سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

انقلابیگری راه رسیدن به آزادی و دموکراسی نیست - جمشید طاهری پور

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : سیما سین

عنوان : اشتباه ممنوع
فردوسی عزیز،
چه نام مستعار زیبایی برای خود انتخاب کرده اید. درود برشما. پرسش های بسیار مهم مطرح کرده اید که پاسخ جانانه ای را طلب می کند. امیدوارم در فرصتی دیگر به این یپرسشها پاسخی در خور بدهم. این ستئون در حال بسته شدن است،
اینجا بطور خلاصه عصاره ی نظر خو را تقدیمتان می کنم. اگرچه ممکن است پرستندگان کسروی و شاملو ، همانها که از اسطوره بت می سازند برآشفته شوند. من از دوستدارا ن جدی این دو شخصیتم و آنان را از افتخارات ملی ایران می دانم. اما باور دارم هر دو آدمیزاد بودند و علیرغم مقام شامخشان ـ یکی در تاریخ و دیگری در ادبیات ـ در ابراز بعضی ازنظریات خود دچار اشتباهاتی شدند.
نظرات کسروی در باره ی ادبیات انحرافی است و او بی تردید تحلیل و درک درستی از کار آفرینش ادبی و مقام هنر مند در جامعه نداشت ومی پنداشت که هر شخصیت تاریخی، نخست باید مصلح اجتماعی باشد. امااین درک نادرست از ارزش کارهای تحقیقی این اعجوبه وطن پرست تاریخی در زمینه های دیگر نمی کاهد.
زنده یاد شاملو استدلالاتی را برای اثبات نظرات خو د درباره ی فردوسی مطرح می کند که قابل بررسی است. مثلا پایگاه طبقاتی فردوسی و دهگانان، مساله پیشکش کردن شاهنامه به محمود غزنوی و غیره. این مسائل می تواند موضوع پژوهشهایی باشد برای شناختن فردوسی. اما همه ی این استدلالات یا بعبارت بهتر توجیهات شاملو بعد از آن سخنرانی و بدفهمی هایی که به تحلیل نظر خود نسبت میدهد از بار اشتباه او نمی کا هد. او الفاظ ناشایستی را در سخنان خود بکار گرفت که انتساب آنها به فردوسی منصفانه نیست. به نظر من شاملو هم اشتباه کرد.
اگر از شخصیت ها بت نسازیم براحتی می توانیم بپذریم که آنها قابلیت ارتکاب اشتباه دارند. اگر شاه یا رهبر باشید و اشتباه کنید خانمانها را برباد می دهید، جامعه را از مسیر تکامل خارج می کنید و اگر اختناق و سانسور ایجاد کنید، زمینه را برای ارتکاب اشباهات توده ای بزرگ هم فراهم می کنید. اگر کسروی وشاملو باشید اشتباهتان جنجال بر می انگیزد. اشتباه داریم تا اشتباه. بعضی اشتباهات به خیانت منجر می شوند.
بالاخره ما روزی باید این تفکر یا سیاه و یا سفید را کنار بگذاریم و حضور طیف خاکستری را بپذریم.
اگر ذهنیت مذهبی نداشته باشیم خود ودیگران را در مظان اشتباه و جایز الخطا خواهیم دانست.
یک آدم جاه طلب و کودن که ارزیابی درستی از خود و نیروی خود ندارد دریک جنگ نابرابر سر خود و هفتا ویک تن دیگر از خاندان جلیل و یاران خود را بباد می دهد ما این حرکت را نه تنها اشتباه نمی دانیم بلکه قهر مانی ارزیابی می کنیم و بیش از هزار سال برای این کار خنده دار گریه می کنیم و سینه می زنیم.
اشتباه در فرهنگ ما ممنوع است. اشتباه خیانت است. ثمرات یک عمر کار و زحمت هر کسی به علت ارتکاب یک اشتباه نابود می شود. مرگ براشتباه. پیروز باشید جناب فردوسی.
ذهنیت ما درباره اشتباه و خیانت چنان مخدوش است که فرخ نگهدارها ترجیح می دهند که در باره ی گذشته ی خود سکوت کنند تا مرز این دو قابل تفکیک نباشد.
بامید پیروزی میهن
۱۹۵۵٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨       

    از : فردوسی

عنوان : سیما سین، نظر شاملو درباره فردوسی چه بود؟
سیما سین محترم،

نظر شاملو درباره فردوسی چه بود؟
در جایی خواندم که شاملو سخت از فردوسی متنفر بود و او را در جمع مسخره می کرد و اینکه شاملو مخالف ملی گرایی بود، احمد کسروی هم شنیده ام هر سال کتاب سوزان داشت و کتابهای حافظ را می سوزاند. درستی و نادرستی اینها را من نمی دانم بنابراین به من حمله نکنید.
۱۹۵٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : به فرد معمولی
دوست عزیز متشکرم که نظرم را خواستید. من با بخش زیادی از صحبتهای شما موافقم برای همین هم نظری ندادم. چون خیلی طولانی بود دفعه اول تنها اوایلش را خواندم. مانند شما فکر میکنم که به خدمات دوران پهلوی از جانب اپوزیسیون زمان شاه بی انصافی زیادی میشود و اینها هنوز مظلوم نمایی بیش از حدی از خود نشان میدهند. این هم متاثر از مذهب شیعه است که متاسفانه ما چه بخواهیم چه نخواهیم فرهنگ ما را متاثر ساخته است. با وجودی که این سازمانها ریزش شدید داشته اند و بسیاری از فعالان و هواداران سابق آنان امروز مانند من و شما میاندیشند، صحنه گردانان این گروهها داستانهای امام حسینیشان را همچنان تکرار میکنند. البته اتفاقا آقای طاهری پور انتقادات جدی و جالبی در مورد گذشته خود نوشته اند. آنزمان این نظر دهی کاربران مد نبود و در موردش بحثی نشد. اما اینکه انقلاب تنها ثمره اشتباهات آنان بود بنظر من غلط است. انقلاب ارتجاعی بهمن پنجاه و هفت نتیجه یک سری شرایط کمپلکس داخلی و خارجی بود و رژیم شاه هم البته اشتباهات خود را داشت و مثلا از خود قاطعیت لازم را نشان نداد. اشتباه نکنید قاطعیت هیج ربطی به اعمال خشونت ندارد. ما نباید در بررسی علل انقلاب به نقش گروههایی که از سطح نازل سواد و تجربه برخوردار بودند مثل فداییان و مجاهدین غلو بکنیم. این گروهها در آستانه انقلاب اساسا تار و مار شده بودند، اما دوباره مرده زنده شد. دوستان با تجربه تر اینها مانند نهضت آزادی یا حزب توده و جبهه ملی بیشتر مقصرند. اشخاص زیادی هستند که در این مورد تحلیل های خوبی ارایه داده اند. من هیچکدام را شخصا نمیشناسم و تنها با نوشته هایشان آشنا هستم . آقای محسن کردی یکی از آنهاست و شاید مقاله اخیر ایشان برای شما جالب باشد.
http://mohsenkordi.blogspot.com
اینکه بنده ناچیز چرا به برخی کامنت ها پاسخ نمیدهم بیشتر به این دلایل است: اول اینکه وقت نکرده ام یا بهردلیلی ندیده ام و نخوانده ام . دلیل دوم اینکه یکبار من یا کس دیگری پاسخی داده و چیز مهمی برای اضافه کردن وجود ندارد اما طرف گوشش بدهکار نیست و تکرارش بیهوده است و ارزش اتلاف وقت دوباره را ندارد. تکرار دوباره ممکن است زور چپانی و تحمیل نظر جلوه کند. سوم اینکه با چهارچوب کلی ان موافقم مانند نوشته اخیر شما. و دلیل دیگر آن چیزی است که بنا به تجربه آموخته و بارها به دوستان جوانتری که درگیر بحثهای بیهوده شده اند توصیه کرده ام که برایتان اینجا کپی اش را میگذارم: "جناب ... ، بدترین اشتباه این است که شما خود را با افرادی که از نوشتارشان پیداست نه چندان سواد سیاسی دارند و نه پرنسیب اخلاقی درگیر بحث کنید. ترسی از ایجاد سوتفاهم برای خوانندگان نداشته باشید. اگر استادانی در این سطح و شعور شاگردانی پیدا کنند همانا سزاورشان باد. این افراد اتفاقا با همین اظهار نظرهایشان چهره واقعی خود را به خواننده نشان میدهند، احتیاجی به زحمت شما نیست. در مقابل شعبان بی مخها سکوت از هر پاسخی بهتر است. فراموش نکنیم که جامعه ما چندان تجربه دموکراسی و احترام به دگر اندیشان را ندارد و فرهنگ شعبان بی مخی حالا حالا ها ما را ول نخواهد کرد. بقول فروغ فرخزاد برای بردن جنگهای بزرگتر باید جنگهای کوچکتر را باخت."
با درود به شما
۱۹۵۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨       

    از : فرد معمولی

عنوان : آقای نیاز، شما جواب سیما سین ها را بدهید و عنایتی هم به من بکنید.
آقای نیاز، چپ ها می گویند از حقوق طبقه کارگر دفاع می کنند و برای گرفتن حقوق آنها خون داده اند، چرا به من که از طبقه کارگر هستم محل سگ نمی کنند و تبعیض قائل می شوند؟ بجز حق و آقای بی نیاز و داریوش همه از نظر من می گذرند و اشاره ای به نظرات من نمی کنند. من از شما شکایتی ندارم چون بخش اعظم نظرات شما به دل من می نشیند چون صادقانه تر از دیگران است. در ضمن شما قلم شیواتری از من دارید و بهتر حرف دل اشخاصی مثل من را بیان می کنید و بیشتر از سیما سین ها با تار و پود مردم ایران در تماس هستید. این را هم بگویم که از این سه گفتگوی تلاش گفتگوی آقای طاهری پور فهمش برایم آسانتر بود، اینها اگر طبقه من برایشان مهم است چرا به زبان من حرف نمی زنند که منهم شریک باشم. من مجبورم از طریق ستون نظرات به مفهوم مقالات پی ببرم و در این راه شما و حق و ه رسام بمن کمک کرده اید. منهم مثل حق وبگرد هستم و بدنبال نظرات شماها می گردم چون به من کمک می کند. امیدوارم که شما اسامی خودتان را هی عوض نکنید و براهتان ادامه بدهید. کاش همه مقاله نویسان از آقای بی نیاز داریوش یاد بگیرند و در بحث ها شرکت کنند. آی کسانی که از من تحصیل کرده تر هستید من خود را از شما کمتر نمی دانم و ادبیات فارسی من هم خوب نیست که منظورتان را از طریق شعر بفهمم.
۱۹۵۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨       

    از : ه رسام

عنوان : پیشنهاد
ایکاش جناب طاهری پور هم به این جمع میپیوست جای ایشان سخت خالی است. خیال نکنم هیچ مطلبی در این سایت تا این اندازه واکنشهای متفاوت به همراه داشته .با آرزوی موفقیت برای همگی
۱۹۵۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨       

    از : یک کاربر ن

عنوان : اشاره
ببخشید من زیاد اهل سیاست نیستم ولی اینو میدانم که آنچه بعنوان محل یابود فردوسی موجود است توسط رضا خان قلدر درست شد و اگر کمک بنیاد پهلوی برای عمل غده سر آقای شاملو در اروپا نبود ایشان خیلی پیشترها رخت به سرای باقی کشانده بود .
۱۹۵۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨       

    از : سیما سین

عنوان : شاعر ملی و حکومت پهلوی
قصیده بلرای انسان بهمن
احمد شاملو

تو نمی دانی زندگی چیست، فتح چیست
تو نمی دانی ارانی کیست
و نمی دانی هنگامی که
گور او را از پوست خاک و استخوان آجر انباشتی
و لبانت به لبخند آرامش شکفت
و گلویت به انفجار خنده ئی ترکید،
و هنگامی که پنداشتی گوشت زندگی او را
از استخوان های پیکرش جدا کرده ای
چه گونه او طبل سرخ زندگیش را به نوا درآورد
در نبض زیراب
در قلب آبادان،
و حماسه توفانی شعرش را آغاز کرد
با سه دهان صد دهان هزار دهان
با سیصد هزار دهان
با قافیه خون
با کلمه انسان،
با کلمه انسان کلمه حرکت کلمه شتاب
با مارش فردا

مخاطب شاملو " زضا شاه کبیر" است نه خمینی.

خانم یا آقای نیاز،
با احترام بسیار، اکتریت قریب به اتفاق شاعران ملی ما از جمله همانهایی که نام برده اید، از حکومت پهلوی و اخنتاق و سیاستهای ضد ملی و ضد فرهنگی آن دل پر خونی داشته اند. اصولا تعداد اندیشمندانی که علائق ملی داشته اند و بدستگاه حکومت پهلوی پیوسته اند و به پست و مقامی رسیده اند از انگشتان دست تجاوز نمی کند. عجیب است شما شاملو را که منتقد بزرگ رژیم دیکتاتوری پهلوی است و اشعارکتاب کاشفان فروتن شوکرانش در ستایش مبارزان میهن است شاعر ملی خود می دانند. در آن کتاب اشعار شاملو تقدیم شده است به:
شهید آبایی آموگار ترکمن، واراطان سالاخانیان، گروه اول سازمان نظامی، سرهنگ سیامک،مرتضی کیوان، گروه دوم سازمان نظامی، خسرو روزبه، اعدام شدگان اسفند پنجاه، گروه حنیف نژاد، مهدی رضایی، احمد زیبرم و خسرو گلسرخی. شعر باچشمها هم در "ستایش" انقلاب سفید در همان کتاب آمده است.
ببینید چه کارنامه ی سیاهی داشته است این شاعر ملی ما!! می گویند ادبیات آیینه ای است که روح زمان خود را بازتاب می دهد. شما می توانید با آقای مرزبان که من نمی شناسمشان یا هرکس دیگر جدل و مغالطه کنید، اما در برابر تاریخ و تاریخ ادبیات و مرغ آمین نیما چه می کنید.
دوستان شما نقاره را از سر گشادش می نوازید.
هوای تازه. دشنه در دیس، ظهر درد، آفتاب سیاه، کویر، هراس، آخر شاهنا مه، زمستان، شبخوانی، سحوری، آخرین نبرد، ابراهیم در آتش، آهنگ دیگر، آه بیابان، رگبارها، هجوم و.....
این ها نام تعدادی ازکتابهابی شعر سرایندگان روزگار پهلوی است. معدودی که من با کمک حافظه ی فرتوت نوشته ام. انصاف داشته باشید ببنید در ذهن شاعر چه می گذشته. شما بارقه ای از امید در این نامها می بینید. لااقل بروید حاجی آقای هدایت را بخوانید اگر خواندن تاریخ خسته کننده است.
دوستان ما حرف مفت نمی زنیم. اینها " فکت " است. قابل انکار نیست. شما به حافظ که میرسید، باور داریدکه امیر مبارزالدین پدر مردم را در آورده بود و حافط جانانه او را نکوهیده و زمان خود را تصویر کرده است. به فردوسی که می رسید از ظلمی که محمود غزنوی به او روا داشته شکایت می کنید. اما به رضا شاه کبیر و آریا مهرتان که می رسید از قدرت خدا یتان ناگهان سعه ی صدر پیدا می کنید و اینهمه را که پیش چشم شماست و " شعرای ملی" نوشته اند و زبانشان هم از زبان قرن چهارم و هشتم به زبان شما نزدیک ترست نمی توانید هضم کنید، اما دوست دارید از وجاهت و حقانیت تاریخی شعرای ملی ایران هم استفاده کنید. من یقین دارم که این حرفهای مستند آقای رسام را که به نظر من انسان منصفی هستند بفکر وا می دارد، شما چطور جناب نیاز. خواهش می کنم شهامت داشته باشید و بگویید اشتباه کرده اید شاملو شاعر ملی شما نیست! با احترام و امید باز اندیشی
۱۹۵۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : سینا کیاست
من برای کشور و مردمم نگرانم وگرنه مگر مرض دارم که بقول شما وبگردی کنم. الان هشت ماه است که مثل خیلی از ایرانی های دیگر زندگی درست و حسابی ندارم. اگر مثل خیلی ها مرتب اسم عوض می کردم کسی مرا وبگرد نمی خواند.

مقدس شمردن آدم ها ما را به این روز و حال کشانده و باید اینگونه خرافه ها را پس بزنیم. مصدق و شاه و خمینی و هیتلر و استالین و گاندی همه مثل من و شما آدم بودند و پرستش آدم بوسیله آدم مسخره و احمقانه است. من زیر بار هیچکس نمی روم که بخواهد برای من تعیین تکلیف کند که درباره کدام شخصیت فقط خوب و یا فقط بد بگویم. علی و حسین و خمینی را خرافه پرستان امام کردند و
شما و همفکرانتان هم به مصدق مقام تقدس داده اید. اینکارها است که نقد و بررسی و تحقیق و تفحص شخصیت های تاریخی را غیر ممکن و مشکل می کند. در غرب هیچ شخصیت تاریخی ای مقدس نیست و هیچکس بخود حق نمی دهد که به کسی بگوید که حق ندارد چرچیل و نلسون مندلا و مارگارت تاچر را نقد و برسی کند. شما که در غرب زندگی می کنید آیا کسی را دیده اید که بت تراشی کند و بقیه را مجبور به پرستش آن کند که شما می کنید؟ آیا شما ها واقعأ مصدق را عاری از هر عیبی می بینید و شاه را عاری از هر خوبی؟ این سیاه و سفید نگری شما از کجا سرچشمه می گیرد؟
این حرف ها را اگر در محافل غربی بزنید به شما می خندند. اینها همه چیز را نه کاملأ سفید و نه کاملأ سیاه می بینند، رنگ طوسی می بینند.

آقای فرد معمولی، حرف های شما معقول تر از بسیاری از حرف های این مثلأ تحصیل کرده ها و روشنفکر نما ها است، نگران نباش، حرف هایت را بزن و از کسی هم واهمه نداشته باش. من نظراتت را با دقت می خوانم.
۱۹۴۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : نتیجه ها را نادیده نگیرید
اقای مرزبان صرف عمل مبارزه هیچ اشکالی ندارد. باور کنید این سخن از من نیست از داریوش همایون است که در کتاب من و روزگارم میگوید که هیچ ایرادی به صرف مبارزه کردن چریکها یا سایر مخالفین شاه بر علیه رژیم وقت نمیتوان گرفت مگر وسیله ای که استفاده میکردند. یعنی اسلحه و زور و خشونت. آری هدف وسیله را توجیح نمیکند. والا بقول یک اندیشمند اروپایی تقریبا همه ما در جوانی چپ هستیم، در میان سالی محافظه کار میشویم. جوانان در سراسر دنیا تمایل به عدالت اجتماعی اما از منظر آرمانگرایانه دارند. من خود دوره دانشجوییم را در آلمان گذراندم و آنهم در زمان حمله نظامی آمریکا به عراق بعد از تصرف کویت توسط صدام حسین قاتل بود، همدوش دانشجویان آلمانی کلاس ها را تعطیل کرده و علیه سیاست بوش پدر و حمایت رژیم کهل از او به خیابانها میرفتیم و فریاد میزدیم : هیچ خونی نباید برای نفت ریخته شود. بعدها در زمان رونالد کخ وزیر اعظم ایالت هسن برای اعتراض به وارد کردن شهریه یه خیابانها رفتیم و غیره. بله حتی در مقابل دموکرات ترین رژیم های دنیا هم مردم برای مطالبه خواستهایشان به خیابان میروند. ربطی به بدی و خوبی رژیم ندارد که مردم هیچ مطالبه ای نداشته باشند یا رژیم بی هیچ نقصی باشد. واقعیت این است که اعتصابات زمان شاه حتی برای شهریه هم البته در اساس خود ایرادی نداشت. اشکالش این بود که دانشجویان بیشتر از مبارزات صنفی یک استفاده ابزاری برای زیر سوال بردن تمام سیستم میکردند. سازمانهای چریکی بیشترین نیروهای خود را در دانشگاهها پیدا میکردند. خود شما به درستی میگویید "شهریه تحمیلی ...تهران تمام محافل سیاسی را بخود جلب کرد" یعنی همه چیز سیاسی تعبیر میشد آن زمان. حال هرچه بود دوست عزیز شما چرا به "نتیجه ها" توجه ندارید؟ حتما قصه خاله خرسه راشنیده اید که برای پراندن مگسی از صورت دوستش با سنگ بزرگی او را کشت. شما میخواهید هی ثابت کنید که خاله خرسه منظور بدی نداشت. او خوش قلب بود و هدفش هم مقدس بود. ما که حرفی با اینش نداریم. اما عمل خشونت آمیز او منجر به چه شد؟ شاید اگر قبل از این اقدام نظر خاله خرسه یا دوستانش را میپرسیدند میگفت از نتیجه کارم مطمئنم، مثلا شاید میگفت یواش میزنم مگسه بمیره و دوستم خوشبخت بشه.. اما آیا میتوانیم از عمل خال خرسه بعد از دیدن "نتیجه" - توجه کنید "بعد از دیدن نتیجه"- نیز تمجید کنیم؟ آیا میتوانیم بگوییم "مگس" کشتن را به خرس تحمیل کرد؟ آیا خاله خرسه نباید یک پوزش خشک و خالی برای عملش بخواهد؟ ببینید تمام این بحثها بدون توجه به "نتیجه" بیهوده است. آری خاله خرسه خوش قلب بوده و بنا بر دانایی و تجربه اش مرتکب مرگ دوستش شده، آری قتل عمد نبوده، نیت خوب بوده از روی دوستی بوده. من مطمئنم که همه از گناه خاله خرسه ای که از کرده خود اظهار پشیمانی کند میگذرند و شاید دلشان هم برایش بسوزد. اما خاله خرسه ای که مرتب بر هنرمندی خود بعد از دیدن "نتیجه" هم پای میفشارد، میخواهد برایش دست بزنند و "مبارز" بخوانندش و نتیجه عملش را ماست مالی کرده یا تقصیر مگس می اندازد یا اصلا نادیده میگیرد چه بنامیم؟
۱۹۴٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣٨٨       

    از : ه نقاش

عنوان : به آقای سینا کیاست
شما این را از کجا اوردید که آقای نیاز راجع به پدرش که مصدقی بوده چی گفته آقا من چند مرتبه نوشته ایشان را خواندم چنین چیزی ندیدم و متعجبم شما از کجا دیدی نکنه شما جعفر جنی تشریف دارید که از عالم غیب خبر دارید.
آقا فکر کنم شما قرص هات را امشب نخوردی .پاشو جای اینکاره ها دوا داروت را بخور
خدا شفات بده
۱۹۴٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست