سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چرا دیگران می توانند و ما نتوانسته ایم؟

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : آرمان ایرانی

عنوان : با تشکر از جناب «حق» و در پاسخ به نکته های ایشان
جناب آقای «حق» از توجه تان به مطالب نوشته شده از جانب خودم بسیار متشکرم. از بنده سوال فرموده اید که نظرم در مورد دیگر گروههای مسلحانه چیست؟ من نمیدانم به غیر از مجاهدین منظور شما کدامین گروه مسلحانه است؟ از محتوای فرمایشات شما چنین بر می آید که منظورتان گروههای قومی است. شما بطور یکجانبه تمام این گروهها را با یک چوب میرانید و میفرمایید که تمامی ایشان در خاک بیگانه در کمین نشسته اند تا بخشهایی از ایران را متصرف شوند و بقول خودتان «با آنها میانه ای ندارید». البته این حق شماست که با کسی «میانه» داشته باشید و یا نداشته باشید، ولی به باور من نمیتوان همه را باصرفاْ با نظریه پردازی و عدم ارائهء فکت با یک چوب راند. من علی رغم داشتن تفاوتهای عقیدتی با کومله و حزب دموکرات کردستان ایران آنها را با گروه پژاک که یک گروه ضد ایرانی است یکی نمیدانم و یا گروه آقای حسین بر را با گروه جندالله یکی نمیبینم.
در مورد فعالیت نظامی باید خدمت شما عرض بکنم که من با مداخلهء نظامی کشورهای بیگانه موافق نیستم. ضمن اینکه به دلایل لجیستیکی این اقدام را ممکن نمیبینم. به باور من در مراحل ابتدایی عملیات نظامی ما باید با استفاده از روشهای ساده ای چون ککتل مولوتف و یا آتش زدن لاستیک در تظاهرات برق آسا همراه باشد. اینکار بویژه در مقابله با فاشیسم رژیم میلوسوویچ در صریستان موفقیت آمیز بود. تظاهرات برق آسا منجر به خسته شدن نیروهای سرکوبگر و ریخته شدن ترس مردم از آنها خواهد شد. نکتهء دیگری که باید در مقابله با نیروهای رژیم مورد توجه قرار داد مسئلهء مقابله با افراد سرکوبگر است. یک بسیجی و یا یک پاسدار باید بداند که جان او در مقابله با مردم در امان نیست و جوانان ما صرفاْ با نشان دادن دو انگشت خود به عنوان علامت V به مقابله با آنها برنخواهند خواست. این حق ایرانیان است تا برای دفاع از جان خود به مقابلهء خشونت آمیز با نیروهای سرکوبگر بپردازند. اگر آنها جان ما را به خطر میاندازند ما نیز حق داریم برای دفاع از خود جان آنها را بگیریم کاری که دیگر مبارزان راه آزادی در مقابله با دیگر رژیمهای فاشیستی انجام داده اند. کار دیگری که میتوان کرد ایجاد خرابکاری در روند مسائل اقتصادی رژیم است بویژه صادرات نفت.
جناب «حق» من هم از شما سوالاتی دارم و منتظر پاسخ صریح از جانب شما هستم. شما میفرمایید که «من این رژیم را نه استبدادی بلکه یک رژیم توتالیتر فاشیست مذهبی می دانم که تاریخ بشریت تاکنون بخود ندیده است و باید برود». به نظر شما چگونه و با چه مکانیزم عملی میتوان به این مهم نایل گشت؟ آیا قبول دارید که نمیتوان صرفاْ با به اصطلاح «مبارزات مدنی» یک رژیم فاشیستی مذهبی را سرنگون کرد؟ دقت داشته باشید که من منکر اهمیت مبارزات مدنی نیستم. عرض من این است که این روش لازم است ولی کافی نیست. تجربه نشان داده که یک رژیم فاشیستی بدون مبارزات قهرآمیز سقوط نمیکند.
شما میفرمایید «من از مواضع جبهه ملی و سازمان فدائیان و فرخ نگهدار و ... در مواردی که در راستای منافع ملی ایران باشد حمایت می کنم و در این رابطه شرمنده هم نخواهم شد همانطور که از نقد اینها هم بخود نمی بالم». میتوانم خواهش کنم که بگویید در این مرحله از کدامین مواضع ایشان حمایت میکنید و از کدامین مواضع نقد؟ روشنتر بگویم نظر شما در مورد عدم موضع گیری صریح این سازمانها در جهت سقوط رژیم ولایت فقیه چیست؟ آیا قبول ندارید که صرفاْ با نقد تئوریک نمیتوان به مقابله با این رژیم رفت و باید راه حلی عملی ارائه داد؟ اگر موافق با راه حل عملی هستید محبت کنید و رئوس آنرا اعلام دارید. با تشکر
٣۴۰٣۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨۹       

    از : خوشبین

عنوان : فرق ما زمین تا آسمان است
من نیز مانند آرمان ایرانی معتقدم برای نتیجه گیری از بحث باید سوالی که مقاله مطرح کرده است محور قرار گیرد. ولی در ضمن ضرورتی نمیبینم که برای اثبات نظرات خود به رد نظرات دیگران تا حد تحقیر و توهین پیش رفت یعنی همان چیزی که خیلی از هموطنان دران دست و دلبازی فراوانی دارند. همین یعنی عدم درک دمکراسی یکی از دلایل ناتوانی ما درتجمع و دربه فعل درآوردن نیروی بالقوه ایست که برای برقراری دمکراسی لازم است. عامل دیگر برای توضیح اینکه "چرا ما نمیتوانیم" تا آنجا که به خود ایرانیها به عنوان عامل داخلی مربوط است از یکطرف وجود حکومت ایدیولژیک توتالیتر و منابع اقتصادی کلان (که در انحصارباندهای جدید و قدیم حکومتی است) وازطرف دیگرعدم بکارگیری توان و ظرفیت حاملین و حامیان جنبش در داخل و در خارج از کشوراست. در مورد اخیرمن با آرمان ایرانی هم عقیده ام که جنبش سبز کار خودش را کرده است.ادامه ترجیع بندیهای "سبز" یعنی جنبش را تا مرز پوسیدگی پشت سیمهای خاردار نگه داشتن است. یعنی گرفتن پویایی جنبش، یعنی عقیم کردن آن است. حکومت ایدیولوژیک نظامی حتی تکرار شعارخودش را از زبان مخالفین بر نمیتابد تا چه رسد به وا نهادن امتیازات کهکشانی اقتصادی (و سیاسی) خود. دلیلی برای تجویز مبارزه مسلحانه وجود ندارد ولی دلیلی هم برای رد هرگونه مقابله خشونت آمیز و محکوم کردن آن وجود ندارد. استراتژی جنبش مسالمتامیزانه است ولی تاکتیکهای مختلف را نباید از دستور کار خارج کرد. باید مطابق زمان و به پیش حرکت کرد وگرنه میداندار فعلی برنده خواهد ماند. عقب نشینی مردم را من نه از تاکتیکهای خردمندانه مردم و نه از ترس آنها بلکه از بی اعتمادی آنها به رهبران سبزو عدم وجود آلترناتیوی سکولار و دمکراتیک میبینم. این فقط حدس من است و معتقدم دیگران هم چه موافق و چه مخالف در بازار سیاست ایران به شرط صداقت جز گمان و حدس ابزار دیگری ندارند. پس همینجا پیشنهادی دارم برای اندیشمندانی که از نعمت تکنولوژی ارتباطات بهره مندند. بسیاری از سوالات را میتوان به آرای عمومی گذاشت و آنها را مبنای تحلیلها قرار داد شاید به این ترتیب بتوان از فضای تخیلی به دنیای واقعی قدم گذاشت.
٣۴۰٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣٨۹       

    از : الف باران

عنوان : تجربه صد ساله مبارزات مردم ایران نشان داده است که رژیم‌های دیکتاتوری را نمیتوان با اصلاحات اصلاح کرد.
تجربه صد ساله مبارزات مردم ایران نشان داده است که رژیم‌های دیکتاتوری را نمیتوان با اصلاحات اصلاح کرد.هم انقلاب مشروطه مسلحانه بود و هم انقلاب بهمن ۵۷ ! راهی‌ است که باید پیمود و به نتیجه مطلوب و پایدار رسید. آنانکه راه خشونت را به گروه خاصی‌ پیوند میدهند قدرت ارتش مردمی را نادیده میگیرند.ارتش مردمی همان ارتشی است که افراد آن از راه قانونی تعلیمات نظامی را در پادگانها دیده اند و میبینند و در شرایط مناسب و کوتاه مدت این فداکاری را برای زندگی‌ بهتر و رفاه بیشتر برای خود و خوانواده و مردم کشور خود انجام میدهند.این عقاید هیچ گونه منافاتی با قبول و یا ردّ سازمانهای معتقد به مشی مسلحانه ندارد و تصمیم آن با تشکیلاتی موقت متشکل از افراد ،سازمانها و...مردمی تحت عنوان هر نامی‌ میتواند باشد.شرایط هر کشوری ویژهگیهای همان کشور را دارد به هیچ وجه نمیتوان ایران را با کشور دیگر و یا کشور دیگری را با ایران مقایسه کرد،مهم شرایط جهنمی کنونی‌ ایران و چاره رهایی از این مصیبت است.فقط دو راه در پیش خواهد بود ،قبول شرایط و یا تعویض آن، راه سومی‌ وجود ندارد . بعنوان یک ایرانی‌ از مدیران "اخبار روز" تقاضا دارم که این قسمت از سایت و یا محلی دیگر را برای همین منظور باز بگذارند و از اساتید اهل قلم و بزرگان راه آزادی و آزادگی ایران تقاضای همراهی و مشارکت در گامهای اولیه را دارم.
٣۴۰۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : آقای آرمان ایرانی محترم، لطفا مواضع خود را درباره نکات زیر صریحا اعلام کنید تا بعد.
آقای آرمان ایرانی محترم، لطفا مواضع خود را درباره نکات زیر صریحا اعلام کنید تا بعد.

اولا، که من این رژیم را نه استبدادی بلکه یک رژیم توتالیتر فاشیست مذهبی می دانم که تاریخ بشریت تاکنون بخود ندیده است و باید برود. کسانیکه این رژیم را استبدادی می نامند یا نمی فهمند و یا مغرض هستند.

دوم، شما از جبهه ملی، اتحاد جمهوریخواهان و سازمان فدائیان خرده می گیرید ولی در مورد احزابی که شاخه های نظامی دارند بجز مجاهدین خلق سکوت محض اختیار می کنید. چرا؟ تاییدشان می کنید؟ استفاده از آنها را در دراه حلی که ارائه کرده اید موجه می دانید؟ من با همه ی احزابی که قومی زبانی هستند، دارای یک شاخه نظامی می باشند و در پایگاههایی که در کشورهای همسایه به کمین نشسته اند تا با اشاره بیگانگان بخشهایی از ایران را فتح و خود را مستقر کنند هیچ میانه ای ندارم. شما چطور؟

سوم، اگر راه حل مسلحانه شما به میدان کشیدن نیروهای بیگانه است، لطفا اینرا هم صریحا مشخص بفرمایید. شما با تکیه به کدام اسلحه و مهمات، و با نیروی نظامی چه کسی می خواهید این رژیم را ساقط کنید، امریکا، اسرائیل، انگلستان؟ لطفا مشخص بفرمایید؟ این کشورها چه منافعی در سرنگونی این رژیم و آزاد کردن من و تو دارند؟ به عراق و افغانستان حمله کردند که مردم را از دست طالبان و صدام برهانند؟ آیا موفق شدند امنیت و آزادی و رفاه برای این مردم بدبخت بیاورند؟ توضیح دهید؟

فعلا به این موارد بپردازید تا ببینیم کلی گو و منفعل و فلسفه باف و خیال باف ... کیست تا فرصت بعدی. مرسی

من از مواضع جبهه ملی و سازمان فدائیان و فرخ نگهدار و ... در مواردی که در راستای منافع ملی ایران باشد حمایت می کنم و در این رابطه شرمنده هم نخواهم شد همانطور که از نقد اینها هم بخود نمی بالم. آرزوی من نقش آفرینی مثبت اینها در سازندگی ایران آینده است. مجاهدین خلق و امثالهم را بهیچوجه برنمی تابم چون ما را آدم حساب نمی کنند و تنها بدنبال قدرت هستند و نه آزاد کردن کشور و سپردن آن بدست ملت.
٣۴۰۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣٨۹       

    از : تهمتن - ش

عنوان : چرادیگران میتوانند وما نتوانستیم; بمعنای دیگر; توانایی رژیم درکجاست؟؟
علیرغم تمام جنایات وسرکوب وچپاول ووو ۳۲ساله رژیم تبهکار اسلامی بر مردم ایران واینکه این حکومت هنوز به خسارات خود بر مردم ایران همچنان ادامه میدهد و علت اصلی آن که در این مقاله پرسش نموده که " چرا ما نمی توانیم" را تنها در یک مقوله باید جستجو نمود و آن قدرت و توانایی این رژیم است. این توانایی(و درنتیجه ماندن درقدرت وکشتار وهزاران مصیبت دیگر برمردم ایران) تنها و تنها جنبره این جنایتکاران بر سرمایه ملی مردم - نفت - وفروش آن که نزدیک به ۲میلیون بشکه در روز که با احتساب ۷۵ دلار برای هر بشکه نفت;۱۵۰ میلیون دلار در روز از سرمایه مردم دزدی میکنند و با همان پول; هم سرکوب میکنندو هم دزدی میکنندو هم میلیون ها نفرراگرسنه نگه میدارند و هم قدرت خودرا توان و ادامه میدهند; باید خستجو نمود.. ازطرف دیگر; ترکیه و چین; که حامیان اصلی خارجی رژیمند هم برکسی پوشیده نیست و حاکمان جناپتکار این دوحکومت هم دست در دست آخوندهای تبهکار برعلیه منافع مردم ایران - بدون هیچ واکنشی از سوی ۵ میلیون جمعیت ایرانیان خارج ازکشور( به تیتر مقاله توجه شود** چرا ما نمی توانیم**) - هر سه حکومت در چپاول مردم ایران مشغولند.. آیا تا بحال سازمان و گروه و شخصیت های ایرانی خارج ازکشور به حاکمان جین و ترکیه وحمایت اینان از رژیم ملایان اعتراصی شده است؟؟؟ آیا تابحال تظاهراتی درمقابل سفارتخانه های حاکمان نامبرده حامیان رژیم صورت گرفته است؟؟ و آیا های فراوان دیگر که متاسفانه خارج نشینان و عمدتا سران اپوزیسیون وشخصیت های مخالف رژیم خارج ازکشور از آن غافلند و این موقعیت هارا بسادگی ازدست میدهیم..اینکه دراین مقاله میگوید چرا ما نمی توانیم; دقیقا و حداقل بخشی ازاین ناتوانی را باید درمبارزات خارج از کشور مربوط دانست.. اگر یکصدم جمعیت ۵میلیونی ایرانیان خارج ازکشور دغدغه ی میهن را داشته باشند; به جمعیتی ۵۰ هزار نفری میرسد که اگر این جمعیت را در ۱۰ کشور اروپایی و امریکای شمالی و دیگر کشورهای موثر ;تقسیم کنیم;به جمعیت ۵ هزار نفره در هرپایتخت دست خواهیم یافت( حال به باورهای این جمعیت ها کاری نداریم ومنظور توده هاست و تنفر و انزجار این توده ها ازحکومت را باید دراین معادله بحساب آورد)..اما نگارنده برخلاف این مقاله معتقد است که ما میتوانیم وهمچنین ضربه ی مهلکی به رژیم و حامپان مزدور و چپاولگر خارجی آن در خارج ازکشور بزنیم که آن همان تشکیل و آغاز تطاهرات درمقابل سفارتخانه حاکمان این دو رژیم بوده که قطعا بازتاب آن در رسانه های معتبر جهانی منعکس خواهدشد.. وزنه شدن ایرانیان خارح ازکشور در معادلات جهانی و بحساب آمدن آن دراین معادلات مورد نظر است که ضربه کاری به رژیم جنایتکار بوده و همچنین کمکی شایان و روحیه ای تازه; به جنبش مردم ایزان در سرنگونی این رژیم سفاک خواهد شد...
٣۴۰۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣٨۹       

    از : آرمان ایرانی

عنوان : بحثی عملی بر پایهء ارائهء‌ فکت.
طبق معمول بحث از مسیر منطقی خود منحرف شده و به وادی ابراز احساسات و فلسفه بافی کشیده شده. فی المثل اظهارات هموطنان محترم «یک دوست» و «حق»‌ نه تنها کوچکترین ارتباطی به موضوع بحث ندارد، بلکه بیشتر جنبهء فلسفه بافی و ابراز احساسات را مورد نظر میدارد. بحث ما این است: چرا دیگران میتوانند و ما نمیتوانیم؟ برای پاسخ دادن به این سوال باید مطالب را بصورت عملی دید و نه فلسفی.
اجازه بدهید بحث را با این سوال ادامه دهم:
آیا بر این باور هستید که حکومت علی خامنه ای یک دیکتاتوری فاشیستی است که باید عوض شود یا نه؟ اگر پاسخ شما به این سوال منفی است پس بنابر این من شخصاْ سخنی با شما ندارم. شما هم مثل آقای نگهدار به نوعی طرفدار بقای وضع موجود هستید. پس من را با شما حرفی نیست. ولی اگر چنانچه پاسخ شما به این سوال مثبت است پس بنابر این باید به دنبال راه حلی عملی برای تغییر وضع موجود باشیم؛ راه حلی که الزاماْ راه حلی ایده آل نخواهد بود.
به باور من انتخابات ریاست جمهوری دورهء دهم یکبار دیگر نمایانگر این واقعیت است که نظام موجود بر کشور دارای هیچ نوع ظرفیت تحول پذیری نیست و تحولات باید به زور به این نظام تحمیل شود. ما نمونهء این مسئله را در طول این سه دهه در رفتار رژیم اسلامی دیده ایم؛ نمونه هایی چون بحران گروگانگیری سفارت آمریکا و جنگ ایران و عراق و یا نمونهء‌ دیگر آن بحران انرژی اتمی این رژیم. حال اگر فرد و یا افراد و یا سازمانهایی از درک این واقعیت عاجز هستند، ما نباید به آتش نادانی آنها بسوزیم. امروز بعد از گذشت بیشتر از یکسال از جنبش موسوم به جنبش سبز متاسفانه بخش عمده ای از به اصطلاح سازمانهای سیاسی ما مثل سازمان اکثریت و یا اتحاد جمهوریخواهان کشور و یا جبههء ملی درمانده از درک واقعیات موجود هنوز نمیتوانند خود را با واقعیات بعد از انتخابات وفق دهند. آنها از وضع موجود انتقاد میکنند ولی موضع خود را در قبال رژیم خامنه ای روشن نمیسازند که آیا خواستار سقوط آن هستند یا نه!
واقعیت موجود نشان میدهد که ما نباید بیش از این وقت خود را با این گروهها تلف کنیم. این مشکل آنهاست که از درک واقعیت عاجزند و نمیتوانند باورهای خود را با مسائل روز منطبق بخشند. چنانچه ما خواستار سقوط علی خامنه ای هستیم باید یک ائتلاف سیاسی بوجود آوریم و با ارائهء‌ یک برنامهء عملی، همچون برقراری یک پارلمان و یک دولت در تبعید، سقوط نظام حاکم و بر پایی یک همه پرسی دموکراتیک را مد نظر بگیریم. البته این بحث بسیار مفصل است و چنانچه نیاز باشد میتوان به جزعیات آن پرداخت.
مسئله دیگر مسئلهء جنبش موسوم به جنبش سبز و نحوهء مبارزهء‌ ما برای سقوط رژیم خامنه ایست. به باور من جنبش سبز کارش را با مشروعیت زدایی از نظام حاکم به پایان رساند و ما باید امروز حرکتی فراتر از جنبش سبز داشته باشیم. حنبش سبز در ابتدا برای آن بوجود آمد که در چارچوب نظام حاکم بتواند تحولی مثبت انجام دهد. وقتی این مهم شکست خورد، این جنبش در پرتوی حرکت خودجوش مردم (که بسیار فراتر از ظرفیتهای گروههای سیاسی بود) توانست با موفقیت مشروعیت این رژیم را به نابودی کشاند. کار این جنبش از بعد از این مرحله تمام شد و هرکسی که امروز همچنان به دنبال جنبش سبز باشد در اصل به دنبال مرده ای میرود که دیگر وجود ندارد. واقعیت این است که کسانیکه امروز خود را دنباله روی جنبش سبز میدانند میزان ددمنشی و وحشیگری حکومت فاشیستی علی خامنه ای را بسیار کوچکتر از آنچه که هست نشان میدهند. آنها با الگوبرداریهای کورکورانه چنین وانمود میکنند که دیکتاتوری حاکم بر ایران نیز همانند سایر دیکتاتوریهای نظامی است که میتوان براحتی آن را با «مقاومت مدنی» سرنگون کرد، در حالیکه واقعیات موجود چنین چیزی را ثابت نمیکند. در حقیقت تفاوت عمده بین رژیم ایران و دولت تونس در همین است؛ دولت تونس یک دیکتاتوری غیر ایدئولوژیک نظامی است و همانطور که دیدیدم براحتی با مقاومت مدنی مردم و تظاهرات خیابانی سقوط کرد، چرا که علی رغم دیکتاتوری ظرفیتهای رژیم فاشیستی ایران را برای سرکوب نداشت و فاقد یک نیروی نظامی ایدئولوژیک همچون سپاه پاسداران و یا بسیج بود. در هیچ زمانی هیچ رژیم فاشیستی متکی بر یک ایدئولوژی ارتجاعی با «ملایمت» و یا صرفاْ «مقاومت مدنی» سقوط نکرده و رژیم فاشیستی حاکم بر ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. آنهاییکه بر ملایمت بیش از اندازه در مبارزه بر ضد رژیم تاکید میکنند در اصل عکس مار بر دیوار میکشند! شکی نیست که خیلی خوب بود اگر ما میتوانستیم با تظاهرات آرام و یا سرود «یار دبستانی» رژیم را از پای درآوریم. ولی واقعیات این یک سال و نیم اخیر خلاف این ادعا را ثابت کرده. اینکه گفته شود «کلیهء مبارزینی که به حرکات به اصطلاح خشونت آمیز دست میزنند از قماش مجاهدین هستند و آنها نیز خواستار نوعی دیکتاتوری هستند» یک دروغ بزرگ است!
همانطور که گفتم ما در دیگر کشورها نیز شاهد آن بوده ایم که نیروهای دموکراتیک با درک این واقعیت که نمیتوان با یک رژیم فاشیستی برخوردی انفعالی داشت به مبارزهء‌ مسلحانه بر ضد دیکتاتوریهای فاشیستی دست زدند. آیا جنبش مسلحانهء مردم فرانسه بر ضد حکومت ویشی منجر به یک نظام دموکراتیک در آن کشور نشد؟ آیا نتیجهء مبارزات مسلحانه در ایتالیا بر ضد موسیلینی نهایتاْ منجر به جمهوری دموکراتیک ایتالیا نشد؟ آیا مبارزات مسلحانهء مردم یوگسلاوی بر ضد فاشیستها یک حرکت ضد مردمی بود؟ آیا مبارزات خشونت آمیز مردم در صربستان و بوسنی و یا در کامبوج بر ضد حکومت خمرهای سرخ مبارزاتی ضد مردمی بود؟ آخر این چه بیماری است که ما ایرانیها داریم که میخواهیم با کلی گویی هر آنچه که بر خلاف نظر ماست رد کنیم و از یک افراط گرایی به افراطگرایی دیگری پناه ببریم؟ من به عنوان یک ایرانی اعلام میکنم که آن چیزی که تحت عنوان "مبارزات بی خشونت" برای مقابله با رژیم حاکم بیان میشود حرکتی است انفعالی که ظاهری قشنگ ولی باطنی غیر واقع بینانه دارد. چه کسی گفته که همیشه مبارزات جدی همانند عملکرد مجاهدین همواره با کشتار جمعی همراه است؟ مشکل مجاهدین این است که از اساس به یک ایدئولوژی خشن معتقدند. ما چرا بجای مجاهدین از مبارزات مردم صربستان و یا مبارزات مقاومت فرانسه درس نگیریم.
خلاصه کلام آنکه دلیل شکست ما و پیروزی تونسی ها در این است که مبارزان آنها واقع بین و فعالین سیاسی ما غیر واقعبین هستند. من از سایت محترم اخبار روز دعوت میکنم که از گروههای سیاسی و بویژه از اتحادیه جمهوریخواهان دعوت به عمل آورد تا موضع خودشان را در قبال مبارزه برای سقوط رژیم حاکم و نیز تاسیس یک پارلمان در تبعید روشن سازند. شکی نیست که این مباحث نیازمند موشکافی های بسیار و نیازمند شرکت هموطنان با طرز تفکرات گوناگون در آن است. با تشکر فراوان از شما.
٣۴۰۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣٨۹       

    از : خوش خیال

عنوان : چرا رنگ ماشین آتش نشانی سبز شده بود !
روی دیوار‌های مدرسه، نقاشی‌ها را نگاه می‌کردم. در یکی از آن نقاشی‌‌ها عکس ماشین آتش نشانی‌ در وسعت خیابان کشیده شده بود،آنهم در چه خیابان شلوغی ! تصوری از عاشورا بود و یا تظاهرات، ندانستم ولی‌ معمای این نقاشی برایم در این بود که چرا رنگ ماشین آتش نشانی رنگ سبز زده شده بود ! جل الخالق...! ماشین آتش نشانی که سبز نمیشود ! بخود گفتم پس،صحنه تصور شده عاشورا نبوده، تظاهرات بوده است ! بیشتر به خود فشار آوردم تا علت رنگ سبز شده ماشین آتش نشانی‌ را دریابم ! ابتدا تصور کردم شاید بخاطر رنگ خشونت قرمز، رنگ سبز مسالمت آمیز انتخاب شده ! یا شاید هم صدای دلخراش آژیر خطر ماشین آتش نشانی‌،آرامش دیگران را بهم میزده، و رنگ سبز متمایل به سکوت جایگزین شده است ! یا آنکه ماشین قرمز آتش نشانی‌ "قانون شکن"، حق تقدم دیگر منتظران چراغ سبز قانونی را رعایت نمیکرده که به اجبار رنگ او را سبز کرده اند !... بهر صورت برایم معمای عجیبی‌ بود ! رنگ سبز شده ماشین آتش نشانی از یکطرف و زمزمه آهنگ شیرین ملایمی که در سرسرای پیچ تا پیچ راهروهای مدرسه،مرموزانه سرک میکشید !
٣٣۹۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : فاجعه ۵۷ نباید دوباره تکرار شود. ایران هم نباید عراق، افغانستان، پاکستان و لبنان دیگری شود. چگونه می توان همچنان گرفتار نماند؟
به الف باران

فاجعه ۵۷ نباید دوباره تکرار شود. ایران هم نباید عراق، افغانستان، پاکستان و لبنان دیگری شود. چگونه می توان همچنان گرفتار نماند؟ چاره درد ما گروههای مسلح نیستند. تغییر برای بهتر کردن اوضاع بله ولی برای بدتر کردن نه. داوری درباره تونس خیلی خیلی زود است ضمن اینکه دولت رفته و نه نظام. هنوز در تونس انقلاب نشده و برای حسرت خوردن خیلی خیلی زود است.

هر گروهی با خشونت بر ایران یا بر بخشی از ایران مسلط شود با خشونت هم حکومت خواهد کرد و قدرت بدست آورده را هرگز بدست مردم نخواهد داد. یاران دیرینه اش را وزیر و وکیل مجلس و در راس همه نیروهای قهریه قرار خواهد. یک سری پاکسازی از مردم و دستگاههای موجود خواهد کرد و با زور نیزه مثل رژیم کنونی مردم را چند دهه دیگر به گروگان خواهد گرفت. آتش در خانه و همسایگی همچنان شعله ور مثل امروز اگر نه بدتر از آن باقی خواهد ماند. باید طوری عمل کنیم که دوباره گرفتار نشویم. با امثال مجاهدین خلق ۳۰ سال دیگر هم گرفتار خواهیم شد.

شما خیال می کنید که مسعود و مریم رجوی ها پس از فتح ایران می روند کنار و نیروهای مسلح تعلیم دیده جانفشان خود را و نیروهای غیر مسلح شان را تعطیل خواهند کرد؟ آرمانهای ویژه و ایدئولوژی دشان را ول خواهند کرد و فرصت ساختن آرمانشهرشان و آن مدینه فاضله خیالی خود را به مردم تحمیل نخواهند کرد؟ مخالفانشان را حذف فیزیکی نخواهند کرد؟ هنوز که این گروههای مسلح کنار مرز نشین بقدرت نرسیده اند پاسخگوی امثال من و تو نیستند چه برسد به زمانی که ما بگوییم بفرمایید بیایید تو. با این ساده لوحی و بی خردی نباید هر کس و ناکسی را روی کار بیاوریم تا برایمان قمه بکشد. اصولی هست که باید روی آنها توافق کنیم که کنار گذاشتن اسلحه اولین قدم است. آیا ملت تونس با توسل به آپوزیسیون مسلح و پایگاه اعطا شده بوسیله کسی مثل صدام دولت نامشروعش و نا معتبرش را سرنگون کردند؟
٣٣۹٨۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹       

    از : الف باران

عنوان : اگر این بیماری "روش‌های مسالمت آمیز" اهلی کننده دیکتاتور‌ها و فاشیستها بود "آیت الله هیتلر" هم حالا دوران بازنشستگی خود را میگذارند !
با سلام و باز هم آمدم ! می‌دانم تکرار نامی‌ برای خواننده کسل کننده است ولی‌ عواملی مرا بدین کار اجبار میدارد و آن، به زبان بسیار ساده این است ...خانه‌ام آتش گرفته...باورم دارای ؟ مست و مغرور از "سیاست" پیش می‌‌آید و می‌‌گوید : گنه گنه ؟! آسپرین...؟! هموطن ! خانه‌ام آتش گرفته ! همتی،رحمی ، شتابی،هستی‌ ‌ام بر باد رفت ! باز می‌‌آید و میگوید، "خشن هستی‌" ، مجاهد !! بیاد آور که دیروز... تته پته...! واقعیت دردناکی است آنها که میدانند چیزی نمیگویند و آنها که میگویند چیزی نمیدانند ! باز مینالم و فریادم از آن است..خانه‌ام آتش گرفته !... چاره باید کرد ! چاره باید جست !... درخواست روش‌های مسالمت آمیز در برابر این حکومت همان دادن گنه گنه برای خامش کردن آتش است ! اگر این بیماری "روش‌های مسالمت آمیز" اهلی کننده دیکتاتور‌ها و فاشیستها بود "آیت الله هیتلر" هم حالا دوران بازنشستگی خود را میگذارند ! چرا آنانکه پرچمدار حقوق بشری هستند وقتی‌ منافع‌شان به خطر می‌‌افتد به خشونت بارترین شیوه‌ها دست میازند ولی‌ برای مردم محرومی که برای کوچکترین تقاضا‌ها اگر فریادی بر آرند به خشونت گرا و نداشتن مدنیت محکوم میشوند ! باور کنید که اگر من بجای رهبر خامنه‌ای بودم عکس امام زمان هایی چون "آقای موسوی" و "حجت الاسلام فرخ نگهدار" و شهید مظلوم "امام کیانوری"و اقمارهم را به دیوار می‌‌کوبیدم و هر روز پس از دعا به برای آنها می‌گفتم "‌ای شعبان بی‌ مخ‌های زمان, ما هر چه داریم از شما داریم" !
٣٣۹٨۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : به الف باران
عوامل عقب ماندگی رشد فکری اکثریت جوامع مسلمان چیست؟

عوامل عقب ماندگی رشد فکری اروپائیان قبل از قرن ۱۷ که عصر روشنگری نامیده می شود چه بود؟

چه عواملی باعث رشد فکری اروپایان شد تا دیگر اجازه ندهد تا کمر دین و خرافه در برابر علوم انسانی و تجربی آنچنان بشکند که دیگر جرئت نکند مثل خمینی و خامنه ای بر اریکه قدرت تکیه دهد و همه این علوم و دانشجویان و دانش آموختگانش را به زیر ضرب خود بگیرد؟

آیا در اروپای بقول شما دینی و خرافه پرست، مردم اجازه می دهند پاپ بر جهان مسیحیت فرمان براند یا او را در واتیکان محصور کرده اند که دیگر در کارهای این جهانی مثل سکولاریسم، منشور جهانی حقوق بشر، علوم طبیعی و انسانی، آزادی، امنیت و رفاه فضولی نکند؟

چرا در اروپا شد و در ایران هنوز نشده؟ چرا در اروپا شد و در عربستان و پاکستان و افغانستان نشد. چرا در عرض این ۳۲ سال بجای یک جمهوری اسلامی در جهان الان سه جمهوری اسلامی و همه در همسایگی یکدیگر داریم؟ چرا جریاناتی تقویت می شوند که عراق را هم به یک جمهوری اسلامی چهارم تبدیل کنند؟

جناب شما براندازی رژیم کنونی در ایران را بهر قیمتی می خواهید و هیچ ابایی ندارید از اینکه که جان بولتون ها با بیشرمی و با کف زدن های مجاهدین خلق این فرقه مذهبی واپسگرا و وابسته را بهترین جایگزین رژیم کنونی اعلام کند. من دهانم برای اینها کف ها نمی کند. امثال من دیگر نمی خواهند به کام یک فرقه مذهبی دیگر بیفتند که هزاران پرسنل تعلیم دیده را بهر قیمتی که شده در کنار مرز ایران نگه داشته برای فتح ایران. فقط اسلحه و مهمات لازم دارد که امثال جان بولتون ها در فرصت مناسب در اختیارشان بگذارند. آیا تونس هم این معضل را در کنار مرزش داشت؟ اگر مجاهد خلق و یا موافق نوع مقابله آنها و امثال آنها هستید صریح بگویید تا همه تکلیف خودشان را با شما معلوم کنند. فقط یادتان باشد که امثال مجاهدین خلق مثل رژیم کنونی اگر از پشتوانه مردمی خود مطمئن بودند نیازی به لشکرهای وفادار خصوصی خود «گارد ویژه» نمی داشتند. اینهمه نظر داده شده چرا شما فقط بمن گیر داده اید؟ دشمن شما و من جای دیگری تمرگیده است و از یک و به دو من توست که سر جایش با خیال راحت لم داده و با لبخند تمسخر آمیزش بما نظاره می کند. موفق باشید.
٣٣۹۷۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۴۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست