سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تکرار تراژدی (بخش سوم)


مسعود نقره کار


• اتحاد جمهوریخواهان ایران یکی دیگر از قربانیان سیاست ِ نفوذ در تشکل های دموکراتیک و "جبهه ای" و تبدیل آن ها به زائده یک حزب و سازمان سیاسی مشخص است. تاریخ صفی از این دست قربانیان را, که از "جمعیت فرهنگ رشت" آغاز و در ادامه ده ها تشکل از جمله کانون نویسندگان ایران را بی نصیب نگذاشت, به ثبت رسانده است. بر این صف, اتحاد جمهوریخواهان ایران را نیز به عنوان تجلی تکرار همان سیاست باید افزود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۷ بهمن ۱٣٨۹ -  ۲۷ ژانويه ۲۰۱۱


ر- سیاست نفوذ و تخریب , با هدف تسخیر یک حزب , سازمان یا تشکل دموکراتیک و صنفی , ویا " جبهه ای" با تاریخ جنبش کمونیستی ,و جنبش چپ ایران گره خورده است . تجربه سازمان چریک های فدایی خلق ایران , نفوذ حزب توده در این سازمان , انشعاب های متعدد, تخریب مخالفان و تسخیر رهبری تا حد اعلام انحلال سازمان یک نمونه سیاسی ِ آن سیاست است که در بخش نخست مقاله به آن اشاره کردم . در عرصه ی فعالیت های دموکراتیک ( سیاسی ,فرهنگی , هنری – ادبی و ضنفی ) نیز در خط فاصل میان " جمعیت فرهنگ رشت "( سال های 1300-1299) و کانون نویسندگان ایران , می توان نام های بسیاری بر این دو نام ,که فربانیان و زخم خوردگان چنین سیاستی بودند , افزود.
این سیاست را , ساده و نضج نایافته ,علی کباری , یکی از اعضای " حزب عدالت" که در سال 1299(1920 میلادی) در بندر انزلی با برگزاری نخستین کنگره اش به نام " حزب کمونیست ایران" خوانده شد, در ارتباط با "جمعیت فرهنگ رشت" این گونه بیان کرد:
"....بنیان گذاران جمعیت به درستی تشخیص داده بودند که زیر سرپوش فعالیت های فرهنگی و هنری بهتر می توانند افکار جدید مترقی در ایران پخش کنند....من و چند نفر از اعضای جمعیت در سال 1922 داخل حزب کمونیست شدیم و با پوشش " جمعیت فرهنگ" کارهای سیاسی ما انجام گرفت ...."(1)
از آن تاریخ به این سو بسیاری از فعالین سیاسی چپ با رهنمود حزبی و سازمانی، و با انبوهی تئوری ِ توجیهی , وبا پوشش های متفاوت, با هدف کسب هژمونی در این تشکل ها نفوذ کرده, و با " روحیه انقلابی", پشتکار و سازمان یابی, سرانجام تشکل را به زائده حزب, سازمان یا گروه خود بدل کرده اند. فجایع ناشی از پیشبرد چنین سیاستی در درون حزب توده و سازمان چریک های فدایی خلق و برخی دیگر از سازمان های چپ پوشیده نمانده است, تجربه چند سندیکا , اتحادیه و گروه های کارگری, تشکل پزشکان و داروسازان , تشکل هنری و تشکل اهل قلم پس از انقلاب نیز تجربه هایی دیگرند. یک نمونه پیشبرد چنین سیاستی , سبب انشعاب در کانون نویسندگان ایران و تشکیل " شورای نویسندگان و هنرمندان ایران" شد.(2)   
به نظر می رسد اتحاد جمهوری خواهان ایران نیز یکی از قربانیان تکرارو تداوم چنین سیاستی در خارج از کشور است , در این معنا که برخی از رهبران و اعضای سازمان فدائیان اکثریت ,با بهره گیری ازشیوه های جدید و به ویژه سوء استفاده از اهرم های دموکراتیک ، از این " اتحاد " برای پیشبرد سیاست های جریان خود سوء استفاده کرده و می کنند، افزون بر اینکه رهایی از انزوا و کسب حیثیت ، و سیاست نفوذ و تخریب و تسخیر نیز از سوی آن ها مرعی و جاری شده است.
اجازه می خواهم روی نمونه ی " اتحاد جمهوری خواهان ایران" کمی مکث کنم.
به سال 2003 , من از طریق آقای مهدی خانبابا تهرانی در جریان تهیه و تدوین بیانیه ی اتحاد قرار گرفتم , آنچه به عنوان محورهای نظری و سیاسی این بیانیه طرح می شد مورد قبول من نیز بود. اما نمی دانستم که در تهیه و تدوین این بیانیه اکثریتی ها, توده ای ها و رهبران حزب دموکراتیک مردم ایران نیز شرکت و نقشی فعال دارند. پس از روشن ترشدن ماجرا بلا فاصله نگرانی و دغدغه خودم را, به ویژه در رابطه با حضور آقای فرخ نگهدار در این جمع , به مهدی خانبابا تهرانی وسایر دوستانم در این اتحاد اعلام کردم ، دغدغه ها و نگرانی هایی که ناشی از تجربه و شناخت من از این گروه ها , به ویژه سازمان فداییان خلق " اکثریت " وعملکرد آقای فرخ نگهدار , دبیر اول سابق این سازمان ,بود.(3)
متاسفانه دوستان در اتحاد دل به این خوش داشتن که با سازوکارهای تشکیلاتی و دموکراتیک مانع از باند بازی و سیاست نفوذو تخریب و تسخیر و بهره برداری های شخصی و سازمانی و حزبی خواهند شد. من نیز ساده دلانه با خودم فکر کردم که سخت نگیرم , به خودم گفتم بالاخره آقای نگهدار و مشابهین اش هم آدم اند , شاید تغییر کرده اند و برآنند تا با افکار وکرداری نوسازی شده , خسارت ها و فجایع آفرینی های شان را جبران کنند.

با این حال با توجه به تجربه تاریخی , و تجربه شخصی ام , باز هم سکوت را نادرست دانستم و در بیست و یکم نوامبر سال 2003 در مقاله ای با عنوان " جمهوریخواهان ایران و معیار گزینش رهبری",(3) علیرغم انتقادهایی که به متن بیانیه اتحاد جمهوریخواهان ایران داشتم, ضمن اعلام حمایت ام از بیانیه، نگرانی ام را در باره سیاست نفوذ وتخریب و تسخیر, و یکی از مولفه های مهم در امر سازمان یابی جمهوری خواهان , یعنی :" معیار های گزینش رهبری " مطرح و تامل و دقت امضاء کنندگان بیانیه را در این رابطه طلب کردم ،و نوشتم :
" ....تاریخ جنبش روشنفکری تا کنون شاهد تحقق یکی از رویاهای اش, یعنی گزینش رهبری حزب , سازمان یا گروه سیاسی با معیار های دموکراتیک , به ویژه اخلاق دموکراتیک, نبوده است. بی شک فقدان آزادی, دموکراسی و حضور دیکتاتوری و اختناق در این رابطه نقش داسته اند اما نقش درک و فهم ایدئولوژیک و قبیله ای از سیاست , که از عوامل تولید رهبران قبیله ای است را نیز نمی توان نادیده گرفت....در مقاطعی از تاریخ معاصر ما شرایط سیاسی و اجتماعی برای جاری کردن معیار های دموکراتیک در احزاب و سازمان ها و گروه های سیاسی- حتی بطور نسبی – مهیا بود , اما بی اخلاقی رهبران قبیله ای که باند بازی , تسلط روابط چند فرد بر جمع , چیرگی روابط بر ضوابط , قائل شدن امتیازات ویژه برای افراد باند خود، ترور شخصیت مخالف فکری و سیاسی ....سبب تدوام انحراف و رفتن به کژراهه شده است....نسل من هنوز درد و رنچ داشتن چنین رهبرانی را در مغز استخوان دارد, رهبرانی که میدان داران و جلوه فروشان بازار قدرت بودند ،" رجال صغیرکبیر" , رهبرانی تصادفی و غیر بصیر که در به شکست , گسست و انحراف کشاندن جنبش روشنفکری نقش ایفا کرده اند و به وقت " انشعاب" وجدایی نزدیک ترین یاران شان دست به ترور فیزیکی و ترور شخصیت زده اند ..... در میان افراد شورای هماهنگی و هیئت اجرایی موقت , گروه های مختلف کاری , و نیز امضاءکنندگان بیانیه از این دست رهبران وجود دارند , و این نمی تواند سبب نگرانی و دغدغه ی زخم خوردگان و " مار گزیدگان " نباشد..."   
در آن مقاله حضور برخی از رهبران سازمان فداییان اکثریت و بسیاری از اعضاء و کادرهای این سازمان را در میان امضاء کنندگان خطری بزرگ برای این اتحاد اعلام کردم , و ضمن اشاره کردن به فجایع سیاسی که رهبری سازمان اکثریت، به ویژه فرخ نگهدار و باند همراه اش به بار آورد ه بودند به نمونه ای از ترورشخصیت توسط این رهبری اشاره کردم و نوشتم دبیر اول سابق این سازمان , آقای نگهدار: " ..... نه فقط پیشینه ی سیاسی و سازمانی فاجعه آفرین اش را به روشنی مورد نقد قرار نداده اند حتی برای یکبار هم که شده از مردم , و خانواده رفقای سازمانی شان( که به دلیل اتخاذ مشی سیاسی مرتجعانه و رفتار سازمانی ضد دموکراتیک) آسیب های اجتماعی , اخلاقی و روانی زیادی را به آنان تحمیل کرده اند پوزش نخواسته اند و اظهار تاسف نکرده اند...... براستی چه تضمینی است همان سیاست ها, رخدادها و اعمال تکرار نشود. چه سازو کارهایی برای پیشگیری از بروز وقایع تلخ سیاسی و سازمانی که مسببین آن ها در میان امضا ء کنندگان و مسولین موقت اتحاد هستند, در نظر گرفته است ؟ ...." (4)
دوستان در تماس های شان برای جلو گیری از تکرار فجایع ، باز بر همان تمهیدات و سازو کار های دموکراتیک پای فشردند.
نخستین "همایش" این اتحاد , از 8 تا 10 ژانویه سال 2004 در شهر برلین برگزار شد تا امضاء کنندگان بیانیه " سیاست های آتی این اتحاد و چگونگی سازماندهی آن اتخاذ تصمیم کنند".در این همایش حضور سازمان اکثریت و باند نگهدار در تمامی کمیته های سیاسی و تشکیلاتی , وپیشبرد آنچه که من همان سیاست " نفوذ و تسخیر" خوانده ام , عیان و آشکار بود .
من در سخنان کوتاهم در آن همایش نیز به معیار های گزینش مسولین و رهبری اشاره کردم ، و در بخشی از سخنانم گفتم :
" .....تلاش دوستان و رفقای صادق , روشنفکران و روشنگران این جمع می باید این باشد که به آنان که در بروز بی اعتمادی و بحران نقش ایفا کرده اند تفهیم کنند که حضورشان در رهبری این بخش از جمهوریخواهان نه فقط به این جریان که به کل نیرو های جمهوریخواهی لطمه خواهد زد, و مانعی در راه یکپارچگی این مجموعه و نیز نزدیکی سایر نیروها خواهد شد..... می دانم اینجا تناقضی عمل خواهد کرد و سخن از حق دموکراتیک و سیاسی افراد طرح می شود و مساله ی رای دادن و رای گیری مطرح است , بهمین دلیل نیز فکر می کنم هیچکس جز خود این دوستان و رفقای خطا کار و آسیب رسان به کل جنبش روشنفکری و روشنگری ایران نمی توانند گره از کار بسته بگشایند.......زمان آن رسیده که این دست از رهبران کم   ِ خود بخواهند و در بهترین حالت به عنوان مشاوران و یاران فکری و سازمانی این حرکت عمل کنند ....."(5)
وخطاب به این دست رهبران به واکنش آقای " گیزی" , از سیاستمداران برجسته ی چپ و دموکرات آلمان , که میهمان همایش نیز بود , اشاره کردم . گیزی به خاطر خطای کوچک خود از رهبری حزب استفاده کرده بود , خطای او خرید یک بلیط چند صد یورویی هوا پیما از بودجه ای که ایشان حق استفاده آن را نداشت , بود. به دوستان شرکت کننده در همایش یاد آوری کردم که این خطا را با خطا های آقای نگهدار و واکنش های ایشان نسبت به خطا های فاجعه آفرین اش مقایسه کنند تا تفاوت ها قلب شان را به درد آورد!
پس از پایان همایش نیز برداشت خود از آن همایش را در مقاله ای با عنوان " درس های همایش اتحاد جمهوریخواهان ایران " (6) منتشر کردم . در آن مقاله بار دیگر نگرانی خودم را از حضور رهبران سازمان "اکثریت", به ویژه آقای نگهدار, وحزب دموکراتیک مردم ایران و حزب توده در رهبری اتحاد جمهوریخواهان ایران اعلام کردم , و نوشتم که این جریان ها با به کارگیری روش های دیرینه خود همایش جمهوریخواهان را به نمایشی ژورنالیستی و قربانگاه اندیشه جمهوریخواهی بدل کردند و این مجموعه این اتحاد را که می تواند هستی ای متمدن باشد به محلی برای کسب پرستیژ و تریبونی برای بیان سیاست های سازمانی و حزبی خود بدل خواهند کرد.

همانگونه که انتظار داشتم یکی از افراد این مجموعه , آقای محسن حیدریان از حزب دموکراتیک مردم ایران، در مقاله ای با عنوان " نظریه رهبران راست و منحرف به چه معناست" (7) نظر من در مقاله مذکور را مورد نقد قرار دادند و وانمود کرد که من با طرح این مسایل می خواهم از " زیر بار کار دشوار ساختن یک الگوی مدرن سیاسی " شانه خالی کنم و با انتصاب زبان و نظر من به " گروه های چپ و راست افراطی وسنتی ایران " نصایحی در باره " گفتمان مدرن جامعه سیاسی ایران" فرمودند و سرانجام نظر من را " حذف " دیگران و " انتقام گیری سیاسی " خواندند. ایشان از اینکه نوشته بودم " تعدادی از نالایق ترین رهبران سیاسی" با " باند بازی " به شورای هماهنگی اتحاد راه یافتند و کنترل اتحاد را در دست گرفته اند بر آشفته شده و نوشتند: " از منظر انصاف و دموکراسی چطور می توان از حق برابر همه امضا کنندگان و انتخاب شدن دفاع کرد و همزمان خواهان حذف عده ای از ان ها گردید؟"(8) و من در پاسخ ایشان در مقاله ای با عنوان " سیاست ورزی مدرن یا سیاست بازی سنتی؟ " (8) ضمن اشاره به سبقه ی برخی از رهبران اکثریت به ویژه آقای نگهدار به باند بازی و رای سازی تا حد ترور شخصیت و تحریک حکومت اسلامی برای دستگیری یاران خود, نوشتم : " بزرگترین دشمن دموکراسی سوء استفاده از دموکراسی ست .رای گیری و رای دادن تحقق دموکراسی معنا نمی دهد, و معنای " بینش و هنجار دموکراتیک" چشم پوشی , توجیه و مشاطه گری مسببان فجایع ضد دموکراتیک و ضد انسانی نیست "
و به ایشان توصیه کردم که پیش از آنکه ریشه های " خشم وغضب" من نسبت به رهبران مورد نظر را در اندیشگی و رفتار من و به قول ایشان در " جوسازی ها و فشارهای افراطیون جپ و راست " جستجو کنند , در اندیشگی و کردار سیاسی و سازمانی خود و رهبران مورد نظر دنبال کنند.
من از ایشان درخواست کردم با همان " عقل و درایتی" که دیگران را به داشتن اش حواله می دهد ,".... برای جلو گیری از تکرار فجایع دست از توجیه خطا های فاجعه آفرین , آنهم به یاری واژه های مدرنیزه بر دارند و سراغ تعارفاتی از این دست که این آدم ها " در سفر دور و درازی در نقد گفتمان سنتی , رادیکالیسم کور و رمانتیسم سیاسی پشت سر دارند" نروند چرا که از همان منظر مورد نظرشان , یعنی " منظر انسانی و حقوقی " این حرف ها بر چسب های ناچسبی ست بر اندیشگی و کردار سیاسی دیروز, و امروز این افراد" .(9)
******
از آن تاریخ حدود 7 سال می گذرد .
اتحاد جمهوریخواهان با انشعاب های بی سروصدا و جدایی ها ریزش کرده است. یکی از عوامل جدایی ها و ریزش نیز همان رهبران" خطا کار و آسیب رسان" , به ویژه آقای فرخ نگهدار بوده است , فردی که بی آنکه کوچکترین نقدی به عملکرد سیاسی و سازمانی اش داشته باشد درزمره ی کسانی جا زده شد که :" سفر دور و درازی در نقد گفتمان سنتی , رادیکالیسم کور و رمانتیسم سیاسی پشت سر دارند".
آقای نگهدار به همراه باندش - یا به قول یاران اش در اتحاد جمهوری خواهان و سازمان اکثریت , به همراه نیروهای " کفن پوش" اش - درواقع پیشاهنگ نفوذ وتخریب و تسخیر اتحاد شد, و به دلیل سوء سابقه اش در کار سیاسی و سازمانی و تدوام همان نگاه نظری ، سیاسی و سازمانی سابقه ساز و فاجعه آفرین, اندک اندک اتحاد را کوچک تر کرد.- و کوچک ترین نیز خواهد کرد.
بر من روشن نیست آن دوستانی که آنروز امثال من را به " تمهیدات و سازو کار های دموکراتیک " حواله می دادند ,نظرشان چیست , و چرا برخی از آنان سوال برانگیزانه سکوت کرده اند. برمن روشن نیست چرا بسیاری از رهبران و اعضاء سازمان اکثریت و حزب دموکراتیک مردم ایران , که راه شان دیگر راه نگهدار نیست سکوت کرده اند؟ . آنچه روشن است اینکه آنان نمی توانند از زیر بار مسولیت آلوده شدن تشکیلات اتحاد و لجن مال شدن "بیانیه" ای را که صدها روشنفکر ایرانی با حسن نیت نام خود زیر آن نهاده اند، شانه خالی کنند.
بیانیه می گوید :
" ساختار سیاسی و قانون اساسی جمهوری اسلامی که دین و دولت را در هم آمیخته و بر پایه تبعیض میان شهروندان بنا شده است , نمی تواند مبنای تدوین قوانین و تنظیم مناسبات اجتماعی به شیوه ای امروزی و مردمسالارانه باشد"(10), ودیدگاه این اتحاد که با عنوان " بر پایی دموکراسی و جمهوری عرفی در ایران متحد شویم" جار زده شد آن بود که : " نظام جمهوری بر اساس جدایی دین و مسلک از حکومت استوار خواهد بود..."(11)   

اما فرخ نگهدار, عضو رهبری این اتحاد می گوید:
«...آقایان موسوی و کروبی شهامت کرده در عمل نشان داده اند که تبعیت از فرمان رهبری، هرگاه خلاف قانون و خلاف حق باشد، مطاع نیست. آنها همگان را، منجمله "مقام رهبری" را، به تبعیت قانون اساسی، به "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" فرا خوانده اند. این کار درستی است و اصلا فتنه جویی نیست. این کار مقابله با نظام و رهبری نیست. همه باید به قانون التزام دهند..." (12)
"......جنبش دموکراتیک ایران باید تنها "راه حل های ممکن" در کادر جمهوری اسلامی ایران را در دستور خود قرار دهد و از آن فرا تر نرود. بر این اساس هر نوع حرکت سیاسی باید لزوما خصلت مطالباتی خود را حفظ کند و در کادر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران طراحی شود. بر این اساس، باید نقد نگاه، رفتار و تصمیم گیری های رهبر جمهوری اسلامی ایران در مرکز توجه باشد و از مبارزه برای تغییر در ترکیب ساختار فعلی قدرت، فراتر نرود...."(13)
بیانیه می گوید:
" امروز ولایت فقیه و نهاد های وابسته به آن بزرگترین مانع در راه استقرار مردمسالاری و ثبات و پیشرفت کشورند" و" جمهوری اسلامی با در آمیختن دین و دولت, ولی فقیه را بر سرنوشت مردم قیم و حاکم ساخته و حق حاکمیت را از ملت سلب کرده است."(14)
فرخ نگهدار عضو شورای هماهنگی و عضو هییت سیاسی – اجرایی این اتحاد می گوید:
"....انزوای رهبری نظام هدف سیاست‌گذاری نیست. انزوای جناح اصول‌گرا هم هدف سیاست‌گذاری نیست. ..... ما در رقابت‌های درونی جناح اصول گرا بی طرف نیستیم."
".......برخی بر من خرده می گیرند که بیهوده تلاش می کنم رفتار رهبری کشور در قبال منقدان و مخالفان حکومت تعدیل شود. .... من گناه همه فجایعی که رخ می دهد را تنها بر عهده رهبری نظام نمی گذارم. همه مسوولیم اما هرکس به میزان مسوولیت خویش. ...این سخن که می گویند ولی فقیه هرچه توانسته علیه معترضان مرتکب شده حامل اهداف سیاسی خاص است. رسالت این سخن این است که راه را برای تاثیر گذاری بر رفتار رهبری را مسدود کنند و امید به موفقیت تلاش ها برای اصلاح و هر نوع هم گام ساختن رهبری با نیازهای جامعه را از میان بزدایند...."(15)

آیا این واژگان اهانت به صدها روشنفکر ایرانی که با اعتماد به برخی از تهیه کنندگان این بیانیه نام خود زیر بیانیه نهادند و به گونه ای نیز در شکل گیری اتحاد نقش ایفا کرده اند , نیست؟
******
دوستان!   وعده تمهیدات و سازو کار های دموکراتیک قولی غیر مسولانه بود , آقای فرخ نگهدار هم امروز که با وضوح بیشتری به دفاع از حکومت اسلامی برخاسته از رهبران این اتحاد است. سکوت امروزین شما قول دهنده ها , و ریش سفیدان و اساتید دانشگاهی ِ اتحاد , که در زمره تهیه کنندگان و امضاء کنندگان و امضاء جمع کنندگان آن بیانیه نیز بودید, غیر قابل قبول و توجیه ناپذیر است .آیا معنای بیانیه ی اتحاد نصب تمثال علی اکبرهاشمی رفسنجانی و نظرات اش بر سر در اتحاد جمهوریخواهان ایران , به عنوان اپوزیسیون بیرون از قدرت حکومت اسلامی ست ؟ آیا معنای " تلاش برای بر پایی دموکراسی و جمهوری عرفی در ایران " آشتی بخشی از اپوزیسون حکومت اسلامی درخارج از کشور با یکی از جنایتکار ترین حکومت های تاریخ میهنمان , و رهبر جنایت پیشه و مرتجع چنین حکومتی ست؟
شاید پیری کار دستمان داده و بیانیه فراموش شده است. یکبار دیگر آن را بخوانیم و با گفتار و کردار آقای فرخ نگهدار و باندش مقایسه کنیم تا معنا و زشتی ِ " سیاست نفوذ, تخریب و تسخیر ِ با هدف پیشبرد سیاست های خود   به هر قیمت " را دریابیم .

ادامه دارد


*********

1- بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران , مسعود نقره کار , جلد اول , انتشارات باران ,سال 2002
2- بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران , مسعود نقره کار , جلد سوم , انتشارات باران ,سال 2002
3- فرخ نگهدار از همان آغاز در گروه های کاری ،سو کمیسیون ها و کمیسیون های همایش جا داده شد , و سپس تر نیز بیاری باندش , و نیز ساه لوحی بسیاری از منفردین اتحاد ( یا شاید هم ناآشنایی شان از این موجود) سر از جمع رهبری اتحاد در آورد و در تصمیم گیری های سیاسی و سازمانی اتحاد جمهوری خواهان ایفای نقش کرد.
4- مسعود نقره کار , " جمهوریخواهان ایران و معیار گزینش رهبری", تارنمای اخبار روز, اول نوامبرسال 2003
5- منبع شماره 3
6- متن این سخنرانی در مجله آرش ( چاپ پاریس) , فوریه سال 2004 منتشر شد.
7- مسعود نقره کار, " درس های همایش اتحاد جمهوریخواهان ایران " , تارنمای اخبار روز, ژانویه سال 2004
8- محسن حیدریان, " نظریه رهبران راست و منحرف به چه معناست" تارنمای اخبار روز, فوریه سال 2004
9- مسعود نقره کار," سیاست ورزی مدرن یا سیاست بازی سنتی؟ " تارنمای اخبار روز, فوریه سال 2004
10- منبع شماره 8
11- بیانیه برای اتحاد جمهوری خواهان ایران / 25 اردیبهشت 1382, 15 ماه مه 2003
12- فرخ نگهدار، آقای خامنه‌ای! فردوست‌ها از شما آریامهر می‌ساز ند , تارنمای ایران امروز , ژانویه 2011
13- طرح راهبرد سیاسی اتحاد جمهوری خواهان, " بر پایی دموکراسی و جمهوری عرفی در ایران متحد شویم", دسامبر 2003
14- فرخ نگهدار,انتخابات و نقد نگاه‌ها و رفتارهای رهبری نظام, تارنمای ایران امروز, چهارشنبه, بیست و چهارم , جون سال 2009
15- فرخ نگهدار، آقای خامنه‌ای! فردوست‌ها از شما آریامهر می‌ساز ند , تارنمای ایران امروز , ژانویه 2011

*****

لینک بخش اول و دوم این مقاله:
www.akhbar-rooz.com
www.akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست