سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تا دیر نشده باید خاک ایران را به توبره بکشیم - محمدعلی اصفهانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : سینا صدرالعلما

عنوان : جناب آقای محمدعلی اصفهانی محترم...
جوهره فکری و باوری خودتان را بخوبی و نیکی کامل در بند اوّل و دوم نوشتارتان بروشنی تشریح فرموده اید. در اینمورد نهایت سپاس...
من در هیچیک از نوشتارهایم هرگز و ابداً حتی دورادور اشاره ای به شورای ملی مقاومت؟؟؟ نداشته و منبعد هم نخواهم داشت. از ذکر تاریخ هم عمداً اجتناب کرده ام.
هر ایرانی براستی ایرانی، از خائنین به میهن متنفر است و من استثنا نیستم.
در مورد بقیه ابراز محبت های اسلامی و شیعی شما نهایت سپاسگزارم.
من مانند حضرتعالی از کودکی در سیاست تخمیر نشده ام و اصلاً روزنامه نگار نیستم و در علوم سیاسی، و در فلسفه و منطق تحصیل نکرده ام و در اینمورد هیچ نمیدانم. اما بعد از بیش از هفتاد سال سن با تمام وجودم پی برده ام و مطالعه دارم که ایران اکنون نزدیک به ۱۴۰۰ سال است یکسره و بی مهابا سیر قهقرائی پیموده و ملت با ۹۸ قاطع رأی خود در ۱۲ فروردینماه ۱۳۵۸ به این سیر قهقرائی شتابی وحشتناک دادند. این حق شماست که بعنوان یک ایرانی این حقیقت را کتمان بفرمائید.
در خاتمه مجدداً از ابراز محبت های بی شائبه شما سپاسگزاری میکنم. امیدوارم با توجه به بند یک و دو نوشتارتان ، موجب رفاه ملتی بشوید که روی دریائی از نفت و گاز غوطه ور است ، و بصورت شرم آوری با توجه به حاکمیت اسلام ناب محمّدی، مملو از کودکان کار است و فقز و فاقه بیش از ۸۰ درصد مردم را ببرکت اسلام ناب محمّدی با سابقه نزدیک به ۱۴۰۰ ساله، در خود مستحیل کرده است.
البته کودکان زجر دیده ملت مظلوم فلسطین هم مورد دفاع و حمایت ملت بدبخت و فقیر ایران هستند. موفق باشید...
۵٨۰۹۲ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۲       

    از : احسان

عنوان : هزار سلام و هزران آرزو برای شما
آقای نویسنده, مرد بسیار شریف,

قصد نداشتم که دیگر بر این نوشته کامنت بگذارم. اما ارادت ذاتیم به انسانهایی چون شما, از هر قبیله,مرام یا مذهبی که باشند, بر این قصد چیره شد و خواستم که به ایرادات شما در مورد خودم پاسخ دهم . اول اینکه من مخلص احساس وعاطفه ام و دلخواهانه همیشه عاطفه را بر آنچه خرد خوانده می شود ترجیح داده ام. پس ذکر صفت احساسی در مورد نوشته های شما بیان گر احساس خوب من در موردشان بود. من به آقایان سینا و پیروز آنگونه که صلاح می دانستم , منظور داشتم و به شیوه خودم و نه به شیوه ایشان, پاسخ دادم.من هم از جنس و نسل شمایم و ترس دیر بازیست که با وجود دیوانه من قهر کرده است. نگران من نباشید. مسلمانی شما در نگاه من که میلمتری مسلمان نیستم, فخر اسلام است و اگر مسلمان ستیزی فخر بعضی هاست, ایشان را به بیانیه آدمکشی نروژی حواله می دهم که با کشتن صد کودک, قهرمان بی رقیب این رشته است. و اما, من هر چند بر محق بودن شرکت کننده گان جنبش مورد مهر شما در احقاق حقوق بر حقشان ارج می نهم, از حق فردی خود استفاده کرده و غایت نگاه این جنبش را راستگرایانه, تهی از همدلی با عدالت اجتماعی , در ستیز با حقانیت موضوع فلسطین و به ناگزیر اسراییلی دوست می دانم. تاریخ چون همیشه داور درستی یا نا درستی گمان های ما خواهد بود. با آرزوی تندرستی شما.
۵٨۰۹۱ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : عذرخواهی
و یک نکته دیگر،
پس از پاسخ به جناب اصفهانی متوجه شدم که به احتمال قوی رنجش ایشان از مثال میکروسکوپ است. باید به عرض ایشان برسانم برای کسی که تمام عمر حرفه ای خود را با میکروسکوپ گذرانده و بارها برای غفلت از دیدن تمام میدان, مورد سرزنش و توبیخ استاد و حتی خود قرار گرفته است دید من از دنیا جز این نیست. معمولا بنده در مورد امثال مناقشه آمیز که برای درک مطلب ضروریست جمله " درمثل مناقشه نیست " را ذکر میکنم. اینجا غفلت از من است و صمیمانه از جناب اصفهانی عذر میخواهم
۵٨۰۹۰ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : فضا سازی برای ترس دیگران
جناب اصفهانی،
با عرض احترام، فرمودید " لازم نیست کسی از ترس فضا سازی «پیروز» و آن فرد که سینا امضا کرده است، به دام جعل واقعیت بیافتد و موضع تدافعی در قبال کامنتی که نوشته است بگیرد.".

تمام عرض بنده به روشنی این بوده است که اگر میدان دید را وسیع کنیم میبینیم که حتی اگر تمام مجاهدین و بولتون ها و سلطنت طلبها همگی یکباره کن فیکون شوند باز مساله بجای خود باقیست زیرا سر نخ را کسان دیگر میکشند و این عقیده من است. آیا اظهار عقیده, فضا سازی برای ترس دیگران است و به چه منظور و مقصود؟ اگر کسی از زاویه دیگر به مساله نگاه کند فضا سازی و توهین است؟ بنده اگر کامنتی هم در پای مقالات شما نوشته باشم چنان نادر بوده است که اکنون بیاد نمیآورم.

و بنده " آن فرد که سینا امضا کرده است" را هم نمیشناسم.
۵٨۰٨۹ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۲       

    از : محمد علی اصفهانی

عنوان : چند توضیح لازم
لازم می دانم که عطف به مجموعه کامنت های این مقاله، چند توضیح زیر را برای خوانندگان گرامی بنویسم:

۱ ـ در این که من از جنبش خرداد به تعبیر خودم، و جنبش سبز به تعبیر عمومی دفاع می کنم، تردیدی نیست، و اگر تردیدی می بود، من به خود و احساس مسئولیت خود شک می کردم.

۲ ـ در باره ی نظر خودم به این جنبش و نارسایی های آن، و ضرورت تلاش در جهت رشد و تعالی آن با هدف محو کامل حاکمیت ملایان، آن قدر نوشته ام و استدلال کرده ام، که کسانی که نوشته های من در این مورد را که اکثرشان در همین سایت اخبار روز هم قابل دسترسی هستند خوانده باشند، می توانند متوجه شوند که حمایت من از این جنبش، در چه کادری تعریف می شود.

۳ ـ فکر می کنم که جزو معدود کسانی باشم که نوشته هایشان در این زمینه، و در زمینه ی حمایت از فلسطین، و زمینه های دیگر، نه احساسی، بلکه مستدل بر پایه ی منطق دیالکتیک، و مستند به انواع و اقسام فاکت های خدشه ناپذیر باشد، و د ر پای بیشتر مقالاتش رفرانس های متعدد بتوان یافت.
اگر کسی منکر این است، نشانی بدهد و از نوشته های من فاکت بیاورد. لازم نیست کسی از ترس فضا سازی «پیروز» و آن فرد که سینا امضا کرده است، به دام جعل واقعیت بیافتد و موضع تدافعی در قبال کامنتی که نوشته است بگیرد. دوستانه به آن عزیز یادآوری می کنم که اعتماد به نفس، ارزشی بیش از آن دارد که از ترس این و آن، به پای این و آن فدا شود.

۴ ـ چه قدر نوشته از من در همین سایت وجود دارند که بار ها و بار ها در آن تأکید کرده ام که نظام ملایان، دوست مردم فلسطین نیست و سیاست هایش در عمل علیه آن هاست؟
در همین مقاله هم، به فایده ی احمدی نژاد (نماینده ی نوع نگاه به اصطلاح فلسطینی دوست کل نظام) برای اسراییل و لابی های آن اشاره کرده ام، و جالب است که در پاورقی هم به مقالاتی که در مورد سود احمدی نژاد و احمدی نژاد ها برای اسراییل، در چند سال پیش ترجمه کرده بودم رفرانس داده ام.

۵ ـ فردی که «سینا» امضا کرد ه است، در بخش کامنت های یک سایت دیگر، در این چهار پنج ساله، بسیار علیه من به خاطر «دو جرم بزرگ من» سمپاشی کرده است: مسلمان بودن، و رعایت چپ و راست را در مورد مجاهدین کردن، و برخورد ناشایست و غیر عادلانه با آن ها نداشتن.
این فرد که می تواند احتمالاً دارای حسن نیت هم باشد یا نباشد، خود به دلیل هیستری ضد مذهبی، و بیماری حاد و لاعلاج دشمنی با هر که نگاهی به جز نگاه خود او به مسلمان ها دارد، همان کاری را می کند که ملایان می کنند: تقسیم افراد به مسلمان و غیر مسلمان.
دروغ هم می گوید، و در باره ی سابقه ی من که تا تابستان سال ۱۳۷۹ با مجاهدین و عضو شورای ملی مقاومت بوده ام، می نویسد که بعد از درگیری مجاهدین با خمینی (۱۳۶۰) از آن ها فاصله گرفته ام.
مرا اصلاً نمی شناسد، اما نوشته های مرا که خوانده است، و این قدر عقل دارد که بداند شورای ملی مقاومت، بعد از درگیری مجاهدین با خمینی و در تیرماه ۱۳۶۰تأسیس شده است.
نوشته است که با من درگیری داشته است. موضوع درگیری او را به اختصار می نویسم:
او به صورتی کاملاً هیستریک، و به دور از هر انصاف و عدالتی، کینه ی عجیبی نسبت به مجاهدین خلق دارد، و مرتباً در یک سایت دیگر به من اصرار می کرد که چون شما با مجاهدین و عضو شورای ملی مقاومت بوده اید باید همه چیز مجاهدین را افشا کنید و گرنه همدست آن ها هستید. و چه کلمات زشتی که ساده ترین اشان «عفن» و «عفن آور» و «لجن متعفن» و ... بوده است نثار مجاهدین که در اکثریت قریب به اتفاق خود، فرزندان پاک این میهن هستند (و خود من) که نکرده باشد!
ولی من، همچنان که خوانندگان مقاله هایم شاهدند، فقط در آنجایی که سیاست های مجاهدین با منافع کلان خلق (و نیز جان ساکنان اشرف و لیبرتی) در تضاد بود و هست، در همان محدوده و بدون ورود به مسائل دیگر، با رعایت چپ و راست، موضع گرفته ام و آنچه لازم است را یکی در میان و دو تا در میان با مردم مطرح کرده ام.
این سیاست اصولی من بود و هست؛ و خود را مسئول کمک به عقده گشایی های اضداد هیستریک مجاهدین، از جمله همین «سینا» نمی دانستم و نمی دانم.
خوششان نمی آید؟ نیاید.

۶ ـ مطلقاً بر خلاف آنچه پیروز نوشته است ـ و شاید بعضی های دیگر هم همینطور فکر کنند ـ مسأله ی زمینه سازی برای حمله ی آمریکا و اسراییل به ایران، توسط رهبری فاسد و مردمفروش مجاهدین، مسأله ی کوچکی نیست که در شرایط حساسی که ملایان برای امنیت و استقلال کشور ما پیش آورده اند، بتوان آن را ندیده گرفت، یا فرعی دانست، یا در حاشیه قرار داد.
ایشان و اکثر قریب به اتفاق فعالان سیاسی یا علاقمندان به سیاست، در جریان تلاش شبانه روزی این رهبری و استفاده ی نئوکان ها و جنگ طلبان و اسراییل، در مجامع تأثیر گذار در سرنوشت خاورمیانه از آن ها نیستد. به یک دلیل ساده: اخبار مربوط به آن ها را بر خلاف من دنبال نکرده اند و نمی کنند.
جان بولتون (به عنوان مثال) به تنهایی و به صورت انتزاعی مطرح نیست. او فقط یکی از کسانی است که مجموعه ی جبهه ی جنگ طلبانی گه رهبری مجاهدین، ایزار دست آن ها ست را نمایندگی می کند. وقتی که او باصراحت بیشتری نسبت به اکثر همپالکی های خود حرف می زند، انتقال حرف های او به خوانندگان، نه فقط انتقال حرف های او، بلکه بیشتر و بیشتر و بیشتر، افشای جبهه ی کثیفی است که تشکیل شده است.

۷ ـ از رفع تنش میان ایران و آمریکا استقبال می کنم، و معتقدم که چه روحانی و رفسنجانی، و چه حتی خود خامنه ای اگر در این مسیر حرکت کنند، ما (من و امثال من) نباید از این موضوع ناراحت باشیم، و باید به کسانی که با قصد هموار سازی تجاوز به ایران، و تحریم های بییشتر در حق مردم ایران، و نهایتاً متلاشی کردن میهن ما می خواهند مانع این رفع تنش شوند برخورد کنیم.
اگر کسی این را به معنای حمایت از رفسنجانی و روحانی و خامنه ای و علاقه ی من این موجودات می گیرد، مشکل را باید در خود جستجو کند نه در من.

۸ ـ نمی دانم به دولت اسراییل با این همه جنایت در حق مردم فلسطین، و در حق مردم ما (آموزش شکنجه به ساواک آریامهری، و مبادله ی اطلاعات با آن برای دستگیری مبارزان میهن، یکی از نمونه های آن است) و این همه تهدید های شبانه روزی به تنبیه دسته جمعی مردم ایران، من چه گستاخی بزرکی کرده ام و چه توهین درشتی روا داشته ام که دل بعضی ها را از «لحن تند» نوشته ی من به درد آورده است، و به من توصیه می کنند که چون اسراییل، قدرتمند است باید تسلیم قدرت او شد، و منفعلانه با او برخورد کرد و حرفی نزد که خشمش را برانگیزد.

۹ ـ به عنوان کسی که از کودکی در سیاست، تخمیر شده است، و از شانزده هفده سالکی هم به طور فعال در مبارزات سیاسی حضور جدی داشته است ، و به عنوان روزنامه نگار حرفه یی سیاسی نویس کیهان در بحرانی ترین سال ها، و بحرانی ترین ماه های منجر به انقلاب (که مطابق اسناد منتشر شده در روزنامه های آزاد روز های بعد از انقلاب، و کتاب های مختلف، در همه ی لیست های سه نفره و چهار نقره و نوزده نفره ی روزنامه نگارانی قرار داشتم که به دلیل تأثیر گذاری فعالیت ها و قلم اشان، در سیاهه ی ترور ساواک قرار گرفته بودند و می بایست در روز ۲۱ بهمن پس از اعلام حکومت نظامی، ترور شوند) و به عنوان کسی که در علوم سیاسی، و در فلسفه و منطق، کم تحصیل نکرده است و کم نمی داند، در این سن شصت و دو سالگی، آن اندازه به شعور و آگاهی خود باور دارم که تشخیص دهم نوشتن فلان موضوع، و زوم کردن روی آن لازم است یا نه.

۱۰ ـ من همچنان تا زمانی که توان باقی مانده ی جسمی من، که بر اثر زندگی پر رنجی که فقر خودخواسته برایم فراهم آورده است (و حتی توان خرید دارو های ضروری یی را ندارم که دولت دست راستی سارکوزی از لیست بیمه خارج کرده است و دولت به اصطلاح چپ هولاند هم آن ها را در لیست سارکوزی ساخته نگاه داشته است) به من اجازه دهد، به نوشتن ادامه می دهم؛ و برای من آنچه مهم است، انجام وظیفه ام در قبال مردم میهنم است، نه خوشایند و بدآیند این کامنت گذار و آن کامنت گذار.
و السلام
محمد علی اصفهانی
سوم آبان ۱۳۹۲
۵٨۰٨۷ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۲       

    از : احسان

عنوان : بگذاریم مربوط نظر بگذاریم
ملاحظه نخستین من در مورد این نوشته, گلایه از انشای درشت و نازیبای نویسنده بود. آن ملاحظه بی آنکه به محتوا بپردازد اعتراضی به شکل داشت. ملاحظه دوم پرسشی معترضانه بود به "بجایی" اعتراضی که به گمان هنوز به جا مانده من, "بجا" نبود. ملاحضه سوم هم توضیحی بود در توجیه "بحا" بودن آن پرسش باردار اعتراض. من بی آنکه کنجکاو پیشینه سازمانی نویسنده باشم, بار ها در این سالها نوشته های عمدتا احساسی او را خوانده و به دغدغه هایش گوش داده ام. بار ها از سر مهر به او که تا "کنون" پشتیبان همیشه همدل مردم به شدت ستم دیده فلسطینش دانسته ام, در مورد همدلی و پشتیبانی بی احتیاطانه اش از جنبش به شدت فلسطینی ستیز حاجی زادگان ایرانی هشدار داده ام. در ملاحظه اولم در مورد این نوشته نیز, باز هم با مهری اندوه آمیز از او خواسته بودم که اگر نگرانی هایش از حمله نئوکانها و دوستانشان به ایران , گیاه تلخ رفسنجانی دوستی را در دل افکارش کاشته است, آن را آشکارا و بی هراس بیان کند. دیگر عرضی نیست به جز بیان آرزوی آسایش بهر دل نا آرام دردمندان.
۵٨۰۶۰ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : " اعتراض من به اعتراض آقای پیروز"
جناب احسان،
اولین کامنت شما در ارزیابی این مقاله بجا و درست بود. گمانم آنست که حساسیت شدید جناب اصفهانی به مساله مجاهدین طعمی تلخ در نوشته ایشان میگذارد و احیانا میدان دید ایشان را تنگ میسازد.
بنده قصد انشاء نویسی ندارم و در پاسخ به سوال شما برداشت خود از اوضاع را بیان کردم که باز تاب زاویه دید من بود و اصراری ندارم که حتما درست باشد. برگ سبزی بود تحفه درویش. نظری بود در بین نظر های دیگر.
خوشبختانه لحن کامنت ها بسیار آرام تر از لحن مقاله است و امید که دوستان بدون حب و بغض، بر اساس منطق و به اختصار همچنان نظرات خود را بیان و گفتگو را سازنده نمایند.
۵٨۰۴۹ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣۹۲       

    از : سینا صدرالعلما

عنوان : جناب پیروز و جناب احسان...
ترکاندن غده دردناک توسط جناب پیروز حقیقتی تلخ و گویاست. ایراد جناب احسان بر پایه ریزه کاری مورد نظرشان است. اما تشریح و توضیح مسائل چون کلی و همه گیر نیست ، موجب ایجاد اینگونه دیدگاه های محصور میشود.
من جناب آقای محمدعلی اصفهانی را پس از ترک سازمان مخوف و از طریق نوشتارهایشان چه در صفحه خودشان و چه در صفحات دیگر ، میشناسم و باید عرض کنم که دو یا سه سال پیش حتی درگیری کوتاه مدت از طریق طرح دیدگاه ها با ایشان داشتم.
من ایشان را انسانی صالح و دلسوز میدانم اما ایشان بعلت باور متعصبانه به اسلام شیعی ، بدون استثنا تحت تأثیر آموزه های این باور قرار دارند. ایشان برداشتشان از این باور صرفاً توجه به جنبه های مثبت آنست و هرگز و ابداً حال بهر دلیلی حاضر به تقابل با جنبه های منفی آن نیستند و این حق مسلم ایشان است. منظور از طرح این واقعیت این است که تراوشات قلمی ایشان محصور در این باور است و دلسوزیهای براستی مثبت ایشان هرگز فراتر از آن نمیتواند باشد. حال ایرادات وارده چون جنبه کلی و فراتر را دارد ، در این محصور نمی گنجد و طرح آنها هم واقعاً بیحاصل و بیمورد است.
ایده آل ایشان طرح ها و آموزه های مجاهدین خلق تا زمان درگیری با آخوندی بود که اورا قائد اعظم مینامیدند. پس از آن و بحکم تاریخ، ماهیت اصلی این آموزه ها پس از گسستن از اوتوپیایشان، روشن و برملا شد و این با ایده آل ایشان تنافری غیر قابل گذشت داشت. نهایت اینکه فساد مخفی در این سازمان روی آب افتاد و ایشان باز به دو آخوندی که یکی مهندس معمار و دیگری زمانی رئیس مجلس بود دلبستند و از جنبش به اصطلاح سبز با تأکیدی معجزه آسا بدفاع پرداختند. جهت عدم اطاله کلام مجدداً عرض میکنم که ایشان انسانی دلسوز هستند و آنچه مطرح میفرمایند در همان محصوریست که در بالا عرض شد. رهائی ایشان از اوتوپیای باوریشان نه تنها غیر ممکن و محال است بلکه باید دلسوزی بجای ایشان را در همان محدوده باوریشان مورد تفحص و بررسی قرار داد. با آرزوی موفقیت برای انسانهای واقعاً انسان...
۵٨۰۴۱ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣۹۲       

    از : احسان

عنوان : اعتراض من به اعتراض آقای پیروز
آقای سینا،
این نکته که هر کسی یاکشوری سنگ منافع خود را به سینه می زند حتی آنگاه که در جهت منافع دیگران عمل کند، بحثی اشتباه نیست و تنها در مواردی که خصلت "امپاتی" نزد انسانها، آنها را آگاهانه به انجام کارهایی شگفت انگیز در راستای کمک به دیگران وامی دارد، مورد تردید من قرار می گیرد. لطفا آرام باشید که مقصدم زبانم لال، امپاتیک دانستن روسیه در رفتارش نسبت به سوریه و ایران نیست. که این رفتار را من نیز سیاسی و سودجویانه می دانم.مقصدم تنها بیان یک ترید فلسفی به هنگام بیان یک "گزاره" است. اما اعتراض من به اعتراض آقای پیروز، آورندن نکته ای در بحث بود که هیچ گونه قرابتی, به گمان من, با موضوع مورد نظر نویسنده نداشت. این نکته برای من که اغلب ملاحظات ایشان در پای نوشته های این تارنامه را می خوانم دور از انتظار و شگفتی زا بود.
۵٨۰٣٣ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣۹۲       

    از : «خام»

عنوان : اصل مقاله را بخوانیم، نه تحریف شده اش را
آنچه در اصل مقاله آمده این است:
«با به روی کار آمدن حسن روحانی، که همراز و همدست رفسنجانی است، و تا حدودی هم نقش «محلل» را بازی می کند، جبهه ی متحد یا نامتحدی از پلیدترین موجوداتی که می توان در ایران و خارج ایران، و در پوزیسیون و اپوزیسیون یافت، نه از موضع ترقی خواهی و عدالت طلبی، بلکه از ترس فزاینده ی رفع تنش میان ایران و آمریکا و کشور های منطقه و جهان، شکل گرفته است و به تکاپو افتاده است.»

حساب آن ها که «از موضع ترقی خواهی و عدالت طلبی» با روحانی و کل این حاکمیت در تعارض هستند، و خود نویسنده هم جزو آن هاست، در همان شروع مقاله، اینچنین از «جبهه ی متحد یا نامتحدی از پلیدترین موجوداتی که می توان در ایران و خارج ایران، و در پوزیسیون و اپوزیسیون یافت»، و «از ترس فزاینده ی رفع تنش میان ایران و آمریکا و کشور های منطقه و جهان، شکل گرفته است و به تکاپو افتاده است.»، به روشنی جدا شده است.
نویسنده در ادامه مقاله هم اجزای عمده تشکیل دهنده این جبهه را معرفی کرده است، و همانطور که می بینیم ابداً ربطی به دیگر منتقدان و مخالفان روحانی ندارند.

«نگاه خام»، آیا نگاهی نیست که حاکمیت را یکدست می داند و همه چیز را نتیجه تصمیم گیری های متمرکز می بیند و متوجه این همه تضاد ها نیست و جنگ و جدال و چنگ و دندان تیز کردن ها علیه رفسنجانی که روحانی با اوست را هم نتیجه هماهنگی های قبلی در یک حاکمیت متمرکز می داند؟
۵٨۰۲۲ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست