سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آیا چپ نیاز به بازنگری نگرش خود به دولت دارد؟


حسن حسن پور


• آیا چپ نیز باید از تحولات جاری در خاورمیانه چنین درسی فرا گیرد؟ یا آموزه های اصلی آن درباره ی دولت مهمتر و درست تر از آن هستند که مورد بازبینی قرار گیرند یا باید آنها را مورد بازبینی قرار داد؟ نظریه ی امروزین چپ های متأثر از مارکسیسم در باره ی دولت چه باید باشد؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۵ آبان ۱٣۹٣ -  ۲۷ اکتبر ۲۰۱۴


فروپاشی دو دولت عراق و سوریه، پیروزی های چند ماه اخیر داعش در عراق و سوریه، اسید پاشی های اصفهان و اقدام مجلس ایران در رسمیت بخشیدن به نقش آمران به معرف و نهی از منکر، همه و همه، نقش کلیدی دولت در جامعه را آشکار ساخته اند. فقدان امنیت در جامعه بیشتر و بیشتر عیان شده است و نیروهای گوناگونی در رقابت یا ستیز با دولت خواهان حضور مسلحانه یا متکی به ابزار خشونت در جامعه هستند. در این میان، همه انتظار دارند که دولت برای تأمین امنیت در جامعه کاری انجام دهد. دولت امروز مجهز به ارتش، نیروی انتظامی، زندان و بوروکراسی تنها نهاد برخوردار از نیرو و منابع کافی برای ایجاد نظم و ثبات در جامعه است. از لحاظ هنجاری نیز این وظیفه ای است که در دوران مدرن به عهده ی دولت نهاده شده است. از هابز تا ماکس وبر گفته شده که در جهان مدرن دولت تنها نهادی است که با به انحصار در آوردن حق اِعمال خشونت وظیفه ی ایجاد امنیت در جامعه را بر عهده گرفته است.
این تحولات کار چپ های مارکسیست را دشوار ساخته است. مارکسیست ها تا به کنون همواره دولت را ابزار سرکوبی طبقاتی دانسته اند. آنها بر آن هستند که دولت نه فقط در دست بورژوازی که بطور کلی تر، و به سان یک دستگاه، ابزار سرکوب طبقات ستم دیده و استثمارشده است. ارتش، زندان و بوروکراسی اساسا کارکردی جز سرکوب کارگران و زحمتکشان ندارد. لا به لای چرخهای بوروکراسی چه چیزی جز شور و شوق کارگران له می شود، در زندانها چه کسی جز کارگران و فرزندانشان (یا لایه های پائینی جامعه) مجازات می شوند و ارتش اصلا چه وظیفه ای به جز سرکوب نهائی اعتراضات و شورش کارگران و زحمتکشان را به عهده دارد؟ در دیدگاه مارکسیستی، انحلال دستگاه دولتی و سپردن کار آن به خود توده ها و نهادهای برآمده از اراده ی آنها گام مهمی در جهت رهائی نوع بشر است. این درک مارکسیستها از دولت است. برای همان نیز هر جا فرصت پس راندن دولت و سپردن کارهای آن به توده ها پیش می‌ آید به استقبال آن فرصت می شتابند. از انحلال ارتش سخن می گویند. خواهان برچیده شدن یا هر چه کوچکتر شدن بوروکراسی می شوند. و علیه نظام مجازاتِ متمرکز بر حبس و زندان مبارزه می کنند.
ولی آیا امروز می توان در خاورمیانه چنین درکی از دولت داشت و چنین خواستهائی را مطرح کرد؟ فروپاشی دو دولت عراق و سوریه نه فقط زمینه را برای خود سازماندهی توده ها ایجاد نکرده که امکان پیدایش و قدرت گیری جهنمی ترین نیروهای تاریخ یعنی بنیادگرایان اسلامی و در رأس آنها داعش را فراهم آورده است. در ایران نیز هر گونه کم رسی دولت در عرصه ی ایجاد امنیت نه به شکوفائی خود سازماندهی کارگران و زحمتکشان که به هجوم اصولگرایان و نیروهای بسیجی و شبه بسیجی به عرصه های عمومی برای حاکمیت شرع اسلام منجر خواهد شد. دستگاه دولتی در خاورمیانه بدون تردید دستگاهی یکسره سرکوب گر است ولی امروز تنها دستگاهی است که از عهده ی ایجاد امنیت در جامعه بر می‌ آید. در کمترین جای جهان امروز توده ها می توانند خود کارهای دولت را به عهده بگیرند. بدتر از هر چیز آن است که در خاورمیانه ی امروز فقط نیروهائی حاضر هستند جای دولت را در اداره ی جامعه بگیرند که: یک خواست اداره ی تمامیت زندگی شخصی و اجتماعی انسانها را دارند، دو به هیچ وجه از توان ایجاد نظم و امنیت در جامعه برخوردار نیستند و سه ارزشی برای خواست و خودسامانی خود توده ها قائل نیستند. آیا با اینحال می‌ توان از جذابیت فروپاشی دولت و امکان واگذاری نقش آن به نیروهای خودجوش توده ای سخن گفت؟
مشکل مارکسیستها ولی مشکلی موقتی و امروزین نیست. در برخورد به دولت، مارکسیستها عاجز از فهم مسئله ای مهم در جهان مدرن بوده اند. دولت در دنیای مدرن تنها نهاد تضمین کننده ی آزادی و برابری صوری شهروندان است. دولت مدرن بورژوائی فقط وفاداری مردم به قانون های مصوبه را خواستار است. بیرون از چارچوب قانون، شهروندان آزاد هستند هرگونه می خواهند رفتار کنند. بدون شک بورژوازی در فرایند تولید و گاه حتی مصرف آنها را استثمار و سرکوب می ‌کند. ولی دولت مدرن حتی به بورژواها اجازه نمی‌ دهد استثمار و سرکوب را تا آنجا که خود می‌ خواهند و در تمامی حوزه‌ های زندگی پیش برند. همزمان، دولت مدرن برابریِ صوری کلیه ی شهروندان در قبال کارکرد دولت و قوانین را می ‌پذیرد. دارا و فقیر، مذهبی و غیرمذهبی، متأهل و مجرد، چپ و راست در مقابل کارکرد دولت و قوانین حاکم بر جامعه به گونه ای صوری برابر هستند. اهمیت دو امر آزادی و برابری صوری پذیرفته شده از سوی دولت مدرن را آنگاه می توان دریافت که با برخورد نیروهای دیگر مقایسه شود. کلیسا، بنیادگرایان، گرایشهای اخلاقی و هنجاری جامعه و حتی اتحادیه های صنفی، هیچکدام، آزادی و برابری صوری شهروندان را به رسمیت نمی شناسند.
دولت دیگر دستگاه محض سرکوب نیست. بسیاری از خدمات اجتماعی نیز به او واگذار شده است. دولت امروز مسئولیت درمان، پرورش و آموزش همگانی و به ویژه لایه های پائین جامعه را به عهده دارد. بورژوازی برای آنکه وفت و توان خود را متمرکز بر کارهای دیگری سازد، انجام این چند کار را به دولت سپرده تا از جیب خود مردم (مالیات) هزینه ی آنها را تأمین کند. ولی در این حوزه ها، همانگونه که نظریه ی به تازگی مشهور شده ی "کیفیت حکومت" بر آن پای می فشارد، کارآئی و بی طرفی برای تضمین برابری در برخورداری از خدمات اهمیتی چشمگیر یافته است. اینجا دیگر نمی توان از اضمحلال دولت و خودسازماندهی توده ها سخن گفت. نظام درمانی و آموزشی امروز چنان پیچیده و سترگ است که سازماندهی آن از عهده ی اراده ی آزاد شهروندانی شورمند بر نمی ‌آید. وانگهی برابری صوری باید مدام باز تعریف شود تا امکان سوء استفاده از آن پیش نیاید. این نیز بیشتر از عهده ی متخصصین و نهادی بوروکراتیک بر می آید تا توده های خود انگیخته.
در مجموع به نظر می رسد باید بازنگری ای در آموزه های مارکسیسم درباره ی دولت رخ دهد. این کار در غرب در جریان است. ولی آنجا نیازی فوری به این کار احساس نمی شود. در خاورمیانه ما امروز با مشکل عاجل و وحشتناک فروپاشی یا دست کم عقب نشینی دستگاه دولتی مواجه هستیم. در این شرایط، چپها باید چه موضعی را اتخاذ کنند؟ آیا هنوز باید از فروپاشی استقبال کرده و در فرایند آن نقش ایفا کنند یا مقابل آن بایستند و خواستار اقتدار هر چه بیشتر دولت شوند؟ این انتخابی ساده نیست. در فقدان بدیل قدرتمند چپ و لیبرالها، فروپاشی دولت بطور مستقیم به سود بنیادگرایان اسلامی تمام می شود. اقتدار هر چه بیشتر دولت نیز به معنای قدرتمندتر شدن دستگاهی سرکوب گر و پر از فساد و پیچیدگی است.
دولت حتی در خاورمیانه ی مدرن دولتی مدرن است. بوروکراسی آن تا حد زیادی بر مبنای آزادی و برابری صوری شهروندان اداره می‌ شود. در ایران هر چند نظام آموزشی برخی مانند بهائی ها را مورد تبعیض قرار می دهد ولی در زمینه ی خدمات درمانی نشان چندانی از خدشه دار شدن آشکار برابری صوری به چشم نمی‌ خورد. هر آنجا نیز که برابری صوری شهروندان خدشه دار می ‌شود می توان بر مبنای هنجاری بطور عمومی پذیرفته شده (همچون عدم تبعیض شهروندان حتی در صورت ایمان به بهائیت) فریاد اعتراض سر داد. آزادی صوری شهروندان نیز تا حد معینی، حال هر چند اندک، از سوی دولت پذیرفته شده است. محدوده ی این آزادی ها را آنگاه می‌توان ادراک کرد که آنرا با خواست بنیادگرایان برای سازماندهی زندگی شهروندان سنجید. بطور نمونه در زمینه مصرف و زندگی اجتماعیِ مردان، دولتهای خاورمیانه آزادی مدنی شهروندان را برسمیت شناخته اند. آیا امروز مارکسیست ها باز باید دولت را همچون دستگاهی سرکوبگر ببینند و خواهان انحلال یا محدودیت آن باشند؟ یا آنکه به عقلانیت نهفته در کارکرد آن توجه کنند، آنرا ابزاری ضروری برای استقرار حدی معین از عدالت و همبستگی اجتماعی بشمارند و به این خاطر خواهان حضور قدرتمندتر آن در جامعه شوند؟   
تمامی این مسائل به اهمیت مسئله ی امنیت نیستند. در خاورمیانه ی امروز، با توجه به حوادث پیش آمده، مهمترین نقش دولت در جامعه تأمین امنیت است، کاری که البته به دشواری انجام می دهد ولی ادعای انجام آنرا دارد. توده های مردم برای پیشبرد زندگی روزمره، برای خوردن، خوابیدن و بازتولید نیاز به امنیت دارند. آنها خود عاجز از ایجاد امنیت در جامعه هستند. بسیاری دیگر نه با سلاح و خشونت آشنائی دارند و نه رویکرد اخلاقی و اجتماعی ای دارند که آنها را آماده حمل و استفاده از سلاح کند. یا دولت باید امنیت را در جامعه بر قرار سازد یا نهادهای رقیب آن. نهادهای رقیب دولت نیز امروز به خاطر ناهمسازگاری با فرایند تاریخی مدرنیته نمی توانند وعده ی ایجاد امنیت را تحقق ببخشند. اینرا چپها بهتر از هر کس دیگری می دانند. در ایران ممکن است اصولگرایان پر هیاهو باشند ولی حتی جمهوری اسلامی کارهای اجرائی را به راحتی به آنها نمی سپرد. در عراق و سوریه هم مشخص است که داعش یا دیگر بنیادگرایان از توان تاریخی ایجاد دولتی مدرن برخوردار نیستند. به جز چنین نیروهائی، امروز، نیروی دیگری با دولتهای مستقر در زمینه ی ایجاد دولتی بدیل در مبارزه نیست. چپها نیز دیگر به مبارزه ی مسحانه و ایجاد دولتی بدیل اعتقاد ندارند. با توجه به این مسائل، چپ مارکسیست امروز باید چه موضعی بگیرد؟ آیا هنوز باید از فروپاشی دولت بدون توجه به تأثیر آن در وضعیت امنیتی جامعه استقبال کند یا به دولت در زمینه ی ایجاد امنیت یاری رساند؟
اینجا باید دولت را از دستگاه دولت سوا کرد. دفاع از وجود دولت و کارکرد آن در زمینه ی استقرار امنیت و عدالت فقط به معنای دفاع از کارکرد دستگاه دولتی است و نه دفاع ار حکومتی که سیاست معینی را بر این دستگاه حاکم ساخته است. امروز در ایران از دستگاه دولتی خواسته می ‌شود سیاستهای تبعیض آمیز را به کنار نهد و به محاکمه و مجازات اسید پاشان همت گمارد. اینرا بیشترِ مردم از مقامات جمهوری اسلامی نمی ‌خواهند، بلکه از دستگاه دولتی می ‌خواهند. در این مورد چپها چه رویکردی باید داشته باشد؟ آیا چپها باید خواهان فعال شدن نقش دولت شوند یا بلکه بر عکس آنرا از ورود به این حوزه ها منع کنند؟
در دهه های هشتاد و نود میلادی، در پیامد فروپاشی بلوک شرق، کنشگران و اندیشمندان بورژوا به نظریه ی فضای عمومی و به مفهوم عامیانه ی آن "جامعه ی مدنی" روی آوردند. منظور آنها آن بود که به جای دولتی تمامیت گرا، خود جامعه و نهادهای خودجوش مردمی اداره امور اجتماعی را در دست گیرند. دولت قرار بود فقط انجام کارهای ضروری را به عهده گیرد. از آن بحث می شد که در فضای عمومی مردم خود در فرایند بحث و گفتگو مشخص سازند چه مسائل و مشکلاتی وجود دارند تا سپس سازمانهای خود جوش مردمی با اقداماتی معین توافق به دست آمده را متحقق سازند. از اواسط دهه ی نود مشخص شد که این درک از فضای عمومی بیشتر تخیلی است تا واقعی و عملی. زیرا نه توده‌ ها تمایلی به خود انگیختگی داشتند و نه امور جمعی به همین سادگی قابل سازماندهی بودند. آشکار شد که نیاز به دولت امری ایدئولوژیک و سطحی نیست و در فقدان آن نمی توان بسیاری از کارها را پیش برد. به این صورت، مفهوم جامعه ی مدنی جذابیت و موضوعیت خود را از دست داد و به حاشیه ی مباحث سیاسی رانده شد.
آیا چپ نیز باید از تحولات جاری در خاورمیانه چنین درسی فرا گیرد؟ یا آموزه های اصلی آن درباره ی دولت مهمتر و درست تر از آن هستند که مورد بازبینی قرار گیرند یا باید آنها را مورد بازبینی قرار داد؟ نظریه ی امروزین چپ های متأثر از مارکسیسم در باره ی دولت چه باید باشد؟   


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست