سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

من گنگ رویا دیده ام - اسماعیل خویی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : سیاوش عبقری

عنوان : شاعر آزاری
درود م. تلنگر
"شاعر آزار" به مانند کودک آزار ، زن آزار و ...آزار،که از اذیت و آزار دیگران لذت میبرد، و از این طریق میخواهد جلب توجه کند و به آرامش درونی برسد، دچار روان پریشی است که باید روان درمانی شود. از انسان سالم رفتار حیوانی به دور است.
"شاعر آزار" مدعی، فرهنگ آزار نیز هست، که این نشان از شدت بیشتر روان پریشی "شاعر آزار" به دیگر روان پریشان است.
۲٨۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱٣٨۷       

    از : لیثی حبیبی --- م. تلنگر

عنوان : در خانه اگر ....
سلام بر خویی بزرگ و سلام بر همه

از دیر باز گذشته از مردم آزاری ، کودک آزاری ، زن آزاری و ... در پرونده ی "افتخار آمیز" بشر شاعر آزاری نیز ثبت است . همین جنابان بودند که حافظ شیراز را بار ها تا چند قدمی محاکمه و مرگ بردند. ای کاش می دانستتند و نظر می دادند . بسیاری ندانسته - دلیرانه - نظر می دهند. اگر اشتباه نکنم این سخن از آن ِ استاد زرین کوب باید باشد."عده ای در نقد دلیری می کنند" دلیری کردن همیشه دلیل بر مسلط بودن نیست ، دلیل بر "جهل مرکب"۱ و ناآگاهی نیز است. همین.

در خانه اگر کس است
یک حرف بس است

چند روز پیش دیدم کسی نوشته بود "تمام" شده و از این حرف ها. شاعر اگر شاعر است تمام نمی شود. شاعر اما می تواند شعر ضعیف ، متوسط و قوی و بسیار قوی و ماندگار بسراید. فقط بستگی دارد به میزان استعداد ، حال و هوای درونی و روحی شاعر و شرایط اجتماعی، تاریخی و و پسیکولوژیکی لحظه و ارتباط آن ها با شاعر و اندیشه ی او. این سخن صدق می کند حتی برای حافظ شیراز که بعد از قرن ها هنوز می خرامد به ناز.
شاعر اگر ذاتاً شاعر است در هیچ زمانی تمام نمی شود.
شاید این سئوال پیش بیاید که ذاتاً شاعر بودن یعنی چه؟
کسی که ذاتاً شاعر است تلنگری چون آتشین آب انگوری در او شعله بر می انگیزد و زلال نهان را کف کف از خمره ی جان به پیاله ی زمان می ریزد. او زور نمی زند ، او نمی نشیند که شعری بنویسد. بلکه شعر او را می نشاند و مجبورش می کند که او را بنویسد.

افسوس که حافظه یاری نمی کند. خویی خودش شعری دارد که در آن از شعر اینگونه سخن به میان است: می گوید جانم قفسی است که شعر در آن می زید ، گویی خوابیده و ناگهان بیدار می گردد و دنیا را روی سرش می گذارد ، به دیواره های قفس ِ جان نُک می زند تا دریچه ای بگشاید و به بیرون بزند.

شعر نتیجه ی انفجاری است در جانی شیفته که از اعماق به سطح می آید ، بر سر و زبان می نشیند و به کمک قلم در خانه خود بر صفحه جا می کند. شعر رنج ، غلغله و ترفند عجیبی است. بسیاری نمی دانند که بر شاعر چه می گذرد و چون نمی دانند راحت مانند آب خوردن در باب آن سخن می گویند "دلیرانه"

۱- جهل مرکب (فرهنگ عمید صفحه ی ۴۷۹) = "آن است که شخص نمی داند اما می پندارد که می داند."
۲٨۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣٨۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست