سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پروفسور آبراهامیان و تبرئه جمهوری اسلامی


رامین بهاری


• آبراهامیان در پایان می‌نویسد: "اگر این نوشته (فتوره‌چی) به انگلیسی ترجمه و در آمریکا نشر شود بسیار کمک حال جنگ‌طلبان کنگره خواهد بود." چه استدلال نازلی! نقدا که مقاله شما در شرق    و ...ترجمه شد و اصلاح‌طلبان حکومتی و مجلسیان ایران از اینکه تاریخ‌ نگاری معتبر به آنان چنین خدمتی کرده است "حال" می‌کنند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۴ شهريور ۱٣۹۴ -  ۵ سپتامبر ۲۰۱۵


 یرواند آبراهامیان با پشتوانه‌ای از پژوهش‌های تاریخی که اغلب به فارسی ترجمه شده است نامی آشناست. او گرایش چپ دارد و چند روز پیش نیزدر مصاحبه با بی.بی.سی درباره کتاب جدیدش کودتای ۲٨ مرداد، بر وفاداری خودبه مارکس تاکید کرد. امادررابطه با مصاحبه دیگر ایشان با جاسمین رمزی که ترجمه آن در روزنامه شرق ۱٨ مرداد آمده است چند نکته را توضیح می‌دهم.
آبراهامیان می‌گوید "انقلاب به بسیاری از اهداف خود رسیده است و در این زمینه موفق بوده. یک تحول عظیم در تغییرات اجتماعی این کشور به ویژه در زمینه گسترش خدمات اجتماعی، آموزشی، برق و فراهم آوردن مزایا و امکانات اجتماعی برای مناطق حاشیه‌ای و حومه‌ها بود در نتیجه شما می‌توانید بگوئید انقلاب به دو هدف اصلی‌اش یعنی استقلال ملی و اصلاحات اجتماعی دست یافته است."
دوهدف مهم ازآن اهداف"بسیار"، آزادی بود و عدالت، حال با همان تعبیر علی‌گونه مذهبی دهه ۵۰، جامعه ایران در هر دو زمینه عقب‌گرد هم کرده است. سرکوب خشن و شکاف معیشتی شدید در مقایسه با کره جنوبی و ترکیه همسایه نشان بارز عدم موفقیت انقلاب است.!
البته اگر مراد آبراهامیان تشکیل دولت ولایت‌فقیه و اجرای احکام اسلامی به سبک داعش امروز است بله روحانیت شیعه ٣۷سال است که در"هدف" دستیابی انقلاب اسلامی و حفظ بیضه آن و نیز صدورش در منطقه نیز همچنان "موفق" عمل می‌کند.
در"زمینه گسترش خدمات . . ." هم که در مصاحبه بیان کرده، نادر فتوره‌چی در مقاله‌ی "۲۰ تبصره درباره موفقیت" با استناد به آمار و ارقام از زبان مسئولین حکومتی بدان پرداخته است و در اینجا بدون ذکر منابع از ایشان نقل می‌کنم:
"...۹۵۰ میلیارد دلار از درآمدها مفقود شده،۵۰ تا۹۰ درصد از چهل تالاب کشور خشک شده، دوسوم مساحت کشور به بیابان تبدیل شده، سالانه ۱۰۰ هکتار از بهترین زمین‌ها نابود می‌شوند ،۲٣درصد جمعیت به بیماری‌های روانی و روحی مبتلا هستند و آسیب‌های اجتماعی رشد ۵٣درصدی کرده،۱۲ میلیون ایرانی محتاج بسته امنیت غذایی هستند و ٣۰ درصد مردم ازگرسنگی سلولی رنج می‌برند و ۷۰درصد سوء تغذیه پروتئینی دارند،۷۰درصد مردم سیستان و بلوچستان زیر فقر مطلق‌اند بطوری‌که در کل شهرستان چاه‌بهار تنها یک دستگاه سی‌تی‌اسکن وجود دارد و۲۴۰ بیمارستان در کشور نیمه‌تمام رها شده، در همین استان از هر۵ کودک یک کودک گرسنه است در سطح کشور بین ۴۰ تا ۶۰ درصد زیر خط‌فقر هستند و ۲۵درصد از جمعیت هم در زاغه‌ها زندگی می‌کنند و ۷ میلیون نفر در ایران از تانکر آب شیرین استفاده می‌کنند، سرطان در طی ۲۰ سال رشد ٨۰ درصدی خواهد داشت،٨۰ درصد زنان کشور بیکارند، تعداد بی‌سوادان بیش از ۹ میلیون نفرند، هر ساله ۲٣ تا ۲۷ هزار نفر در تصادف جاده‌ای کشته می‌شوند ."
آبراهامیان مدعی است "بحران گروگان‌گیری و جنگ ایران و عراق که آغازگر آن ایران نبود"
آیا کشتار جاده‌ای که دست کمی از تلفات جنگ ندارد را ناکارآمدی دولت اسلامی سالانه تحمیل نمی‌کند؟ شاید ایشان همزبان با خامنه‌ای "دشمن" را مقصر بداند! آکادمیسینی چون شما نمی‌داند بلاهای آوارشده بر ملت از جمله جنگ ادامه سیاست‌های سردمداران این انقلاب بوده است. یکی از همان رهبرانی که او را در صفحه ۴۴۲ کتاب ایران بین دو انقلاب‌تان چنین می انگارید:
"آیت‌اله خمینی را غالبا یک روحانی سنتی توصیف کرده‌اند اما ایشان در واقع نوآور بزرگی در ایران بودند، هم به لحاظ نظریه سیاسی‌شان و هم از نظر استراتژی مردمی‌شان که وجه مذهبی داشت."
هوشیاری سوسیالیست‌های ایران چنین تحلیل‌هایی را نقش بر آب می‌کند در ماه‌های آغازین انقلاب همین "نوآور بزرگ" گفت که اقتصاد مال خر است!! از طرفی مرتضی محیط در برنامه هفتگی تلویزیونی خود به خاطر وجه مشترک ضدجنگ امپریالیستی که با آبراهامیان دارد هر چند به این مصاحبه معترض است اما ایشان را بخاطر تالیفات ارزشمندش با تشبیه به اشتباهات مارکس توجیه می‌کند. محیط که از قضا مصدقی هم هست و زیباکلام را به خاطر تحلیل ناروایش از ۲٨ مرداد در همان برنامه هفتگی تلویزیونی امنیتی می‌داند، توجه کند رفیق یرواند در انتهای مصاحبه‌اش تا کجا به خطا رفته است:
"به نظر می‌رسد طرفداران ظریف را افرادی تشکیل می‌دهند که روشنفکر و مترقی هستند... طرفدارانش او را فردی تحصیلکرده می‌بینند... در این راه بیشتر شبیه مصدق است"
واقعا که تشبیه کردن ظریف گماشته مادام خدمت ولایت‌فقیه به مصدق با پرنسیب‌های به یاد ماندنی در تاریخ معاصر ایران، اعتماد به پژوهش‌های علمی آبراهامیان را خدشه‌دار می‌کند.
مصاحبه‌کننده جاسمین رمزی می‌گوید آبراهامیان به من گفت: "بعد توافق انقلاب در مرحله‌ای قرار گرفته که نفس تازه‌ای می‌کشد و تلاش می‌کند روابطش را با جهان خارج بهبود ببخشد."
کدام انقلاب؟! گویا ایشان هنوز در رویاهای رومانتیک انقلابی‌اش بسر می‌برد! آری ماشین سرکوب و جنایت ژریم اسلامی و عامل فقر و فلاکت ده‌ها میلیون شهروند ایرانی در منجلابی از فساد، بحران اقتصادی و ... و نزاع قدرت جناح‌های حکومتی البته نیاز به تجدید قوای بیشتری دارد تا حکومت فاجعه‌بار، ویرانگر و خفقان‌آور اسلامی را همچنان ادامه دهد. او به خاطر ندارد که کمتر از یک ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که در ۱٨ اسفند ۱٣۵۷ روز جهانی زن بخشی از زنان جامعه‌مان انقلاب سیاه خمینی را به نقد کشیدند و در خیابان شعار "ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم" را فریاد کردند.
در جوابیه بعدی آبراهامیان با ترجمه مزدک دانشور به نادر فتوره‌چی به تاریخ ۲۵ اوت می‌خوانیم:
"عدم پذیرش برجام ازسوی کنگره ایالات متحده... وقوع جنگ بسیار محتمل خواهد بود. . . تمرکز بر ناکامی‌ها و قصور جمهوری اسلامی... فقط به کسانی کمک می‌کند که می‌خواهند جنگ را به بهانه‌ی آزادسازی ایران و ارتقاء سطح زندگی مردم ایران راه بیندازند."
ایشان در مصاحبه قبلی مدعی بود ایران در بعضی اهدافش کامیاب شده است. پس "ناکامی" منتفی است. و اما "آزادسازی ایران" از چی؟ مگر دولتمداران آمریکا دایهء مهربانتر از مادرند که بخواهند به فکر "ارتقاء سطح زندگی مردم ایران" باشند. یعنی جنگ احتمالی به همین دلایل ساده‌انگارانه برشمرده آبراهامیان ممکن است روی دهد.؟
در ادامه می‌نویسد: "در هنگامی که رهبری آمریکا برای جنگ عراق دورخیز کرده بود، بسیاری از نیروهای مترقی عراقی، بخوبی این وظیفه را بر عهده گرفتند که صدام‌حسین را یک شیطان مجسم جلوه بدهند."
نویسنده زمینه‌های قبل از جنگ را در سیاست‌های بلندپروازانه صدام بررسی نمی‌کند از آن جمله اشغال کویت و آن را استان چندم عراق خواندن! چنان‌که تا چندی دولت کویت در ساختمانی یا هتلی در عربستان اقامت گزیدند و هر طبقه‌ای را برای خود یک وزارتخانه کرده بودند. دیگر ادعای عراق در داشتن تسلیحات اتمی بود. جالب است ژریم ایران عملا برای بمب اتمی میلیاردها دلار هر ساله از جیب مردم هزینه می‌کرد و از همگان پنهان! اما صدام آنچه را که نداشت خالی می‌بست که ما صنعتگر هسته‌ایم. مگر آمریکا استراتژی جهانگشایی خود را بر اساس حرکت "نیروهای مترقی" داخلی کشور مورد تهاجم تنظیم می‌کند.؟
البته اگر آبراهامیان می‌گفت نیروهای ارتجاعی عراقی با ایشان چالش جدی‌تری داشتیم.
حمله امریکا به ویتنام و چند کشور امریکای لاتین با چراغ سبز نیروهای مترقی آن کشورها انجام گرفت.!؟ انگار صدام فرشته بوده تا لازم باشد اورا "شیطان جلوه بدهند" جنایت‌ها و دیکتاتوری خشن صدام را باید همان "نیروهای مترقی" برای آبراهامیان تشریح کنند کما اینکه "قصور جمهوری اسلامی" را نیز بازماندگان زجرکشیده، در خون تپیده خاوران‌ها که بعد از ۲۷ سال کماکان نیروهای امنیتی حضور آنها را بر مزار عزیزانشان سد می‌کنند، باید بازگو کنند، بلکه دیدگاهی این چنینی دریابند تنها عامل جنگ خارجی را عمده نکنند و بر تضادهای دورنی جامعه زیر فشار با دولت سلطه‌گر تاکید نمایند. به جای آن‌که برای احقاق حقوق ستمدیدگان و پی‌گیری دمکراسی به عقب راندن حکومت‌های محلی و درگیر شدن با دولت‌های حی و حاضر داخلی بپردازند، همین جمع‌های اندک کوشندگان آزادی را هم دائما از حمله نظامی می‌ترسانند.
شناخت آبراهامیان از ماهیت رژیم اسلامی بر ضرورت‌های اقتصادی و اجبارهای دینی و تاریخی حکومتگران استوار نیست. از طرفی اقدام کنگره برای جنگ آنگاه جدی خواهد شدکه تضادهای دورنی جامعه امریکا به سمت و سویی کشانده شود که تنها گزینه روی میز حمله نظامی باشد.
حتی با وجود تصویب توافق برجام، دست رئیس‌جمهور بعدی برای حمله بازتر خواهد بود چرا که اتمام‌حجت‌ها با رژیمی که تن به چهارچوب‌های بین‌المللی نمی‌دهد، پیشاپیش صورت گرفته، البته بشرطی که مصلحت دولت ایالات متحده جنگ را اجتناب‌پذیر کرده باشد. بهانه دادن یا ندادن فرع بر قضیه است چون عوامل بیرونی بر مبنای تضادهای دورنی عمل می‌کنند.
می‌بینیم علیرغم دستاورد نسبی در افغانستان اما در تهاجم به عراق سیاست امریکا شکست خورده است.
بدین دلیل تاکنون از روشن کردن سرنوشت بشار اسد امتناع کرده‌اند. مثلا سیل مهاجران اخیر که بیشتر سوری‌اند برای اروپا بحرانی شده که بعد از جنگ جهانی دوم کم‌سابقه است. حال اتحادیه اروپا برای خلاصی از این معضل ممکن است به سرمنشا آن یعنی دولت بشار اسد و داعش در سوریه جدی‌تر بپردازد و جنگ علنی و تهاجم زمینی را همانند لیبی در دستور خود قرار دهند.
آبراهامیان در پایان می‌نویسد: "اگر این نوشته (فتوره‌چی) به انگلیسی ترجمه و در آمریکا نشر شود بسیار کمک حال جنگ‌طلبان کنگره خواهد بود."
چه استدلال نازلی! نقدا که مقاله شما در شرق و . . .ترجمه شد و اصلاح‌طلبان حکومتی و مجلسیان ایران از اینکه تاریخ‌نگاری معتبر به آنان چنین خدمتی کرده است "حال" می‌کنند.
معمولا در تندپیچ‌های روند سیاسی، تاریخی جوامع آنگاه که اولویت‌ها و مسئولیت‌ها خطیر می‌شود و درهم می‌پیچند بیراهه افتادن از مسیر تحلیل و تبیین ریشه‌ای و ندیدن واقعیت‌ها امکان بیشتری می‌یابد.
پروفسور یرواند در انتهای مقدمه کتاب فوق می‌نویسد:
"فرض اساسی در سراسر این کتاب رویکرد نومارکسیستی ای. پی. تامپسن است که پدیده طبقه را نباید صرفا برحسب ارتباط آن با شیوه تولید (آن‌گونه که مارکسیست‌های آیینی اغلب معتقدند) بلکه برعکس در متن زمان تاریخی و اصطکاک اجتماعی آن با د یگر طبقات معاصردرک کرد. "
و نیز از کتاب ساخت طبقه کارگر انگلیس (بفارسی ترجمه نشده) از تامپسن که استاد و نظریه‌پرداز آبراهامیان است فاکت می‌آورد:
"جامعه‌شناسان که ماشین زمان رامتوقف کرده و به زحمت بسیار موتورش را دیده‌اند، می‌گویند که نتوانسته‌اند طبقه را در هیچ جایی قرار دهند و طبقه‌بندی کنند. آنها فقط می‌توانند انبوه مردم، و مشاغل، عواید و سلسله مراتب مختلف و جز آن را بیابند. البته حق با آنهاست، زیرا طبقه نه جزئی از فلان قسمت ماشین، بلکه نحوه کار ماشین است در هنگامی که به حرکت افتاده باشد- نه فلان منفعت، بلکه اصطکاک منافع است، شور است، خروش رعدآساست... خود طبقه چیز نیست، رویداد است."
در صورتی که کار سترگ مارکس همان فرمول‌بندی شیوه تولید است. صرف بیان اصطکاک اجتماعی با دیگر طبقات کافی نیست.اگر طبقه بخشی از جامعه نیست پس اصطکاک منافع بر کدام عینییتی استواراست. ؟ جایگزینی اصطکاک منافع با مبارزه طبقاتی بسیار معنادار است.! اینان فقط جنگ امپریالیستی را که کشتارش آشکار است، می‌بینند. اما جنگ منفعت‌های متفاوت و متخاصم درون جامعه و محله و خانواده با پوشش فرهنگی و عادت‌های کاسبکارانه که زیر پوست ظاهرا متین و زرق و برق‌دار اجتماع هرروزه جان‌مایه خیل شهروندان بنده مزد را از رفاه انسانی و حیثت اجتماعی و خوشبختی تهی کرده، نمی‌بینند. غافلند از زندگی اکثریت مردم که جان کندن و مردن تدریجی است.
"طبقه ... حرکت است ... شور... خروش رعدآساست." اینها غیرکاربردی و چندپهلوست.
در دنیای کنونی که بیشتر مفاهیم دوباره تعریف و درک کارشناسانه می‌شوند، کارگران نیز چاره‌ای ندارند تا کمر همت بسته و تعریف و تبینی از طبقه‌شان تدوین کنند، و هم‌سرنوشتی طبقه و اقشاری از جامعه را در همراهی با خود معین کرده بلکه مسیر ناهموار رهایی را بگشایند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۹)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست