سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تعلیق معنا و مرگ سوژه - مهر انشان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : گاهنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : حقیقت و شاخص اجتناب ناپذیر هنر
نکته‍ی بعدی که در واقع آغاز سخن شما است، و در واقع در وضعیت استراتژیک مهمی برای تمام نوشته‍ی شما قراردارد چنین است :
«اگر حقیقت بیان نشدنی است و نویسنده نیز ادعایی بر آن ندارد»

شگفتا از این همه استعداد نوشتاری، که این همه به خطا می رود. تمام حرف هنر همین است : حقیقت.
تمام تلاش فاعل نوشتار همین است : حقیقت. اگر تمنا و آرزومندی بیان حقیقت را از فاعل نوشتار و هنرمند بگیرید، چیزی از هنر باقی نخواهد ماند.
البته که شما درست می گویید که «حقیقت بیان نشدنی است» ولی فراموش می کنید که تمام تلاش فاعل نوشتار در بیان حقیقت و تقرب بدان است.
و اگر نویسنده ادعایی در این زمینه نداشته باشد، همان بهتر که خاموش بماند. زیرا که من به عنوان خوانشگر یا شاهد نوشتار، می خواهم بدانم که او از حقیقت چه می داند و تا کجا پیش رفته است.

نکته آخر این است که اساسا شاخص بنیادی هنر از آغاز تا امروز بیان حقیقت و تقرب به آن بوده است.
٣۲٣۴٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣٨۹       

    از : گاهنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : دال و مدلول ...
در شکل استیل خیلی جالبی است، من را یاد نوشته های رضا بی شتاب می اندازد.
فرصت نیست ولی یک نکته برای این جا و اکنون، شما می گویید :
«ادبیات لابیرنت دال های بدون مدلول سوژه انسانی است. سفر اودیسه در نشانه هاست، وقتی در معنای لاکانی حتا دیگر سوژه ای وجود ندارد و تنها می توان ردپای آن را و آینه ی دیگر جستحو کرد.»

خیلی قشنگ گفته اید، ولی مشکل این جاست که کاملا اشتباه است. زیرا هیچ دالی نیست که بی مدلول باشد. توضیح می دهم. در ثانی لکان بی چاره کی گفته است که سوژه ای وجود ندارد؟
سوژ] امّا، سوژه‍ی ناخود آگاه است. و آن دالی بی مدلولی که شما می گویید به همین موضوع مربوط می شود.
مسئله مشخصا به رابطه‍ی زبان و انسان زبان می گردد، که به دلیل ناخودآگاه، یعنی سوژه‍ی ناخودآگاه، دال الزاما واجد آن مدلولی نیست که در فرهنگ لغاط تعریف شده.

من به شما پیشنهاد می کنم که از گاهنامه‍ی هنر و مبارزه متن «از ساحت تخیلی تا فن نوشتار نزد فاعل ناخودآگاه» را بخواهید که برایتان بفرستد. در این متن پی خواهید برد که موضوع دال و مدلول کدام است.
ولی شیوه‍ی نگارش شما خیلی عالی است. تنها اگر با واقعیت تطبیق می کرد و نظریات به شکل صحیح و قابل فهم مطرح می شدند. البته من را ببخشید من یک کمی...طرفدار ادبیات پرولتاریایی هستم. ولی امثال شما را به گولگ تبعید نمی کنم.
٣۲٣۴۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣٨۹       

    از : رویا آبادیان

عنوان : لطفا در اظهار نظر دقت کنید!
آقای "عزیز"! شخص محترمی است که به نویسنده نقد ایراد می گیرد که از فرط خستگی در نوشتن نقد مجموعه داستان آقای علی صدیقی " حالا که می دانم نمی توانم"، به لغزش املایی دچار شده اند. متاسفانه ایشان در همین چند کلمه خود آن چنان خسته به نظر می رسند که با عرض پوزش نوشته اش تقریبا فاقد معنا است. به ویژه که آقای عزیزی توصیه می کنند نویسنده نقد برای رفع خستگی بنشینند چای نوش کنند! هم چنین ،من که از "قاعده بازی" ایشان چیزی نفهمیدم و "بند مقدس هفت" هم اگر بند هفت نوشته منتقد باشد من فکر می کنم فاصله ها در نقد غیر ضروری بوده و چه بسا در تایپ یا صفحه بندی این اتفاق غیر عمدی روی داده باشد.
در این کویر بی نقدی ادبیات برون مرز ( داخل کشور هم البته وضعیت اسفناک است) من هم به مانند آقای عزیزی به منتقد گرامی آقای مهر انشان " دستت درد نکند " می گویم. اما آقای عزیزی! عجیب این است، شما که به دقت و پاک بودن زبان از نظر املایی توجه دارید در همین دو - سطر نوشته خود دچار لغزش و غلط املایی شده اید. باید توجه داشته باشید که " به بهر معنی رفتید" از نظر غلط است، "به بهر " نادرست و "به بحر معنی رفتن" درست است.
پیروز باشید -
ر. آبادیان
٣۲۲۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨۹       

    از : عزیز عزیزی

عنوان : تجویز چایی برای رفع خستگی
آقا جان اولاً دست شما درد نکند. ولی چرا قواعد بازی را مراعات نمی فرمائید: خسته که شُدید، بهتر است بنشینید چایی میل بفرمائید. منظورم با توجه به بند عدد مقدس هفت است که علامت خستگی املایی مشهود؛ که همچنین به طور مسلم زیادی تو بهر معنی رفتید.
٣۲۲۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست