سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چرا دیگران می توانند و ما نتوانسته ایم؟

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : آرمان ایرانی

عنوان : در عالم تخیل نمیتوان برای مبارزه سازماندهی کرد
جناب «حق»، طبق معمول حق مطلب را ادا نمیکنید و با قلب واقعیت وقایع را به نفع خود تفسیر مینمایید. جناب «حق»، واقعیات رفورم در شوروی سابق خلاف ادعای شما را ثابت میکند. در دوران حکومت گرباچف اصلاحات حکومتی موسوم به Perestroika آغاز گشت که زمینهء تحول در شوروی شد. در این دوران خبری از اعدامهای دسته جمعی و سرکوبهای فله ای نمیبینید. در همین دوران بود که سه جمهوری اتحاد شوروی یعنی روسیه، بلوروس و اوکراین برای ادامهء‌ اتحاد با هم به هیچ توافقی نرسیدند و در نتیجه شوروی سقوط کرد. عدم قاطعیت شوروی این مجال را به مردم اروپای شرقی داد تا از خلاء قاطعیت در رهبری کمونیستها استفاده کنند و نهایاتاْ حکومتهای کمونیستی را به زیر کشند. در این دوران شاهد هستیم که دیکتاتوریهای کمونیست در اروپای شرقی (مثل لهستان) هیچ مقاومتی در برابر مردم نکرده و نهایاتاْ این دیکتاتوریها سقوط کردند. من از شما سوال میکنم چرا در زمانهای پیش از گورباچف این اتفاق نیفتاد؟ مگر غیر از این است که در زمان استالین و خروچف و برژنف تمام اعتراضات بیرحمانه سرکوب میشد و آب از آب تکان نمیخورد! اتفاقاْ شوروی نمونهء بارز این مطلب است که دیکتاتوری فاشیستی ایدئولوژیک با مبارزات مسالمت آمیز سرنگون نمیشود. حکومت گرباچف در عمل نه یک دیکتاتوری عقیدتی بلکه صرفاْ یک حکومت نظامی بود. حال شما از علی خامنه ای و یا دیگر آخوندها و سایر رهروان ولایت فقیه توقع دارید که به نوعی Perestroika در ایران بوجود آورند تا شما و امثال شما بتوانید حکومت را با روشهای به اصطلاح مسالمت آمیز سرنگون کنید؟ زهی خیال باطل! در ضمن شما در مورد انقلابهای رنگین در اروپای شرقی و مرکزی حقیقت را نمیگویید. این تحولات بعد از فروپاشی کمونیزم و اتحاد شوروی در این کشورها پدیدار گشت. بطور مشخص این انقلابات رنگین در گرجستان و در اوکراین و بر ضد حکومتهای غیرایدئولوژیک بوقوع پیوست. مردم در این کشورها هیچ ضدیتی با قوانین حاکم بر کشور نداشتند و فقط خواستار جابجایی قدرت بودند. در حالیکه در ایران ما با اساس ولایت فقیه در تضاد هستیم و جابجایی افراد دردی را از ما دوا نمیکند. دوست عزیز ارائهء وارونهء حقایق کمکی به شما نمیکند. سعی بفرمایید مثالی درست از وقایع تاریخی بیاورید. مثالی که در آن یک حکومت ایدئوبوژیک فاشیستی با اعمال سرکوبهای خونین توسط یک جنبش مدنی و صلحجو سقوط کرده باشد.
آقای محترم، صحبت شما در مورد موسوی و کروبی و اتحاد جمهوریخواهان عملاْ خلاف صحبتهای خودتان را آشکار میسازد. شما میفرمایید:‌«ملت ایران هم بدنبال انقلاب مخملین سبز سکولار دمکرات خود بود و هست و این انقلاب هیچ ارتباطی به سبزهای علوی ضد انقلاب موسوی و کروبی ندارد» و نیز میگویید «شاید مهمترین عامل به ثمر نرسیدن انقلاب مخملی سبز ما وجود نمادهایی مثل موسوی و کروبی و خاتمی بودند که سهم خود را از همین نظام می خواستند و با ما همراه نشدند تا کل رژیم را فرو پاشیم. مرتب مردم را پس از از هر تظاهراتی به خانه هایشان می فرستادند تا مبادا کنترل جنبش سبز از دستشان در برود که رفته بود ولی رهبران همدل نداشت که از این شخصیت ها عبور کند. جناح خاتمی با استفاده از شخصیت هایی مثل گنجی و لابی هایشان در خارج از کشور در رسانه ها و جلسات جلوی به ثمر رسیدن انقلاب مخملی و توافق و اتحاد بین آپوزیسیون را گرفتند».
شما با این حرف خودتان عملاْ خلاف حرف بسیاری از رهروان جنبش سبز را میزنید. این جنبش عملاْ بر حول انتخاب موسوی تشکیل شد. چگونه میتوان یکطرفه او را حذف کرد و هنوز طرفدار جنبش سبز بود؟
شما در مورد اتحادیهء جمهوریخواهان میفرمایید: «موضع اتحاد جمهوریخواهان به سرکردگی مهرداد مشایخی، حسن شزیعتمداری و فرخ نگهدار در برابر جنبش سبز مردم در ماههای اول تولد جنبش سبز ما یکی از مهمترین دلائل به ثمر نرسیدن انقلاب مخملی ما بود. در یک انقلاب مخملی اتحاد آپوزسیون حیاتی است. اینها بجای حمایت صد درصد خود از این جنبش ترجیح دادند از آن بعنوان اهرمی برای امتیاز گرفتن از نظام و از اپوزیسیون مخالف فدرالیسم در خارج از کشور برآیند. مهرداد مشایخی در تفسیر خبر صدای امریکا اعلام کرد که این جنبش ملی نیست!!! و حسن شریعتمداری با سکوت مرگ آورش تایید کرد. در رسانه های بیگانه مثل دویچه وله حسن شریعتمداری این خط را دنبال کرد. دیگر اعضاء این اتحادیه برای حفظ نظام با موسوی همراه شدند و شعارهای براندازی نظام ما را رادیکال و افراطی در مقاله و گفتگو پشت مقاله و گفتگو اعلام کردند!!! اینها نقش خود را در حفظ نظام بخوبی ایفا کردند و خامنه ای و احمدی نژاد هیچوقت قادر نخواهند بود به اندازه کافی از اتحاد جمهوریخواهان برای حفظ نظام در مقابل انقلاب مخملی ما تشکر کنند. اینم آپوزیسیونه که ما داریم؟؟؟!!! »
دوست عزیز، شما عملاْ حرف ما را میزنید :)
شما اعتراف دارید که رهبری درونی جنبش موسوم به جنبش سبز (یعنی موسوی و کروبی و خاتمی) خواستار ادامهء ولایت فقیه هستند. سازمانهای به اصطلاح اپوزیسیون طرفدار جنبش سبز نیز عملاْ جز خیانت کار دیگری نکرده اند. خب پس لطف کنید و بگویید این به اصطلاح جنبش سبز توسط کدام نیروی موثر اداره میشود و چهره های شاخص آن در رهبری چه کسانی هستند؟ در عالم رویا و تخیل که نمیتوان برای مبارزه سازماندهی کرد. باید در صحنهء عمل حرفی برای گفتن و طرحی برای اجرا داشته باشید آن هم با داشتن سازماندهی منسجم و رهبری موثر. تمام آن دیگر جنبشهای صلح آمیز (مثل انقلابهای رنگی در اوکراین و گرجستان) دارای سازماندهی موثر و رهبری مشخص بودند. جنبش سبز شما، آقای «حق»، چیزی جز یک خیالپردازی نامفهوم نیست که نه رهبری دارد و نه سازماندهی!
آقای محترم زمان آن رسیده که همهء ما از خواب خرگوشی بیدار شویم. همانطور که گفته شد استراتژی ما صلح آمیز است، ولی ما باید از تاکتیکهای قهرآمیز استفاده کنیم. ولایت فقیه جز زبان زور زبان دیگری نمیفهمد و باید بجای سخنرانیهای شیرین ولی نامفهوم به راه حلی عملی برای سقوط آن ارائه داد، راه حلی که از مبارزات قهرآمیز جدا نیست!
٣۴۱۷۶ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : فروپاشی شوروی بوسیله انقلاب های رنگین مخملی در بلوک شرق و آسیای میانه صورت گرفت و نه بوسیله مبارزات مسلحانه.
آرمان ایرانی و الف باران فراموش کرده اند که موفقیت مبارزات مسالمت آمیز مردم کشورهای گوناگون در بلوک شرق و آسیای میانه بود که نظام و امپراطوری شوروی را از پای دراورد. این مبارزات مسالمت آمیز بود که انقلاب های رنگین مردمی نام گرفت. مبارزات مسالمت آمیز مردم باعث فرو ریختن دیوار برلین در ۱۹۸۹ شد و نتیجه همین مبارزات مسالمت آمیز بود که دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ فرو ریخت و با فرو ریختن این دیوار امپراطوری توتالیتر شوروی به سرکردگی روسیه فرو پاشید. ملل کشورهای اروپای شرقی و مرکزی و در آسیای میانه با انقلاب های مخملین خود یکی پس از دیگری خود را آزاد کردند. در آفریقای جنوبی هم نظام آپارتایت بوسیله مبارزات مسالمت آمیز پیروز شد و نه بوسیله مبارزات مسلحانه. با اینهمه مدرک موجود هنوز برخی خود را به خواب می زنند، اینها بیدار بشو نیستند که نیستند. به عللی که خود بدان آگاهند مطالعه تاریخ خود را محدود به دوره ماقبل ۱۹۸۹ نگاه داشته اند.

ملت ایران هم بدنبال انقلاب مخملین سبز سکولار دمکرات خود بود و هست و این انقلاب هیچ ارتباطی به سبزهای علوی ضد انقلاب موسوی و کروبی ندارد. حتی خامنه ای هم اعتراف کرد که این یک انقلاب مخملی برای فروپاشیدن نظام بود. برخی برای خنثی کردن این مقوله به مغلطه متوسل می شوند و جنبش مسالمت آمیز سبز ما را که دور اول ۸ ماهه خود پایه های نظام را بشدت لرزاند را انکار می کنند تا شکست مبارزات مسلحانه ۳۰ ساله خود را علیه رژیم برای هوادارانشان توجیه کنند. هوادارانی که تعدادشان بواسطه ی جنبش سبز بشدت لطمه خورد.

موضع اتحاد جمهوریخواهان به سرکردگی مهرداد مشایخی، حسن شزیعتمداری و فرخ نگهدار در برابر جنبش سبز مردم در ماههای اول تولد جنبش سبز ما یکی از مهمترین دلائل به ثمر نرسیدن انقلاب مخملی ما بود. در یک انقلاب مخملی اتحاد آپوزسیون حیاتی است. اینها بجای حمایت صد درصد خود از این جنبش ترجیح دادند از آن بعنوان اهرمی برای امتیاز گرفتن از نظام و از اپوزیسیون مخالف فدرالیسم در خارج از کشور برآیند. مهرداد مشایخی در تفسیر خبر صدای امریکا اعلام کرد که این جنبش ملی نیست!!! و حسن شریعتمداری با سکوت مرگ آورش تایید کرد. در رسانه های بیگانه مثل دویچه وله حسن شریعتمداری این خط را دنبال کرد. دیگر اعضاء این اتحادیه برای حفظ نظام با موسوی همراه شدند و شعارهای براندازی نظام ما را رادیکال و افراطی در مقاله و گفتگو پشت مقاله و گفتگو اعلام کردند!!! اینها نقش خود را در حفظ نظام بخوبی ایفا کردند و خامنه ای و احمدی نژاد هیچوقت قادر نخواهند بود به اندازه کافی از اتحاد جمهوریخواهان برای حفظ نظام در مقابل انقلاب مخملی ما تشکر کنند. اینم آپوزیسیونه که ما داریم؟؟؟!!!

یک عامل مهم در موفقیت انقلاب های مخملی مردمی حمایت معنوی ابر قدرتهاست. برزژینسکی را همه می شناسند. این مرد در مصاحبه اش با رسانه های امریکایی اعلام کرد که بدون حمایت غرب جنبش سبز به ثمر نخواهد رسید. یکی از دلایل موفقیت انقلاب های رنگین مخملی در بلوک شرق حمایتی بود که غرب به سرکردگی امریکا از آنها کرده بود. با به رسمیت شناختن هر یک از این جنبش ها بعنوان جنبشی ملی، غرب از نظامهای سرکوبگر فاصله گرفت و با آپوزیسیون متحد آنها وارد گفتگو و عمل شد. غرب از جنبش سبز بعنوان اهرم در رابطه با برنامه هسته ای رژیم استفاده کرد. جنبش سبز زیادی برایشان مستقل و ملی گرا بود که در راستای منافع ملی آنها قرار گیرد.

شاید مهمترین عامل به ثمر نرسیدن انقلاب مخملی سبز ما وجود نمادهایی مثل موسوی و کروبی و خاتمی بودند که سهم خود را از همین نظام می خواستند و با ما همراه نشدند تا کل رژیم را فرو پاشیم. مرتب مردم را پس از از هر تظاهراتی به خانه هایشان می فرستادند تا مبادا کنترل جنبش سبز از دستشان در برود که رفته بود ولی رهبران همدل نداشت که از این شخصیت ها عبور کند. جناح خاتمی با استفاده از شخصیت هایی مثل گنجی و لابی هایشان در خارج از کشور در رسانه ها و جلسات جلوی به ثمر رسیدن انقلاب مخملی و توافق و اتحاد بین آپوزیسیون را گرفتند.

همه بجز انقلابیون سبز از این جنبش بعنوان اهرم برای پیشبردن منافع خود به قیمت منافع ملی ایران استفاده کردند ولی هنوز نتوانسته اند این «فتنه سبز» را نابود کنند. جنبش سبز وارد مرحله دیگری شده است و به مبارزات مسالمت آمیز خود تا سرنگونی این رژیم و برپایی یک جمهوری ایرانی ادامه خواهد داد. این جنبش در قلبهای ملت ایران جای دارد و باعث ریزش شدیدی در میان هواداران مبارزات مسلحانه شده است چون اینها نتایج و اثرات مبارزات مسلحانه ۳۰ ساله را با مبارزات مسالمت آمیز چند ماهه مقایسه کردند و مزایای مبارزات مسالمت آمیز و انقلاب های مخملین را لمس کردند.

فروپاشی شوروی بوسیله انقلاب های رنگین مخملی در بلوک شرق و آسیای میانه صورت گرفت و نه بوسیله مبارزات مسلحانه.
٣۴۱۶٨ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹       

    از : الف باران

عنوان : سبز و موفق باشید ...
آقای "حق"؛ سبز و موفق باشید ...والسّلام
٣۴۱٣۹ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹       

    از : آرمان ایرانی

عنوان : به «حق»
آقای «حق» من دوستانه به شما توصیه میکنم که قبل از اظهار نظر کمی مطالعه بفرمایید. نهضت مقاومت فرانسه تمام هم و غمش را متوجه حکومت ویشی که رهبری آن بر عهدهء (قهرمان جنگ اول جهانی در فرانسه) مارشال پتن بود گذاشته بود. جنبش مقاومت فرانسه بر ضد حکومت ویشی به فعالیتهای مسلحانه و قهرآمیز دست میزد. این ناقض حرف شماست که میگویید هر آنکه به فعالیتهای مسلحانه دست زند ضد دموکرات است. در مورد مبارزان مسلح ضد موسیلینی چه میگویید؟ در مورد مبارزان ضد حکومت فاشیستی صربستان چه میگویید؟ در مورد نهضت مقاومت بر ضد حکومتهای فاشیستی در هلند و در لهستان چه میگویید؟ در مورد مبارزان مخالف خمرهای سرخ چه میگویید؟ همه و همهء این مبارزان بر ضد حکومتهای فاشیستی حاکم بر کشورشان مبارزه کردند و مبارزه آنها نیز مسلحانه و قهرآمیز بوده است. امروز نفرت ملت ایران بر ضد حکومت ملاها بهیچوجه کمتر از نفرت ملت فرانسه بر ضد حکومت ویشی نیست. همانطور که آنها بر ضد حکومت فاشیستی حاکم جنگیدند ما هم باید بجنگیم و نمیتوانیم با «عزیزم» و «جانم» این حکومت را از پای در آوریم. یکبار دیگر از شما میپرسم در کجا دیده اید که با فعالیتهای «صلح آمیز» یک حکومت فاشیستی سقوط کند؟
دوست محترم شما بر پایهء کدام مدرک میگویید حزب دموکرات از بوش خواست تا با ایران حمله کند؟ مگر این حزب دارای روابط شخصی با بوش بود؟ شما همان دروغهای مطرحه از جانب جمهوری اسلامی را تکرار میکنید.
شما مرتب صحبت از اعلامیه جهانی حقوق بشر مینمایید. آیا این جنبش سبز که بر پایهء حمایت از شخصی استوار گشته که خواستار بازگشت به دوران خمینی است میخواهد شما را به اعلامیهء‌ جهانی حقوق بشر نزدیک کند؟ آیا میر حسین موسوی که عملاٌ فرد شاخص جنبش سبز است الگوی شما برای اجرای دموکراسی بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر است؟
جنبش سبز شما افسانه ایست که دیگر وجود ندارد. کسانیکه به دنبال جنبش سبز هستند مرده پرستانی هستند که نهایتاْ به دوام حکومت آخوندی کمک میکنند. در ضمن آقای محترم حکومت تونس یک دیکتاتوری نظامی بدون ایدئولوژی بود. چنین به نظر می آید که شما تفاوت بین حکومت فاشیستی ایدئولوژیک و دیکتاتوریهای نظامی را نمیدانید.
باز از شما سوال میکنم برنامهء عملی (تکرار میکنم عملی) شما و جنبش سبز شما برای ساقط کردن رژیم آخوندی چیست؟ و نظر شما در مورد گروههایی چون اکثریت و جبهه ملی و اتحادیه جمهوریخواهان که هیچ موضع قاطعی برای سقوط خامنه ای نمیگیرند چه میباشد؟
در مورد عملکرد مجاهدین و جند الله نیز با خودشان صحبت کنید و سعی نفرمایید تا دیگر گروهها را با ایشان در یک کفه قرار دهید.
٣۴۱٣۷ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : به آرمان ایرانی
به آرمان ایرانی

بیش از ۳۰ سال مبارزه مسلحانه گروههای متفاوت به کجا رسید؟ پایگاههای مجاهدین خلق ، اشرف، و کومله و پژاک و حزب کردستان همگی در خاک همسایگی ما هستند. جندالله هم پایگاههای خود را در پاکستان و شاید افغانستان دارد. همه اینها اسلحه هایشان را از کجا می آورند و چه کسی آنها را از چنگشان در می آورد، چه کسی به اینها پایگاه در همسایگی ایران و دفتر و دستک در کشورهای غربی می دهد و می گیرد؟ چه کسی یکروز اینها را آزادیخواه معرفی و روز دیگر در لیست گروههای تروریستی قرار می دهد. تا دیروز مجاهدین گروهی تروریستی در اروپا شناخته می شدند و هنوز از یکطرف امریکایی ها آنها را در لیست تروریست نگه داشته اند و از یکطرف جان بولتون هایشان بی شرمانه اعلام می کنند که مجاهدین بهترین جایگزین برای رژیم کنونی هستند اینهم مدرک .به پایگاه اشرف نگاهخی بیاندازید مدرک آنجاست. به تحویل دادن عبدالمالک ریگی برای اعدام نگاه کنید مدرک آنجاست. به حزب دمکرات کردستان که جرج بوش را به حمله به ایران تشویق می کرد و همکاری خود را با آنها اعلام کرد نگاه کنید مدرک آنجاست. ۳۲ سال مبارزات مسلحانه بجز بدتر کردن نوار مرزی ایران برای ساکنانش و مظلوم نمایی رژیم هیچ نفعی بحال ما نداشت مدرک آنجاست. جنبش سبز مسالمت ظرف چند ماه کاری کرد که همه آن گروههای مسلح از انجام آن عاجز ماندند، پشتیبانی دهها میلیون ایرانی که اندام نظام را لرزاند هنوز هم می لرزاند مدرک آنجاست.

شما جنگ جهانی دوم را با جنگ ما علیه یک دشمن داخلی قابل مقایسه می دانید. من نه. دوگل و فرانسوی ها بر علیه یک دشمن مشترک خارجی و با کمک دیگر کشورها برای پس گرفتن کشورشان جنگیدند. ما دشمن را خود به داخل اوردیم و اسلحه را بدستش دادیم و در این دهه ها حتی یک کشور خارجی به کمک ما نیامد و با کمک همین رژیم چپاول کشورمان را شغل خود کرد. صدام بما حمله کرد و جهان در کنارش و علیه ما ایستاد. اینهمه مدرک و دلیل. کسی که خواب است را می توان بیدار کرد ولی کسی را که خود را به خواب زده را هرگز نمی توان بیدار کرد.

نتایج و آثار ۸ ماه مبارزات جنبش سبز در مقایسه با نتایج و آثار ۳۲ سال مبارزات مسلحانه مدرک است.

چرا بیگانگانگان یکروز پایگاه به این و آن گروه می دهند و روز دیگر در همان پایگاه زندانی شان می کنند و اجازه تعرض به آنها را می دهند؟ دلشان بحال که می سوزد؟

شما برو دنبال گروههای مسلح که هیچ اعتنایی به منشور جهانی حقوق بشر و پشتیبانی از طرف مردم ندارند و من می روم بدنبال نوع مبارزات مورد تایید خودم.

در تونس ملت با مبارزات مسالمت آمیز حاکم را بیرون کرد نه با مبارزات مسلحانه، اینهم یک مدرک دیگر. بقیه مدارک را خودت پیدا کن.
٣۴۱٣۴ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹       

    از : خوش خیال

عنوان : برای آقای حق و همفکرانش که فکر میکنند" دموکراسی" وارداتی‌ است, امیدوارم که درک آن آسان باشد !
در آینه‌ای خود را تماشا می‌کردم و از اینکه از نژاد آریایی تصور شده‌ام بسیار مغرور هم میشدم!... بوده است روزگارانی که امپراتوران بزرگی‌ در این سر زمین پهناور فرمانروایی میکردند و نیز گفته اند که آنان پرچمدار و مروجان حقوق بشری در زمان خود بوده اند تا آنجا که به خاطر همین حس بشردوستی ، گسترش عدالت اجتمایی و حقوق بشری،امپراتوران کبیر به کشور‌های تحت تظلم ظالمان دیگر کشور‌ها حمله کرده و پس از سرنگونی آن جنایتکاران وحشت آفرین ، قوانین حقوق بشری را در آن ادیار ستم دیده صدام حسین یان زمان بر قرار میکردند ! (تصویر اخم و تعجب کرده خود را در آینه به حساب ابهت خود گذاشتم و گذشتم) ! این رسم روزگار بود که در ازای سرنگونی حاکمان ستمگر و بر قراری عدالت اجتمایی از طرف کشور‌های مهاجم صلح آور ، سیل هدایا و باج و خراج‌ها به درگاه و بارگاه آن فرشتگان صلح و آزادی سرازیر گردد و آن کشور‌ها نیز در قلمرو و حمایت فرمانروایی بزرگ حقوق بشری زمان خود قرار گیرند ! (تصویر در آینه آنقدر تیره و تار شد که دیگر او را که خود باشم نشناختم) !
٣۴۱۲۲ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹       

    از : آرمان ایرانی

عنوان : خدمت جناب «حق» و دیگر دوستان
آقای «حق»، در مطلب نسبتاْ طولانی که نوشتید شما به هیچیک از مسائل مطرح شده پاسخ ندادید و شعارگونه مخالفین خودتان را بدون داشتن هیچ دلیل و مدرک به خیانت متهم و سپس محکوم کردید. روش برخورد شما با مسائل عین روش جمهوری اسلامی است. اجازه بدهید با هم مروری به نوشته های شما داشته باشیم.
شما میفرمایید:

«کومله، پژاک، حزب دمکرات کردستان، جندالله، مجاهدین خلق و حزب الله خمینی/خامنه ای اسلحه را جایگزین پشتوانه مردم از خود می کنند. تا قبل از بقدرت رسیدن از مردم فقط استفاده ابزاری می کنند و بمحض آنکه با مردمفریبی قدرت را بدست بگیرند با همان اسلحه ها توی سر مردم می زنند. اینها را اگر یکبار انتخاب کنی برای همیشه انتخاب کرده ای. با اینها رفتن، بازگشت بی بازگشت و بلیط فقط بلیط یکسره است. وقتی می گویی برو جواب می دهند ما نیامده ایم که برویم، یا ما را بخواه، یا خفه شو، یا برو از کشور بیرون و یا پدرت را درمی آوریم. انتخاباتشان هم همه کذایی و از جنس انتخابات ۲۲ خرداد ۱۹۸۹ ایران است که به فجایع کهریزک انجامید»‌

آقای محترم کجا حزب دموکرات کردستان ایران و یا کومله چنین مسائلی را عنوان کردند؟ من از شما دلیل و مدرک میخواهم. شما عین جمهوری اسلامی بدون هیچ دلیل و مدرکی اتهام میزنید و بر مبنای اتهامات بی اساس خود حکم صادر میکنید. تکرار میکنم من و شما میتوانیم دارای تضاد عقیدتی با این گروهها باشیم ولی نمیتوانیم بدون دلیل و مدرک به دیگران اتهام زنیم.

شما در جایی دیگر میفرمایید: «احزابی که به موازین دمکراسی حقوق بشری معتقد باشند برای دستیابی بقدرت نیازی به اسلحه ندارند چون معتقد به پشتوانه مردمی از خود هستند».
دوست عزیز باز هم دارید شعار میدهید! مگر در بحث قبلی اشاره به جنبشهای ضد فاشیست نکردیم که با دست زدن به عملیات قهرآمیز موفق به سقوط رژیمهای فاشیستی شدند؟ مگر شارل دوگل دارای پشتوانهء مردمی نبود و به موازین دموکراتیک اعتقاد نداشت که چنان دست به عملیات قهرآمیز زد؟ چرا شعار میدهید؟ مگر قرار نبود در این بحث از ارائهء مباحث عقیدتی و فلسفی پرهیز کنیم و راه حلی عملی ارائه داریم؟ چگونه میتوان از پشتوانه مردمی استفاده کرد در حالیکه به علت فشار دیکتاتوری فاشیستی هیچکس صدایش در نمی آید؟
شما میفرمایید «شمایی که می گویید رژیم کنونی بهر قیمتی که شده باید برود مثل اینکه هیچی از فاجعه سال ۵۷ یاد نگرفته اید. آنزمان شعار می دادید که شاه باید برود و الان هم شعار می دهید خامنه ای باید برود. آیا با رفتن شاه کار ما درست شد که حالا با رفتن خامنه ای کارمان درست شود؟».
آقای محترم این دقیقاْ همان حرفی است که لابیستهای معروف جمهوری اسلامی همچون هوشنگ امیراحمدی میزنند. شما در عمل از دیکتاتوری خامنه ای حمایت میکنید و عملاْ موجب دوام و قوام این رژیم هستید. در ۲۲ بهمن مردم ایران کورکورانه به دنبال یک فاشیست راه افتادند و خواستار برقراری رژیمی شدند که هیچ چیز از آن نمیدانستند. آیا امروز ما چنین چیزی را میگوییم؟ مگر نه آن است که میگوییم هر گروه و دسته ای حق دارد در آیندهء ایران سهیم باشد و میتواند حرف خود را به رای همگانی گذارد؟ اتفاقاْ این شما هستید که طرز فکرتان یادآور دوران خمینی است. شما بدون داشتن حتی یک مدرک گروههای مخالف خود را محکوم به دیکتاتور بودن میکنید. این شما و دیگر «سبزیها» هستید که یک فرد طرفدار «دوران طلایی امام» را بزرگ میکنید و از او شخصیتی غیرواقعی ارائه میدارید.
شما میفرمایید:
« من با جنبش سبز و مسالمت آمیز مردم خواهم ماند و برای استقرار دمکراسی پارلمانی و اجرای کامل منشور حقوق بشر در ایران مبارزه خواهم کرد تا دور خشونت را یکبار برای همیشه پایان بخشیم»
چقدر این حرف شما زیباست! من مطئنم اگر این حرفها را در یک سخنرانی بزنید حضار برایتان کلی کف خواهند زد! ولی آیا زمینه ای برای اجرای این حرفهای زیبا و در عین حال بی محتوا وجود دارد؟ این جنبش سبز شما از بعد از تظاهرات تاسوعا و عاشورای سال گذشته (که تظاهراتی خودجوش بود) چه کار عملی توانسته ارائه دهد؟ شعار دادن و حرفهای زیبا زدن کار ساده ای است. مهم آن است که بتوانید کاری عملی انجام دهید.
آقای «حق» شما به هیچیک از پرسشهای من پاسخ ندادید و فقط تئوریهای خود را تکرار میکنید.
دوباره میگویم باید راه حلی عملی در مبارزه با رژیم فاشیستی ارائه دهید. من از مبارزات قهرآمیز حمایت میکنم چون تجربه نشان داده رژیمهای فاشیستی با مبارزات صلح آمیز سقوط نمیکنند. من میدانم که مبارزات قهرآمیز همچون دوای تلخی است به مزاج کسی خوش نمی آید ولی اثر آن از حرفهای شیرین ولی بی محتوا بسیار بیشتر است. تکرار میکنم فقط یک نمونه ارائه دهید که یک رژیم فاشیستی ایدئولوژیک (و نه صرفاْ یک دیکتاتوری نظامی) بدون حرکات مسلحانه و قهرآمیز سقوط کرده باشد. دوست عزیز شعار دادن و سعی در محبوب القلوب شدن کار راحتی است. مبارز آن است که راه حلی عملی ارائه دهد.
************************************************

مجدد از مسئولین اخبار روز تقاضا دارم که بحث مربوط به پارلمان در تبعید را در مد نظر داشته باشند. با تشکر از شما.
٣۴۱۱۷ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : به الف باران و همفکرانش
به الف باران و همفکرانش،

مردم تونس دیکتاتور را بیرون کردند ولی تا نابودی دیکتاتوری در کشورشان فاصله زیادی دارند. فرهنگ دیکتاتوری در احزاب و جامعه با رفتن یک دیکتاتور نابود نمی شود. فرهنگ است که باید عوض شود، آیا فرهنگ احزاب و جامعه تونس دیکتاتورست یا لیبرال دمکرات؟ به احزابشان نگاه کنید که از سه حزب موجود یک حزب اسلامیست و حزب دیگر کمونیست است. همه می دانیم این دو ایدئولوژی مثل ایدئولوژی فاشیسم تمامیت خواه و هزار برابر بدتر از دیکتاتوری هستند. این سه ایدئولوژی خانمانسوز که ما در ایران ملغمه ای از بدترین های این سه ایدئولوژی را داریم هیچ میانه ای با منشور جهانی حقوق بشر ندارند. تنها بر اساس این منشور و اجرای کامل آن در یک کشور می توان به دمکراسی واقعی دست یافت و نه بدون آنها. این سه ایدئولوژی بدنبال کسب قدرت برای خود و خودی و ناخودی کردن جوامع خود و ایجاد آرمانشهرهای خود هستند و نه سپردن قدرت بدست مردم یک کشور تا مردم برای خود در انتخابات آزاد ادواری بطور مسالمت آمیز یک دولت و یک حزب را جایگزین دولتی برخاسته از حزب دیگری کنند. احزابی که به موازین دمکراسی حقوق بشری معتقد باشند برای دستیابی بقدرت نیازی به اسلحه ندارند چون معتقد به پشتوانه مردمی از خود هستند. کومله، پژاک، حزب دمکرات کردستان، جندالله، مجاهدین خلق و حزب الله خمینی/خامنه ای اسلحه را جایگزین پشتوانه مردم از خود می کنند. تا قبل از بقدرت رسیدن از مردم فقط استفاده ابزاری می کنند و بمحض آنکه با مردمفریبی قدرت را بدست بگیرند با همان اسلحه ها توی سر مردم می زنند. اینها را اگر یکبار انتخاب کنی برای همیشه انتخاب کرده ای. با اینها رفتن، بازگشت بی بازگشت و بلیط فقط بلیط یکسره است. وقتی می گویی برو جواب می دهند ما نیامده ایم که برویم، یا ما را بخواه، یا خفه شو، یا برو از کشور بیرون و یا پدرت را درمی آوریم. انتخاباتشان هم همه کذایی و از جنس انتخابات ۲۲ خرداد ۱۹۸۹ ایران است که به فجایع کهریزک انجامید.

شمایی که می گویید رژیم کنونی بهر قیمتی که شده باید برود مثل اینکه هیچی از فاجعه سال ۵۷ یاد نگرفته اید. آنزمان شعار می دادید که «شاه باید برود» و الان هم شعار می دهید «خامنه ای باید برود». آیا با رفتن شاه کار ما درست شد که حالا با رفتن خامنه ای کارمان درست شود؟ شما متوجه نیستید که اگر ما فاقد حافظه تاریخی بودیم این رژیم را هم مثل رژیم قبلی تا حالا ساقط کرده بودیم. ولی ما دریافتیم که با رفتن این فرد و آن فرد مسئله فرهنگ استبدادی یک جامعه که نماد آن احزاب و گروههای سیاسی و روشنفکران مستقل و نهادهای مدنی ما نمایان می شود یکشبه نابود نمی شود. نحوه رفتن یک رژیم مهم است، کیفیت و سواد سیاسی نخبگان، روشنفکران و مردم در کنار سابقه، مرامنامه و برنامه های سیاسی اقتصادی احزاب در آپوزیسیون از اهمیت خاصی برخوردارست چون آینه ای است از آنچه می توان برای آینده کشور پیش بینی کرد. منظری کلی باید داشت و سپس به جزئیات آن پرداخت و وارد عمل شد تا منافع ملی ایران حفظ شود با این نتیجه نهایی که ملت ما برخلاف تجربه سال ۵۷ از کرده خود دوباره پشیمان و افسرده و سرخورده نشود و به این روز سیاه نیفتند. شما بدنبال حزب کومله و امثال آنها بیفتید و مردم را تشویق کنید که با کوکتل های شما و خشونت احزاب مسلح شما را بقدرت برسانند و با سر نیزه مثل رژیم کنونی ملتی را اسیر کنند. من با جنبش سبز و مسالمت آمیز مردم خواهم ماند و برای استقرار دمکراسی پارلمانی و اجرای کامل منشور حقوق بشر در ایران مبارزه خواهم کرد تا دور خشونت را یکبار برای همیشه پایان بخشیم. من منافع ملی ایران را در این جنبش سبز مردمی می بینم و شما نه. برای شما مهم نیست که حامی احزاب مسلح کدام بیگانه باشد و برایتان اصلا مهم نیست که بیگانه بدنبال حفظ منافع خود به قیمت منافع ایران است. برای شما مهم نیست که کدام حزب فقط بدنبال کسب قدرت برای خودش باشد و یا سابقه و برنامه سیاسی و اقتصادی اش چه باشد. برای شما تنها چیزی که مهمست رفتن رژیم کنونی است و نه جایگزین آن. شما هیچی از تاریخ معاصر ایران یاد نگرفته اید. برای شما فقط کف زدن برای سرنگونی یک رژیم کافیست، برای من اینها کافی نیست. حال هی برای تونس کف بزنید و به ملت ایران سرکوفت. سرکوفت های اینجوری هم دیگر اثر ندارد چون برخلاف سال ۵۷ که مردم فقط می دانستند چه نمی خواهند ما می دانیم چه نمی خواهیم و مهمتر آنکه چه می خواهیم.

**********************

راستی نویسنده این مقاله کیست تا با او آشنا شویم؟ من از خانم الاهه بقراط خواسته ام که مقاله ای درباره چرا در تونس شد ولی در ایران نه بنویسند و ایشان پذیرفته اند و قول داده اند که آنرا پنجشنبه آینده منتشر کنند.
٣۴۱۰۵ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹       

    از : الف باران

عنوان : انقلاب که نمیتواند در تونس انقلاب ولی‌ در ایران مصیبتی عظیم باشد !
"انقلاب شما ملت ایران را شنیدم.تضمین می‌کنم که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی‌ ،عدالت اجتمایی و اراده ملی‌ و بدور از استبداد و ظلم و فساد خواهند بود "...پیام بسیار روشنی است در جواب آنها که بر این پندارند که چرا مردم تونس توانستند و چرا ما نتوانستیم , باشد ؟ مرغ همسایهٔ غاز نیست و ما این مراحل را طی‌ کرده ایم و چه خوب هم طی‌ کرده ایم ! این پیام همانند پیام دیکتاتور تونس اعتراف دورانی بر نبودن حکومت قانون،اعتراف دورانی بر نبودن عدالت اجتمایی ، نبودن اراده ملی‌ ،اعتراف دورانی بر فرمانروایی استبداد همراه با ظلم و فساد بوده است ! آیا گوش شنوایی برای شنیدن اصلاحات وجود داشت ؟ اگر داشت که مردم اجباری به خشونت نداشتند و اگر نداشت اینهمه تجربه کافی‌ نیست ؟ با شنیدن و اعتراف این همه مصیبت‌های اجتمایی وظیفه مردم در قبال حق تعیین سرنوشت خود چه می‌بایست باشد ؟ کسانیکه قیام و یا انقلاب مردم را فاجعه و یا مصیبتی بزرگ میدانند، چگونه میتوانند حمایتی از رژیم گذشته و نفرتی از میلیونها مردمی که رژیم را سرنگون کرده اند نداشته باشند ؟! این تز‌‌ها و راه‌های ضدّ انقلابی هیچ گونه حقی‌ برای مردم در تعیین سرنوشت آینده خود قائل نمیشوند. اگر شما مخالف تعیین سرنوشت مردم بدست مردم و به خواست مردم نیستید،چرا پرچم منافع ملی‌ را بدست میگیرید ! این کدام منافع ملی‌ است که حضور مردم در آن مجاز نیست ؟ منافع ملی‌ برای چه کسی‌ جز مردم ؟ آیا ما میتوانیم به مردم تونس بگویم ," وحشی‌ها این چه کاری بود کردید ؟! " اگر نمیتوانیم چرا شما انقلاب مردم ایران را فاجعه و یا مصیبتی بزرگ میدانید ؟ راحت بگویید زنده باد دیکتاتور‌ها ! مگر نمیگویید و یا برای بقا آنها تلاش نمی‌کنید ؟! سئوال و یا به بیان بهتر بهانه بر این است ما از بد به بد تر رسیدیم ! دشمنان مردم ایران و مردم درمانده در رژیم دیکتاتور‌های جهان هم همین را میخواهند."انقلاب در کشور‌های مصرفی نباید صورت گیرد و اگر صورت گرفت و یا عمر مصرفی دیکتاتوری به پایان رسیده بود مردم را باید در جهنمی سوزانید که بر گذشته خود تاسف بخورند ! " سر نوشت انقلاب در تونس از این قانون مستثنی نخواهد بود و اگر سازمانهای دمکراتیک و مردمی دستاوردهای انقلاب را مهار و یا حفاظت نکنند روزگاری بهتر از ایران نخواهند داشت...چارهٔ چیست ؟ اگر دشمن را نشناسیم و یا چهره‌ای ملکوتی برای او قائل شویم و یا لباس دلخواه خود را در انتظار پوشیدن‌آن داشته باشیم،آسان تر است مسائل و مصائب جامعه را نیز به دست بریده حضرت عباس و یا ظهور امام غایبی دیگر بسپاریم چون از این امام معجزه‌ای بیشتر از این نباید انتظار داشت! ولی‌ اگر دشمن را نظامی آدم کش مسلح خطرناکی بدانیم که تمام هستی‌ نسل‌های گذشته و حال و آینده را تاراج می‌کند و بر اعتراضات و مقاومت ها شمشیر کشیده و قتل عام می‌کند، چارهٔ باید کرد ! "دشمن" قانونی نیست ! دشمن اگر دشمن نبود وسائل قانونی موثر بود !... با پوزش از بزرگانی که با قلم و روش‌های زیبنده خویش میتوانند بسیار موثر تر باشند.
٣۴۰۷۷ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣٨۹       

    از : آرمان ایرانی

عنوان : جمع بندی خوبی
اجازه بدهید توجه همگی را به این جملات آقای «خوشبین» جلب کنم:
«استراتژی جنبش مسالمتامیزانه است ولی تاکتیکهای مختلف را نباید از دستور کار خارج کرد»
«عقب نشینی مردم را من نه از تاکتیکهای خردمندانه مردم و نه از ترس آنها بلکه از بی اعتمادی آنها به رهبران سبزو عدم وجود آلترناتیوی سکولار و دمکراتیک میبینم»
«دلیلی برای تجویز مبارزه مسلحانه وجود ندارد ولی دلیلی هم برای رد هرگونه مقابله خشونت آمیز و محکوم کردن آن وجود ندارد»
«ادامه ترجیع بندیهای "سبز" یعنی جنبش را تا مرز پوسیدگی پشت سیمهای خاردار نگه داشتن است»

فکر میکنم این جملات جمع بندی خوبی برای کسانی است که یک راه حل عملی را به تئوریهای زیبا ولی بی نتیجه ارجحبت مینهند. مبارزان مسلح در دیگر کشورها نیز همین اصول را مدنظر داشتند. بطور مثال این است تفاوت بین مجاهدین و مبارزان آزادیخواه در فرانسه بر ضد حکومت ویشی. برای مجاهدین خشونت یک هدف مقدس است. پس طبیعی است که حاصل کار آنها نیز چیزی شبیه ولایت فقیه خمینی است. ولی خشونت مبارزان فرانسوی یک تاکتیک بود و استراتژی آنها مسالمت آمیز. به همین دلیل هم علی رغم اقدامات بسیار خشونت آمیز در دوران حکومت ویشی حاصل کار آنها یک حکومت دموکراتیک است.

تقاضا از مسئولین محترم اخبار روز:
از شما دوستان تقاضا میکنم که یک بحث آزاد را در مورد آیندهء اپوزیسیون با تمامی نیروهای مخالف (حتی مجاهدین) ترتیب دهید. چنانچه یکی از این جرایانات از شرکت در این بحث سرباز زد آنرا صریحاْ بیان دارید.
موضوع بحث باید در مورد اعتقاد و یا عدم اعتقاد به سقوط رژیم علی خامنه ای و ارائهء یک راه حل عملی برای رسیدن به این هدف استوار باشد. همچنین مسئلهء برپایی یک پارلمان در تبعید نیز مورد بحث قرار گیرد. نیاز است که این مسئله از زوایای گوناگون تحلیل شود.
منتظر پاسخ شما هستم. با تشکر.
٣۴۰۵٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۴۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست