سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سرنگونی جمهوری اسلامی، توهم یآ واقعیت! - خسرو صدری

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : علی کبیری

عنوان : همه اسرار عموسام نه تو دانی ونه من!
دوست گرامی آقای صدری،

این کمترین به علت عدم آشنائی با علم سیاست، آنطور که شما به گونه ی مطلق نتیجه گیری میکنید، از نتیجه گیری عاجزم. ولی اعتقادم براینست که کشور پهناوری همچون ایالات متحده آمریکا که در واقع مرکب از ۵۰ کشور به اضافه ی سایر متصرفاتش، سیاستمدارانی دارد تا همه ی تخم مرغها یشان را در یک سبد نگذارند. منظور اینست که در رابطه باایران، آمریکا هر آلترناتیو ممکنی را مد نظر دارد و اینطور نیست تا درب ورود به ایران از طریق سلطنت طلبان یا هر گروه دیگری را به روی خود به بندد. شک نیست که دوران سلطه با اسلوب استعمار نو، بجز راه اشغال هر کشوری غیر از راه جنگ، نیاز به عامل انسانی در داخل آن مملکت دارد. احتمالاً سلطنت طلبان هم میتوانند تحت چنین عنوانی مورد استفاده قرارگیرند. مضافاً به اینکه برخلاف نظر شما، بخاطر تضییقات و فشارهای زائد از حدّ حکومت آخوندی بر مردم ایران، عده ای از مردم برای نجات از این وضع روی به سلطنت طلبان و گروههای دیگر آورده اند. این گونه اخبار مرتباً از ایران به گوش میرسند. اما اینکه چرا عده ای روی به سلطنت طلبان آورده اند، میتواند علل مختلفی داشته باشد. فی المثل اگر عده ای ساز تجزیه طلبی بزنند، شاید عده ی دیگری برای حفظ تمامیت ارضی ایران گمان کنند که باید سلطنت طلب بشوند تا شاه مملکت را یک پارچه نگهدارد ویا عده ی دیگری تصور کنند که بجای بازی با کارت شاه، از رهبری همین ولی فقیه به عنوان اینکه سیلی نقد به از حلوای نسیه است، حمایت کنند. واقعیت آنست که در ایران امروز، در اثر فشارهای بسیاری که نظام حاکم بر مردم وارد میکند، مردم عطای دین اسلام را برلقایش بخشیده اند. اکنون ملاحظه میشود که هر روزه عده ای به ادیان زرتشتی ومسیحی روی آورده، عده ی دیگری به کیش بهائیت پیوسته، عده ای با خدا قطع رابطه نموده، عده ای شیطانپرست وغیره شده اند. منظور اینست که با قاطعیت نمیتوانیم پیش بینی کنیم که اگر این وضع به همین منوال پیش رود، در آینده چه بر سر مردم ومملکت ما خواهد آمد.

حال باز میگردم به نظر قبلی شما و پاسخ من. اظهار کرده بودید که «...من در مقاله نظرم را گفته ام. هرکس می تواند نقطه شروع را به میل خود انتخاب کند. شما این نقطه را"اصلاح ناپذیری" برگزیده اید و من این نقطه را "حذر ازبازی برای بیگانگان".پس راهی جز امید به اصلاحات ندارم و شما هم اگر کمی دقت کنید می بینید که متاسفانه راهی جزخواندن در گروه کر بیگانه برایتان نمی ماند...» آیا منظور شما این نیست که معتقدین به اصلاح ناپذیری جمهوری آخوندی، در سلک حامی بیگانگان در خواهند آمد؟ به همین سبب هم به شما گوشزد کرده ام که هر طرفدار تغییری حامی تسلط بیگانگان بر ایران نمی باشد. اگر استدلال شما را بر مبنای اینکه هر طرفدار تغییری به دامن بیگانگان در خواهد غلتید، پس عکس آنهم صحیح است که هر حامی اصلاحاتی به دامن ارتجاع و تسلیم به حکومت نامردمی جمهوری اسلامی در خواهد افتاد. این نوع استدلال از این نظر جنبه ی منطقی ندارد که شما هنوز نظر خودتان را مبنی بر اصلاح پذیری ثابت نکرده اید. منِ نوعی نیز از اصلاح طلبی حمایت میکنم، منتها بطور محدود ومشروط بر اینکه به من نشان دهید که چگونه این اصلاح طلبی تحقق مییابد. از نظر منِ تغییر طلب، "اصلاح طلبی" وسیله و "تغییر طلبی" هدف است. به عقیده ی من شما هدف را با وسیله اشتباه گرفته و دارید هدف را فدای وسیله میکنید. اگر غیراز اینست، من از شما وسایرین که امید به اصلاح پذیری این بساط بسته اند، بارها خواهش کرده ام تا بطور مستدل ثابت کنید که این سیستم اصلاح پذیر است. در مقابل، شما مرا به دنیای سیاست حواله کرده و به این ترتیب از ورود به این مبحث خودداری میکنید.

درمورد جهتگیری سیاست آمریکا نسبت به چین وشوروی و روسیه، با نتیجه گیری شما موافق نیستم. از سالها پیش و حتی هم اکنون، شرکتهای آمریکائی دارای سرمایه گذاریهای بزرگی در چین بوده و هستند و چین بزرگترین شریک تجاری آمریکا درجهان است. حمایت سرمایه داری آمریکا از چین به حدی رسیده است که سبب فلج اقتصادی خودِ آمریکا نیز شده است. به همین دلیل است که میگویند سرمایه داری وطن نمیشناسد. جهانی کردن تجارت دلائل بسیاری دارد که طرح آن از حوصله ی این نوشته خارج است. درمورد روابط اقتصادی غرب و بخصوص آمریکا با روسیه، این روابط سالهاست که ادامه دارد و رضایت غرب و آمریکا به عضویت روسیه در سندیکای جهانی سرمایه داری (سازمان جهانی تجارت)، برای به وجود آوردن بازار بیشتر ووسیعتری در روسیه است که سالهاست در نوسازی زیر ساختهای صنعتی آن اقدامی به عمل نیامده واز این نظر برای بازارهای غرب وآمریکا حائز کمال اهمیت است.
۴۲۱۹۵ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣۹۰       

    از : هومن دبیری

عنوان : بازهم در باره ی مشروطه - بازهم در باره اصلاح طلب
بازهم در باره ی مشروطه= قانون اساسی "زمینی" Constitution
همه میدانیم که وضع ایران قبل از مشروطه خیلی خراب بود. مردم از بی درایتی شاهان نه تنها نا امید شده بودند بلکه بخاطر تباهی های مملکتی بستوه آمده بودند. پیشروان مشروطه از دستاوردهای نوین کشور داری در اروپا الهام گرفته بودند. ایجاد جامعه ی مدنی با قانون سالاری ، مجلس نمایندگی Parlement و مقررات زمینی برای در بر گیری منافع تمام شهروندان و کسب تعادل سیاسی -اجتماعی هدف نخبگان بود که این مقررات کشوری به قانون اساسی Constitution معروف شد. انقلاب مشروطه ایران هم پیروز شد.

اولین قانون اساسی ایران ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ بامضای مظفرالدین شاه قاجار رسید. شوربختانه بختک روحانیون در آن شرائط تاریخی روح قانون اساسی از مضمون اصلی آن تهی نمود و برخلاف اروپا که عمدتا زمینی ست ؛ بعضی تعلیمات شریعت را جایگزین نیازهای مبرم مملکت داری نمودند که در ضمن دعوای مشروطه و مشروعه بالا گرفت و بتدریج نا امنی و جنگ داخلی .
بهمین دلیل قانون اساسی مشروطه ی ما دوگانه گردید " زمینی -آسمانی " ، انقلاب مشروطه به بار ننشست. ۸۶ سال از امضاء اولین قانون اساسی" زمینی -آسمانی " گذشته ست و قانون اساسی که میخواست همه را دربرابر قانون یکسان نماید دوباره در دست سلاطین حبس و خفه شد. بهمین دلیل مردم ایران هرگز دارای یک قانون اساسی " زمینی "شایسته و نهادینه نشدند.
شور بختانه ؛ خمینی برخلاف قول و قرار های انقلاب در پاریس، تشکیل مجلس موسسان برای تدوین قانون اساسی نوین را با "کودتائی" به مجلس خبرگان تبدیل نمود تا دینمداران معمم و مکلا بتوانند اصل ولایت فقیه را قبل از هر اصل زمینی دیگری در "قانون اساسی ولایت فقیه " تزریق نمایند تا بعدا ولی فقیه بتواند حریم قانون اساسی را به میل دینداران "آسمانی " نماید. تبعات چنان قانون اساسی و "کودتائی" ضد انقلابی، ایران را به سراشیب تلاشی رسانده ست. . توجه به نقش قانون اساسی در قبل و بعداز انقلاب بسیار پائین بود که نشان میدهد چگونه بعداز ۷۰ سال بکلی فراموش شده بود.

امروز تمام آزادیخواهان که خواهان گذار مسالمت آمیز ایران به دمکراسی می باشند. جدا از اینکه به چه شیوه ای معتقد باشند ؛ همه پرسی، انتخابات آزاد تشکیل مجلس موسسان ، تشکیل دولت آشتی ملی و..و.. به تدوین قانون اساسی زمینی مناسب امروز ایران فکر می کنند. بسیار روشن ست که اگر بنا باشد مجلس قانون گزار باشد، باید نوع حکومت را نیز مجلس تعیین کند
این پروسه با مزاق شاهدوستان سازگار نیست.

داریوش همایون با تعریف خود خواسته ای از مشروطه با تشکیل " حزب مشروطه ایران " تلاش کرد که حکومت پادشاهی مشروطه را بایران باز گرداند.
معنی این کار تاکید بر یک نوع خاص قانون اساسی از پیش نوشته شده ست که نوع حکومت آن نیز تعیین شده و پادشاهی می باشد. یعنی اجازه نمی دهد که مجلس موسسانی تشکیل شود و نمایندگان مردم قانون اساسی تدوین کنند و در موقع خود به امر شکل حکومت پرداخته شود.
این برخورد با لیبرال دموکراسی هم در تناقض بود و در اواخر تلاش شد که موضوع پادشاهی را فعلا طرفنظر کنند که در حزب مشروطه تنش ایجاد کرد.
نتیجه: جنبش مشروطه یعنی کسب قانون اساسی مردمی Constitution از طریق مجلس شورای ملی یا موسسان ( فرق نمی کند جمهوری یا پادشاهی)

بازهم در باره اصلاح طلب :
تلاش هائی که از ۲ خرداد ۱۳۷۶ به بعد برای تغییراتی در حکومت مذهبی و از جمله قانون اساسی فاجعه بار آن صورت گرفته که به "اصلاحات" معروف شده ست. این "اصلاحات" به غلط با مقوله معتبر و جهانی رفورم / اصلاح در مناسبات سرمایه داری قاطی شده که برای "اصلاح طلبان حکومتی " امداد غیبی محسوب میشود.
حکومت مذهبی ولایت فقیه با تکیه به شیوه های قرون وسطائی و ماقبل سرمایه داری تاریکترین دوره ی تاریخ معاصر را بر مردم تحمیل کرد در دو دهه تمام قراردادهای و مقاوله نامه های بین الملل را زیر پا گذارد. بعداز تمام خرابکاریها و مواجهه با بحران های فزاینده عناصری زودتر اقدام به به تلطیف رفتار خود نمودند. از جمله ؛ عباس عبدی از رهیران دانشجویان خط امام که سفارت آمریکا را اشغال کرد به دیدن یک از گروگان ها رفت و با شیوه ی حسنه از رفتار گذشته خود پوزش خواست. موارد زیادی از این قبیل تغییرات در افکار و گفتار و آموزشهای نیروهای تندروی خط امام و دیگران دیده شده ست. این تغییرات ربطی به تغییرات معمول در مناسبات کار و بهبود زندگی کارکنان که در کشورهای سرمایه داری از کانال سندیکاها پیش میرود ندارد. بلکه ما شاهد پوست انداختن جانورانی هستیم که در ایران چشم در میاوردند و هزاران ایرانی را قتل عام کردند و از فردای انقلاب با چماق و گلوله صدا ها را خفه کردند. ترور در سراسر جهان ، انقلاب فرهنگی در دانشگاه : دکتر سروش متفکر اصلاحات منکر نقش خود در انقلاب فرهنگی میشود ولی از حق نباید گذشت که با آخوندها درباره ی قران که کلام خدا ست یا محمد شجاعانه ایستاد. تو خود حدس بزن که ما در عهد کالیله هستیم یا عقب تر .از این نظر دکتر سروش اصلاح طلب ست . نسبب به جنتی و مصباح یزدی ! استاد آقا جری تا پای مرگ رفت .زیرا گفت مگر انسان میمون ست که تقلید نماید. آری ایشان در برابر کهنه پرستان اصلاح طلب هستند... بنظر من یه این تیپ اصلاح طلبان و اصلاحات آنها دلخوش کردن ست و ربطی به ساختمان سرمایه داری ولنگار ایران ندارد از همان اول انقلاب معلوم بود که فکر این آقایان بدرد اداره امامزاده ها میخورد. متاسفانه با سوزاندن فرصت ها بحران افتصادی ایران را عمیق تر و عمیقتر می شود.
در یک جامعه سرمایه داری کارفرمایان و کارکنان باکمک دولت در حل و فصل مشکلات مذاکره و تصمیم گیری مینمایند تا فعالیت ها تعطیل نشود و با تغییر قوانین و مقررات اصلاحات بزرگ و کچک صورت می گیرد .این استراتژی سوسیال دموکراتها در برابر کمونیستها ی انقلابی بوده و هست. آیا اصلاح طلبان مذهبی ایران سوسیال دموکرات هستند ؟ نه هرگز ! آنها "اصلاح طلب مذهبی "هستند که درگیر مشکلات فیضوی خود هستند.

لطفا این افتخار رفورمیسم را به "اصلاح طلبان حکومتی" مفت و مجانی تقدیم نکنیم. تمام حکومت از صدر تا ذیل مناسبات سرمایه داری وابسته ایران را نه تنها اصلاح نکردند بلکه با ورشکستگی و تعطیل آنها را داغون کردند و معلوم نیست کدام نیروخواهدتوانست این جنازه ها را جمع کند.
۴۲۱۹۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۰       

    از : خسرو صدری

عنوان : به دوستان عزیز ، پیروز و آقای کبیری
در پاسخ به پیروز:من به نوبه خود الآن چند سال است که هرجا کامنت می گذارم و یا چیزی می نویسم، سعی می کنم این را یادآوری نمایم که پس از فروپاشی اتحاد شوروی، حمایت از سلطنت و نیمه سلطنت از دستور کار سیاست خارجی آمریکا، خارج شده است. درآرشیو اخبار روزهم مطلبی با عنوان"سلطنت: روغن چراغ ریخته" مربوط به سه سال پیش در این باره دارم. علت تاکیدم هم آن بوده است که به نظرم عده ای شیاد که خود به این امر واقف بودند، با علم کردن پرچم پادشاهی، برای سرکیسه کردن سلطنت طلب های پول دار، خود را آلترناتیو و مورد حمایت آمریکا جا می زدند. خود رضا پهلوی ولی با زرنگی دم به تله این بازی نمی داد.چون از خود او هم پول می خواستند. پس از سرنگونی حسنی مبارک ولی آمریکا علنا مواضع جدید خود را اعلام کرد ودیگر هیچ جایی برای بازی با کارت سلطنت درایران باقی نگذاشت. از این رو رضا پهلوی را نه به اسم و برای پادشاهی ، بلکه برای جمع کردن برخی هواداران سابق سلطنت و پر کردن سالن نمایش"کمک بشردوستانه" دوباره به صحنه آورده اند.
در پاسخ به آقای کبیری: من کی و کجا مطابق گفته شما:" عده ی زیادی از مبارزین موافق سرنگونی را در گروه حامیان بیگانه و مستعد خیانت، به شمار آورده (ام)"؟! چنین افرادی البته وجود دارند ولی من هیچوقت آنهارا "مبارز" نمیدانم.
نکته دیگر این که ، سیاست یعنی:" اتحاد با دوست و دشمن برای از بین بردن دشمن اصلی(هدف روز)". پس از دستیابی به هدف، دشمن متحد ، با همان روش، به هدف تبدیل می شود و الی آخر. با " برهان خلف" و فلسفه ، "منطق سیاست" را نمی توان توضیح داد. آمریکا ، دست چین را برای نابودی شوروی فشرد. همین امروز دست روسیه را می فشرد که در مبارزه با چین کمکش کند. صداقت مبارز ضد ج.ا، جایگاه اورا تعیین نمی کند. بلکه باید دید آبش به کدام آسیاب می ریزد.
۴۲۱٨۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : سلطنت
جناب صدری،
شما واقعا فکر میکنید که آمریکایی ها واقعا روی رضا پهلوی حساب میکنند ؟ و یا رضا پهلوی بدل داماد است و توهم میکند که ما را کجا میبرند؟ گر چه امپریالیسم ممکن است کور باشد ولی تا کنون در افغانستان و عراق و لیبی و یونان با وجود بدل داماد ها کاری با سلطنت نداشته است. نمیدانم.
۴۲۱٨۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۰       

    از : علی کبیری

عنوان : قابلیت اصلاح پذیری جمهوری روضه خوانها
آقای صدری گرامی،

مطرح کردن بحث "اصلاح یا تغییر" جمهوری روضه خوانها خارج از موضوع مقاله ی حاضر است. درمقابل، آنطور که شما در پائین نظر داده اید، قرار دادن موافقان واژگونی، در صف "آمریکا بیا مارا نجات بده!" منطقی نیست. این نوع دسته بندی بیشتر احساسیست تا اصولی. ما میتوانیم حامی سرنگونی باشیم ولی با سلطنت طلبان ومجاهدین وآمریکا وغیره... هم خط کشی استراتژیک ومسلکی داشته باشیم. اگر استدلال شما را بر این اساس بپذیریم که موافقان سرنگونی جمهوری آخوندی لاجرم در صف سلطنت طلبان ومجاهدین قرار گرفته وهمسو با آمریکا میشوند، پس طبق همین استدلال، رهروان اصلاح طلبی نیز در صف آخوندها قرار گرفته ونامردمی و مرتجع قلمداد میگردند. به عقیده ی من این نوع دسته بندی چیزی جز سیاه یاسفید دیدن قضایا نیست.
در ادامه اظهار کرده اید که «...پس راهی جز امید به اصلاحات ندارم و شما هم اگر کمی دقت کنید می بینید که متاسفانه راهی جزخواندن در گروه کر بیگانه برایتان نمی ماند...» ولی شما باید توضیح دهید که آیا "راهی جز اصلاحات" پیشنهادی شما میتواند توجیهی برای اصلاح پذیر شدن این رژیم باشد یا خیر و گوآنکه بنده را از چسباندن به سلطنت طلبان ومجاهدین مبرا کرده اید، ولی عده ی زیادی از مبارزین موافق سرنگونی را در گروه حامیان بیگانه و مستعد خیانت، به شمار آورده اید. این طرز استدلال بر اساسی منطقی استوار نیست. توجه داشته باشید که بین دورنگ سیاه وسفید، میلیونها یا بیشتر رنگ وجود دارد که باچشمان غیر مسلح تشخیص داده نمیشوند.
۴۲۱۷۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۰       

    از : خسرو صدری

عنوان : به "دقت" در مورد بی دقتی
تحلیلی که (...) ازجناح های امپریالیستی ارائه داد، مورد قبول من نیست. قبلا جرج بوش، یا به قول دوستمان جناح "هار" و اکنون اوباما،جناح "اهلی"، حکومت را در دست دارد .نحوه تعامل با ج.ا ولی در اساس فرقی نکرده است. هدف به اصطلاح هردو جناح در رابطه با ایران یکی است. اگر می بینید که رسما در زمان جناح اهلی از ترور و خرابکاری و انفجار استفاده می کنند، شما نمی توانید سرتان را برگردانید و بگویید "انشاء الله گربه است" و از جانب آن یکی جناح و بدون اطلاع این یکی جناح صورت گرفته است.
از این رو من هم اصل مطلب را بیان کردم و بی دقتی در کار نبوده است. ترجمه اش این است که رضا پهلوی داخل این نمایشات مجموعه هیئت حاکمه آمریکاست و نه خارج از آن. هرنقشی در هر زمانی به عهده اش گذارند قبول می کند. هدفشان گرد آوردن عده ای تاج دوست به گرد سلطان بی تاج است. امروز به او گفته اند علیه خامنه ای اعلام جرم کن ؛ راجع به حمله مواضع نرم بگیر( خنده دار بود اگر کار دیگری می کرد)؛ در مورد مجاهدین آن طور بگو، و فردا هم به احتمال زیاد اگر بخواهند حمله ای صورت دهند، به عنوان مخالف حمله می آورندش در صدای آمریکا و جاهای یگر، ظاهرا با او بحث می کنند و نهایتا توجیهش می کنند که : دیدی شازده.خودت قبول کردی که راه دیگری جز حمله نمانده است! آنوقت همگی صلوات می فرستند وبه ریش من و شما هم می خندندکه دنبال "خردجال" راه افتاده بودیم تا از اینجا سر درآوریم. شما که ظاهرا ضد امپریالیست هستید، چشمتان را باز کنید ببینید که از دیگر مهره هایشان چگونه در همین رابطه "کمک بشر دوستانه"استفاده کردند و می کنند. پیاده نظام را جلو داده اند، حالا کم کم نوبت فیل و اسب رسیده است. منتظر رخ و وزیر هم باشید.کمی عقب برود وبه یاد آورید روزی راکه کاندولیزا رایس در کنگره درخواست ۷۵میلیون دلار بودجه برای تربیت "بشردوستان" وطنیمان را نمود ، تا نپندارید این "استعدادها"ی یکی یکی شکوفا شده که از پشت پرده نمایش سرک می کشند، فی سبیل الله دور هم جمع شده اند.
۴۲۱۷٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۰       

    از : زهره جعفری

عنوان : کبیری و مشکل اصلاحات در ایران
آقای کبیری گویا خیال برشان داشته که سرنوشت کشور نه در داخل ایران که در اتاق های مجازی رقم می خورد. آقای کبیری در هر بحثی سرکی می کشد و اصلاح ناپذیر بودن وضع موجود را یاداوری می کند (البته ایشان "جنس" خود را تحت عنوان "اصلاح نا پذیری جمهوری اسلامی" عرضه می کند). اما راهی پیش پای امثال منِ کم دان نمی گذارد که اگر این وضع اصلاح ناپذیر است چاره کار چیست؟ براندازی؟ چگونه؟ با کمک خارجی به سبک لیبی" یا شاید عملیات فروغ جاویدان ۲؟
این سوالات بی پاسخ می مانند و در بجای آن جز چند بیت شعر برای عرضه در چنته ندارند.
جا داشت ایشان چند نمونه از موفق ترین عملکردهای سیاسی خود و همفکرانش را با ما در میان می گذاشت. شاید بدین شکل رهی گشوده می شد.
۴۲۱۷٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۰       

    از : آرمان

عنوان : سرنگونی رژیم جنایتکار اسلامی لازم و واجب است
نظام جنایتکار خمینی را می شود و باید نابود کرد. افعی هرگز تخم کبوتر نخواهد گذاشت و مردم ایران باز مانند چندی پیش به خیابانها خواهند آمد و از تچربه قبلی استفاده خواهند کرد و این رژیم جانی و ایادی جنایتکار آن را به آتش خواهند کشید!
خودتان باچشمان ناباور خود خواهید دید!
۴۲۱۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۰       

    از : دقت

عنوان : صحبت از استقلال و عدم وامداری نبود
در کامنت (...) صحبت از استقلال یا عدم وامداری رضا پهلوی نبود. صحبت از دو جناح عمده در امپریالیسم بود که یکی منافع خود را در حمله نظامی به ایران جستجو می کند و یکی دیگر هم منافع خود را در راهی به جز حمله نظامی.
جناح دوم برای مقابله با جناح اول از رضا پهلوی بهره می گیرد، و جناح اول برای مقابله با جناح دوم از جنگ طلبان «ایرانی».
و صحبت از چیز های دیگری بود که پیرامون این جنگ جناح های درونی امپریالیسم، در ارتباط با ما، مهم هستند.
خواندن دقیق تمام کامنت های این صفحه و دقت و تامل در آن ها را به همه دوستان توصیه می کنم.
۴۲۱۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۰       

    از : خسرو صدری

عنوان : در پاسخ به دوستان:
درارتباط با کامنت آقای کبیری نظرم این است که در داخل کشور، آن گونه که پیداست، مردم با "اصلاح طلبی" وداع نکرده اند. مرگ اصلاح طلبی اگر هم اعلام شود، کاش از جانب کسانی صورت گیرد که موذیانه قصد اثبات درستی "دخالت بشر دوستانه"، به عنوان یگانه راه حل ممکن را ندارند. ولی به شرطی که این دوستان نشان دهند با چه نیرویی و چگونه می خواهند رژیم را سرنگون کنند. من در مقاله نظرم را گفته ام. هرکس می تواند نقطه شروع را به میل خود انتخاب کند. شما این نقطه را"اصلاح ناپذیری" برگزیده اید و من این نقطه را "حذر ازبازی برای بیگانگان".پس راهی جز امید به اصلاحات ندارم و شما هم اگر کمی دقت کنید می بینید که متاسفانه راهی جزخواندن در گروه کر بیگانه برایتان نمی ماند. هرچند مطمئنم که از این جنس نیستید.
در پاسخ به دوست دیگر: چون صادقید من هم نظرم را صادقانه بازگو می کنم: رضا پهلوی هیچ نقشی جز آنچه برایش می نویسند نمی تواند بازی کند. او بیش از این ها وامدار گردانندگان این نمایشات است که بخواهد سازی مستقل بنوازد. هدف مطرح ساختن او و استفاده که نه ،"سوء استفاده " ازاوست. دو جبهه به تدریج درحال شکل گیری است: من، شما ، مجاهدین و رضا پهلوی هم نمی توانیم یک لنگمان را در این و لنگ دگرمان را در آن یکی جبهه بگذاریم.
۴۲۱۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست