سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اشاره‌ای به آسیب‌های روانی ما ایرانیان - ب. بی نیاز (داریوش)

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : هموطن عزیز (حق)
مقدمتاً با سپاس از این که این چنین پیگیرانه و صادقانه مسایل را دنبال می کنید.

ابتدا باید بگویم که خوانندگان حق دارند که بدانند نگاه من به مسایل دیگر و در این جا به قول شما به این موضوع «حساس» یعنی اسرائیل و فلسطین چگونه است. چندین و چند سال است که من در کنار اسرائیلیان و یهودیان و فلسطینانی هستم که برای یک صلح عادلانه مبارزه می کنند. همانگونه که در مقاله به صراحت بیان کردم سیاست های توسعه طلبانه دولت اسرائیل محکوم می کنم و معتقدم که خود دولت اسرائیل به تولید و بازتولید آسیب روانی برای مردم فلسطین و اسرائیل شده است.
چرا باید این مسئله برای خوانندگان «گران» تمام شود؟ مگر قرار است ما مثل احمدی نژاد خواهان محو دولت اسرائیل باشیم؟ مگر اگر شما «فردا» به قدرت رسیدید خواهان یک صلح عادلانه در منطقه نیستید؟
من فکر می کنم که ما ایرانیان در طول تاریخ گذشته و نوین خود ضربات فراوانی خورده ایم. بدترین ضربه همین جمهوری اسلامی بوده است. پیامدهای این فاجعه بعدها خود را نشان خواهد داد. همه ما به گونه ای آسیب دیده ایم. حتا بسیاری از طرفداران همین رژیم. آسیب های روانی تنها به مخالفان رژیم وارد نیامده است، کل جامعه را شامل می‌شود.
ولی به راستی برای برون رفت از این وضعیت چه باید کرد؟ صلح و همزیستی و رعایت حقوق بشر تنها راه است! کسی که فکر و ذهن خود را با این اصول مجهر نکند، نمی تواند برای برون رفت از این وضعیت اسفبار کمکی بکند. با رفتارهای واکنشی خشونت‌آمیز هیچ مشکلی از ما حل نمی شود. حتا ما باید به صراحت بگوئیم که آقایان احمدی نژاد، خامنه‌ای، طائف، حسینیان و بقیه کسانی که دست‌شان به خون آغشته است، قبل از این که جنایتکار باشند، انسان هستند. حتا شأن و حیثیت انسانی یک جنایتکار هم باید مصون باشد. باید به طور رادیکال منشور جهانی حقوق بشر را رعایت کرد، همانگونه که تعریف شده است.
من کاملاً با شما موافق هستم وقتی می گویید که ما به یک ناسیونالیسم سالم نیازمندیم. در مقالات گذشته‌ام به این موضوع اشاره کرده‌ام. من هیچگاه ناسیونالیسم سالم را مورد نقد قرار نداده‌ام. به نظر من کسی نتواند «تکالیف خانگی» خود را درست انجام دهد، خیرش هم به کسی نمی رسد و کسی می تواند این «تکالیف خانگی» را انجام دهد که به اصطلاح خون سالم ناسیونالیسم در رگهایش جاری باشد.

امیدوارم که همیشه سرزنده و پرانرژی باشید.
۲۲۲۴۴ - تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : آقای سالاری عزیز
مرسی از وقتی که برای پاسخ گذاشته اید.
برخلاف نظر شما معتقدم که ابتدا به ساکن نمی توان گفت که حق با «مشتری» است. حتا در بازار کالاها هم این طور نیست. میلیونها جنس بنجل که از سوی مشتریان مصرف می شود دلیل بر محق بودن تولیدکنندگان آنها نیست. تشخیص این که چه کسی «حق» دارد طی یک فرآیند میان مدت یا طولانی معلوم میشود. این هم در مورد «کالایی» به نام «مقاله» (کالای فکری) نیز صادق است.
از سوی دیگر صادقانه بگویم من از کامنت گذاران «دلگیر یا رنجور» نشدم. آن چه که من به عنوان «انتقاد» بیان کردم، فقط اشاره به این نکته است که چگونه می شود که ما به مسایلی که به طور مستقیم به خودمان مربوط می شود این چنین بی علاقه هستیم. خوشبختانه هموطنان عزیزی که کامنت می گذارند، تا آن جا که به مقالات من مربوط میشود، اکثریت قریب به اتفاق آنها تلاش می کنند صادقانه، بدون حب و بغض، نظر خود را اعلام کنند. این نه تنها باعث خوشحالی بلکه جای بسی امیدواری است.
در ضمن من به عنوان نویسنده این یا آن مقاله ترجیح می دهم که همانگونه که خوانندگانم نظر خودشان را راجع به مقالات من می نویسم من هم نظر خود را نسبت به نظر آنها بنویسم و به اصطلاح یک دیالوگ پایاپای داشته باشیم. چون من خوانندگان خود را صرفاً به عنوان «مصرف کننده» نمی بینم و خود من نیز مصرف کننده ی نظرات آنها هستم.

شاد و تندرست باشید
۲۲۲۴۱ - تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : مشکلات من با نمونه های شما
آقای بی نیاز (داریوش) گرامی،

دانش تاریخ امانتی است در دست حکومت ها، روشنفکران و فرزانگان یک جامعه که زمینه فکری یک جامعه را می سازند و با این دانش قادرند جامعه را به آنسویی که می خواهند سوق دهند. با سوء استفاده از این دانش به هر دلیلی می توان یک جامعه نا آگاه و ضعیف در خرد ورزی را آسانتر کنترل کرد و به سویی سوق داد که هیتلر ها و خمینی ها دادند. در تاریخ نمونه های زیادی داریم که روشنفکران با اشاعه اطلاعات غلط تاریخی و علمی و یا فورم تحریف شده آنها و یا ندانم کاری هایشان باعث دشمنی و جنگ شده اند و هنوز هم می شوند. آثارشان هم همان آسیب های روانی است که شما به برخی از آنها اشاره کرده اید. مردم برای کسب دانش متکی به نویسندگان و روشنفکران هستند و اگر اینان در امر امانت داری تاریخ خیانت کنند مسئول پیامد های آن خواهند بود. باید دید که در دو قرن اخیر روشنفکران و دانشمندان به عمد و غیر عمد تا چه اندازه مسئول آسیب های روانی در جامعه بشری بوده اند و آنان را از روشنفکرانی که جز خدمتگزاری به بشریت نکرده اند متمایز ساخت. امروز هم بیش از هر زمان دیگری ما مردم باید این مهارت مهم را بیاموزیم که فرق میان روشنفکر مخرب و سازنده چیست که در دام آسیب هایی روانی ای که شما به آن اشاره می کنید نیافتیم. نقش روشنفکران سازنده در جلوگیزی و التیام آسیب های روانی بشریت بسیار مهم و موثر است و این در صورتی است که این روشنفکران آزاده و مستقل باشند.

آسیب های روانی بشریت از آدم و حوا و فرزندانشان هابیل و قابیل شروع شد و تا به امروز ادامه داشته است و مختص به یک قوم و قبیله و کشور و نژاد و مذهب و .... نبوده و نیست، فقط شدت و ضعف آنها و واکنش به آنها به دلایل گوناگون متفاوت بوده است. بنابراین نه ایرانیان در طول تاریخ خود از این امر مستثنی بوده اند و نه یهودیان. در قرن ۲۱فرزانگان و فرهیختگان هر جامعه ای با پرداختن صادقانه و سازنده به تاریخ و اشاعه ۳۰ ماده منشور جهانی حقوق بشر و گفتگوهای فراوان با مردم در این موارد قادرند که آسیب های روانی جوامع را با کمک روانشناسان متخصص در این رشته التیام بخشند. کارهای فرهنگی و نیکوکاری و تبادل دانش آموزان و دانشجویان و آموختن فرهنگ ها و زبانهای گوناگون و....همه بسیار موثر هستند.

این نظر امروز منست و آمادگی این را دارم که در نظرم تجدید نظر کنم به شرط آنکه دلایل منطقی ارائه شود.
***********
من مشکلات زیادی با دو نمونه شما در مقاله تان دارم که به همه آنها نمی پردازم و فقط به چند نکته اکتفا می کنم.

ا. «نمونه یهودیان و کشور اسراییل» و «... تشکیل دولت اسراییل یک ضرورت تاریخی بود...» شما بخوبی می دانید که چه حساسیت ها و بحث های متفاوتی در مورد مسئله اعراب و اسراییل در این ۶۰ سال بوده است و چه دو دستگی آشتی ناپذیری تاکنون میان پشتیبانان و مخالفان تشکیل دولت اسراییل در خاور میانه بوده و هست. داخل کردن اسراییل بعنوان یک کشور و در اولین سطر مقاله خود اعلام کردن اینکه تشکیل دولت اسراییل یک ضرورت تاریخی بوده است، برای مخالفان بسیار گران می آید. اگر نظر دهنده ای که در این مورد با شما مخالف است سخنی نگوید ممکن است حمل بر تایید عقیده و نظر شما شود، بخصوص اگر پشتیبانی و همدردی با فلسطینیان امری وجدانی و بشر دوستانه برایش باشد. شاید بهتر می بود شما نمونه ای دیگر می آوردید و یا در این مقاله اشاره ای به عقیده خود در مورد ضرورت تشکیل دولت اسراییل نمی کردید تا اصل مطلب «ول» نمی شد.

۲. آسیب روانی بشریت از آدم و حوا و فرزندانشان هابیل و قابیل شروع شد و تا به امروز ادامه داشته است و مختص به یک قوم و قبیله و کشور و نژاد و مذهب و .... نبوده و نیست، فقط شدت و ضعف آنها و واکنش به آنها به دلایل گوناگون متفاوت بوده است. بنابراین نه ایرانیان در طول تاریخ خود از این امر مستثنی بوده اند و نه یهودیان. هر دو اینها در مهد تمدن جهان قرار داشته اند و بواسطه تاریخ طولانی و مدون خود از اکثر مردمان دیگر آسیب روانی دیده اند. هر دو مورد تهاجم های پی در پی و خانمانسوز قرار گرفته اند و در مقطعی در تاریخ خود تا مرز نابودی پیشرفته اند.

۳. بسیاری از ایرانیان ورود خمینی و رژیم ۳۱ ساله اش را تهاجمی به وسعت تهاجم اعراب بادیه نشین ۱۴۰۰ سال پیش به ایران تشبیه می کنند. بسیاری از ما، نه او و نه رژیمی که او پایه گذاری کرد را ملی می دانیم و حافظ منافع کشور. اینها ایران ستیز و ایران بر باد ده بوده و هستند، «هیچ» بزرگ خمینی را چه کسی می تواند فراموش کند، او و یارانش از واژه ملت متنفر و عاشق واژه امت بودند، چه کسی برای اولین بار خلیج فارس را خلیج اسلامی نامید، چه کسی گفت اسلام مرز نمی شناسد، چه کسی یکی از معدود لبخندهایش را نثار یاسر عرفات کرد، چه کسی شاهرودی عراقی و برادران لاریجانی عراقی و...را در ایران به جاه و مقام رساند، چه کسی ده ها میلیارد دلار به فلسطینیان و حزب الله لبنان و ...تاکنون بخشیده، ..........؟ اوایل انقلاب میلیونها ایرانی تظاهرات می کردند و خواستار استقلال فلسطین می شدند و بر علیه اسراییل شعار می دادند ولی الان می گویند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران. چرا آنروز آنگونه بود و امروز اینگونه است؟ چه کسی به ایران حمله کرد و بمب شیمیایی استفاده کرد و چه کسی هر کمکی توانست به صدام کرد و ما را محروم از حتی فشنگ در میدان جنگ؟ وقتی صدام به کویت حمله کرد بسیاری از کویتی ها به ایران پناه آوردند، همان کویتی که آنقدر به صدام در جنگش با ایران کمک کرده بود، مگر ما با آنها بد رفتاری کردیم و یا خیال چنین کاری را با بیگانگان داریم؟ و هزاران مورد دیگر که شما از من بهتر می دانید. با همه ناجوانمردی هایی که شرق و غرب به ما در طول تاریخ کرده اند، ما بواسطه وجدان و اخلاقی که مولانا ها و سعدی ها و حافظ ها و روحیه نجیب خود قادر نیستیم زشتکاریهایی را که دیگران به ما کرده اند بر آنها روا داریم چون بد را بد می دانیم و آبروی شخصی و ملی و بین المللی برایمان مهم است.

۴. ناسینالیسم را با فاشیسم هیتلری و فاشیسم مذهبی رژیم نباید عوضی گرفت. درک من از ناسینالیسم عشق سالم به کشور خود است، این را با عشق بیمارگونه هیتلر نباید عوضی بگیریم. در زمان صفوی ترکان صفوی و ترکان عثمانی دشمن یکدیگر بودند و برای جلوگیری از همدلی ایرانیان که در آن زمان همانند امپراطوری عثمانی اکثرا سنی بودند، صفویان متعصب در مذهب و به دلایل سیاسی با کشتار فراوان در ایران، مذهب شیعه را نهادینه کردند و به یهودیان هم ستم فراوان روا داشتند. کشوری را تسخیر کرده بودند و ارزشی برای مردم قائل نبودند، ناسیونالیسم سرشان نمی شد. تا دو سه قرن هم ایران را درگیر جنگ با عثمانها کردند و همزمان قبایل دیگر مانند قاجار هم بودند که بدنبال فرصت می گشتند. اینها در مرحله قبیله ای بودند و ملت مرحله ای فراتر از قبیله است و در آنزمان بعلت تراکم جمعیت قبایل ترک بدنبال سرزمینهای دیگر بودند و همواره در نزاع.

۵. راه حلی که بنظر من میزسد که آسیب های روانی جوامع را در هر کجای جهان التیام بخشید بقرار زیر است. در قرن ۲۱ فرزانگان و فرهیختگان هر جامعه ای با پرداختن صادقانه و سازنده به تاریخ و اشاعه ۳۰ ماده منشور جهانی حقوق بشر و گفتگوهای فراوان با مردم در این موارد قادرند که آسیب های روانی جوامع را با کمک روانشناسان متخصص در این رشته التیام بخشند. کارهای فرهنگی و نیکوکاری و تبادل دانش آموزان و دانشجویان و آموختن فرهنگ ها و زبانهای گوناگون و....همه بسیار موثر هستند.

۶. مشکلاتی که من برای راه حل ها می بینم بقرار زیر است. متاسفانه نزدیکی مردم و صلح میان آنها منافع فرصت طلبان و سودجویان را فراهم نمی کند و این منافع با ایجاد تفرقه در میان مردم بیشتر تامین می شود، حتی میان مردمی که قرنها با هم مشکلی نداشته اند. دو جنگ جهانی به غرب و روسیه و چین آموخت که جنگ مستقیم در میان خود را کنار بگذارند و برای گسترش نفوذ خود و تقسیم منابع آسیا و آفریقا در عین حال که رقابت می کنند همکاری هم بکنند. این همان جنگ سردی است که بنظر من هیچوقت به انتها نرسید و همانطور که امپریالیسم به امپریالیسم نوین تبدیل شد، جنگ سرد هم به جنگ سرد نو مبدل شده است. با اینگونه سیاست هاست که ما را در جهان سوم مشغول به دشمنی و جنگ و بی اعتمادی نسبت بیکدیگر می کند، از یک طرف منافع سودجویان و فرصت طلبان را تامین می کند و از سوی دیگر همانطور که شما می فرمایید آسیب های روانی ایجاد می کند.

با اطلاعات بیشتر نظرات خود را بازبینی خواهم کرد.

با سپاس فراوان
۲۲۲۴۰ - تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱٣٨٨       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : ‫آیا همیشه حق با مشتری است
آقای بی نیاز محترم
‫وقتی دیدم از واکنش کامنت گذاران خود رنجور و دلگیر شدید، به فکر افتادم نظرم را بنویسم تا برای شما کمکی باشد. مثل ضرب المثل » همیشه حق با مشتری است«، فرهنگ امروز دنیا هم بیشتر حول محور »حق با خواننده است« مچرخد. امیدوارم مورد رنجش بیش از این شما نشوم.

‫اگر من مقاله ای خاص با مفهوم و هدف و برداشت و نتیجه گیری خاصی بنویسم، ولی خوانندگانم برداشتی مخالف آنچه من منظور نظرم بود تفهیم کنند، مقصر هیچ کسی جز من نمیتواند باشد.

‫ من اگر فرضاً ابتدا بیایم وارد حوزه مسائل بسیار تخصصی، مثل ریشه یابی آسیب های روانی مردم و یا حداقل خوانندگانم، بشوم، بعد، فرضاً گیرم پس از چند جمله بسیار مربوط و متمرکز در موضوع، به یکباره و بدون دلیل، با یک حکم و یا پیشداوری بسیار متهورانه ای، و مرتب موکول کردن اصل دلیل و علت حکم و پیشداوری ام را به نوشتارهای آینده خودم، که برای خوانندگانم چیزی کاملاً ندیده و ناشناخته است و نام بردن از آن فقط بربی ارزشی بیشتر این مقاله می افزاید، ناگهان سر از متضادترین، مشگلترین، شلوغترین، پیچیده ترین و جنجال برانگیزترین موضوع، منطقه و اساساً شاید کورترین گره سیاسی کره زمین همراه با بدترین، ناعادلانه ترین و بیرحمانه ترین دملهای زخمین و چرکینش، سردربیاورم و حکم نهایی خودم را هم، با یک استدلال نیم بند موکول شده به آینده و یا جایی دیگر، محکم بیان کنم، که نه تنها کمکی به اصل هدف و موضوع انتخابی من نمی کند، بلکه فقط خوانندگان مرا به بیراهه میبرد و از خط اصلی مقاله و هدف اصلی من خارج میکند، طبیعی است که غیر از موجی از اعتراضات خارج از بحث مورد نظر من هیچ بحث و کامنت سازنده ای بوجود نیاید.

من فکر میکنم صاحب مقاله هدایت کننده اصلی روند تکامل و بحث در محتویات مقاله توسط خوانندگان خود میباشد. مهم این نیست به چه موضوعی میپردازد، مهم این است چگونه بپردازد. مهم این نیست چه بگوییم، مهم اینست چگونه بگوئیم.
‫اساس براین است که خوانندگان من همه خوب و منطقی خواهند بود، اگر من بتوانم تأثیری مثبت در ذهن و تفکر علمی اکثر آنان ایجاد کنم. اگر من ابتدا قصد و هدف خود را از نوشته ام خوب در چند جمله کوتاه شرح دهم. بعد شرحی کامل از موضوع مورد مطالعه را همراه با مفروضات، اسناد، شواهد، مراجع و استدلال های منطقی و علمی مورد پسند اهل نظر ارائه دهم و بعد در محدوده و چهارچوب همین مفروضات و اطلاعات داده شده به خواننده ام، نتیجه منطقی مقاله ام را، که ممکن است بسیار غیر منتظره و ناخوشایند هم باشد، ارائه دهم، خوانندگان بسیار خوب و قدردانی خواهم داشت. پیروز باشید.

۲۲۲٣۱ - تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : هموطن عزیز (حافظه تاریخ)
مقدمتاً ممنون از شما. من هم با شما کاملاً هم نظرم که این آسیب های روانی ژنتیکی نمی شوند و به همین دلیل می توان با آگاهی از آنها بر این زخم های روانی غلبه کرد. در همین کشور آلمان که من زندگی می کنم بعد از جنگ ده ها مراکز علمی و پژوهشی برپا شد تا برای غلبه بر گذشته خود مسایل تاریخی شان را از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار دهند. این دستاوردها را ما در برنامه های رادیویی، تلویزیونی، هنر، داستان نویسی، تأتر و غیره مشاهده می کنیم. ای کاش ما هم چنین فرصتی بدست بیاوریم!
...و امیدوارم در آینده فرصت های دیگر پیش آید تا بتوانیم درباره آسیب های روانی ای که به ما ایرانیان وارد آمده، و امروزه آنها در رفتارهای فردی و اجتماعی ما بازتاب می یابد، بیشتر بنویسم و حرف بزنیم.

شاد و تندرست باشید
۲۲۱۹۹ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣٨٨       

    از : بهرام ازاد

عنوان : یهودیان اسرائیل و جهان "پوریم" را که یادآور روابط دیرین یهود وایران است جشن می گیرند
http://www.hamdami.com/MFAFA/JewishFeasts/۰۹۰۳۰۹-Pourim.htm


از سایت وزارت امور خلرجه اسرائیل. لطفا اعداد داخل آدرس سایت را به لاتین تبدیل کنید.
۲۲۱۹۲ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣٨٨       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : تعصب بهر فرم و شکلی و از جانب هر فردی باعث دردسر است
هموطن محترم آقای ب ـ بی نیاز:نپرداختن بمقوله «آسیب های روانی» ارائه داده شده از جانب شما، نباید بجهت کم اهمیت دادن بکل مقاله تلقی کرد بلکه مسائل مطروحه در سه بخش جدا از هم در مقاله برای نتیجه گیری نهایی مشترک، اشکال عمده را فراهم آورد. بخاطر پیش گیری از نتیجه گیری اشتباه آمیز از فرضیه و داده های نادرست، من فقط بدو واژه «ضرورت تاریخی» ابجاد کشور اسراییل که در نوشته شما سطر دوم با تاکید ابراز داشته بودید اکتفا نمودم. بنظر میرسد مقاله شما با آغاز این «حکم» بنتیجه گیری ناروشن ونادرستی برسد. من نظرم را بسیار سطحی و مختصر در مورد یکی از سه بخش مقاله بیان کردم. برخورد به بخشهای دیگر و جمع بندی مقاله شما احتیاج بوقت زیاد است که در حد امکانات ناچیزم نیست. باقیماندن آثار آسیبهای روانی در قوم و ملتی را در انتقال ژنتیکی انسانها نمی بینم. موفق باشید
۲۲۱۹۱ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣٨٨       

    از : Hamid Hamidi

عنوان : فقرِ فرهنگی در میانِ ما ایرانیان
جمله‍ی زیر از جنابِ نویسنده خود گویای همه چیز است: "در ضمن «حق» عزیز، مگر قرار شده که من هر چه می نویسم «درست و صحیح» باشد".
تا کی این "فقرِ فرهنگی" ادامه خواهد داشت؟
۲۲۱٨٣ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : هموطنان عزیز کامنت گذار
آقای تبریزی عزیز، من فقط مقالات خود را برای سایت اخبار روز می نویسم و هیچ گونه دخل و تصرفی در کار این سایت ندارم. از این رو عذر من موجه است و حذف کامنت های شما، صادقانه بگویم، ربطی به من ندارد.
ولی من در این جا به شما کامنت گذاران عزیز یک انتقاد دارم! شما اصل موضوع مقاله را که «آسیب های روانی» ماست ول کردیده اید و چسبیدید به اسرائیل و فلسطین. به راستی چرا ما از خودمان فرار میکنیم؟ ما عادت داریم همیشه راجع به فرد سوم حرف بزنیم ولی راجع به خودمان هیچ نگوئیم. همان چیزی که در فارسی به آن غیبت می گوئیم. این آن چیزی است که بایستی قدری به آن توجه کنیم. جمهوری اسلامی هم سی سال تمام ما را مشغول به بیرون از ایران کرد! ظاهراً این نگرش توی خون ما رفته است! یک کامنت گذار محض رضای خدا به اصل موضوع که آسیب های روانی ماست نپرداخت! مثل این که فراموش کرده ایم که ما تا به خودمان نپرداخته باشیم و مسایل خودمان را حل نکرده باشیم به هیچ کس در این دنیا وانفسا کمکی نمی توانیم بکنیم.
در ضمن «حق» عزیز، مگر قرار شده که من هر چه می نویسم «درست و صحیح» باشد، تلاش من این است که بتوانم پرسش های جدید طرح کنم و بگویم که می شود جهان را از چشم انداز (پرسپکتیو) دیگری هم نگاه کرد. در گفتمان، اصل مهم، پاسخ به مسایل نیست، بلکه طرح پرسش های جدید و ارایه زاویه های دید جدید است (درست مانند همان چیزی که خود شما در رابطه با سازمان فدائیان اکثریت مطرح کردید!).

شاد و تندرست باشید
۲۲۱٨۰ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : بقدری تناقض و مغلطه و تحریف تاریخ در این مقاله وجود دارد که در باره آن کتابها می توان نوشت.
آقای بی نیاز داریوش گرامی،

متاسفانه این مقاله شما در شرف خروج از این صفحه است وگرنه وقت می گذاشتم تا تنها به چند نکته از آن بپردازم. جای بس تاسف است که چنین مقاله ای را شما نوشته اید، انتظار من از شما بیش از اینها بود. فقط این را می گویم که بقدری تناقض و مغلطه و تحریف تاریخ در این مقاله وجود دارد که در باره آن کتابها می توان نوشت.

با بسیاری از نکاتی که حافظه تاریخ در نظر خود آورده است موافقم.

با سپاس
۲۲۱۷٨ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست