رهبری ایت الله خمینی و کشتار سال های ۶۰
-
دکتر پریسا ساعد
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : میرزا
عنوان : درست و نادرست
در سخنان «الف باران» گرامی، پاسخ پرسش من نیامده است، و چون مخاطب پرسش من هم ایشان نبودند، طبعا نیاید از این بابت گله ای از ایشان داشت.
اما به هر حال، در ارتباط با کامنت ایشان باید بگویم که نکات درست و نادرست (هردو) در این کامنت دیده می شوند.
از جمله نکات درست، که من هم بسیار در کامنت خود بر آن تأکید کرده بودم، این است که رهبری جنبش به دست کسی نیست و مردم هستند که کار خود را می کنند، و خواست هایشان فراتر از خواسته های در محدوده اصلاح طلبی است.
و از جمله نکات نادرست در کامنت ایشان این است که گویا فراموش کرده اند که علاوه بر موارد دیگر، در ۲۵ بهمن گذشته هم همین آقایان موسوی و کروبی بودند که مردم را به خیابان ها فراخواندند و حتی با وجود مخالفت دولت با برگزاری این راه پیمایی، اعلام داشتند که این راه پیمایی باید انجام شود و ما از آن عدول نمی کنیم و از مردم می خواهیم که به خیابان ها بیایند.
عنوان راه پیمایی هم حمایت از خیزش های مصر و تونس و کشور های خاورمیانه بود. و این، خودش یک دنیا معنا دارد، و نشان دهنده حرکت به طور تصاعدی رو به جلوی موسوی و کروبی است.
آنچه من از آغاز جنبش تا به حال، از این ها دیده ام، و «الف باران» گرامی هم اگر بخواهند منصف باشند نمی توانند آن را انکار کنند، حرکتی همیشه رو به جلو تر از گذشته بود. البته بدون خواست سرنگونی، که هیچ وقت مدعی اش نبودند.
برای همین حرکت رو به جلو، و همین ایستادگی و پایداری آن هاست که اینچنین محصور و زندانی اشان کرده اند.
بنابر این، منصفانه نیست این جمله ایشان که: « آقای موسوی و اصلاح طلبان خواهان حضور مردم در خیابانها نبوده و نیستند.» (کلمه ی«اصلاح طلبان» یک طیف وسیع را در بر می گیرد، و بنابر این من در جمله ایشان، روی نام موسوی تأکید می کنم.)
و باز هم منصفانه نیست این که بگوییم موسوی و کروبی برای این با مردم همراه شدند که مسیر مردم را تغییر دهند.
نکته دیگری را هم باید بگویم. و آن این است که هر سرنگونی طلبی بر اصلاح طلبان برتری ندارد. سرنگونی طلبی که خواهان لیبی شدن ایران است اساساً از نظر من خائنی بیش نیست که خود را به طور کامل در جبهه ضد خلق قرار داده است. آنان که به ارتش آزادی بخش لیبی پیام تبریک می فرستند و می خواهند به چیزی شبیه آن تبدیل شوند، اگرچه سرنگونی طلب هستند، اما از اساس حتی در حد این که بشود برایشان این ارزش را قائل شد که با اصلاح طلبان مقایسه اشان کرد هم نیستند.
در هر حال، من خیلی دوست دارم که خانم دکتر پریسا ساعد، اگر هم به پرسش من پاسخی نمی دهند (و این، حق طبیعی ایشان است) حداقل در ذهن خود به آن فکر کنند، و در آنچه نوشتم کمی بیشتر تأمل نمایند.
۴۰۲۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۰
|
از : الف باران
عنوان : حمایت از یک جنبش میرا خواست مردم نمیتواند باشد.
روشنفکران از جامعه تغذیه کرده اند و به جامعه هم مدیون اند، همینطور نویسندگان و هنرمندان.این وظیفه آنهاست که برای جامعه نقش چراغ روشنگری باشند.هر کس بنوبه و توان خود این وظیفه را انجام داده و یا بنا به اقتضای منافع شخصی و یا گروهی سکوت کرده است.باید قبول کرد که هر پدیدهای اجبار به تکامل یا سقوط دارد، جنبش مردمی هم جدا از این قاعده نخواهد بود.آقای موسوی و اصلاح طلبان خواهان حضور مردم در خیابانها نبوده و نیستند آنها حضور و فعالیت خود را در کنار صندوقهای رای میدانند.جنبش خود جوش مردمی به دستور آنها نبود ولی چارهای جز اتصال خود به جنبش و تغییر مسیر آنرا هم نداشتند .جنبشی که با "رای من کو" آغاز شده بود به سرنگونی رهبری و ولایت فقیه ارتقا یافت .آنها باران میخواستند ولی سیل آمد!...این بینش و خواست مردم است که میبینند تمام مصیبتهای انجام شده به مردم و کشور از چه منبعای سرچشمه میگیرد.حال اگر افراد و گروهی مسیر خود را از ابتدا و تا انتها به دایره خمینی خواهی وصل کنند،مردم، جهنم این دوران را دیده اند و دوباره بدان مسیر نخواهند رفت. اگر بر این باور باشیم که افراد و سازمانها نیز تکامل مییابند واقعیت دارد ولی از چهار چوب پایگاه اقتصادی آنها فراتر نخواهند رفت و اگر چنین شود به تعلقات فکری خود پشت کرده و دیگر به آن طبقه و یا آن قشر تعلق ندارند .اصلاحطلبان در ایران با نامهای مختلف ولی همه در اصلاح طلبی فصل مشترک دارند ! از حزب توده و چریکهای اکثریت گرفته تا جمهوریخواهان و جبهه ملی،نهضت آزادی،رهبری جنبش سبز و ...همه اصلاح طلب و همه از یکدیگر دفاع میکنند ولی مردم و خواستهای آنها در دایره بسته اصلاح طلبی نمیگنجد و بهمین جهت تمایلی بدین سازمانها هم نشان نمیدهند چون این سازمانها منافع مردم را در درجه اول نمیخواهند,منافع خود را مقدم میدانند! یک سازمان و یک جریان سیاسی وقتی موفق خواهد بود که بر مبنای خواستها و نیازهای مردم باشد.
۴۰۲۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۰
|
از : میرزا
عنوان : پرسشی صمیمانه
با سلام
پرسشی که من همیشه از منتقدینی چون شما دارم بسیار ساده است. اما به نظر می رسد که پاسخش ناممکن باشد. البته غیر عملی و ذهنی هم در حیطه ناممکن جا می گیرند.
من پاسخ عملی و عینی می خواهم. برای حالا. نه برای قرن آینده یا سی و دوسال بعد.
اما پرسش من:
اگر این جنبش را با همین پراکندگی هایی که دارد، پراکنده تر کنیم، چه چیزی را می توانیم جای گزین آن بسازیم؟
ضمنا موسوی و کروبی هرگز رهبر جنبش نیستند. آن ها با حفظ نقطه نظر های خودشان، با جنبش همراهی می کنند. بدون موضع گیری علیه دیگران. با شعار هایی موافق نیستند و با شعار هایی موافقند. اما شعار های مردم، تابع اراده آن ها نبود و نیست. و آن ها هم انصافا در برابر مردم نایستادند.
آیا آدم ها ثابتند و اصلا تغییر نمی کنند؟ شما خودتان آیا از سی سال پیش تا حالا تغییر کرده اید یا نه؟
فرض کنیم که عین شهامت همانی است که ما فکر می کنیم، و چون آن دو نفر مشمول نظر ما نمی شوند بی شهامت هستند. البته این طور نیست، اما این طور فرض کنیم.
فرض کنیم آن ها آدم های شارلاتان و کلاش و دروغگو و ریاکاری هستند که هرچه می گویند ظاهر سازی است. البته این طور نیست. اما این طور فرض کنیم.
حالا اگر ممکن است شما جواب مرا که سبز نیستم و اصلاح طلب هم نیستم و دلم می خواهد که این جنبش را در وضع دیگری می دیدم بدهید لطفاً:
اگر این جنبش را با همین پراکندگی هایی که دارد، پراکنده تر کنیم، چه چیزی را می توانیم جای گزین آن بسازیم؟
با تشکر
۴۰۲۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۰
|
|
|
چاپ کن
نظرات (٣)
نظر شما
اصل مطلب
|