سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

انتقادی بی تعارف از سایت اخبار روز و حزب مشروطه - عبدالستار دوشوکی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : یک خوزستانی

عنوان : آقای دوشکی سرت را درد نبار، اینها مرغشان یک پا دارد
مشکل ما اینه که هنوز که هنوزه در امر سیاست ورزی از رو ی معده و احساس حرف می زنیم و نه از روی منطق و حمعبندی داده های واقعی برای رسیدن به اهدافی مشخص.
ببینید، دمکراسی قرن بیست و یکمی و مالیات و بیکاره کی رضا پهلوی پیشکشم
واقعیت های امروز ما بعد از سی و سه سال حکومت مذهبی چی هست:
۱- نیرویی که به تنهایی بتونه مردم را بدنبال خودش بکشاند وجود ندارد.
۲- نیرویی که در نزد دولتهای خارجی اعتباری آنچنان داشته باشد و سکولار باشد هم وجود ندارد
۳- آقای موسوی و کروبی هنوز به جمهوری اسلامی و امام خمینی اشان باور دارند.
۴- امروز داده ها و واقعیتهای ما کدامها هستند و چطور می توانیم سیاست ورزی کنیم و با همین امکانات محدودی که داریم مصل بازی شطرنج آنها را برای غلبه بر رقین یعنی جمهوری اسلامی بکار گیریم.
در همین رابطه برای من هوادار رضا پهلویف ایشانم بت نیستند بلکه وسیله ای هستند برای رسیدن به هدف. نه مالیاولیستی نیستم. اما در سیاست و واقیت های زندگی کاهی سیاست ورزی ایجاب می کند که ما به حداقلها تن دهیم.
۵- منزه طلبی سی و خورده سال نتیجه ای برای ما نداده. برای یکبار هم که شده اجبهه متحدی بوحمد آوریم با حداقل درخواستها. آنوقت رضا پهلوی بعنوان سمبل سخنگوی این جبهه باشد بودن حقوق خاص. کمین=ته ای از وملا ی ایرانی هم بر همکاری و پیروی همه از قوانین مورد توافق نظارت می کند. آنوقت بدون شک این جبهه هم مورد احترام و تآئید دولتهای خارجی خواهد بود و هم طیف وسیعی از مزدم حمایت خواهند کرد. پس رضا پهلوی وسیله خواهد بود.
۶- مشکل ما ایرانیان همانطور که قبلا کفته شده حهان سومی بودن ماست و احساسی برخورد کردنو
ما مقدار زیادی روشنفکران سیاسی کار داریم اما افراد سیاست کار و سیاست ورز آنچنانی در میدان نداریم و بیخود نیست که حمهوری اسلامی کک اش هم نمی گرذ.

۷- حالا بسیاری از حمهوریخواهان شکم اشان درد میگیرد که حتمآ حواب مرا بدهند اما قبل از آن به این سئوال ح.واب دهند:
رضا پهلوی و ما هوادران ایشان بکنار. چرا در اینهمه سال خود حمهوریخواهان نتوانسته اند با هم یک نیروی منسحم و متحد تشکیل دهند. علتش به نظر ما همان چیزهایی است که در بالا اشاره شد.
بنابراین مشکل رضا پهلوی نیست مشکل دهنیت ماست و نبود سیاست مدار در میدان.
در پایان:

مطمئنم اگه به اصطلاح اصلاح طلبان مدهبی خمینی باور خواستار همکاری با جمهوریخواهان می شدند بدون شک اخبار روز و اکثر حمجوریخواهان ضد پهلوی با شعف و شادی استقبال می کردند و دنباله رو آنها می شدند. نمونه اش را در جریان جنبش سبز و حمایت بی قید و شرط و حتی عاری از سیاست " اتحاد و انتقاد" از رهبری موسوی و کروبی دیدیم. اما این حمهموریخواهان عزیز وقتی به رضا پهلوی سکولار و متمدن و دمکرات می رسند رگ گردنشان متورم می شود و احساس اشان منفحر.
۴٨۹۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣۹۱       

    از : احمد

عنوان : آیا اکثریت حق دارند که ناقض حقوق اقلیت باشند؟
صحبت من با آن عده ای نیست که بوی کباب به مشامشان رسیده سخن من با آنهائی است که به حقوق بشر قرن بیست ویکمی باور دارند. فکر می کنید اگر هم الان در ایران نظر خواهی شود چند در صد مردم
۱- همجنسگرا ها را منحرف و مستحق تنبیه نمی دانند
۲- به آزادی نا محدود عقیده و بیان باور دارند
۳- به خصوصی بودن و شخصی بودن باور سیاسی و مذهبی آدم ها باور دارند
مطمئن هستم این ها اکثریت مطلق مردم نیستند.
آیا حق کاندید شدن و انتخاب کردن هم از این مقوله نیست به فرض اگر ۹۵ درصد مردم خواستار زندانی کردن همجنسگرا ها شدند باید به خواست آنها گردن نهاد؟. آقائی دلیل می آورد که چون بعضی از کشور های اروپائی دویست سال قبل تحت شرائطی تاریخی به اجبار ناچار به تن دادن به شکل فکاهی و مسخره سلطنت تشریفاتی شدند من قرن بیست و یکمی هم ناچارم با منطق قرن هیجدهمی ها مسئله کاملآ متفاوت تاریخی را بررسی کنم .
ملت ایلاتی افغانستان تن به چنین شرمی نداد .حال آقائی که نمی دانم آیا به حقوق انسانی اش واقف است؟ با سخاوت این حق من را منوط به انتخاب مردم می کند. خیر همه مردم هم حق ندارند این حق را از من و فرزندم سلب کنند. آقا اگر در اروپا و آمریکا زندگی می کنید چطور نفهمیده اید که حق کاندید شدن و انتخاب کردن مقوله ای نسبی نیست این از حقوق مطلق است . شاهان دربار های اروپائی دایناسور هائی هستند که اروپائی ها بصورت شخصیت های موزه ای از آنها پول در می آورند شما با رإی مردم می خواهید فرزند یک دیکتاتور بر کنار شده را بیاورید من نوعی خرج دربارش را با مالیاتم بدهم و شما کبابش را بخورید؟.
رژیم ولایت ما را به کجا رسانده؟ آقا از کیسه خلیفه می بخشید؟ خیر اگر همه مردم هم بگویند که زمین مسطح است و خدا آفریننده جهان است باز من درست می گویم چرا که به علم و حقوق انسانها ایمان دارم. مگر در این موارد می توان به رأی ارجاع کرد. شما حق ندارید با اسلحه رأی ساده بین ها و هیجان زده ها من را از حقوق مسلمم محروم کنید. اگر همه مردم به جهلی باور داشتند شما نمی توانید هزینه تبلیغش را بر عهده من نوعی بگذارید.
در مورد برابری حقوقی و اصول انسانی پایه ای که رأی نمی گیرند در مورد اختلاف سلیقه و تاکتیک های مختلف رای می گیرند. شما می گویید که مردم رأی دهند که پسر فلانی یک شغل دائمی موروثی داشته باشد بعدش هم می گوئید که کارش تشریفاتی است جوابگو هم نیست چون بیکاره است آخه اگر ما ولایت زده نبودیم شرممان نمی شد اگر کسی چنین طرح کودکانه ای را پیشنهاد می کرد. ما امروز در قرن دموکراسی داریم حرف می زنیم شما ادله تان از قرن هیجده تکان نخورده است؟
سلطنت نفی برابری حقوقی آدم هاست هیچ ضد انسان منفعت جوی و یا جاهلی حق ندارد با تمسک به رای اکثریت این حق را از من سلب کند.
آقای پهلوی پس از قرنی زندگی در آمریکا باید بداند که سلطنت پدیده ای قرن بیست و یکمی نیست عده ای بقول خودش "جمهوری خواه" شاید هم ابن الوقت دورش جمع شده اند تا از خوان یغما نصیبی برند. وی بهتر است از تجربه پدر و پدر بزرگش درس بگیرد اینها با شنیدن بوی کباب تازه تر بهتر ترکش خواهند کرد این خط و این نشان
۴٨۹٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣۹۱       

    از : فرید راستگو

عنوان : آقای دوشوکی ایکاش بجای انتقاد از اخبار روز بی تعارف به خود انتقاد می کردید
به آقای دوشوکی سخت نگیرید. ظاهراً ایشان علاقه دارد از هرکس که ممکن است به قدرت برسد حمایت کند. چه بسا اگر فکر می کرد که دوستان اخبار روز ممکن است به قدرت برسند این مقاله را به سایت شاه الهی ها می فرستاد و انتقاد بی تعارفی از فرزند شاهنشاه آریامهر می کرد که مثلاً چرا هنوز زیر زیرکی با ثابتی رابطه داری. خود ایشان از همنشینی و دفاع اخیرش از رضا پهلوی که اخیراً قدری گردوخاک کرده است و طوری وانمود می کند که گاندی و ماندلای ایران است حمایت می کند و لی همنشینی دیگران با دیگران را نکوهش می کند ولی همنشینی خود را با پسر شاه که هنوز خود را وارث سلطنت استبدادی و وابسته پدرش می داندتوجیه می کند. و زمانی هم که جنبش سبز بوده و احتمال این می رفته که موسوی سرکار بیآید همراه برخی در مقابل سفارت ایران در لندن شعار مرتجعانه یا حسین میر حسین می داده اند و می خواستند به دوران طلائی امام برگردند (کشتار سال ۶۰-۶۲ و تابستان ۶۷ و هشت سال جنگ ایران ویران کن را بخاطر بیآورید) دفاع می کرده است. زیرا آنزمان هم فکر می کرده است میرحسین بقدرت می رسد.
آقای دوشوکی رسیدن به آزادی و برقراری دمکراسی یا استقرار حاکمیت مردم پرنسیب و پافشاری بر حقوق مردم می خواهد. شما باید تکلیف خود را مشخص کنید نمی شود من نمی دانم ولی بقول خودتان خواهان جمهوریت و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود باشید و با تمام آنانی که فقط در حرف به اصول دمکراسی و حقوق مردم پایبند نزدیکی نمائید. ایکاش بجای انتقاد بی تعارف از اخبار روز که تمام تلاشان گسترش فرهنگی است بخود و اعمال خود انتقاد می کردید و یک لحظه با خود برخورد می کردید و تعیین تکلیف می کردید که چه می خواهید. حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش ؟ برگشت به دوران طلائی امام؟ یا برگشت به دوران استبدادی محمد رضا پهلوی ولی اینبار با پسرش؟ انسان واقعاً دمکرات نمی تواند هم زمان برای همه سینه بزند. شما می گوئید در لندن هستید آیا اتفاق افتاده است که حزب کارگر برای حزب محافظه کار تبلیغ کند. آزادی یعنی تحمل و بردباری عقاید مختلف و نه هردم بیلی سیاسی همه باهمه. پافشاری بر حقوق انسانها و دفاع روزمره از آن حقوق و بیان حقیقت مطلق بجای دروغ مطلق و دفاع از حقوق ملی ایران و ایرانیان یعنی اتکاء کردن بر استقلال و آزادی تنها راه رسیدن به دمکراسی می باشد و لاغیر.
۴٨۹٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣۹۱       

    از : حمید ارجمند

عنوان : جشن کیهان و دعوای تبعیدیان
همین امروز ۲۹ مهر ماه کیهان ولایت ضمن نشر وارونه یک خبر از اخبار روز بخیال خود شاهد از غیب آوارده بود البته طبق روال عادی لجن پراکنیش را علیه اخبار روز کرده بود ! من به عنوان یک ایرانی سرد و گرم چشیده روزگار میهن وقتیکه این بحثهای صد من یک غاز را میخوانم توسط هم تبعیدیان ایرانی فقط دلم به حال آن کشور و آن زن بیچاره ای میافتد که از پیچیدن یک نسخه دارو برای مادر یا فرزند یا شوهر بیکارش عاجز است ! و ما در اینجا همچون کشیشان واقع در قسطنطنیه که دشمن به پشت دیوار کلیسایشان رسیده بود مشغول بحث هستیم که میخ صلیب به ناسوتش خورد یا به ناهوتش ؟! آقایان تک تک ما در حرف آنهم فقط در حرف دمو کرات و معتقد به رای مردم وووو میباشیم اما هنوز مردم در یک انتخابات آزاد نظرشان را نسبت به آقای رضا پهلوی یا جبهه ملی یا جمهوریخواهان و یا.... ابراز نکرده اند از اینجا و با دست خالی فتوا صادر میکنیم که رضا پهلوی و یا مشروطه یا جمهوریخواه حق اظهار نظر و فعالیت ندارد وووو واقعا که رژیم ولایت و حسین بازجوها باید هم جشن بگیرند و به ریش همه ما بخندند ! من فقط سئوالم این است ما با کدام وکالت از ملت ایران حرکت مثبت یا منفی رضا پهلوی را در جهت بر اندازی این گرگهای هار و ایران بر باد ده را وتو میکنیم ؟ در ثانی فریاد های ما از درون اطاقکهای خود هیچ اثری در تصمیم ملت ایران در روز موعود نداشته و در مقابل طوفان عظیم ملت در روز موعود کاملا محو خواهد بود فقط در صورتی تائثیر گذار خواهد بود که با برنامه و کادر رهبری مشخص و حول یک منشور فراگیر باشد در غیر اینصورت دادن شعارهای کهنه و نخ نما شده آنهم بیشتر از روی مسائل شخصی نه ملی فقط باعث آزار روح و روان خود میباشد .
۴٨۹٣۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ مهر ۱٣۹۱       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : ببینید آقای دوشوکی !
چه خوب که آقای دوشوکی به منقدین این نوشتهء «انتقاد بی تعارف از اخبار روز .......» پاسخ میدهد.
خواستم یک سئوال از ایشان بپرسم .
ببینید آقای دوشوکی شما با اطمینان چند کشور پادشاهی را ردیف کردید و با طعنه به آقای نکو نام می گویید : « این یعنی در بریتانیا، هلند، بلژیک، اسپانیا، سوئد، دانمارک، نروژ، ژاپن و غیره انسان آزاده و لیبرال و دمکرات وجود ندارد؟ »
خواستم خدمتتان عرض کنم که صورت مسئله ی شما غلط ست و شما آدرس عوضی میدهید.
شما میدانید که کشورهای آزاد یا دمو کراسی ها به طور کلی با شیوه ء پارلمانی اداره میشوند Parlemantary Democracy
تاریخچه ی این موضوع برای شما کاملا روشن ست و میدانید:
۱. کشورهای آزاد ِجمهوری مثل ؛ فرانسه ( بعداز انقلاب فرانسه با رای مردم اعلام جمهوری شد) آلمان ، ایتالیا ، اطریش، فنلاند، پرتقال،یونان ،
با رای مردم و مجلس با شیوه ء دموکراسی پارلمانی Parlemantary Democracy و چند حزبی اداره میشوند و رئیس جمهور نیز مانند بقیه مسئولان انتخاب میشود. به این جوامع میگویند Parlemantary Republics
۲. در کشور های آزاد ِ پادشاهی مثل ؛ انگلستان ، هلند، بلژیک، اسپانیا، سوئد، دانمارک، نروژ، ژاپن (با اجازه ء شما از «وغیره» فاکتور میگیرم !) هم رای مردم و پارلمان اساس کار ست و شما بهتر میدانید که طبقات ممتاز در بعضی کشور ها برای جلوگیری از «انقلاب» و وقایعی که در حین مبارزات توده های مردم علیه اشراف بعداز انقلاب فرانسه صورت گرفت. ناچار به عقی نشینی و تن دادن به اصلاحات شدند. در کشور های مورد نظر شما ، از چه زمانی مردم دارای حق رای شدند ؟ چگونه قدرت از طبقات ممتاز به رای مردم و تصمیمات نماینگان مردم انتقال یافت ؟ چرا روش دموکراسی پارلمانی Parlemantary Democracy و چند حزبی برای اداره ء کشور پذیرفته شد؟ چرا پادشاهان و امپراتوریها به مقام های تشریفاتی محدود و مشروط شدند؟ چرا به این کشورها میگویند Constituted Countries کشورهای مشروطه ؟
بالاخره این کشورها که به شیوهء Parlematary Monarchy یعنی پارلمانی ِ پادشاهی اداره میشوند از جنس پارلمانی هستند یا پادشاهی ؟ کدام یک ماهیت این حکومت ها را تعیین میکند رای مردم ، پارلمان و احزاب ؟ یا نه ، ملکه الیزابت در انگلیس و یا پادشاه کارل گوستاو در سوئد که نقش تشریفاتی و موروثی دارند؟
چرا شاهدوستان ایران این موضوع را وارونه می کنند و میگویند «پادشاهی پارلمانی » آیا چنین چیزی در فرهنگ سیاسی کشورهای پارلمانی وجود دارد؟
آقای دوشوکی میدانیم که اساس اداره کشور آلمان ِجمهوری و انگلیسِ پادشاهی پارلمان ست و میدانیم که مردم آنها بعداز دهه ها سال و ذره ذره با مبارزات خود به اینجا رسیدند.
بهمین دلیل نیروهای اجتماعی با تفاوتهای جهان بینی از راست راست تا چپ چپ می توانند برا ی منافع خود تلاش می کنند تا به مجلس راه یابند و آرای مردم تعیین کنند ست نه شاه نه قهرمان !
در ایران هم مردم برخاستند و سرکوب شدند .دوباره بلند شدند و سرکوب شدند. ولی هنوز به پارلمان خود و قانون اساسی مناسب امروز دنیا نرسیده اند . شما باید بدانید چرا مردم در این سالها یعنی ۱۰۷ سال متمادی موفق نشده اند. حالا کسانی که در تمام این ۱۰۷ سال علیه مردم بوده اند. داعی رهبری « جنبش مشروطه » می کنند . جنبش مشروطه «موهبت الهی » نیست ! در ایران تمام و کمال ادامه دارد و دیر و زود دارد ولی سوخت وسوز ندارد. مردم به حق خود خواهند رسید
بهتر ست به جنبش مردم ایران به پیوندید.
۴٨۹٣۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ مهر ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : " سربازان گمنام امام زمان"
" درضمن علاوه بر هموطن صادق و محترمی مثل شما،"" سربازان گمنام امام زمان"" نیز سخت مشغول هیزم بیاری برای شعله ور کردن آتش جنگ بین جمهوریخواهان و مشروطه خواهان هستند.".

من جنب دو شوکی را مستقیما مورد خطاب قرار نمیدهم زیرا طرف سخن ایشان شخص دیگری ست ولی چندی پیش ادیب دیگری که از انتقادات و یا حملات " گمنامان " به تنگ آمده بودند هرکه را با نام مستعار، کامنت مینوشت

" بزدل و بی شهامت و فاقد ارزش و کپی بازجو ها و دزد نقاب بر چهره و مامور مخفی و آلوده پرونده و تقیه کار و دروغ گو و سرباز گمنام قلابی و تخریب کننده " و بسیار القاب دیگر خوانده بودند.

من کامنت های متعددی در زیر مقاله ایشان نوشتم که هم اکنون در آرشیو موجود است. نمیدانم چرا نام ایشان در آرشیو دوباربطور مجزا آمده است. از ذکر نام خود داری میکنم و نمیخواهم زخم کهنه را باز کنم.

نکته ای که فراموش کردم در آن کامنت ها بگویم این بود که اگر این " سربازان گمنام امام زمان" بجای انتقاد ، نویسنده را مدح و تحسین و تکریم کرده بودند ایا باز " سربازان گمنام امام زمان" بودند یا مثلا سربازان رشید فلان و بهمان؟

چرا زمانی که ما با نقل قول مستقیم از گفته و یا نوشته ، نظر مخالف خود را ابراز میداریم از طرف بزرگان با نام " سربازان گمنام امام زمان" و یا نامهای بسیار بد دیگر نامیده میشویم ؟ آیا مثلا منی که ارقام ۹۵ و ۵ درصد را مستقیما از نوشته نقل قول و بدون توهین بخیال خود تفسیر کرده و ایراد گرفته ام " سربازان گمنام امام زمان" و " نا صادق " و " نامحترم "هستم؟ و کلمه نامحترم طیفی از " جاکش " تا خدا میداند کجا را در بر میگیرد؟
۴٨۹۲۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ مهر ۱٣۹۱       

    از : رامتین

عنوان : گزینه مشروطه پادشاهی در رفراندم چک سفید به وراثت پهلوی نخواهد بود
دوستان گرامی

به گمان من داریم بیش از اندازه روی این مشروطه و سلطنت وقت می گذاریم.

متاسفانه پهلوی طلبان فکر می کنند که با قایم شدن پشت مشروطه، می توانند دوباره سلطنت پهلوی را به ایران بازگردانند. راه حل این است:

به فرض محال حتی اگر در رفراندم آزاد آینده، گزینه مشروطه پادشاهی رای آورد، چک سفید به وراثت پهلوی نخواهد بود. شاه از بین تمام کسانی که داوطلب این پست باشند انتخاب خواهد شد؛ مثلا توسط مجلس موسسان یا نهادی دیگر.

در آن صورت پیشنهاد شخصی خود من به آقای رضا پهلوی این خواهد بود که کاندید پست شاهی نشود و داغ هزاران خانواده ایرانی را که هنوز داغدار اعدام های پدرش هستند تازه نکند. این هم به نفع خودش خواهد بود و هم برنامه هایی را که باید برای تسکین آلام این ملت ستم دیده (از رژیم پهلوی و ملاهای تبهکار ) به اجرا درآید تسریع می کند.
۴٨۹۲۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ مهر ۱٣۹۱       

    از : عبدالستار دوشوکی

عنوان : هموطن محترم جناب آقای حسن نکونام
هموطن محترم جناب آقای حسن نکونام. آن زمان که بسیاری از به اصطلاح جمهوریخواهان امروزه "جاوید شاه" می گفتند، بنده بر علیه رژیم گذشته شعار می نوشتم و تظاهرات می کردم. در ضمن بنده جزو مشاوران رضا پهلوی نیستم و حقیقتا ً نمی دانم که آن ۷ یا ۸ نفر چه کسانی هستند. زمانی که مهندس میرحسین موسوی در جنبش سبز قیام کرد تا به دوران طلایی امام ( یعنی سالهای ۶۷) بازگشت کند. من در حمایت از او و جنبش سبز مقاله نوشتم و در مقابل سفارت جمهوری اسلامی در لندن به حمایت از "میر حسین یا حسین" تظاهرات کردم، هیچکدام از رفقا مرا متهم به طرفداری از نظام جمهوری اسلامی و خواهان بازگشت به دوران طلایی امام نکردند.

چگونه است که حمایت از نخست وزیر امام و "برگشت به دنیای قدیم" یعنی دوران طلائی دهه ۶۰ برای بسیاری مایه افتخار است، و سخنگویان آنها را با افتخار در نشست های خود دعوت می کنند. اما در یک جمع کثرتگرا، شفاف و اکثرا ً جمهوریخواه، در کنار شخصی که می گوید هرگز قصد او بازگشت به استبداد سابق نیست و خود را ۹۵ "جمهوریت خواه" می داند، فشار خون رفقا را بالا می برد؟. راستی شما و یا بقیه رفقای پر افتخار و پر آوازه که آقای امیر ارجمند را با افتخار در جلسات خود دعوت می کنند ، هر گز از او پرسیده اند که بقیه مشاوران و یا اعضای شورای هماهنگی راه سبز امید چه کسانی هستند؟

چگونه است که همنشینی و همگامی با یک شورای سری و مخفی کار که خواهان بازگشت به دوران طلائی امام است، باعث افتخار و مباهات می باشد؛ اما شرکت کردن در یک حرکت کثرتگرای ملی اینگونه بعضی از رفقا را برآشفته می کند؟ بهر حال نمی توان دو معیار مختلف و متضاد را شیوه راه خود کرد. من در خود این شهامت و خلوص نیت را می بینم که در مقابل این گونه "مکاریها" و "دغل بازی ها" از اصول دمکراتیک، شفاف و کثرتگرا دفاع کنم.



به عقیده من در ایران آینده هرکسی حق دارد که نظام خود (، جمهوری سوسیالیستی، کمونیستی، اسلامی، دمکراتیک اسلامی، جمهوری دمکراتیک، پادشاهی و غیره) را تبلیغ کند و مردم ایران تصمیم نهایی را در یک انتخابات کاملاً آزاد اتخاذ کنند. هیچ کس نباید هیچ حق انتخابی را از مردم سلب کند.

جنابعالی نوشتید: "هر انسان آزاده و لیبرال و دمکراتی، بطور یقین جمهوریخواه است و نه سلطنت خواه". این یعنی در بریتانیا، هلند، بلژیک، اسپانیا، سوئد، دانمارک، نروژ، ژاپن و غیره انسان آزاده و لیبرال و دمکرات وجود ندارد؟ رفقی گرامی عینک تعصب را از چشم بردار! . درضمن علاوه بر هموطن صادق و محترمی مثل شما، سربازان گمنام امام زمان نیز سخت مشغول هیزم بیاری برای شعله ور کردن آتش جنگ بین جمهوریخواهان و مشروطه خواهان هستند.
۴٨۹۲٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ مهر ۱٣۹۱       

    از : حسن نکونام

عنوان : تقاضا از آقای دوشوکی برای حل یک «معما»
۱- با چشم های خود دیدم، و با گوش های خود شنیدم، که آقای رضا پهلوی، در مصاحبه ای که خانم مسیح علی نژاد با وی داشت، گفت
«از ۱۰ نفر مشاوران من، ۷-۸ نفر آنها جمهوریخواه هستند»(نقل به معنی).
اگر این ادعای رضا پهلوی راست است، آنگاه ایشان، برای اینکه در شپهر سیاسی ایران، مسئول و جدی شناخته شود، موظف است که نام این مشاوران را معرفی کرده، و بعلاوه مشخص کنند که کدامیک جمهوریخواه و کدامیک سلطنت خواه هستند. اگر رضا پهلوی چنین کاری را نکند، مردم ایران اعتباری برای گفته های وی قائل نیستند.
اما اگر آقای پهلوی تصمیم بگیرد با «شفافیت» با مردم ایران صحبت کند، و نام و گرایش این مشاوران را معرفی کند، آنگاه توپ مسئولیت را به میدان بازی مشاوران خود شوت میکند. این مشاوران نیز، موظفند نام و مشخصات خود و گرایش خود را با طلاع مردم ایران برسانند. بویژه مشاوران جمهوریخواه بایستی بمردم ایران توضیح بدهند که، چرا با وجود جمهوریخواه بودن، بدور نهاد سلطنت خواه آقای پهلوی گرد آمده اند؟ اگر این مشاوران نیز، از توضیح به مردم ایران سر باز زنند، آنها نیز از اعتباری در بین مردم ایران برخوردار نخوهند بود. چنانچه این مشاوران نیز تصمیم بگیرند تا برای شفافیت، بمردم ایران پاسخگو باشند، آنگاه بایستی به مردم ایران آگاهی بدهند و مزایای سلطنت را بر جمهوری بمردم بنمایانند، و مردم ایران را به برتری آلترناتیو خود متقاعد کنند.
۲- من، نمدانم که دوشوکی از مشاوران پهلوی است یا خیر. اما، از دستاوردهای تاریخی و سیاسی و اجتماعی انسانها ، یکی هم اینست که ، هر انسان آزاده و لیبرال و دمکراتی، بطور یقین جمهوریخواه است و نه سلطنت خواه، به همین دلیل ساده که جمهوریخواه هیچ مقام «غیرانتخابی» را برنمیتابد، و سلطنت (هم مطلقه و هم مشروطه آن) مقامی غیر انتخابی است.
۳- جای خوشحالی است که دوشوکی مینویسد
« در پایان باید تاکید کنم که من، خط جدال را بین تمامیت خواهی و استبداد(از هر نوع آن) از یکسو، و طرفداران «جمهوریت»، کثرت گرائی و آزادی از سوی دیگر می بینم.»
دوشوکی بر جمهوریخواه بودن خود تاکید میکند. اما منظورش از « تمامیت خواهی و استبداد(از هر نوع آن)»، اشاره تلویحی وی به سیستم شوروی سابق و اروپای شرقی و این قبیل حکومت هاست. گمان کنم که خبر به گوش دوشوکی هم رسیده باشد، که از دهه آخر سده پیش، در دنیا، تغییرات شگرفی صورت گرفته است. « آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.»، جنگ سرد بپایان رسید. جنگ و جنگهای فعلی «ولرم» هستند و نامشان را گذاشته اند «جنگهای نمایندگی( یا وکالتی)»(Proxy Wars )، درست عین همینی که در سوریه جاریست. دوشوکی میداند که دنیای دو قطبی فرو ریخته است و در دنیائی چند قطبی بسر میبریم. دوشوکی میداند که برگشت به دنیای قدیم ناممکن است، و در یک رودخانه نمیتوان دو بار شنا کرد. هراس دوشوکی از چیست؟ این همه « به آب و آتش زدن» و « دایه دلسوز تر از مادر شدن»و این همه «کاسه داغ تر از آش بودن» و«سلطنت خواه تر از سلطنت خواه بودن» و «پهلوی تر از پهلوی بودن»، آنهم برای دوشوکی «جمهوریخواه» بچه معناست؟
مگر نه این است که، مردم ایران در انقلابی بزرگ و خونین، به سلطه سلطنت در سال ۱۳۵۷ خورشیدی پایان دادند؟ چرا آقای دوشوکی در به بازی گرفتن منافع و مصالح تاریخی و اجتماعی و انسانی ۷۵ میلیون مردم ایران، بدست بقایای ۴-۵ نفری یک خانواده، که دلمشغولیشان «آب در هاون کوبیدن» است، یاری میرساند، و منزلگاه سیاسی خود را بر نقطه اشتباهی از تاریخ بنا میکند
۴- آقای دوشوکی مینویسد
«آنقدر آزاده و لیبرال و دمکرات هستم که کسی با نوحه خوانی و ذکر مصیبت از کربلاهای تاریخ گذشته و معاصر، آدرس اشتباهی به من ندهد، زیرا معتقدم ماتم زده را به نوحه گر حاجت نیست.»
دوشوکی از هممیهنان بلوچ ماست. آکادمیسین، اهل علم و پژوهش و تفحص و بررسی علمی، و مردی مهربان و خوش سخن است. چرا وقتی که ما، و بسیاری از هممیهنان بلوچ ما، در آنچه بر مردم بلوچ ما، در دوران حکومت پهلویها رفته است، «ذکر مصیبت از کربلاهای تاریخ گذشته» می کنیم، ایشان را «ماتم زده» میکند؟
دوشوکی در حکومت پهلوی، از کدام امکانات و منافع و امتیازات برخوردار بود، که با سقوط این حکومت، آنها را از دست داده است، بطوریکه حتی یادآوری آن «تاریخ گذشته»، او را «ماتم زده» میکند، ودر عین «جمهوریخواه» بودن، این همه از رضا پهلوی حمایت بیدریغ میکند؟ این است «معمای» من.با آرزوی تندرستی و شادکامی برای دوشوکی.
۴٨۹۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣۹۱       

    از : احمد

عنوان : سلطنت غیر قابل بازگشت‎
آقای تابان عزیز
دلمان را شاد کردی نشان دادی برادر خلفی هستی. اگر قرار باشد تریبون در اختیار هر ارتجاعی قرار داد. باید یک ستون هم برای رمالها باز کنید. و یک ستون فال قهوه هم بسیار بجاست داشته باشید.
کسانی که می خواهند دنده عقب تاریخی بزنند و ارتجاع شاهی را جانشین ارتجاع فقاهتی کنند به حول و قوه سرمایه بیکران به یغما برده در دوران ۵۸ ساله حکومت استبدادی و وحشی شان و ارتباطات با قدرت های غربی و اسرائیل آنقدر دسترسی به وسایل ارتباط جمعی دارند که نیازی به انعکاس اخبارشان در سایت های پیشرو نیست.
نویسنده هم که بنظر می رسد دیر رسیده است و عجله هم دارد و جهت فکری این سایت را هم نمی فهمد برای قربت به آستان "اعلیحضرت رضا شاه دوم" مطلبی در هم نوشته که ای کاش سایت شما وسیله انتشار آن واقع نمی شد. با اینحال توضیح شما دلگرم کننده است.
در ضمن تذکری به این جناب بدهم باز گشت سلطنت تنها از روی نعش هزاران ترقی خواه ایرانی ممکن است چنین رزیمی حتی اگر ۵ در صد مخالف هم داشته باشد قابل استقرار نیست چرا که این نفی حق انتخاب شدن ما است. ما حق کاندید شدن خودمان را وجه المصالحه هیچ مصلحتی نمی کنم پنبه را از گوشتان در اورید ما حق حقوق بشری انتخاب شدن خودمامان و فرزندانمان را به هیچ کسی برای ابد نخواهیم بخشید حتی به جندالله شاهزاده رضا.
عرض خود می بری و زحمت ما می داری
۴٨۹۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست