سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

توانا بود هر که "دارا" بود ز "ثروت" دل‌ پیر برنا بود - جهانگیر صداقت فر

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : مسعود بهبودی

عنوان : پویان و پرسه در سطح پدیده ها
ادبیات و در این مورد بخصوص شعر، فرم تبیین اندیشه و احساس و عاطفه و غیره (شعور) است.
آنچه پویان ارس از قلم انداخته اند، این حقیقت امر است که هر طبقه اجتماعی فرم مربوطه را با محتوای طبقاتی خاص خود پر می کند:
شعر فی نفسه به دیگی می ماند:
در آن می توان هم آش پخت و هم حلیم و هم هر غذای دیگر
شعر همیشه فرم تبیین منافع مادی و معنوی طبقات اجتماعی مختلف و متضاد بوده است.
اتفاقا برعکس تصور پویان ارس، اینکه شاعری در قرن ۲۱ با سعدی همرأی می شود، حاکی از قانونمندی آهنین پدیده ها و روندهای اجتماعی است:
اگر به تاریخ فلسفه ـ به عنوان مثال ـ نظر کنیم، می بینیم که مثلا پسیمیسم (بدبینی فلسفی و تاریخی) را هم فلاسفه یونان باستان نمایندگی می کنند، هم فلاسفه قرون وسطی واپسین، هم فلاسفه بورژوائی واپسین و معاصر (امپریالیسم) (شوپنهاور، نیچه، یاسپرس، هایدگر و غیره)
خوش بینی و بدبینی از وابستگی به طبقات اجتماعی مختلف نشئت می گیرند:
طبقات اجتماعی واپسین که فاقد دورنمای تاریخی اند در همه فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی (برده داری، فئودالیسم، سرمایه داری) پسیمیسم را تئوریزه، نمایندگی و تبلیغ می کنند.
و طبقات اجتماعی مترقی و دارای دورنمای تاریخی ، خوش بینی را.
۵۶۴٨٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۲       

    از : ابوالقاسم فردوسی

عنوان : تاسف
در ابتدای شعر احساس کردم با شعری انتقادی از وضعیت اقتصاد سرمایه داری مواجه ام. ذهی خیال باطل! چرا که بیت آخر مو بر اندامم سیخ کرد.

من این را با تو گفتم، بر حذر باش
برو دنبال ِ مال و سیم و ز ر باش.

بیت آخری که معمولا می بایست ضربه نهایی را در اوج شعر وارد نماید.

متاسفم! بی نهایت متاسفم از سرودن چنین شعری. با مهر
۵۶۴٨۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۲       

    از : پویان ارس

عنوان : چه بر سر ادبیات آمده؟
وقتی جامعه ای را بحران فرا می گیرد همه جا این سرگشتگی تلنبار میشود. تا کار بجایی می رسد که شعر شاعران قرن دوم و چهارم و هشتم مترقی تر از نظم پردازان البته نه چندان منظم میشود .
درک و دریافت خسته، مرعوب، منفعل و به شدت غیر اجتماعی از جهان پیرامون حاصل این سرگشتگی است.
خوب بار دیگر باید گفت اگر سجایای انسانی ثمره محیط است پس باید محیط را انسانی کرد. ادبیات مترقی و پیشرو نقش مهمی در ایجاد محیط انسانی دارد. اما نتیجه سرکوب فاشیستی و ارتجاع مذهبی از یک طرف و پروپاگاندای پیچیده نئولیبرال از طرف دیگر چنین محیط مرتجعانه ای را برای ادبیات ما فراهم کرده محیطی که زمانی بالنده و پیشرو بود.
۵۶۴٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : حق با ابوالقاسم است.
نظر جناب جهانگیر را سعدی پیشاپیش نمایندگی کرده است:
هر که را زر در ترازو ست، زور در بازو ست.
یعنی توانا بود هر که دارا بود.
یعنی برای توانا شدن باید زراندوزی کرد.

سعدی هم فئودالی می اندیشد و در آن چارچوب منطقی.
ولی حق با فردوسی است، نه با سعدی.

راجع به مصراع دوم نظر جناب جهانگیر از ریشه نادرست است.
در این زمینه حق صد در صد با حکیم خردمند طوس است.
این شعر جناب جهانگیر را حریفی تحلیل خواهد کرد.
۵۶۴۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹۲       

    از : خواننده

عنوان : عالی بود؛ عالی
درود بر شما. عالی بود.
۵۶۴۰۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست