سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

می خواهم از پدرم حرف بزنم... کهریزک نمی گذارد! - ایمان شیرعلی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : mehran Rafiei

عنوان : پدرت دوست من بود
ایمان عزیز
با ایرج همکلاس بودم, در مدرسه خوارزمی و دانشگاه صنعتی, در آمریکا هم شبی مهمانش بودم, شاید عکسی هم با هم داشته باشیم, حوشحالم که برای حقوق بشر دل می سوزانی, برایت آرزوی موفقیت میکنم, باشد که روزی در ایران آزاد همدیگر را ببینیم و برایت از دوست هایم بگویم, آنها که پروانه وار جان باختند.

مهران
۱۶۵٣۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨٨       

    از : * *

عنوان : *
*******************************


رژیم کودتاچیان تبهکار مرده است

آستین ها را بالا بزنیم

و لاشه گندیده آنرا بخاک بسپاریم


****************************************
۱۶۵۲۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨٨       

    از : یک جوان پنجاه ساله

عنوان : با احترام و دوستی
ایمان عزیزم

حرفهایت چقدر واقعی و قابل لمس است. چقدر راست و زلال است. چقدر سنجیده و پرمعنی هست. چقدر خوب می دانی که درد کجاست و راه کجاست. ترا و دوستان ترا دوست داریم. ما را هم جزو خودتان بدانید، چون دلمان مثل شما جوان است و در آرزوهای شما شریکیم.

روی ماهتان را می بوسم

یک جوان پنجاه ساله
۱۶۵۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست