سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تحول بجای اصلاح در سیاست
و جبهه بجای حزب در سازماندهی
- بهزاد کریمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ایرج اعظمی

عنوان : تشکر از آقای بهزاد کریمی
آقای جا دارد ازشما تشکر کنم . تابو شکنی کردی و درمقام پاسخگویی برآمدی.امید که دیگرانی که می نویسنده نیز بعد از درج مطلب خود، از نه "زیرنویسان"{!!} بلکه نظرات را بخوانند. تاکنون منولوگ در دنیای مجازی حکمفرما بود تا اینکه تابوشکنی کردی . آقای کریمی دیریست که ابر سرگشتگی بر آسمان فکری جوانان سایه افکنده؛ سفره چپ به انواعی تزئین شده : چپ سنتی، نو، لیبرال، دمکرات و ... ودیگر نحله های سیاسی ( مشروطه خواهی، ساطنت طلبی، اصلاح طلبی ، جنبش سبز و رویکرد نوین مجاهدین خلق که سر در آبشخور خارج دارند )یکی اصلاح رژیم را پی گرفته. دیگری تغییر بدست مردم و اخیرا برخی رانده شدگان از قدرت و مجاهدین راه کسب قدرت را از مسیر حمایت خارجیان می جویند. ما جوانان که به انحاء گوناگون تعلق نظری به چپ داریم چه کنیم با این سرگشتگی و سر در گمی ها؟ هئف بازنشستگی شما نیست. مدل آن را یکی از رهبران چپ انجام داد و بلادرنگ در لباسی نو اعلام حیات کرد و مفتخر از تغییر لباس . منظور گوش دادن به نظرهاست، هرچند نظرهایی خام. از این خامی شاید بتوان مسیری به راه سوم گشود . گرچه راه سوم در سیاست ایران آرزوی جریاناتی غیروابسته بوده و هست . از ارانی تا مسیر دکتر مصدق و رویکرد خلیل ملکی و حتی برخی تکنوکرات های داخلی و.. همه از راه سوم گفته و می گویند. اما هنوز تعیین مسیری صورت نگرفته و از سویی این آرزو با مقاومت سرسختانه راست به مرحله اجرا درنیامده .چرا ؟ چون مطالبات واقعی اقشار مردم و تقدم وتاخر آن تعیین نشده است. هنوز اتفاق نظری بین رهبران چپ ایجاد نشده است. در برنامه اخیر "افق " صدای آمریکا دو رهبر چپ فدایی به سخن می نشینند. آقای فتاپور در برابر طرح مقوله عدالت در برنامه چپ جمهوریخواه در می گذرد تا از زیر بار پرسش رفیق تابان شانه خالی کند. ظمنا کامنت " جنبش شکست نخوردگان " مربوط به من نیست . در پایان از وقتی که به علاقمندانت دادی سپاسگزارم.
۴٨۹۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣۹۱       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : آقای کریمی ، شما به نکته اصلی که اتهام شماست نپرداختید
آقای کریمی، با تشکر از پاسختان. شما چند نکته را مطرح کردید، که جداگانه پاسخ می طلبد ، اما به نکته اصلی پاسخ ندادید. سوال من این بود، شما و بقیه رهبری سازمان اکثریت از طرف بخش بزرگی از اپوزیسیون رژیم متهم به همکاری با رژیم جمهوری اسلامی شده اید که این همکاری منجر به دستگیری واعدام عده ای شده است. در جوامعی که شما زندگی می کنید یعنی اروپا، رهبرانی با اتهاماتی کمتر از این، استعفا می دهند و تا رسیدگی به جرمشان توسط دادگاهی ، در فعالیت سیاسی دخالت نمی کنند. این خانه نشینی بخشی از پیشرفت اجتماعی بشریت است در قرن ۲۱. اما شما و بقیه رهبری اکثریت در پاسخ به این مساله چکار کرده اید. اولا تلاش نمودید تا با وارد کردن پاسداران و همکاران سابق جمهوری اسلامی که دستشان به جنایت آلوده بود، چنان آب را گل آلود کنید، که کسی سراغ شما نیاید. این چنیین است که اپوزیسیون جدیدی شکل گرفت به اسم اپوزیسیون طرفدار رژیم. این اپوزیسیون که اگر به دور و بر خود نگاه کنید با برنامه شما شکل گرفت، تشکیل شده است از بسیاری از همکاران سابق این رژیم به همراه عده ای دیگر که ناخواسته و بدلیل برنامه راستی که دارند به این جمع پیوسته اند. این راه که نقص اولیه هر حزبیت سیاسی در جامعه است، به جایی کشیده شده است که سازمانهای مافیایی بتوانند به اشکل مختلف در ایران شکل بگیرند و جایگزین یک حزبیت سیاسی سالم در جامعه شوند. دود این سنت در وهله اول به چشم مردم خواهد رفت. برای پایان دادن به این سنت، از شما و بقیه خواستم که استعفا بدهید و برای اینکه این سنت را جا بیندازید ، رسما دلایل انرا نیز اعلام کنید تا بجای مافیا سازی در ایران، تشکل های حزبی و سیاسی جایگزین شود. آیا حاضرید به این سنت تن در دهید. این سوال اصلی من و بسیاری دیگر است. ما بعنوان بخشی از جنبش کمونیستی و بعنوان مدافعین پیگیر آزادی در جامعه، تمام تلاششمان این است که این جو سیاسی آزاد برای همه احزاب از چپ و راست شکل بگیرد. ما بخوبی می دانیم که طبقه کارگر و جنبش کمونیستی آن بیشترین منفعت را از آزادی بی قید و شرط می برد. اما برای اجرای آن، بایستی از فروپاشی جامعه نیز جلوگیری کنیم. برای رواج شفافیت سیاسی، حزبیت سیاسی در جامعه و رواج و کانالیزه کردن اختلافات سیاسی در احزاب مختلف، بایستی انرا به سنت تبدیل کرد. اگر استعفای شما وبقیه کمیته مرکزی به همین دلیل ساده که گفتم انجام شود، راه باز می شود که بقیه این متهمین را نیز کنار گذاشت و سنت علنیت و شفافیت سیاسی را رواج داد. این ها در کشورهای استبداد زاده رایج نبوده و بایستی از جایی آغاز کرد. آیا حاضرید به سهم خود قدمی بردارید؟
۴٨٨۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣۹۱       

    از : کامرانی

عنوان : در بر پاشنه سی ساله می چرخد
جناب کریمی

ممنون از شما

برایتان آماری دارم ۱۴۰۰۰۰۰ ایرانی در آمریکا ساکنند ۴۰۰۰۰۰ در کانادا حدود ۳۵۰۰۰۰ در انگلیس ۲۰۰۰۰۰ در المان ۱۵۰۰۰۰ در فرانسه و ۱۰۰۰۰۰ در سوئد
حدود ۶ از اینها یعنی ۲۰۰۰۰۰ ایرانی از طریق پناهندگی سیاسی در خارج اقامت گزیده اند حدود ۶۲ یعنی ۱۶۰۰۰۰۰ تحصیلات دانشگاهی دارند و حدود ۹۵ خود را جمهوری خواه و ۴ عمدتأ آنهم در لوس آنجلس خود را سلطنت طلب آنهم با شرم می خوانند (منبع بررسی آماری ایرانیان گزارش تحقیقی رساله دکتری کاترین ساوزی دانشگاه یو سی ال ا)
خوب تشکیلاتی بنام اتحاد جمهوری خواهان با حضور ۱۰۰۰ فعال سیاسی تشکیل می شود که بالتبع امروز باید نماینده ۹۵ در خارج و شاید ۹۸ در داخل باشد چرا که این تشکیلات جنبشی است و دارای مواضع اقتصادی و فرهنگی مشخص هم نیست از این کلی تر نمی توان شد . لائیک ها خوب قدری با لائیک خواندن ریسمان را سفتر بسته اند
پس از این همه سال این تشکیلات کجا ایستاده است بجز اعضای دو سازمان غیر موفق اکثریت و اتحاد فدائی و تعدادی توده ای سابق و چند کنفدراسیونی آیا کس دیگری هم درون این تشکیلات مانده است با چشمان غیر مسلح نمی توان آنها را یافت. تشکیلاتی که از چیزی که ۹۵ درصد ایرانیان خارج نشین به آن براحتی و بدون تبلیغ باور دارند حمایت می کند در کنگره اش با غلو ۲۰۰ آدم شرکت می کند مشکل در چیست؟
به نظر من مشکل در رهبری است که ۳۲ سال است نشان داده فوق العاده کم تحرک ، غیر خلاق و فاقد چهره های کاریزماتیک است و برای این کار ساخته نشده است. تازه که اگر ضعف تئوریک را هم بر آن بیافزائیم و خود خواهی های شخصیتی و خود بزرگ بینی را هم در نظر بگریم آنوقت به همین جای فعلی می رسیم.
دوست من تشکیلات اتحاد جمهوریخواهان که قرار نیست کاری خارق العاده و جسورانه کند تنها احتیاج به رهبری تکنوکرات دارد راه حل این است که رهبری را در اختیار چند صد تکنوکرات موفق با تحصیلات خیلی بالا مثلأ پزشک فارغ التحصیل هاروارد مهندس های استانفوردی و اقتصاد دان شیکاگوئی و چند هنرمند و ورزشکار و وکیل و صنعتگر قرار دهید اینها بلدند با هم کنار بیایند جامعه به اینها بشکل آدم موفق نگاه می کند و در سایکالوژی جامعه انتساب آن نام ها با یک جریان تداعی جدیت می کند وقت مردم را هم وقت و بی وقت نمی گیرند ببینید آنچه امروز شما دنبالش هستید تغییر دنیا که نیست می خواهید در همین دنیای فعلی زندگی کنید در این دنیا ی موجود برنامه ریزی کار تکنوکرات ها است نه شماها. شما ها برای تغییر آرمانی دنیا تربیت شده اید نه برای روغنکاری نظام موجود جهانی
تا چند سال دیگر این دویست فعال می خواهند بدون توجه به اینکه هیچ موفقیتی تا کنون نداشته اند تحلیل های استراتژیک کنند و برای هم پیام بفرستند آیا وقت آن نرسیده که لحظه ای به دقت در مقابل آینه بایستیم و خود را مرور کنیم
۴٨٨۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣۹۱       

    از : حامد ابرانی

عنوان : نوشته رفیق بهزادکریمی
رفیق بسیارگرامی باتمام احترامیکه بشخص شما ونظرات مترقی تان ازجمله درموردمسائل ملی دارم ،ازآنجائیکه شما مسئولیت های بزرگی رانیزداراهستید انتظار من یکی اینست که شما پیشروان جنبش چپ این نظررا که همه سازمانهای سیاسی موجودوسرتاسری بقول خودشان درواقع سازمانهای قوم/ملت فارس اند واجازه ندارندبقیه راسازمانهای قومی خطاب کننداگربقیه قوم وملت انداینهاهم همان هستندوبا بطورشفاف ازسازمانهای قومی فارس صحبت شود.فرض کنیم تمام سازمانهای موجودچریکهاوراه کارگرها،وچپهای مستقل ودموکراتهاوجمهوری خواهان متحدشوندبازهم فقط سازمانهای فارس زبان متحدشده اند و۷۰درمردم وسازمانهای مربوطه غیرفارس درحاشیه هستندغیرازاین است؟امیدوارم شماهاشفاف ازسازمانهای فارس زبان متعلق بخودتان حرف بزنید مثل گرو ه های کرد وترک وعرب وبلوچ و...شمانمیتوانیدبنام ایران حرف بزنید درصورتیکه درواقع سازمانهای فارس زبان
هستید.مسئولیت شخص شما وآقای محمدرضاشالگونی بخاطرترک تباربودن صدچندان است.موفق باشید
۴٨٨۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣۹۱       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : توضیح ناضرور!
آقای "ایرج اعظمی" گرامی،
من اگر گاه در پاسخ به برخی کامنت های زیر این یا آن نوشته ام تمایلی از خود نشان نمی دهم اساساً به این دلیل است که چنین اظهار نظر هایی را صرفنظر از اینکه با آنها موافق یا مخالف باشم خارج از موضوعی استنباط می کنم که نوشته من به آن پرداخته است. احترام من به هر منقد بجای خود، ولی تمکین به نقض الزامات یک بحث دمکراتیک هم جایز نیست؛ از جمله اینکه، زیر تیتر یک بحث مشخص، اصل موضوع را از خود بحث کنار بگذاریم. من این را در باره نوشته های دیگری هم دیده ام که با کامنت هایی نه چندان مرتبط با موضوع، بحثی راه می افتد و در ادامه به جایی می رسد که دیگر کوچکترین ارتباطی با محور اصلی بحث آغاز شده ندارد. من دعوت به بحث بر سر بسیاری از موارد را استقبال می کنم، به شرط آنکه در هر موضوع این اصل رعایت شود که هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد! یک درنگ در همین سه کامنت مورد اشاره، روشنگر است.
"کامرانی" محترم می نویسند "شما هر جا می روید می خواهید صاحبش شوید. شما به بقیه فرصت رشد نمی دهید....کنار بکشید و به جوان ها امکان دهید" و من می پرسم که من مخاطب شما، در چه موردی و جلو کدام جوانان را گرفته ام و کجای سخنان من در همایش "اتحاد جمهوریخواهان ایران" بیانگر چنین قصدی است؟ صحبت من در اینجا، تماماً ناظر بر این بوده که جا و ظرف "اتحاد" را بزرگ و مناسب بگیرید تا جا برای همه آنهایی که استعداد حضور در آن را دارند باز شود، چه جوان سال و چه پیر سال. من نه در پی تصاحب چیزی هستم و نه حتی الزاماً عضویت در آن چیز! و بعلاوه، رشد مگر با انقطاع در تجربه ها میسر می شود؛ و البته همه تجربه هم، چه منفی و چه مثبت؟ آیا شرط رشد جوانان، منفعل نشستن آدم های رسیده به سنین بازنشستگی است؟ آیا حرف های این "بازنشستگان" فقط "بحث های تکراری" است و بکلی فاقد زندگی؟ تازه خود چنین حکمی از نظر چه کسی و از کدام منظر؟ می بینیم که همه اینها نیازمند مبحثی دیگر هستند مثلاً زیر این تیتر: پیوند بین اقدام جوان با تجربه پیر را چگونه برقرار کنیم؟ و من، این را سازنده می دانم.
یا که از "جنبش شکست نخوردگان" گرامی پیشنهاد استعفا می گیرم به این امید که "سد" از سر راه شکل گیری احزاب دست راستی برداشته شود "تا جنبش کمونیستی بتواند با نقد پلاتفرم آنها، فضایی را برای انتخاب مردم بوجود آورد"؟! و من می پرسم که مسئله اصلی چنین تفکری، مطابق علاقه ایشان خانه نشینی افرادی مانند من است یا که مکانیسم مردمی شدن برنامه ها ی چپ؟ امید که دومی باشد که موضوع امروز و آینده جامعه ما است و نه اولی که به گمان بیشتر خنک کننده دل بعضی از عزیزان می تواند باشد. و آیا بهتر نیست که درست بر سر این پرسش اصلی متمرکز شویم که چرا چپ ایران، در همه رنگارنگی اش نیز، در یک چنین وضعی است؟ و آیا یک دلیلش همین نیست که مردمی شدن خود را نه در کنشگری اش که در واکنش به اقدام راست تعریف کرده است؟ مگر در ایران کنونی و در واقع در همه این نزدیک به صد سال ، راست حاکم نبوده و اکنون هم نیست که ما در زمینه نقد آن کمبود داشته باشیم؟ آیا یکی از منابع تولید شکست برای "شکست نخوردگان" که شکست آنها شکست من هم است، مشخصاً رویکردهایی از ایندست نیست؟ این، سئوال خوبی می تواند باشد بین ما چپ ها و بیائیم همین را به عنوان یک بحث سازمان دهیم، نه اینکه آنرا - که که موضوعی است مستقل-به گونه خودورزانه در دل موضوع بحث جبهه سیاسی بگنجانیم!
و به "حامد ایرانی" گرامی می گویم که اگر مخاطب خود را واقعا" من می دانند چرا همه نوشته های مرا پیرامون "موضوع ملی" در ایران در همین سایت که خوشبختانه از خوانندگان پیگیرش هستند به سادگی از یاد می برند؟ نوشته هایی که، در آنها به تفصیل در زمینه مسایل مورد نظر ایشان بحث کرده ام.
"کامرانی" محترم، حال که کوشیدم وظیفه مندانه به خواست شماعمل کنم، به این سئوال کاملاً مرتبط با بحث آن نوشتار اشاره کنم که طی آن از من پرسیده اید کدام ها بوده اند آن روندهای مورد نقد و نارضایتی من از همایش نخست "اتحاد جمهوریخواهان ایران" و حرکت بعدی آن ؟ در یک کلمه اگر بخواهم بگویم، باید تکرار کنم که همان دو محور اصلی نوشتاری که خواندید: امتناع از پذیرش شکل جبهه از سوی این "اتحاد" و وجود نیروی مقاومت جدی در برابر شفاف شدن چهره سیاسی اش به مثابه نیروی تحول و نه که اصلاح. بگمانم نوشته در این رابطه، به اندازه کافی گویا است. من البته ابایی ندارم که موضوع را مفصل تر باز کنیم ولی ترجیح می دهم که چنین چیزی مضمون سمیناری باشد با روحیه سازنده و رهگشایانه و نه صرفاً موضوع یک نقد یک طرفه.
دست شما و هر سه عزیز زیر نویس دیگر را به گرمی می فشارم.
۴٨٨۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣۹۱       

    از : ایرج اعظمی

عنوان : نقطه آغازین تحول جابجایی نیروی کهنسال با جوانان است.
سلام دوستان ! سه نظر پیرامون مقاله آقای بهزاد کریمی به همایش پنجم اجا،عملکرد تاریخی گذشته فداییان اکثریت را بیان کرده ونظردهندگان پیشنهاد خروج عناصر کهنسال یادگار تشکل های سنتی را از تشکل نوین اجا را اعلام کرده اند. در مجموع نظر آنان قابل توجه است . پس لازم است که نویسنده مقاله نسبت به نقد و بررسی نظرها اقدام نماید. گرچه میدانم و سابقه ای در دست نیست که تمایل بزرگان چپ بویژه چپ سنتی را به نقد عملکرد و بررسی رویکرد را نشان دهم. اما اینکه آقای بهزاد کریمی اذعان دارند که همان اوان تاسیس اجا از آن خارج شد. چرایی خروج وی احتمالاتی را در خود دارد که خود بهتر میتوانند بیان کنند. اما متن سخنرانی وی بیشتر آرزوها را بیان میکند. توصیف آرزوها نمی تواند در سیاست مدرن جایی داشته باشد. نقطه آغازین هر تحول قبل از تعیین شکل و ظرف، محتوی یا مظروف را در نظر می گیرد. پس باید بپذیرند جابجایی در نیروی انسانی از رهگذر سپردن مسئولیت از مجربین در شرف بازنشستگی به جوانان موضوع تحول و نمودی از تغییرات بعدی را نشان میدهد و احترام سیاسی آنها را افزونتر خواهد کرد. زیرا سیاست مدرن سرباز بردبان به دوش نمی خواهد. عناصر آگاه به آوزه های سیاست مدرن را نیازمند است . موفق باشیم
۴٨٨٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣۹۱       

    از : حامد ایرانی

عنوان : نوشته رفیق بهزادکریمی
۱_من نمیدانم که آقای بهزادکریمی هم آنموقع که سازمان اکثریت دنبال مجهزکردن سپاه بسلاحهای سنگین بودیانه؟تمام آن رهبری بایدکناررفته ودنبال کاردیگری غیرازسیاست باشندآنچنان اشتباهاتی باانتقادوانتقادازخودراه بجائی نمیبرد.
۲_مساله اتحاد جمهوری خواهان وراست های دیگرازجمله سلطنت طلبان وطرفداران جبهه ضدملی که ازنام پرافتخاردکترمصدق سوء استفاده میکنند،مساله ای است بسیارجزئی،چه این جریانها همه وهمه متعلق بقوم فارس اند، چه درپوزیسیون وچه درباصطلاح اپوزیسیون سدراه مساله ملی درایرانند.
۳_همانطوریکه همه سازمانها ،شخصیتهای منفردملی غیرفارس زبانان خودراتعریف میکنند،کرد،ترک،عرب وبلوچ،سازمانهای خودنامیده سرتاسری،فعالین وسخنگویان فارس زبا ن هم باید تعلق خودبقوم فارس رابیان کنند.دوران اینکه بنام ایران وایرانی عوام فریبی کنند گذشت.
۴٨٨۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣۹۱       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : یک پیشنهاد
آقای بهزاد کریمی: یک سنت خوب در غرب است که برای کسانی مثل شما که بسیار خود را شیفته دمکراسی میدانید، بهتر به عمل در بیاورید. این رسم این است که وقتی رهبران حزبی مرتکب اشتباهاتی می شوند که این اشتباهات از جانب بقیه متهم به ارتکاب جرم میشوند، معمول این است که این رهبران استعفا می دهند و تا بررسی اتهاماتشان و تبریه شدن و یا نشدن، در سیاست دخالت نمی کنند. این سنت قبول شده برای بوجود آوردن یک محیط شفاف سیاسی که احزاب مختلف فعالیت کنند ، بسیار مفید است. متاسفانه رهبری اکثریت با وجود اینکه متهم به همکاری با رژیم در کودتای نوژه و همکاریهای اطلاعاتی در دهه ۶۰ شده است( درستی و نادرستی آن بایستی در یک دادگاه روشن شود) و در جریان این همکاریها عده ای دستگیر و عده ای نیز کشته شده اند، راه درست این است که این رهبری استعفا دهد و در سیاست دخالت نکند تا در دادگاهی به این اتهامات رسیدگی گردد. این سنت خوب اگر رعایت شود، احزاب سلطنت طلب نیز موظف خواهند شد به همین سنت تن دهند و همچنین احزاب اصلاح طلب. این سنتهاست که می تواند یک فضای سالم برای فعالیت احزاب مختلف در آینده بوجود آورد. متاسفانه شما با دوری از این سیاست ، نه تنها کمکی نکرده اید، بلکه با پیروی از همان شیوه های دهه ۶۰، به مانعی برای اتحاد بخشی از نیروهای دست راستی در ایران هستید. با وجود اینکه برنامه این نیروهای دست راستی را قبول ندارم، اما برای بوجود آوردن یک جامعه آزاد، سازمان یافتن این نیروها و ارایه برنامه شان را بسیار مفید میدانم تا جنبش کمونیستی بتواند با نقد پلاتفرم آنها، فضایی را برای انتخاب مردم بوجود آورد. رهبری شما عملا سدی است بر سر راه شکل گیری این احزاب دست راستی. اگر بجای شما بودم، انچه را که تبلیغ می کردم کمی هم عمل می کردم و استعفا می دادم
۴٨٨۱۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣۹۱       

    از : کامرانی

عنوان : رهبری ناموفق و بحث های تکراری
در دنبال کودتای ۲۸ مرداد بخشی از گناه شکست به دروغ یا صحیح بر گردن حزب توده انداخته شد که در نهایت این اتهام چسبید وتبدیل به کانون سالمندانشان کرد
سازمان جوان فدائی مستقل از نظارت و مشاوره با حزب توده در دهه ۵۰ تشکیل شد که در قلوب مردم جای یافت و همان حرف ها را هم کم و بیش می زد که آن هم در همنشینی با بازنده به سرنوشت مشابهی دچار شد
متأسفانه در سیاست اعتبار بسیار مهم تر از آنچه است که می گوئی مردم متأسفانه صحبت جریان کم اعتبار را گوش هم نمی دهند.
۱۰۰۰ فعال جریانی را شکل دادند گروهی نا موفق تشکیلاتشان را در بست به داخل این جریان نو پا انتقلال دادند درست مثل اینکه تابلو را عوض کنند و از بینش بردند. تقریبا کسی بجز اینها در آن باقی نماند حالا هم برای هم کنگره می گذارند و تحلیل می کنند
روش حزب توده مبنی بر نفوذ و صاحب شدن متأسفانه تا حالا حتی یک موفقیت نداشته و چون اعتبار نداری به محض اینکه وارد می شوی بقیه می روند به جای دیگری. دوست من مشکل تئوری و تاکتیک و استراتژی نیست تمامی فعالین سیاسی و هر کس لای یک کتاب را باز کرده و قدرت تشخیص دارد جمهوری خواه است مشکل این است که شما هر جا می روید می خواهید صاحبش شوید شما به بقیه فرصت رشد نمی دهید
توصیه من این است که سنین باز نشستگی رسیده کنار بکشید به جوانها امکان دهید شاید فدائی ها جوانی در رهند
۴٨٨۱۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست