این اسطوره گونه ها را می توان دید. دگر آنکه: از مردی سخن می گویدکه بخشی از حافظه ی تاریخی ،ورزشی بنام فوتبال کشورمان را آنهم غرور آفرین بخودش اختصاص داده است. این غرور آفرینی: یاد ومهر او را در دلهای نسلی از مردمان کشور قرار داده. این یاد ومهرش در دلها هم می تواند جدا از ایده سیاسیش و هم می تواند آمیخته به ایده های سیاسیش باشد!. اما هرچه بوده غرور آفرین بوده وهست.
۷۱۴۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣۹۴       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست