سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تکرار تراژدی (بخش سوم) - مسعود نقره کار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : حق

عنوان : پرسش و سپاس
با عرض سلام خدمت آقای نقره کار گرامی،

با سپاس از پیام شما. من خوشحالم که جنابعالی نظرات داده شده را در پای این مقاله تان خوانده اید. امیدوارم نگرانی ها و دغدغه های خوانندگانتان را همیشه در نظر داشته باشید و به آنها ترتیب اثر بدهید. فکر می کنم این اولین مقاله ای باشد که من از شما تاکنون خوانده ام بنابراین آشنایی من با شما از تازه آغاز شده است. باید اعتراف کنم که بجز معدودی از ایرانیان اکثریت هموطنانمان در جامعه ایرانی چیز زیادی درباره اتحاد جمهوریخواهان نمی دانند. زنگ خطر در مورد این اتحادیه موقعی در گوش من به صدا درآمد که رفتار آقایان مشایخی و شریعتمداری را در برنامه تفسیر خبر صدای امریکا دیدم. این آقایان مانند هر کس دیگری اگر ادعای دمکرات بودن دارند حتما می دانند که شرط اول دمکراسی پاسخگویی به مردم است. اگر چنین افرادی به شما که یک فعال سیاسی شناخته شده هستید پاسخ نمی دهند امثال مرا حتما مداد هم فرض نمی کنند. شرط دیگر دمکراسی انتخابات دوره ای آزاد و شفاف در اتحادیه است. آیا انتخاباتی در راه است؟ آیا اعضاء کافی در این اتحادیه هست که عزم آنرا داشته باشند تا در راستای جلوگیری از نفوذ و تخریب و تسخیر دست بکار شوند؟ آیا زمان کافی برای دمکراتیزه کردن این اتحادیه قبل از فرارسیدن انتخابات بعدی وجود دارد؟ سئوالات بسیارند. من علاقمندم بدانم که بجز روشنگری درباره این اتحادیه جنابعالی چه هدف دیگری را دنبال می کنید و آیا یارانی هم دارید که با شما همکارانی کنند؟ با تشکر از روشنگری های شما و آرزوی تندرستی برایتان
٣۴۵۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣٨۹       

    از : مسعود نقره کار

عنوان : با سلام و درود به " حق" !
دوست ارجمند , تا حد اطلاع و خوانده های من , مشی سیاسی اتحاد جمهوری خواهان , مشی حمایت از جنبش سبز بود , و هست . منتها همانگونه که در مقاله به آن اشاره کردم بسیاری از رهبران این اتحاد ،که در تعیین مشی سیاسی اتحاد نقش داشته و دارند ،نه فقط در رابطه با جنبش سبز ، در موارد دیگر نیز نظر شخصی شان گاه مغایر و در تقابل با نظر و مشی اتحاد قرار می گیرد . اینکه چرا این دست افراد در اتحاد , و به ویژه در رهبری اتحاد قرار گرفته اند , و نیزدلیل چیستی این تفاوت مواضع را می باید خود این افراد و اعضاء اتحاد پاسخ گویند. با احترام : م.ن
٣۴۴۷٣ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : آقای نقره کار - منشور ۸۱
آقای نقره کار محترم،

چرا اتحاد جمهوریخواهان در عرصه عمومی هیچ علاقه ای به تبادل نظر با ما را ندارد. اینها اگر بما پاسخگو نیستند به چه کسانی پاسخگو هستند؟ تجربه من از اینها اینست که دوست دارند در برنامه های کنترل شده ای مثل تفسیر خبر صدای امریکا به تفسیر و تحلیل اوضاع سیاسی ما با حفظ مواضع خودشان حضور پیدا کنند ولی از ما مردم گریزانند. اگر این اتحادیه ادعا دارد که دمکراتیک است نباید از پاسخگویی بما هراسی داشته باشد.

من هیچی درباره منشور ۸۱ که آقای نیاز از آن نام برده اند نمی دانم ولی در اولین فرصت آنرا مطالعه خواهم کرد. شاید بد نباشد آقای نیاز شمه ای از آنرا برای آن هموطنانی که از بابل اولین نظر را در اینجا گذاشته اند بیاورند چون برای آنها دسترسی به این منشور ممکن است دشوار باشد.

آقای نقره کار گرامی، در طول اولین ماههای اول تولد جنبش سبز وقتی تظاهرات در ایران در اوج خود بود آقایان مهرداد مشایخی و حسن شریعتمداری در برنامه تفسیر خبر آقای چالنگی مثل هر چهارشنبه در آنزمان حضور یافتند. آقای مشایخی بدون هیچ مقدمه ای اعلام کرد که، "جنبش سبز فراگیر نیست."!!! یعنی جنبش سبز ملی نیست. دلیلش هم فقدان حضور اهالی استانهای نوار مرزی ایران بود. آقای شریعتمداری با سکوت مرگ آور خود سخنان آقای مشایخی را تایید کرد. آقای چالنگی هم بعنوان یک مصاحبه کننده باید از او توضیح می خواست خفقان گرفته بود و از کنار آن عبور کرد. کدام مبارز راستینی علیه این رژیم سفاک بجای ملی نامیدن و یا حداقل اختیار سکوت در یک رسانه ی بیگانه اینچنین به جنبش سبز مردم لطمه وارد می کند؟ وقتی هم از ایندو انتظار پاسخگویی به این عملکردشان داریم اصلا بما محل سگ هم نمی کنند. آقای شریعتمداری هم در رسانه های بیگانه دیگر این خط را ادامه داد و مرتب از مطالبات «غیر فارس ها » سخن گفت که تا به این خواسته ها پاسخ داده نشود جنبش سبز از حمایت اینها برخوردار نخواهد شد. این صدماتی که اتحاد جمهوریخواهان به جنبش سبز مردم زدند نابخشودنی است و باید مورد نقد و بررسی جدی قرار گیرد. آیا شما حاضرید به این مهم رسیدگی کنید یا معتقدید که این عملکرد اتحاد جمهوریخواهان رو در رو قرار گرفتن این اتحادیه در برابر جنبش سبز نبوده است. امیدوارم اقلا از شما جوابی دریافت کنم. با تشکر
٣۴۴۶۰ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣٨۹       

    از : نیاز

عنوان : خواست تغییر وجود ندارد
شیوای عزیز، ما مدتهاست میدانیم که چه باید کرد اما شهامت اخلاقی سیاسی انجام آن را نداریم. وضعیت روحی اخلاقی سیاست "بازان" خارج از کشور را خانم ساعد در مقاله ای در همین سایت بخوبی تشریح کرده است و این مختص نگهدار نیست. من راستش دیگر امید زیادی به سیاست "بازان" خارج از کشور ندارم چرا که شاهدم بیش از هرچیز "رسیدن به قدرت" حال چه در جمع کوچک خود، چه در جمع بزرگتری مانند اتحاد جمهور خواهان و و و پرنسیب غالب این افراد را تشکیل میدهد. اگر نه که بارها و بارها از جانب صاحبنظران گفته شده است که راهکار بن بست سیاسی ایران در اتحاد عمل اپوزیسیون دموکرات خارج از کشور حول یک برنامه مشترک که مخرج تخواست تمام آنهاست نهفته است. این نیروها همه آنهایی خواهند بود که از دموکراسی "دم میزنند". در عمل اگر دم زدنش سطحی است خود بخود کنار خواهند رفت. من خود یک چپ اومانیست هستم ولی امروز تعلق سازمانی و اعتقادی به هیچ گروه چپی ندارم و افرادی که من به آنها احترام میگذارم و از نظر سیاسی قابل توجه میدانم در میان طیف های مختلف سیاسی پخش اند. یکی از آنها شادروان داریوش همایون بود که متاسفانه امروز درگذشت. مطالعه آثار او راه به شما توصیه میکنم. حتی یک چپ میتواند بسیار از پرنسیب و متدولوگی او بیاموزد.
بنظر من تنها راه نه در دنبال اصلاحطلبان دولتی افتادن، بلکه چیزی نظیر همان منشور هشتاد و یک است که با هدایت نیروهای خوشنام مورد قبول همه گروههای سیاسی باید راه بیفتد تا در عمل امثال نگهدار ها به خانه فرستاده شوند. این اتحاد و همکاری میتواند اهداف و راه خود این گروهها چه چپ و چه محافظه کار را نیز در تعیین و تبین برنامه ها و خط قرمز هایشان یاری دهد. اما چنانکه گفتم امید زیادی به عملی شده این ندارم. شاید باید منتظر شد تا همان نیروهای داخلی بتوانند خود از این مخمصه وحشتناک بیرون بیایند.
مورد دوم مطالعه و بالابردن معلومات تئوریک است که متاسفانه چپها از ان بسیار رنچ میبرند.
٣۴۴۴۶ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣٨۹       

    از : دوست

عنوان : خانه تکانی فکری
مسعود عزیز! خانه از پای بست ویران است. کاری هم به این شخص و آن شخص ندارد. مگر حالا که مثلاً کیانوری یا طبری یا کسانی مثل تقی شهرام و دیگران نیستند، وضع چپ ها بهتره شده است؟ نه! باید از اساس خانه تکانی فکری کرد و اندیشه خود را از رسوبات ایدئولوژیکی قرون هفده و هجده میلادی رها ساخت.
٣۴۴٣٣ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : شیوا

عنوان : راه دیگری هست؟
هیچ نارسیست بدخیمی با انتقاد درمان نشده است این معنا را دکتر نقره کار باید بهتر بداند اما جناب " نیاز" راه دیگری به نظر شما می رسد لطفا" راهنمایی کنید. ممنون
٣۴۴٣۲ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : اخبار روز

عنوان : به بهزاد گرامی
نوشته ی شما یک سری اطلاعات و شایعات تایید نشده در مورد آدم های مختلف بود. دلیلی وجود چنین اطلاعاتی را که کسی نقل کرده است و شما شنیده اید و منبع موثقی ندارد در اخبار روز منتشر شود.
با پوزش
٣۴۴۲۴ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : بهزاد

عنوان : چرا نوشته من در باره سمینار فدایی را درج نکردید؟
من مطلبی درباره نقش اقای خلیق و نگهدار و خانم سطوت پیرامون تعطیل شدن سمیناری که در باره سازمان فدایی در آمستردام قرار بود برگذار شودفرستادم.شما آن را منتشر نکردید. دلیل این کار را لطفا " بگویید. ممنون وتشکر می کنم
٣۴۴۲٣ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : نیاز

عنوان : دلمان خنک شد اما چاره کار چیست؟
جناب نقره کار آیا براستی فکر میکنید نگهدار با انتقاد شما کاسه کوزه خود را جمع میکند؟ مگر احمدی نژاد با اینهمه تمسخر و انتقاد دکان خود را تعطیل کرد؟
اصلا شما چند نفر از سیاستمداران ایرانی چه از طیف چپ و چه راست میشناسید که نسبت به گذشته خود دید انتقادی داشته و از اشتباهات جدی خود ابراز پشیمانی و ندامت کرده باشند؟ همین خانبابا تهرانی که میگویید مگر کم اشتباه کرده است. اگر برای مثال در جایی از کرده خود مانند سرسپردگی اش به مائو و همکاری اش با رادیو پکن اظهار ندامت کرده است خواهشا بفرمایید کجا تا ما هم بدانیم.
عجیب است که شما هربار میکوشید که تمام اشتباهات را در تعداد معدودی از اشخاص مانند نگهدار متمرکز کنید و خودی های شما مانند برای مثال همین خانبابا تهرانی تنها به گوشه کنایه های ساده مفتخر میشوند. آیا جز این است که برای شما هم خودی و غیر خودی بازی هنوز حل نشده است؟ حال بفرمایید به جای پرده برداری دایم از چهره کسانی مانند نگهدار یا احمدی نژاد که اساسا دیگر پرده ای برای برداشتن از چهره راستین آنها لازم نیست به تحلیل جماعتی که اینها را در صحنه نگه داشته اند بپردازید. و الا بقول خودتان تکرار مکررات چه دردی را دوا میکند جز اینکه کم کم شکل تسویه حساب شخصی بخود گرفته. روشنفکر ایرانی بخصوص ما چپ ها مشکل اساسی داریم که معلوم نیست کجای کاریم و چه میخواهیم. اگر ما جای درست خود را میدانستیم و هدف و راهبردهای کلی خود را مشخص میتوانستیم بکنیم و پرنسیب هم داشتیم، دیگر تکلیف امثال نگهدار ها معلوم بود. شما فکر میکنید با کنار زدن چند شخص معلوم الحال مشکل چپ حل میشود، اما این بعید بنظر میرسد. افرادی که به صحنه گردانی مشغولند بیش از زرنگی و پررویی خود بدلیل قحط الرجال در جایی قرار گرفته اند که هستند. نمیشود که هی برای خود دلسوزاند و خود را یا خودی های خود را در نقش قربانی دید.
انقلاب اگر کردیم و اگر مملکت را به این روز انداختیم، تقصیر فقط خمینی نبود، تقصیر گله ای نیز بود که دنبالش افتادند. اگر حزب توده در همه جا نفوذ کرد از بیعرضگی خود روشنفکران هم بود اگر اکثریت را هم شاخ مات کرد تقصیر بی سوادی و خامی سازمان اکثریت هم بود.
جمهوری خواهان اگر بهتر از نگهدار و خانبابا تهرانی پیدا میکردند هم وضعشان بعید میدانم بهتر میبود. چون اساسا روشنفکران چپ ما هنوز قبیله ای و بدوی فکر میکنند و قادر نیستند با دگر اندیش حتی گیریم چپ، در زمینه مخرج مشترکی که با هم دارند سر یک میز بنشینند. تنها چیزی که چپ را میتواند در یک جبهه نگه دارد هنوز هم تسویه حساب با رژیم شاه است. یعنی مسئله سی چهل سال پیش.
اگر خاطرتان باشد، پیش از اتحاد جمهوری خواهان یکعده افراد خوشنام منشور هشتاد و یک را بیرون دادند که بر حول محور تنها حقوق بشر بود، تمام گروههای سیاسی و اجتماعی دموکرات صرفنظر از جهت گیری سیاسی خود میتوانستند حول آن متحد شوند. بیاد میاورم همان زمان سردمدراران اتحاد جمهوری خواهان فورا این تشکل آلترناتیو را راه انداختند و این پروژه را به شکست کشاندند، خودشان هم به جایی نرسیدند، چرا که حتی بر اساس پرنسیب هم رفتار نمیکنند چه برسد به ویزیون سیاسی. تماما محفل بازی و لابی زدن... برا ی مثال همین دوست شما خانبابا تهرانی که خود از سردمداران محفل بازی است آنزمان چه مخالفتی میکردند با منشور هشتاد و یک برای اینکه خودشان شخص اول این جریان نبودند و با ایشان رایزنی کافی (!!) نشده بود. این ماجرای هفت سال پیش است و اگر این تشکل ایجاد شده بود فکر کنید چه نقش اساسی میتوانست در هنگامه جنبش سبز ایفا کند.
خوب ببینید ما مشکلات اساسی و عمیق تری داریم تا تکلیف یکی دو نفر بیهوده گوی خطاکار را مشخص کردن و اینها را از صحنه گردانی به زیر کشیدن. بقول دوستی در همه ما کمی احمدی نژاد و لابد نگهدار وجود دارد.
با درود.
٣۴۴۱٨ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹       

    از : شهلا

عنوان : با سپاس واحترام
ما مطالب شما را پیگیری می کنیم ما ار آنچه در درون سازمان اتحاد گذشته و می گذرد اطلاع کمی داشتیم . نوشته های شما مستند و آموزنده هستند.ما به چنین نوشته هایی نیاز داریم.
گروهی از دانشجویان در بابل
٣۴۴۱٣ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست