سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آیا چپ نیاز به بازنگری نگرش خود به دولت دارد؟ - حسن حسن پور

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : دولت وایده های رویا پردازانه
جدااز مسائل رویایی وخیال پردازانه تحت هر نام وایسمی،دیدگاهی چنین به مسئله دولت می نگرد:وقتی بسمت سازمان دهی جامعه می رویم ،نظم ونسق امور باید بدست تشکیلاتی سپرده شود.آن تشکیلات هر اسمی که می خواهد داشته باشد،دولت،و یا....::::در این رابطه اندیشمندان امور اجتماعی شروع به دادن راه کارها می کنند.موضوعی که اکثر آنان با آن اتفاق نظر دارند اینست که: باید تشکیلاتی که امور به آن سپرده می شود، کنترل ونظارت شود. که در اینجا دیدگاه هایی مطرح می گردد:گروهی پای احزاب مختلف را پیش می کشند و گروهی دیگر علاوه بر احزاب، جامعه مدنی و اصناف و....را هم مطرح می کنند. که اینان با اعتراضات خود هشدارها را به متصدیان امور می دهند. می توان گفت:تلاش بر اینست که شیوه کنترل ونظارت را هر چه بیشتر مردمی تر کنند.وقتی مقاله جناب حسن پور مطالعه شود.تقریبا"، دیدگاه بالا را مطرح می کند.اما در این بین هم اشاره ای به دیدگاهی دیگر دارند.که می توان آنرا هشداری به دیگران معنی کرد.آنهم بدین طریق:که دنبال تفکرات وایده های رویا پردازانه در این مورد رفتن ، هدر دادن انرژی وتوان برای سازمان دهی امورات است. به امید روشنگری های بیشتر وتبادل نظر های سود مند تر.
۶۵۲۵۰ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣۹٣       

    از : احمد

عنوان : تحریف؟
آقای همایون طوری از تحریف مارکسیسم می نویسد انگار کسی کتاب دولت و انقلاب لنین را به چشم ندیده است. در آن کتاب لنین بطور آشکار و دقیق از در هم شکستن ماشین دولتی در فرایند انقلاب سخن می گوید. نه در آینده ای دور و به شکل زوال دولت بلکه همزمان با انقلاب و با در هم شکستن دولت. او تز خود را متکی به آثار مارکس و انگلس، به خصوص نوشته های مارکس درباره‍ی کمون پاریس می سازد. لنین خواهان برچیده شدن بوروکراسی، ارتش حرفه ای و زندان است. در انقلاب ۱۹۱۷ نیز بلشویکها ارتش رسمی و حرفه ای تزاری را منحل کردند و به جای آن ارتش داوطلبانه‍ی سرخ را ایجاد کردند. تمامی قدرت دولتی رانیز به شوراهای کارگران، دهقانان و سربازان سپردند.
در همین انقلاب ۵۷ ایران چپها خواهان اضمحلال ارتش و ایجاد دادگاههای خلقی بودند. آنها همچنین خواهان آن بودند بوروکراسی جای خود را به کمیته های خود جوش مردمی بدهد. اگر چپها حالا از این حرفها نمی زنند ما که فراموش نکرده ایم.
۶۵۲۰۶ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣۹٣       

    از : بهرنگ ایرانی

عنوان : دولت_حکومت
آقای همایون توصیهء جالبی می کنندمبنی بر اینکه وقتی قرار است موضوعی را نقد کنیم بهتر است قبل از هرچیز آن موضوع را بشناسیم.به نظر می رسد خود ایشان نکته ای را که دیگران را دعوت به رعایتش می کنند ،رعایت نمی کنند.آقای همایون در انتهای نوشتهءشان،ادعا می کنند که :
"مگر همه ی چپ ها نمی گویند حکومت باید اسیدپاشان را مجازات کند؟ منتهی آن ها یک نکته ی دیگر را هم می گویند که شما در سرتاسر مقاله تان علیه آن موضع گرفته اید. آن که اسیدپاشان دست پنهان همین حکومت هستند."
ایشان اگر زحمت بکشند و در ستون مقاله های دریافتی همین سایت اخبار روز ،مقالهء آقای دنیز ایشچی را که در نقد یک اطلاعیه نگاشته شده را مطالعه کنند ،متوجه خواهند شد که همهء چپ ها چنین ادعایی ندارند.علاوه بر آن چه کسی گفته همهء چپ ها الزاما باید مارکسیست باشند؟از طرف دیگر من در هیچ جای مقالهء آقای حسن پور ندیدم که حرفی در رد آنچه که همایون در مورد حمایت حکومت از نیروهای افراطی ادعا می کند،گفته باشد؟شاید تفاوتش با همایون این باشد که بر خلاف نظر همایون کل حاکمیت را نه بلکه بخشی آز آن را حامی چنین جریانی بداند .ضمن این که در این ادعای شما یک خطای نظری دیگر هم به چشم می خورد . به نظر می رسد که دو مقولهء "حکومت" و "دولت" یکسان انگاشته شده است.
تصور می کنم وقتی که دولت ،مطابق دیدگاه آقای حسن پور فهمیده شود،انتظاری که از مطالبه کردن از دولت وجود دارد،انتظاری واقعیست.یعنی گمان بر این است که علیرغم تمام نقصانهایی که وجود دارد دولت باید بتواند چنین مطالبه ای را برآورده کند .در حالی که وقتی کسی مطابق با دیدگاه همایون یا دنیز ایشچی از دولت ،مطالبه ای را طرح می کند ،از آغاز پذیرفته است که این دولت ذاتا توانایی انجام چنین کاری را ندارد و انگیزهء طرح مطالبه ،فقط برای به چالش کشیدن و آشکار کردن ناتوانی ذاتی دولت است.بدون این که به نتیجهء عملی آن به اندازهء کافی اندیشیده شود که مثلا تبعات آن در شرایط خاصی می تواند به نضج جریانی شبیه داعش بیانجامد.
۶۵۱۹۴ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣۹٣       

    از : محمد ربوبی

عنوان : دولت و حکومت
برخلاف نظر نویسنده » دستگاه دولتی » جکومت نامیده می شود. دولت مطابق با قانون اساسی اش پابرجاست ولی حکومت تعییر پذیر است. در آلمان بیش از پنجاه سال است که دولت ( جمهوری فدرال آلمان) با یک قانون اساسی وجود دارد . ولی حکومت در این کشور در طی این سالیان بارها تعییر کرده است.
در سطح شهر نیز کارمندان اداری و لشگری . که سطح پایین دولت است پابرجا هستند ولی شهردار هر چند سال پس ار انتخابات عمومی دوباره انتخاب می شود و اعلب تعییر می کند .
اگر در انتخابات عمومی حزبی بی دو سوم اکثریت پارلمان را به دست آورد می تواند قانون اساسی و در نتجیه دولت را تعییر دهد.
اگر حزبی که مخالف با سلطه ی احزاب بورژوازی و مدعی برقراری نظام سوسیالیستی یا کمونیستی است درانتخابات آزاد چنین اکثریتی در پارلمان ـ که نمایندگان منتحب اهالی کشورند ـ به دست آورد دولتی با قانون اساسی سوسیالیستی یا کمونیستی و حکومتی متناسب با آن به وجود خواهد آورد. در این جا هم دولت و هم حاکمیت متناسب با آن برقرار خواهد شد. دولت و حکومتی سوسیالیستی یا کمونیستی .
چنین حاکمیتی حق ندارد احزاب یا گروه هایی را که در اقلیت هستند نا دیده بگیرد و احیانا آنها را تحت پیگرد قرارداده و سرکوب کند. اگر چنین شود همان خواهد که در کشورهای بلوک شرق به وقوع پیوست و در نهایت به تلاشی آنها منجر شد. بگذریم از این که در این کشورها قانون اساسی سو سیالیستی نیز زیر پانهاده شد.
ربوبی
۶۵۱۹۰ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣۹٣       

    از : همایون

عنوان : واحیرتا!
آقای حسن پور باورتان می شود تا به حال یک چنین تحریفی را در مورد مارکسیسم از کسی که قاعدتا نباید دشمن چپ باشد نخوانده بوده ام؟ آن چه مارکسیسم در مورد زوال دولت می گوید - اصلا به درستی و غلطی اش کار ندارم، اما وقتی قرار است چیزی نقد شود اول باید فهمیده شود - بله آن چه مارکسیسم در مورد زوال دولت می گوید مربوط به مرحله ی معینی از تاریخ است که قرار است ظاهرا جامعه و جهان به کمونیسم گذر کند و از سطح بالای آمادگی و سازماندهی سوسیآلیستی هم فراتر رفته است. شما می آیید این نظریه را می چسبانید به عراق و سوریه که بر اثر جنگ های داخلی و دخالت امپریالیستی در آستانه ی فروپاشی قرار گرفته اند؟ آخر هرج و مرج و جنگ داخلی در عراق و سوریه چه ربطی به نظریه ی زوال دولت در مارکسیسم دارد؟
در سرتاسر نوشته ی شما یک کلمه در مورد موضوع «دولتی کردن» که شاید مارکسیست ها به افراط هم مطرح کرده اند و مورد انواع و اقسام انتقادات لیبرالی و نئولیبرالی هم قرار دارد نیامده است. آیا مارکسیست ها در در برابر هجوم نئولیبرالیسم از ضرورت حضور یک دولت - که به طور مداوم باید دموکراتیزه بشود - دفاع نمی کنند؟ چطور شما این را نشنیده اید؟ مگر مارکسیست ها نیستند که در شرایط معمول از ملی کردن و دولتی کردن ها در برابر هجوم بی امان نئولیبرالیسم برای خصوصی کردن هر چیز دفاع می کنند؟
این موضوع که دولت دو کارکرد دارد که چیز تازه ای نیست. هیچ مارکسیستی هم آن را رد می کند. آن چه که مارکسیسم می گوید این است که دولت در تحلیل و سمت گیری نهایی خود ارگان سرکوب ستم کشیدگان است و از آموزش و پرورش تا بهداشت را طوری سازمان می دهد که به این هدف خدمت کند.
نظرات شما را حتی نمی شود به نقد آنارشیسم هم مربوط کرد، زیرا هیچ آنارشیستی را هم که از برانداختن دولت ها به طور صریح تری دفاع می کند نمی توانید پیدا کنید که عراق و سوریه را نمونه ی نظریه ی آنارشیستی براندازی دولت بداند.
آن چه در مورد ایران و پدیده ی اسیدپاشی و امثالهم گفته اید، حقیقتا بی مهری است. مگر همه ی چپ ها نمی گویند حکومت باید اسیدپاشان را مجازات کند؟ منتهی آن ها یک نکته ی دیگر را هم می گویند که شما در سرتاسر مقاله تان علیه آن موضع گرفته اید. آن که اسیدپاشان دست پنهان همین حکومت هستند.
۶۵۱٨٨ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣۹٣       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست