سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پروفسور آبراهامیان و تبرئه جمهوری اسلامی - رامین بهاری

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : کیم : میر

عنوان : هرکه ناموخت از روزگار .......
از اینکه پرفسور ابراهامیان با زدن یک تلنگر توانسته عده ای را بفکر و واکنش وادارد موفق بوده . دوستان ! رودخانه رفته دیگر نمیتوان در آن شنا کرد .فقط یک کار میشود . وآن توجیه وضع فعلی وبس .جبر تاریخ مهر خود را بر حوادث و روند حرکات رفتار مردم در برهه خود زده جیغ بنفش دردی را دوا نخواهد کرد. شرایط را باید در مقطع تاریخی درک تاکتیک و استراتژی را بنا نهاد.در واقع بایدعقربه تاریخ را از ۵۷ به زمان بردار کردن شیخ فضل اله برگردان و آنگاه خواهید دید همه چیز در جای خودش است ولی متاسفانه استمعار انگلیس از درون باغ سفارت و بر پا کردن دیگهای غذا آنرا بسال ۵۷ پرتاب کرد و با یار گیری خود طبا طبائی و رضا خان را برای این وقفه برگزید .
۷۰۱۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : داستان پرفسوری که نگران سرنوشت سرزمینش شد.
تجربیات تاریخی به ما می گوید با فرو ریختن نظمی تا بر قراری نظمی دگر ، مردمانی و یا سرزمینهایی قربانی نظم جدید می شوند. در این مورد تجربه دو جنگ جهانی و نظم جهان دو قطبی این هشدار را به همه می دهد که تا استقرار نظم نوینی، هر عمل نابخردانه ای عواقبی وحشتناک خواهد داشت. که در بازی استقرار نظم جدید تاکنون کشورهایی مانند: افغانستان و لیبی و سوریه و عراق در این منطقه مردمانشان تاوان سنگینی را دارند می پردازند. که این شواهدِ منطقه ای، در پرفسوری که شاید به رازی هم دست یافته نگرانی و دغدغه هایی را آفریده؛ که ممکن است سرزمینش با اعمالی نابخردانه در برنامه حمله نظامی قرار گیرد. که او متأسفانه می بیند در پررنگ کردن تفکر حمله نظامی به سرزمینش گروه های مختلفی نقش بازی می کنند و فعال شده اند. که آنان: گروهی از همان بازیگران درون نظامند و گروهی هم از آنانیند که خود را اپوزیسیون و مخالف نظام فعلی معرفی کرده اند و گروهی از کشورهای منطقه که خواهان قدرت طلبی و هژمونی منطقه هسند که لابی گری های قویِ خودرا نیز سازماندهی کرده اند که گاهاً این سه گروه به همدیگر پشتیبانی های لازم را هم نوشته یا نانوشته می دهند. این نگرانی و دغدغه پرفسور را بر آن می دارد اقداماتی را انجام دهد که با توجه به سن و سال و شرایط و موقعیتش این اقداماتش دیگر نمی تواند جویای نامی تعبیر شود بلکه اعتبار خویش را برای دفع شری می خواهد هزینه کند وآن دفع شر چیزی نیست جزء کم رنگ کردن سایه جنگ برکشور .که در تلاشهایش آنهم برای روشنگری اذهان و افکار عمومی جهانی درچند نشریه معتبر جهانی مطالبی را در رابطه با تحولات جامعه ایران بازگو می کند که در این بازگویی با بودن همین حاکمیت ویرانگر نوعی روند رو بجلو را در جامعه ایران مطرح می کند. ایشان دو موضوع را عمده می کند و مطالبی را در مورد آنان می آورد که آن دو موضوع هم نمی توانند غیر واقعی باشند بلکه حقیقت دارند و واقعیات موجود گویای صحت ادعای پرفسور است. که دو موضوع هم چنین اند:۱) استقلال در حوزه سیاسی کشور: با توجه به شرایط دوران قاجاریه و دو پهلوی و وابستگی شدید و علنی آنان می تواند این ادعای ایشان صحت داشته باشد.[دوره کوتاه زنده یاد دکتر مصدق را اگر جدا کنیم].اگر چه ممکن است منتقدینی بگویند این استقلال با ویرانی های وحشتناکی همراه بودهاست. باید گفت: این نظر منتقدین خود بحث جدایست و ربطی به ادعای پرفسور ندارد . اگر چه سیاستهای مشکوک خامنه ای که نوعی وابستگی را هم نشان داده اما در مجموع این استقلال سیاسی می تواند نمود داشته باشد پس دروغی در ادعا جناب پرفسور مشهود نیست. ۲) پیشرفت در تحولات اجتماعی: که این ادعای ایشان با توجه به شرایط زیست جمعی در دوران قاجاریه و دو پهلوی می تواند صحت داشته باشد. ایشان تغییر ظاهری جامعه ایران را طبق نمودهای قبل و بعد از انقلاب عنوان می کند: یکی از نمودهایی که تحولات خاص خودش را حتماً بدنبال خواهد داشت اینست: تغییر زیست روستایی به زیست شهری، که در قبل از انقلاب نزدیک به ۷۰ درصد روستائی و۳۰ درصد شهری بوده با توجه به اینکه می دانیم خدمات رسانی به روستائی چگونه بوده و شرایط کشت و زرع روستائیان که منتظر نزولات آسمانی هستند چه وضعیت را برای آنان ایجاد خواهد کرد! اما در شرایط فعلی که تغییر بگونه ای شده است که جامعه شهری نزدیک به ۷۰ درصد شده و جامعه روستائی ۳۰ در صد و جامعه شهری شرایط خاص خودش را نیز ایجاد می کند قطعاً این جابجایی، تغییر در شرایط اجتماعی را ایجاد خواهد کرد . در مورد (۲) نیز ادعای پرفسور نمی تواند دروغ باشد. اما اینکه در درون شهرها چه می گذرد و یا این تغییر تحولات و جابجایی چگونه انجام گرفته خود بحثی های جداگانه ای هستند. بدنبال ادعاهای جناب پرفوسور گروهی نوشتار نویس و یا نظر دهند سینه سپرکنان! مدعی دروغگو بودن پرفسورشده اند و از آمارهای بخشی از حاکمیت که می خواهند سیاستهای مخرب خامنه ای و تیمش را به رخش بکشند استفاده می کنندو با اقدامات به پندار خویششان ،شجاعانه و افشاگرانه درپی رسوا کردن پرفسور برآیند. که در نظراتی که توسط دیگران ارائه گردید بطریقی به این گروه ها پاسخ هایی داده شد. اما چیزی که مورد پرسش است اینست : این افشاگران آیا از سیاستهای ضد جنگی پرفسور ناراحتند و یا چیز دیگری است؟ ::::::::: یکی از نظر دهندگان مطلبی را بعنوان افشاگری ذکر می کند که بسیار جالب است! ایشان بطریقی پرفسور را مزدور دورانی معرفی می کند: که چند میلیون دلار هزینه شده که بقول نظردهنده یک خندانی را بخورد مردم دهند. که این اظهار نظر افشاگرانه این افشاکننده، ذهن را به اینجا می برد که این خامنه ای عجب نابغه ایست ایشان نزدیک به ۸۰۰ میلیارد دلار درآمد ثبت شده و اموال مردم را در بانک ها و صندوق های بازنشستگی را همراه تیمش از بین برد و سیاستهای جنگی را بر کشور حاکم کرد تا همان چند میلیون دلار را خنثی کند این از آن افشاگری های بسیار هوشمندانه و کشف شدهء دلواپسانه است که خامنه ای و تیمش آنرا نیز تشخیص داده بودند و... بقیه مسائل بماند.
۷۰۱۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱٣۹۴       

    از : م. ارشک

عنوان : توجیه گری رمانتیک
جای تعجب و تاسف است که پرفسور آبراهامیان، با یک چنین درجه علمی، نظرات و "تحلیلهایی" این چنین سطحی و حتی سخیف ابراز می دارند. نظرات ایشان تفاوت زیادی با توجیه گریهای حزب توده از نظام اسلامی و عملکردش در اوایل انقلاب ندارد. ایشان دچار نوعی علقه عاطفی رمانتیک نسبت به جریان چپ کلاسیک قبل از ۲۸ مرداد هستند که در کارهای تحقیقی شان هم منعکس می شود و متاسفانه به خاطر نام و شهرتشان اثر گمراه کننده ای برجای می گذارد.
۷۰۱۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : تفسیر و تعبیر
جناب معمار,
فرضیه و تفسیر زیاد است. به نظر من در دوران ۵۷ سال حکومت پهلوی چنان اختناقی وجود داشت که به گمانم مشکل بتوان قطعا فهمید که " مردم " چه میخواستند جز امنیت در چند سال اول. تنها استثنا سال های بین جنگ دوم و سقوط مصدق بود که پرده ها به کنار رفت و " مردم " به پشتیبانی مصدق به خیابان ها ریختند. اگر نمیدانیم مردم چه میخواستند اقلا میدانیم که مصدق چه میخواست و میدانیم که " روحانیت " نیز کشته مرده مصدق نبود و نیست. بقیه به نظر من تفسیر و تعبیر است. یعنی از چهار نفر ما در این گفتگو - آبراهمیان و بهاری در این مقاله و شما و من - چهار نظر مختلف وجود دارد.
۷۰۱۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۴       

    از : masoud memar

عنوان : تفاوت ماهوی دیروز و امروز
جناب peerooz مسلمأ قشر تحصلیکرده خواسته هائی داشتند اما من از نظر کمّی میگویم که مردم تا شروع انقلاب بفکر اسقاط سلطنت نبودند . قشر سنتی جامعه نیز اکثریت را شامل میشدند و همچنین ثروت نیز غالبأ دست قشر سنتی بود از بازار تا اوقاف در زمان مشروطیت یا دوران مصدق بواسطه حمایت روحانیون و بازار بمیدان آمدند و اگر بررسی کنید میبینید که بعد از دوران کوتاه فضای باز سیاسی ٬ مردم با خواست روحانیت و بازار در بکرسی نشاندن رضاشاه و محمد رضا شاه موافقت کردند یا حداقل مخالفت عمومی نکردند . بنابر این اکثریت جامعه اصولأ مستقل از دستگاه روحانیت و بازار دارای قدرت و پایگاه مستقلی نبود که خواسته هایش را مطرح کرد . اگر روحانیت بر سلطنت نمیشورید هم بختیار در زندان میماند و خوابش را هم نمیدید که شاه او را از سلول زندان روانه پست نخست وزیری کند هم سلطنت تا جائی که با خواست سنت مصالحه میکرد پابرجا بود . نبود جامعه مدنی مستقل از حکومت و سیاست تکحزبی شاه دیر و زود دو گزینه بیشتر برایش باقی نمیگذاشت یا تا ابد مطیع روحانیت و بازار سنتی باقی بماند یا در غیر اینصورت برود . دید امروزین سیاسیون و جامعه چنان متحول شده است که با مقطع ۵۷ تفاوت ماهوی دارد چه برسد به دوران مشروطیت و دولت مصدق . چند درصد جامعه قبل از انقلاب میدانستند که جمهوری چیست ؟ یا خودشان دولت انتخاب کنند ؟ انقلاب یک دستآورد مستند دارد و آن خود انتخابات است که قشر سنتی برای برچیدنش ۳۷ سال است به ترفندهای مختلف از نظارت استصوابی تا مهندسی و تقلب دست زده است و نمیداند که حتی با پارلمانی کردن سیستم نیز در نهایت نمیتواند خواست عمومی امروزین را از بین ببرد .
۷۰۰۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : " رفاه اجتماعی "
جناب معمار,
با اختناق وحشتناک نظمیه پهلوی اول و ساواک پهلوی دوم میتوان گمان برد که آزادی, آرزوی اقلا جماعت تحصیلکرده و " روشنفکر " مذهبی و غیر مذهبی بود. پس از دوران خفت بار قاجار و مداخلات روس و انگلیس و حکومت مصدق و سقوط آن و تسلط امریکا, استقلال نیز یکی از آرزو های مهم ملی بود که با کاپیتولاسیون منصور به اوج خود رسید و خمینی از آن کمال استفاده را برد. " خواست عمومی جامعه نیز[البته همیشه ] رفاه اجتماعی " بوده و خواهد بود ولی به گمان من, مردم راه وصول به آنرا استقلال و آزادی میدانستند و دوران مصدق به خوبی شاهد این مدعاست. البته مساله پیچیده تر از آنست که بشود با چهار خط کامنت به توصیف آن پرداخت و " هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد ".
۷۰۰۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۴       

    از : masoud memar

عنوان : کدام اهداف ؟
آقای رامین بهاری اینکه چه کسانی حال میکنند مهم نیست ٬ اگر یکسال یا دو سال از ۵۷ به عقب برگردید خواسته های عمومی جامعه نه استقلال بود نه آزادی نه جمهوری اسلامی . خواسته های مخالفین سلطنت پهلوی نیز از احزاب و سازمان های چپ تا اسلامی و ملی کاملأ متفاوت بود از دیکتاتوری پرولتاریا تا ولایت فقیه از جامعه بیطبقه توحیدی تا مشروطه سلطنتی . خواست عمومی جامعه نیز رفاه اجتماعی بود . خمینی توانست اقشار وسیع اجتماعی را بر علیه شاه به صحنه بیاورد و ابزارش را داشت . اقشار سنتی جامعه و بازار که در برابر تجدد سرخورده بود ۲. ۵۲۰۰۰ مساجد مستقل از حکومت که بخش سنتی آنرا اداره میکرد . بقیه نیروهای سیاسی نیز دو راه بیشتر نداشتند یا به انقلاب به رهبری خمینی میپیوستند یا به نیروهای حافظ نظام میپیوستند مثل بختیار . روندگان راه سوم که هم در اسقاط سلطنت شرکت کردند هم اهدافی غیر از رهبر انقلاب مشخص شد که فاقد توان کمّی بود و پافشاری در این سیاستورزی دست امثال منتظری ها را بست و متحجرینی چون مصباح را گشود .
۷۰۰۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۴       

    از : بهروز الف

عنوان : بنیاد این تفکر را در جای دیگری باید جست
اگر بخواهیم نه بر ادعا بل بر عملکرد افراد و یا سازمان ها، نقدی بکنیم و روشنگری، میباید دید بنیاد نوشته های آقای آبراهامیان از کجا نشات میگیرد. اگر خوب بنگریم و پرده ها کنار بزنیم و افراد را بخاطر داشتن یک مدرک دکتری تبرئه نکنیم، به دو امر واقف میشویم
۱. در دوران خرازی و دولت خندان، میلیون ها دلار صرف شد تا سید خندان را به عنوان راهگشای گفتگوی تمدن ها بخورد ملت بدهند و شخصی که در تمامی جنایات و سرکوب از جمله بستن تنها بیش از صد نشریه در دوران وزارت ارشادش، تنظیم اساسنامه حزب الله، دست داشتن و لاپوشانی واژگون کردن اتوبوس نویسنده گان و هنرمندان، تهدید دانشجویان (همانایی که گول افرادی شبیه آبراهامیان را خوردند و به او رای دادند و جانانه برایش رای جور کردند) به سرکوب و ..... را "روشنفکر اسلامی" بخوانند. حساب ارتباطات جمعی در غرب که مشخص هست، اما میباید چند مثلا "روشنفکر" و "استاد دانشگاه" در امریکا و اروپا را کنار هم برای این تبلیغات چید. اینجاست که میلیون دلار هزینه شده (که بعد ها هم توسط مخالفین خرازی به بیرون درز کرد) توانست جمع "نیویورکی ها - به رهبری ظریف" و امیر احمدی، کریمی حکاک، دباشی، و یک دوجین دیگر را در لیست شان اضافه کنند ( توجه کنید که بیشتر این روشنفکران و استادان کلی ادعا چپ بودن در گذشته و حال هم داشتند) آیا حضور ابراهامیان (با سابقه مشخص نوع مارکسیست بودنش) در نیویورک و حمایت جانانه از رژیم جنایتکار اسلامی تنها از روی نا آگاهی و نخواندن اخبار درون ایران هست. ایا همین نوع برداشت را در نشریه پیک نت و راه توده سراغ ندارید؟ باور کنید که ابراهامیان بخوبی میداند که بیهوده گویی میکند و حرف هایش و "تحقیق" هایشان تنها بدرد روزی نامه شرق و مهرنامه و منبر های فراوان مساجد میخورد. او این را بخوبی و شاید بهتر از من شما میداند ولی یک مسئله ای هم هست، منافع مالی و طبقاتی (رکن اصلی مارکسیسم) یک تحقیق کوچک بکنید از درآمد یک "پروفسور" تاریخ، علوم اجتماعی، زبان و رشته های مشابه نه در یک کالج کوچک نیویورک بل دانشکاه های بزرگ ومعتبر و بعد با آن چند میلیون هزینه شده برای سیاهی لشگر پیدا کردن توسط خرازی و حلسات برگزار شده و دست چین شده سالانه در نیویورک
۷۰۰۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : " انقلاب به دو هدف اصلی‌اش یعنی استقلال ملی و اصلاحات اجتماعی " آبراهیمیان . ---. " دوهدف مهم ازآن اهداف"بسیار"، آزادی بود و عدالت ". رامین بهاری.
من در دوران انقلاب در ایران نبودم, البته اگر هم بودم نمیتوانستم در تمام تظاهرات شرکت کنم. اما گذشته از شعار های فردی و مرامی و غیره - در ویکیپدیای فارسی - بگمانم شعار اصلی مخالفین دولت همیشه " استقلال و آزادی " بوده است که بعدا " جمهوری اسلامی " نیز به آن اضافه شد. و بگمانم " عدالت ", شعار دوران مشروطیت بود که ظاهرا بعدا فراموش شد. و بازهم بگمانم " اصلاحات ", سالها پس از انقلاب, مد روز شده بود. اگر درک من درست باشد " اصلاحات اجتماعی " و " عدالت " جزء شعار های اصلی و مهم " انقلاب اسلامی " نبودند.

بنا براین, ملت ایران از چهار شعار " آزادی " و عدالت " و " استقلال ملی " و " اصلاحات اجتماعی ", ظاهرا تنها به " استقلال ملی " دست یافته است و در این مسابقه ورزش ملی ایرانی که توی سر هم زدن است جناب آبراهیمیان یک " پوینت " جلو اند.
۷۰۰۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست