سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

لیبرال دمکراتهای ایران و مسئله ی ملی - مارال سعید

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : آ. ائلیار

عنوان : سامان
لیبرال دمکرات چپ میانه گرامی،

۱- نخست پیشنهاد میکنم برای شرکت در بحثها نامی مستعار برای خودتان انتخاب کنید.
لیبرال دمکرات چپ میانه، نمیتواند اسم مستعار باشد. نامها چه حقیقی و چه مستعار و هنری قواعدی دارند ، لطفاً با عنایت به آنها در تصحیح عنوان خود بکوشید. اجازه بدهید دیگر در نامبردنتان گرفتاری نداشته باشیم.

۲- آنان که ستم ملی را انکار میکنند و یا تلاشی برای آگاهی در پیرامون آن از خود نشان نمیدهند ، و یا خود، آگاهانه یا ناآگانه اسیر اندیشه های مکتب آریاییسم هستند در منبع مذکور روشن است که چیزی نمییابند. سخن اینجانب با آنانی بود که به ستم ملی ، به این "جنایت علیه بشریت " واقف اند.

۳- حرف و حدیث در پیرامون مکتب آریاییسم بود نه در مورد پان یا پانهای دیگر. صحبت مشخصاً از یک مکتب است که جنبشهای آزادیخواهانه و رفع ستم ملی را قتل عام کرده و با سماجت تمام در پی تکرار این جنایتهاست.

اینکه فلان چیز هم بد است یا خوب مسئله ایست خارج از موضوع. به موقع میشود در پیرامون مسایل دیگر نیز سخن گفت. با عنوان کردن موضوعات دیگر نمیتوان از زیر بار موضوع اصلی شانه خالی کرد. میدانید که هر دانش آموزی چنین کاری کند نمره ردی نصیبش میشود. هر چیزی قاعده و اصولی دارد. اجازه بدهید قانونمند حرکت کنیم.
---------

و اما در باره اندیشه هایی که با مخاطب قرار دادن نویسنده مقاله بیان کرده اید:
۱- سخن از فراموشی جنایات نازیها نیست بلکه جلوگیری از تکرار آنها در مکتب آریاییسم است:قتل عام جنبش آذربایجان ، کردستان ، شیخ محمد خیابانی، کلنل محمدتقی خان پسیان در خراسان و غیره از این دسته اند.

۲- مطالعه یتان در مورد مقولاتی مثل فدرالیسم ، ایران، حقوق بشر، اتحاد و غیره نیاز مند بازنگری و ژرفای لازم از سوی شما دارد. چرا که اصول اولیه درست گویی در عبارات شما رعایت نمیشود. نمونه : « ملتی کهن مثل ایران...» که درستش " کشوری کهن مثل ایران ..." است. لازم به گفتن نیست که ایران کشور است نه ملت.

۳- جنبشهای رفع ستم ملی ، علیه نژاد پرستی، استبداد، تمرگزگرایی، و برای برابری طلبی، مدنیت ، و زندگی مسالمت آمیز در اتحاد داوطلبانه با دیگر خلقها و ملتها مبارزه میکنند. حقوق و میثاقهای بین الملی یاور این جنبشها هستند و اگر جایی هم کمبودی باشد و یا احساس شود توسط خود خلقها و ملتها تکمیل و اصلاح میگردد. و این حق خدشه ناپذیر آنهاست. همه کار داوطلبانه است . وجود جنبشها برای نفی زورگویی و استبداد و دیکتاتوری و ستم ملی ست.

شاد و خرم باشید.
٣۱۰۴۵ - تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣٨۹       

    از : هومن دبیری

عنوان : پاسخ جناب نظر
جناب «نظر» بازهم بشیوه ی «مرضیه» وارد نذکر این قلم به نویسنهدی محترم شدی و با یک « من درآوردی » طبق معمول مرا مورد مرحمت قرار دارید. علاقه ای به بحث یک طرفه با آقای داریوش همایون و همفرانش ندارم و متاسفانه جنابعالی و چند هم وطن دیگر فورا مانند وکلای «تسخیری » به دفاع از «صدر» حرب می پردازید. مجبورم شما را قانع کنم که هنوز خون بازگشت پادشاهی در رگ خیلی ها جریان دارد و طبیعی ست:

«حزب مشروطه ی ایران» نوشته ای از آقای داریوش همایون مورخ اوت ۲۰۱۰ را با عنوان « حزب مشروطه ی ایران( لیبرال دمکرات ) حزبی برای اکنون و آینده ی ایران» را بعنوان «برنامه» یا «مانیفست» حزب با نام آقای داریوش همایون در تارنمای حزب گذاشته ست. در پیش گفتار این نوشته آمده ست «‏نخستین چاپ حزبی برای اکنون و آینده ایران در سال ۲۰۰۰ انتشار یافت ...» .

پس ۱۰ سال طول کشیده تا حرفهای آقای داریوش همایون بازتاب بیرونی پیدا کند، یعنی کهنه شده ، این را بحساب «ملانقطی » بودن نگذاریم ، شاید هم به روز update در آمده و منتشر شده ست .

بهر جهت در فصل سوم «آزادیخواهی » در «برنامه» یا «مانیفست » جدید حزب ؛ نویسنده تلاش کرده تا بهر طریقی شده پادشاهی ، مشروطه و ‌آزادیخواهی را برای خواننده «جا » بیاندازد:
« پادشاهی مشروطه یک فرایافت (کانسپت) تازه و تقریبا نیازموده در ایران است و نمی‌‏توان به نام سنت‌های ماندگار ایران از آن دفاع کرد. در سنت پادشاهی ایران چندان مشروطه‌ای ‏نمی‌توان یافت. ولی این کار را همه کشورهائی که پادشاهی مشروطه دارند در اروپا و جاهای دیگر کرده‌‏اند» - پایان نقل قول

بینید جناب « نظر » شتر سواری دولا دولا نمیشود. شما خوب میدانید که این قلم بارها و بارها در نوشته های قبلی آقای همایون و همفکرانش با حساسیت نسبت به تحریف مشروطه = Constitution = قانون اساسی = حکومت پارلمانی توضیح داده ام و برای ما که در اروپا می بینیم حکومت های پارلمانی بدون استثنا در کشورهایی با شکل پادشاهی یا جمهوری ؛ اساس و روح دموکراسی هستنددیگر
«پادشاهی مشروطه» معنائی ندارد.
قوانین را پارلمان وضع می کند و رفراندوم های سراسری نیز ! پس ملکه الیزابت و رئیس جمهور سرکوزی اساس نیستند.
نتیجه : بنا بر این تعاریف و قواعد عینی در فرهنگ سیاسی از مشروطه ی سلطنتی صحبت میشود که تاکید و تقدم بر مشروطه ست که آفرینده شکل حکومت می باشد. آقای همایون یکبار و برای همیشه باید از تکرار پادشاهی مشروطه خودداری نماید !

این پارلمان اسپانیا ست که می تواند پادشاهی را به خوان کارلوس محول کند و این کشور پادشاهی ابتدا جمهوری شد و در سال ۱۹۷۶ به اراده ی نمایندگان مردم و پارلمان قانون اساسی تغییر کرد و پادشاهی به این سرزمین بازگشت ولی ما خوب میدانید که کارها تمام توسط پارلمان و کابینه ی بر آمده از آن رفق و فتق میشود و اعلیحضرت خوان کارلوس احترام خود را حفظ میکند.

اراده ای وجود دارد که تلاش می کند مبانی اساسی را به میل و آرزوهای فردی یا گروهی کم و زیاد کند که دیگر با سطح نسبتا بالای نیروهای نخبه در سراسر کشور و خارج قابل مقایسه با قبل از ۳۲ و حتی ۵۷ نیست .البته من از آقای داریوش همایون که همیشه با دربار معاشرت و وصلت داشته انتظار ندارم که غیر این باشند. ولی ما نباید مسیر انتخابی را دستخوش تزلزل های «خودخواسته » نمائیم .
آن روزی که مردم بزرگ ایران باردیگر مجلس شورای ملی خود را بازگشائی نمایند بهار آزادی ست و نمایندگان مردم خواهند توانست شکل حکومتی را نیز چه با آرای نمایندگان چه از طریق رفراندام تعیین نمایند. اشتراکات ما باید در همگرائی برای کنار زدن حکومت و موانع گذار به دموکراسی باشد.
٣۱۰۴۰ - تاریخ انتشار : ٨ مهر ۱٣٨۹       

    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : ماییم که سد راه پیشرفت کرد و بلوچ و شیعه و سنی و مشهدی و خوزستانی شده ایم و نه کسی دیگر.
به آئلیار محترم،

من به سایتی که معرفی کردید رفتم ولی آن چیزی که شما گفتید را نتوانستم پیدا کنم.

اگر پان آریا ایسم بد است، پان ترکیسم، پان کردیسم، پان عربیسم هم باید بد باشند و باید همه ی اینها را به جرم نژاد پرستی و ضد انسانی بودنشان محکوم کرد و از آنها بشدت دوری جست. گیر دادن فقط به یکی از اینها ابهام ایجاد می کند، نه؟
-------------------------------------------------------------------------

مارال خانم محترم،

همانطور که شما بخوبی می دانید، هیتلر سعی کرد بر حسب نژاد، برخی نژادها مثل کلیمیان و کولی ها را از روی کره ی زمین محو کند و بقیه را به بردگی نژاد خود درآورد. ۶ میلیون زن و مرد و بچه کلیمی را به وحشیانه ترین وضع از میان برد قبل از آنکه خود از بین برود. نباید این درس پر هزینه را هرگز فراموش کنیم وگرنه تاریخ تکرار خواهد شد. واقع ابلهانه است اگر ما ایرانیها از یک طرف دم از منشور جهانی حقوق بشر بزنیم و با به رخ کشیدن نمونه های زنده ی آنها در کشورهای لیبرال دمکرات غربی ثابت کنیم که این منشور همه ی سدهای راه پیشرفت و بهروزی این مردمان را فرو ریخته است، و از سوی دیگر وقتی به ایران می رسیم مرتب ترک و فارس و عرب و بلوچ و....کنیم، طبق نژاد و تبار و زبان...، ملت ایران را از هم جدا کنیم، به آنها بگوییم منشور جهانی حقوق بشر به درد شما نمی خورد و درد شما را فقط فدرالیسم یعنی تقسیم آب و خاک ایران است که دوا می کند و بس. نه تنها چنین کاری غلط است و دردی را دوا نمی کند که شدنی هم نیست، ایران امپراطوری غثمانی و یا شوروی سابق نیست که از سرزمین ها و ملت ها و ملیت های گوناگون تشکیل شده باشد تا بتوان آنها را به خواست این و آن تکه و پاره کرد. ایران کشوری جدید نیست و از آغاز تاریخ مدون بشریت بوده. در این دوره چند هزار ساله ایران، فراز و نشیب های بسیاری را طی کرده است و این نشیب را هم طی خواهد کرد.

آیا در فردای ایران همه ی ما باید از نظر ژنتیکی آزمایش شویم و طبق آن روی ما علامت گذاری کنند، چه کسی چنین حقی را خواهد داشت ضمن اینکه شهروندان یک کشور صاحبان خصوصی آن کشور در جهان هستند ولی در درون کشورشان صرفنظر از اینکه از چه تیره و تبار و زبانی باشند و در کدام شهر و روستا زندگی کنند، کل کشورشان ملک عمومی همه ی آنهاست. بنابراین، در یک کشور حقوق شهروندان هیچ ارتباطی با تیره و تبار و زبان و مکان آنها ندارد، همه دارای حقوق برابر هستند و این حقوق در سازمان ملل متحد به ثبت رسیده است. طبق این منشور، این حقوق در درون مرزهای جغرافیایی هر کشوری باید اجرا شوند. هر حکومتی هم اجرا نکند محکوم است و باید وادارش کرد که به این حقوق احترام بگذارد. ما باید برای بدست آوردن این حقوق و حفظ آنها در کشورمان ایران مبارزه کنیم تا بر حکومتی که ۳۱ سالست سد راه پیشرفت و بهروزی آحاد ملت ایران شده است فائق آییم. ایجاد نفاق میان ملتی کهن مثل ایران که در کشورشان همگی تحت ستم یک حکومت جائر هستند فقط آزادی آن کشور را به عقب می اندازد و آن ملت را محکوم به ستم دراز مدت تری می کند. بهترین سیاست برای کوتاه کردن عمر چنین حکومت های جائری گرد آمدن به زیر پرچم منشور جهانی حقوق بشر است. وگرنه ماییم که سد راه پیشرفت کرد و بلوچ و شیعه و سنی و مشهدی و خوزستانی شده ایم و نه کسی دیگر.


با احترام
لیبرال دمکرات چپ میانه
٣۱۰٣۱ - تاریخ انتشار : ٨ مهر ۱٣٨۹       

    از : آ. ائلیار

عنوان : واژه مارال و مکتب آریاییسم
۱- جهت آگاهی فارسی زبانان و به ویژه ناظر گرامی: "مارال" که در فارسی به معنای گوزن است ،نام زیبایی ست در زبان آذربایجانی یا ترکی آذربایجان که برای نام گذاری دختران مورد استفاده قرار میگیرد. یکی از شخصیتهای معروف رمان کلیدر نوشته محمود دولت آبادی نیز "مارال" میباشد که همسر قهرمان داستان است. یعنی مخاطب شما خانم مارال سعید عزیز است و نه آقای مارال.

۲- برای اطلاع دوستاران جنبشهای ملی- دموکراتیک باید عرض کنم که :
- آقای داریوش همایون،
-گردانندگان سایت " ایرانشهر" متشکل از دهها دکتر و متخصص
-پان ایرانیستها و باورمندان به رژیم شاهنشاهی
- و بسیاری از روشنفکران همفکر با نامبردگان بالا که در عرصه های گوناگون قلم میزنند
- و حتی از جهتی خود حکومت جمهوری اسلامی ، همه در مکتبی به نام
" مکتب آریاییسم" گرد آمده اند و جنبشهای دموکراتیک و رفع ستم ملی را به شدت مورد هدف توپخانه تبلیغاتی خود قرار داده اند. با یک نگاه به ایرانشهر این مسئله برای خواننده به خوبی روشن میشود: http://iranshahr.org/

خانم مارال سعید عزیز، این مکتب، ستم ملی را تئوریزه کرده، اجرا نموده و بر ادامه آن به هر نحوی که شده باشد پای میفشارد. اندیشه های اکثر پیام نویسان بر پای نوشته شما دانسته یا ندانسته از این مکتب ریشه میگیرند. سخن در ییرامون تز های آن بسیار است و در این مختصر نمیگنجد.
با احترام . ساغ اولون.
٣۱۰۱۲ - تاریخ انتشار : ۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : پیشرو

عنوان : چرا موافق نیستم
مارال گرامی
یک پاراگراف کامل را اختصاص داده ای به ادعاهایی از قبیل اینکه آموزگار با عدم آمادگی به کلاس آمده و پای استدلالش میلنگد و صورت مساله را پاک میکند و از این حرف ها
ولی دوست عزیز اقلا" یک نمونه مشخص برای صحت ادعای خود نیاورده ای که ما هم ببینیم چه بوده که شما دیده اید و ما ندیده ایم
دوم – ویکی پدیا که ملاک خوبی برای این تعاریف نیست دوست عزیز. شما حق دارید هر نظری داشته باشید ولی نمیتوان تعاریف من در آوردی را پایه بحث قرار داد. مثلا تعریف بقول شما جامع از ملت این است : ملت: به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ، ریشه ی نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق میگردد که دارای حکومتی واحد هستند، یا قصدی برای خلق چنین حکومتی دارند.
این تعریف نه مورد قبول جامعه جهانی است و نه میتواند باشد. با تعریف شما از فردا صدها ملت و کشور سبز خواهند شد . یکی از بنیاد های ملت ،داشتن حکومت است و هر بخشی از درون یک ملت نمیتوانند و پذیرفتنی نیست که ادعای ملت جدید بکنند و حکومت تشکیل دهند. حقوق بین الملل مرزهای رسمی را محترم میشمارد و حق تعیین سرنوشت را در درون هر کشور – و نه در بیرون - آن به رسمیت می شناسد. من اگر بجای شما بودم مقاله دکتر خوبروی پاک همین الان در تلاش آنلاین است میرفتم آنرا میخواندم. درضمن ریشه نژادی واحد هم برای ملت شدن الزام آور نیست.
گفته اید : همایون وقتی می بیند نمی توان در این بحث با هم حزبیهای خویش به اقناع لازم رسید، صورت مسئله را پاک میکند. میگوید: "... فدرالیسم اصلا ً مطرح نیست، نمیتوان اصلا ً در ایران برقرارش کرد ..."
فکر میکنم پند آموزگار را که گفته بوده : "هر چه جلویتان نهادند، نگوئید مرسی و مشغول خوردن شوید!" را از یاد برده اید یک هفته ای صبر کنید تا در گزارش نشست بعدی ببینید چرا فدرالیسم را نمیتوان در ایران برقرار کرد و ببینید این ادعای شما چقدر با واقعیت میخواند. بنظرم "جدایی طلبان اول فدرال" از این عبارت هر گردی گردو نیست خوششان نیاید. دوست گرامی آخر فدرالیسم قومی زبانی یعنی جنگ های داخلی و کشتار و پاکشویی قومی و این زمین تا آسمان با فدرال آمریکا فرق دارد. حالا هی شما بگو فدرالیسم بسم الله است. بابا جان با همین بسم الله است که کرور کرور مردم را نابود کرده اند. باشد شما بسم الله باشید و ما جن
مارال گرامی مقاله خود را با پرسش زیر به پایان می برند:
براستی استاد گرامی؛ نظام جمهوری اسلامی ایران سد راه پیشرفت و بهروزی مردم ایران است یا ترکها و کردها و لرها و بلوچها و ترکمنها و عربها و دیگر اقوام ساکن ایران زمین؟
جواب این پرسش چنان روشن است که این پرسش پیش می آید که چرا این سوال مطرح شده است. اما باید در نظر داشت که عده ای نماینده خود خوانده هموطنان کرد و ترک ... نمیتوانند و نخواهیم گذاشت که بتوانند ایران را ایرانستان کنند. منافع اقوام ایرانی نیز در یکپارچگی ایران است نه اینکه زیر سلطه خان ها و سران قبایل و عشایر رفتن.
در ضمن کودتای شاهرخی (نوژه نام اسلامی است ) بر علیه حکومت آخوندی بود و در جهت نجات کشور ؛ حمله نظامی به ایران و تجزیه کشور را با کودتای شاهرخی قیاس کردن یا از روی غرض است یا از سهو!!

ا
٣۰۹۹۹ - تاریخ انتشار : ۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : آرش

عنوان : فدرالیسم دستاورد رشد و تکامل مدنی و توسعه سیاسی است.
فدرالیسم دستاورد رشد و تکامل مدنی و توسعه سیاسی است. یعنی مرحله ای از رشد دمکراسی هاست. حالا ما که هنوز در ستاندن بدیهی ترین و ابتدایی ترین حقوق شهروندی هستیم حالا حالا باید رشد کنیم و توسعه سیاسی داشته باشیم تا به این مرحله برسیم. مگر این که جوامع قبیله ای شبانی هم که خودمختاری در سطح طوایف بود را بهترین نمونه فدرالیسم بدانیم.
حالا از این حرف ها گذشته رویکرد و استدلال نویسنده را ببینید:
- تعریف: از ویکی
-مثال: خیانت یا عدم خیانت توده ای ها
-مدل: عقب ماندگی دیکتاتوری کمونیستی در شوروی سابق
٣۰۹۹۴ - تاریخ انتشار : ۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : ناظر

عنوان : شما هم با رادیو صدای ایران گفتگو کنید.
آقای مارال سعید عزیز،

من فکر می کنم ایده ی خوبی باشد که این مقاله به سایت حزب مشروطه جهت انتشار فرستاده شود. در ضمن چرا شما با رادیو صدای ایران تماس نمی گیرید تا شما هم مثل همایون با حسین مهری گفتگویی داشته باشید؟ اگر بخواهید ما خوانندگان اخبار روز می توانیم از رادیو صدای ایران بخواهیم که با شما هم مصاحبه کنند تا عدالت برقرار شود. شما چه فکر می کنید؟
٣۰۹۹۲ - تاریخ انتشار : ۷ مهر ۱٣٨۹       

    از : نظر

عنوان : با کدام فاکت و منطق
جناب دبیری ضمن تایید نظرات منطقی و هوشمندانه شما ولی در مورد اینکه همایون به هر قیمتی خواهان بازگشت پادشاهی است درست نیست و من درآوردی شماست، چون در این صورت اصلا صحبتهای اخیرش در مورد اضافه کردن نام لیبرال دموکرات به حزب مشروطه دلیلی نداشت. اتفاقا اگر تابحال این را نمیدانستید دیگر با خواندن آخرین گفتگو با داریوش همایون که در همین سایت هم چاپ شده باید دیگر این را میفهمیدیدکه بنظر او "شکل پادشاهی یا جمهوری مشکلی را حل نمی‌کند. کشوری باید باشد تا آن را اداره کرد؛ زندگی مردم بهتر بشود و جای شایسته‌ای در جهان پیدا کند. اینها مطالب مهم‌تری هستند تا شکل حکومت". نمیدانم چرا اول کامنت خود به شیوه عقلانی و استدلال رو اورده و در آخر کامنت همان روش احساسی و تز من درآوردی را بکار برده اید. بی انصاف نباشید.

به مارال سعیدی عزیز هم توصیه میکنم که به ما بگوید تنها با توجه به نقشه پراکندگی زبانی بفرمایند برای مثال جمهوری فدرال آذربایجان ایران از کجا شروع و به کجا ختم میشود.
http://www.farsinet.com/farsi/linguistic_composition_of_iran.html
٣۰۹۹۰ - تاریخ انتشار : ۶ مهر ۱٣٨۹       

    از : هومن دبیری

عنوان : امروز میخواهم با جناب مارال صحبت کنم
رفتار و گفتار آقای داریوش همایون همیشه بحث انگیز و مسئله ساز بوده و شاید عجیب هم باشد. این قلم تا آنجا که توانسته اظهار نظر هائی پای مقالات ایشان و «حزب مشروطه خواهان » گذاشته ام که در آرشیو اخبار روز موجود ست.

گاهی هم خودم را سرزنش کرده که ؛ وقتی حساب کتابی در کار نیست ، از بحث های اساسی هم محروم هستیم ، تمام تریبون ها در انحصار «از ما بهترون ست » چه فائده ای دارد که یک تنه با کامنت گذاری «یک طرفه » با آقای داریوش همایون و همفکرانش «مباحثه » کنیم. آیا تا بحال دیده اید که ایشان و امثال ایشان به کامنت های دیگران، یا مقاله هائی که دیگران برای ایشان می نویسند پاسخ داده باشند ؟

ولی امروز میخواهم با جناب مارال صحبت کنم که در باره ی مصاحبه ی آقای همایون آین مظلب را نوشته اند. از آقای همایون انتظاری جز آنچه ترجیع بند همیشگی نسبت به مسئله ی ملی ست ندارم ولی از جناب مارال انتظار دوستانه دارم که در برخورد و پلمیک باید تلاش کنیم که موضع منسجم و منطقی اتخاذ کنیم وگرنه به نتیجه ی مثبت نمی رسیم و قضیه را پیچیده تر خواهیم کرد.

جناب مارال تلاش کرده تا تعریفی از «فدرالیسم » ارائه نماید:
« باز به سراغ ویکی پدیا برویم. فدرالیسم: نظام سیاسی ویژه ایست که به موجب آن، در کنار یک جکومت مرکزی، چند حکومت خودمختار و محلی ی دیگر هم وجود دارند، که اقتدار و وظایف دولت، میان حکومت مرکزی و حکومتهای محلی تقسیم می شود.»
دوست عزیز فکر می کنید ویکی پدیا خیلی موثق ست یا «هوشمند» ؟
معلوم نیست ترجمه فارسی آن کاملا دقیق باشد .با اجازه شما بر «حکومت مرکزی» -«چند حکومت خود مختار و محلی دیگر» و بقیه نقل قول شما مکث می کنم. از شما استدعا دارم به به مثالی مشخص مراجعه مراجعه نمائیم.

فکر می کنیم تمام ایرانیان که در جمهوری فدرال آلمان زندگی می کنند و یا آلمان را می شناسند میدانند ؛ که نقش و وظائف دولت مرکزی ،کشوری و سراسری آلمان کاملا تعریف شده ست. و وظائف و اختیارات منطقه ای مطابق تقسیمات کشوری هم معلوم ست مثلا تفاوتهائی بین باواریا و سایر مناطق موجود ست و هر منطقه ای خصوصیات ویژه ای دارد. حال جناب مارال توضیح فرمایند که چگونه « اقتدار و وظایف دولت میان حکومت مرکزی و حکومت های محلی تقسیم می شود ؟»

حتما لازم ست بعنوان پیش شرط بدانیم دولت آلمان کدام ست ؟ اقتدار و وظائف دولت آلمان چیست؟ حکومت مرکزی کدام ست ؟ حکومت های محلی کدامند ؟ تا بتوانیم در باره ی تعریف ویکی پدیا داوری کنیم.

با نهایت فروتنی عرض می کنیم همین مثالها دست آقای همایون را باز می کند تا علیه فدرالیسم ، خود مختاری و هر تجربه ی موفق دیگر قلم فرسائی نمایند.

برداشت من از حکومت های فدرال چه در آلمان و چه در سایر کشورها با تعریف ویکی پدیا مطابقت ندارد. دولت مرکزی ، کشوری یا سراسری اقتدار کامل دارد ( رئیس جمهور ، صدر اعظم ، وزرا و ..و.. و) از طریق پارلمان سیاست های کلان ملی و بین المللی را اجرا می نماید و ایالات یا مناطق متبوع دولت فدرال
در «بسیاری » از تصمیم گیری های محلی و منطقه ای خود مستقلا عمل می کنند مرزها مشخص ست و دولت مرکزی بعنوان «برادر بزرگ » عمل نمی کند.

آقای همایون هم این را میداند. ولی ایشان با تشکیل حکومت مردمی در یک پروسه ی انتخابی و نمایندگی منبعث از رای مردم و قانون اساسی یعنی Constitution = مشروطه مشکل دارد چون معلوم نیست در چنین پروسه ای بازگشت پادشاهی چه اقبالی داشته باشد. بهمین دلیل با اصرار غریبی بازگشت پادشاهی را تکرار می کند و آن را «ضامن» یکپارچگی ایران می داند که کاملا ضد مردمی و ضد انتخابی ست.
٣۰۹٨٨ - تاریخ انتشار : ۶ مهر ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست