از : فرید راستگو
عنوان : طفره نرویم بحث بر سر استقلال از منظر حاکمیت ملی و ملت است
جناب پورمندی ارجمند در ابتدا خسته نباشید. راستش را بخواهید مقاله شما را دو بار با دقت خواندم. مقاله شما را میشود اینطور خلاصه کرد: شرایط و تغییرات دنیا مفاهیم برخی از واژه های سیاسی از جمله استقلال را عوض کرده است. چون مفهوم استقلال عوض شده است پس برای پیشبرد مبارزه هم باید از نیروهای بیگانه کمک گرفت تا بتوانیم رژیم را سرنگون سازیم. و بسادگی فکر می کنید قدرتهای بیگانه برای رضایت خاطر شما و خدا هم به مردم ایران کمک های بشردوستانه می کنند. بعد هم به دیگرانی که مخالف نظر شما هستند می گوئید چرا فرهنگ سران جمهوری اسلامی را دارید (طلسم فرهنگ سیاسی حاکمیت).
جناب پورمندی محترم باید خدمتتان عرض شود فکر نکنم هیچ مبارز راه استقلال و آزادی ایران و حتی در دیگر نقاط جهان یاری مردم و حتی دول خارجی را در مبارزه علیه استبداد که به حقوق ملی یک ملت لطمه نخورد رد کند و یا محکوم کند. اگر خواهان باز تولید استبداد بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی نیستیم بهتر آنست که لااقل از همین امروز روشن و شفاف حرف بزنیم.
آقای پورمندی بحث بر سر این است که آیا ما خواهان مداخله خارجی در امور داخلیمان هستیم یا نه.؟ آیا مردم ایران یا مردم هر کشوری خود برای خود باید تعیین سرنوشت کنند یا دیگران برای آنان.؟ بحث بر سر عدم مراجعه یا مراجعه مستقیم و غیر مستقیم به قدرت بیگانه برای تعیین سرنوشت یک ملت است. جاشیه نروید و خود را به ساده لوحی نزنید. بحث بر سر رقابت در جذب سرمایه های خارجی نیست. امروز اکثر میادین انگور فرانسه که از آن شراب می سازند یا در دست ژاپنی ها است یا در دست چینی ها و یا در دست هموطنان خودمان، حال فرانسه استقلال داخلی ندارد. مگر حالا چین یا ژاپن برای سرنوشت فرانسویان تعیین تکلیف می کنند؟. برای اینکه تئوری نا درست خود را تحویل مردم بدهیم مسائل را قاطی نکنیم.
آقای پورمندی در طول تاریخ صد و اندی سال گذشته ایران، کسانی نفی استقلال کرده اند که خواهان مداخله قدرتهای خارجی و حفظ استبداد در سرنوشت ایرانیان بوده اند و یا هستند. خواستار شدن واگذاری نفت شمال به روسیه و نفت جنوب به انگلیس نمونه بارز آن است. و این مسئله امروز هم ادامه دارد. عده ای بصور مختلف در مقابل جمهوری اسلامی خواهان مداخله اجانب هستند و عده ای هم با زرنگی پاسدارمآبانه خود خواهان دفاع از جمهوری اسلامی در مقابل اسرائیل هستند و فقط بجای جمهوری اسلامی از کلمه ایران استفاده می کنند. هر دو نافی استقلال عمل مردم هستند و اختیار مبارزه و انتخاب را از مردم ایران می گیرند مردمی که خود باید با جمهوری اسلامی تعین تکلیف کنند. نفی استقلال به معنای نفی آزادی است. مسئله را کوچک می کنم تا درکش ساده تر باشد. آقای پورمندی فرض را براین بگذارید که شما به کسی اجازه می دهید در کارهایتان دخالت کند مطمئن باشید این شخص بعد از مدتی در تمامی امور زندگی شما حتی نوع روابط شما با خانمتان هم مداخله می کند. در این صورت آن فرد آزادی شما را هم می گیرد. چون انسان وابسته و غیر مستقل آزاد نیست. پس استقلال از آزادی جدائی ناپذیر است. حال این را به بریم در جامعه، در چامعه هم همینطور است عمکرد استقلال و آزادی یکسان است. آزادی یعنی فرد فرد افراد جامعه حق مساوی بر حاکمیت خویش دارند و استقلال یعنی مردم آن جامعه یعنی ملت چنین رابطه ای دارند با دنیای خارج از خویش و با دیگر جوامع. پس استقلال یعنی حق انتخاب و آزادی یعنی چگونه به اجرا در ذآوردن این حق.
آینده نگری هم به معنای استقلال نیست. زیرا این استقلال و آزادی است که آینده هر کشوری را می سازند. برای اینکه بدون داشتن استقلال یعنی حق تصمیم گرفتن برای خود، یعنی مردم یک کشور خود بر سرنوشت خویش حاکمیت داشته باشند و حق آزادانه در چگونگی اجرای این تصمیم و حاکمیت داشته باشند رشد معنایی نخواهد داشت. و اگر رشد نباشد آینده ای نیست که ما آنرا نگری کنیم.
اگر ما استقلال را از مردم بگیریم یعنی آزادی را از انها گرفته ایم و اگر هر دو آنان را از مردم بگیریم یعنی رشد را آز آنان گرفته ایم. رشد را از مردم بگیریم یعنی آینده را از مردم گرفته ایم چون آینده بدون رشد معنی نمی دهد. وقتی آینده را از مردمی بگیریم یعنی هویت را از مردم گرفته ایم. یک ملت بی هویت آینده ای ندارد که من و شما و ما آنرا نگری کنیم چون آن ملت مردنی است.
منافع ملی هم تخم لقی است که مشتی فرا ملی ها و قدرتمداران برای منافع خویش توی دهان ما جهان سومی ها گذاشته اند تا به اسم منافع ملی هر غلطی خواسته باشند بکنند. ما حقوق ملی داریم و نه منافع ملی. شما می توانید حقوق اساسی تمامی کشورها را مطالعه کنید غیر ممکن است جائی از منافع ملی اسم برده باشند همه جا بحث حقوق ملی است. اصلاً منافع ملی مبنای حقوقی ندارد و در دروس حقوق بین الملل چیزی به نام منافع ملی نیست. پس از کلماتی که قدرتمندان جهان برای غارت مردم جهان استفاده می کنند استفاده نکنید. سیاستمداران زور مدار از این کلمات استفاده می نمایند تا بتوانند به منابع دیگران دست درازی کنند.
ملتی که توانا است برای رهائی خود و رسیدن به آزادی و دمکراسی باید خود بپا خیزد و احتیاجی هم به مداخله دیگران ندارد. و در دمکراسی هیچ قدرت خارجی در حاکمیت با یک ملت شریک نیست و این ارتباط مستقیم با مفهوم استقلال و آزادی دارد.
ما اگر استقلال را از یک ملتی بگیریم آزادی را هم از او گرفته ایم و امروز بحث استقلال از منظر حاکمیت ملی و ملت مطرح است که ربط مستقیمی با استقرار دمکراسی دارد. مطمئن باشید حتی اگر یک ملت ناتوان با فرض محال با بمب های بشر دوستانه به آزادی برسد آن ملت بی لیاقت در مدت کوتاهی آزادی را به دیکتاتوری بدل خواهد کرد. نابرده رنج گنج میسر نمی شود.
موفق باشید
فرید راستگو
۴۱۵۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۰
|
از : منتقد "تهمتن"
عنوان : سانسور اخبار روز ویاری است
آقای تهمتن همانطور که بنده متوجه نشدم چرا سایت اخبار روز انتقاد بنده (در جایی دیگر در مخالفت با عطش شما برای حمله خارجی به ایران و ) از شیوه بحث شما که یادآور شیوه سازمان مجاهدین است را سانسور کرد، امروز هم متوجه نمی شوم که چرا نظر شما را دیگر سانسور کرده اند. گویا اخبار روزی ها بحسب ویارشان یا نه اعوذ بالله پس از استخاره سانسور می کنند و یا کلا موضع می گیرند. پورمندی طرفدار بی سر وصدای جنگ است و آن دیگری هنوز منظر وزیدن باد...
۴۱۵۲۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۰
|
از : احمد پورمندی
عنوان : خاورمیانه بزرگ
آقای صدری عزیز
در مورد مسایل خاورمیانه و طرح خاورمیانه بزرگ، مقاله زیر از دکتر یزدی بسیار غنی و آموزنده است و من از ان بسیار آموختم
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/archive/۲۰۱۱/august/۲۳/article/-۱d۵۶d۸ddf۶.html
توجه شما را به ویژه به این پاراگراف از مقاله جلب می کنم و امید وارم به شما در رسیدن به پاسخ سوالتان کمک کند
"پیامد دوم پایان جنگ سرد تغییراولویت ها در مناسبات جهانی است. در دوران جنگ سرد اولویت های سیاسی در روابط جهانی تعیین کننده بودند. بعد از فروپاشی اولویت های اقتصادی جای اولویت های سیاسی را گرفت. مناسبات اقتصادی در روابط بین المللی ، هنگامی معنادارو مطلوبند که دراز مدت باشند. این نوع مناسبات نیاز به ثبات سیاسی دارد. در دوران جنگ سرد ثبات سیاسی یک تعریف داشت و بعد از پایان جنگ سرد معنای دیگری پیدا کرد. ثبات سیاسی در دوران ما بعد جنگ سرد یعنی دموکراتیزه شدن نظام های سیاسی. در این دوران ضعیف ترین نظام های دموکراتیک از مقتدرترین نظام های استبدادی با ثباترند. در واقع موج سوم دموکراسی در دنیا پدیده ای طراحی شده توسط غربی ها نیست. بلکه ازپیامدهای پایان جنگ سرد است. بنابراین یک همسوئی راهبردی میان اهداف دراز مدت کشورهای توسعه یافته غربی با اهداف و آرمانهای جنبش های مردم سالاردر کشور های در حال توسعه پدید آمده است. "
۴۱۵۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۰
|
از : به نیابت از عباس عبدی
عنوان : آقای پورمندی پاسخ شما را عباس عبدی زیر تیغ استبداد بدون طعنه و کنایه چنین داده:
"مخالفت مشروط کردن با جنگ، عین موافقت است.
چون نزد افکار عمومی بسیار زشت است که عدهای از جنگ و حمله نظامی بیگانه علیه کشور خود دفاع کنند، بههمین دلیل مخالفت خود را بصورت مشروط بیان میکنند تا خود را از پیش نزد افکار عمومی تبرئه کرده باشند . بنابراین چنین مخالفتی به معنای موافقت با جنگ، بعلاوه یک رفتار ریاکارنه است. ضمن اینکه این استدلال بهکلی بیپایه است که مخالفت با جنگ موجب تقویت موضع حکومت میشود، پس نباید با آن مخالفت کرد. این استدلال دقیقا مثل استدلال حکومت است، که هر نوع انتقادی از خود را موجب تقویت کشورهای خارجی میداند و آن را محکوم کرده و مانع از طرح آن میشود. متاسفانه برخی نیروهای سیاسی که اخیرا به خارج رفتهاند چنان به مواضع غلط افتادهاند که پیشاپیش مسئولیت وقوع هر جنگی را بهعهده حکومت ایران انداختهاند و از فرط دشمنی با حکومت ایران، بدیهی ترین نکات را در رفتار حکومتهای دیگر نادیده انگاشتهاند و البته کماکان ادعای اصلاحطلبی یا رفتار به دور از خشونت هم دارند.
اگر چه نیروهای منتقد باید نسبت به سیاستهای غلط حکومت اعتراض کنند ولی از آنجا که متوجه خطیر بودن وضع هستیم و احتمال برخورد نظامی را هم میدهیم، باید در مقام یک کنشگر بدون قید وشرط و صادقانه و پیگیرانه با هرگونه حمله نظامی مخالفت نماییم. این که مخالفت خود را مشروط کنند، به این خیال که از خود رفع مسئولیت کردهاند، چیزی جز دورویی سیاسی را اثبات نمیکنند..
جنگ با هر انگیزهای که باشد، برای ما تبعات بسیار سهمگینی خواهد داشت. وضعیت لیبی، و حتی عراق نشان داد که تلفات انسانی و اقتصادی جنگ بسیار فراتر از چیزی است که حتی یک حکومت استبدادی مثل قذافی طی سالها میتواند ایجاد کند. ضمن آنکه جنگ چنان کینهها و اختلالی در روابط و شکافهای قومی و زبانی و مذهبی و نژادی ایجاد میکند که تا سالهای سال قابل التیام یافتن نخواهد بود و همواره به عنوان یک مانع جدی در راه شکلگیری دمکراسی عمل خواهد کرد. بعلاوه حکومتی(آمریکا) که حاضر نیست عضویت مردم رنج کشیدهای مثل فلسطین را در سازمان یونسکو تحمل کند و از ابزار مالی خود این سازمان را تهدید میکند و بر اوضاع غیر صلحآمیز منطقه مهر تایید میزند چگونه ممکن است که برای دموکراسی و صلح در سایر مناطق قدم بردارد بدن این که منافع خودش را تامین کند؟"
اگر از زیر تیغ سانسور گذشت کمی روی این گفته ها تامل کنید!
۴۱۵۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۰
|
از : تهمتن - ش
عنوان : کارگزاران محترم سایت اخبار روز
حقیقت اش گله ای از سایت اخبار روز ندارم - گاهی اوقات نظرات نگارنده را بخاطر مصالحی که برای نگارنده روشن نیست منتشر نمیکنید. البته از انتشار نطراتی که منتشر میکنید هم سپاسگزارم. شاید انتقاد و برخورد با کسانی(آقای شاکری)که مردمی را که در اوج ترس و وحشت و سرکوب رژیم که از جنایات رژیم فیلم تهیه کرده تا در تاریخ ثبت شود; و ایشان این مردم را ناجوانمردانه و بصورت واضح عوامل بی بی سی و صدای امریکا خواننده است; منتشر نکرده اید - آیا واکنش من به ایشان; از اتهام ضدمردمی این فرد; آنهم بمردمی که جان خودرا درکف دست گذاشته;باید سانسور شود; آنگاه نظرات ضدمردمان را چپ و راست منتشر کنید؟؟ مگر مخالفین این آقایان چند نفرند؟؟که جرات میکنند نظر بنویسند و با دلیل وبرهان نظرات شان رد کنند؟؟ انصاف و عدالت و رسالت رسانه ای خودرا در مورد همه نظرات نظردهندگان و بدون تبعیض; رعایت بفرمایئد. ممنون
۴۱۵۱۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ آبان ۱٣۹۰
|
از : خسرو صدری
عنوان : حاشیه نروید! طرح"خاورمیانه بزرگ" آمریکا ، به نفع ایران است یا نه؟
جناب پورمندی گرامی.این که ما توده ای هستیم یا بودیم، اتفاقا انحرافی است و ربطی به موضوع ندارد. تئوری مخصوص تان هم در مورد این که اتحاد شوروی(یا به قول شما روسیه) و نه آمریکا و کمربند سبزش دور شوروی، مسئول بنیادگرایی در ایران است، با مجموعه گرایشات شما البته سازگار است ولی مورد بحث ما نیست.
این بحث اگر تنها به یک جواب آری یا نه از جانب شما در پاسخ به این سوال اساسی و حیاتی که:" طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا در تقابل با منافع ملی ماست یا نه" بیانجامد، حاصلی داشته است. وگرنه مابقایای گفتارتان در حمله به گنجی نه تازگی دارد و نه ابهام. در کامنت اول هم در این مورد نوشتم و امیدوارم که لطف کنید و روشن پاسخ دهید.
۴۱۵۱۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ آبان ۱٣۹۰
|
از : الف باران
عنوان : این گونه تبلیغات "استقلال طلبانه" ارزانی خودتان !
کاش میدانستم روشنفکری که از طرف بیگانگان ماموریت داشته باشد چگونه نوشتاری خواهد داشت ؟ نویسنده مستقیما با حذف نظام، جایگزینی نیروهای بیگانه را در ایران تبلیغ میکند!مرگ بر جمهوری اسلامی و زنده باد حمایت تجاوزگران بیگانه معنی استقلال نمیدهد ! دشمن مردم ایران فقط جمهوری ولایت فقیه نیست, تمام غارتگرانی که چشم طمع به منابع و منافع ایران دارند از دشمنان ایران محسوب میشوند. از زندان کهنهای خارج شدن و به زندان مدرنی رفتن هم معنی "آزادی" ندارد . شرایط کنونی لیبی بسیار غمبار تر از گذشته شده است.این گونه تبلیغات "استقلال طلبانه" ارزانی خودتان !
۴۱۵۰٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ آبان ۱٣۹۰
|
از : احمد پورمندی
عنوان : یک خواهش و چند نکته
با تشکر از دوستان عزیز آقایان صدری، حاجی امان و شاکری، از همه عزیزان خواهش اکید می کنم که چاشنی طعنه و کنایه را اندکی کمتر کنند تا چشم و گوشم به فرمان بمانند و از درک منطق و محتوای حرف های حسابی دوستان، محروم نشوم و چند نکته:
۱- آنچه نوشتم برداشت هایی است که می توانند در بحث و گفتگو تکمیل و یا عوض شوند. بر این عقیده هستم که این ها مسایل نظری مهم و معطوف به عمل سیاسی مسخص امروز ما هستند و برخورد از موضع دانای کل و یا "من ار اول همین را می گفتم " کمکی به کسی نمی کند.
۲- تم اصلی مقاله "استقلال"است و چه خوب می شود اگر بحث دوستان نه به حواشی برود و نه به کانال کلاسیک بحث های جوانان سال ۵۸ روبروی دانشگاه تهران.
۳- با بی میلی به ابهام آقای صدری در مورد نقش روسها می پردازم به این شرط که این بحث تاریخی مهم را که در اینجا در ردیف حواشی است در جای مناسب خودش دنبال ودر اینجا مخدومه اش کنیم
خیلی ها به خصوص دوستان سابقا (و یا هنوز) توده ای و اکثریتی من که مثل بنده در تحکیم پایه های استبداد نقش داشتند، بر این عقیده هستند، که سر نوشت مقدر انقلاب بهمن همین بود و در هر حال دین سالاران به این یا آن شکل بر خر مراد سوار می شدند ودر نتیجه نقش منفی ما، گرچه کم اهمیت نبود، اما تعیین کننده هم نبود. من در صحت این تحلیل تردید جدی دارم و بر این عقیده ام که آنچه اتفاق افتاد سر نوشت مقدر انقلاب بهمن نبود و در به این روز افتادن ایران، روس ها نقش بزرگی بازی کرده اند. به طور خلاصه بر داشتم این است که اگر به خواست واشاره روس ها، ایرج اسکندری در آستانه انقلاب از دبیر کلی حزب توده ایران بر کنار نمی شد و حزب از جبهه آزادی به جبهه " ضد امپریالیسم" کوچ نمی کشید و زراد خانه تیوریک اولیانفسکی - کیانوری برای لجن مالی ملیون، دمکرات ها و لیبرالیسم به کار نمی افتاد، اصلا مقدر نبود که جنبش فدایی تکه- پاره شود و بزرگترین بخش آن به جاده صاف کن های استقرار استبداد دینی بپیوندد. به بار من روزی که سازمان فدایی منشعب شد و ما که اکثریت بودیم به " خط امام" کذایی پیوستیم، جماران نفس راحتی کشید و خمینی مطمین شد که به زودی از پس مجاهدین - به عنوان بزرگترین سازمان متشکل اپوزیسیون -که حالا فداییان و توده ایها را نه در کنار که در مقابل خود داشتند- بر خواهد امد. او بدون فوت وقت دست به کار شد : ابتدا بنی صدر را بر کنار کرد و سپس مجاهدین را که حالا کاملا تنها شده بودند، به گوشه رینگ هدایت کرد تا بین تسلیم بلاشرط و درگیری پیشرس یکی را برگزینند و باقی داستان را دوستان بهتر از من می دانند. امیدوارم که توانسته باشم منظورم از بازی پیچیده روس ها و خمینی را روشن کنم.
۴- تا وقتی جهان به کشور ها تقسیم شده و کشور ها به وسیله دولت ها اداره می شوند و هر کشور و دولتی می کوشد که سهم بیشتری از نعمات مادی و معنوی جهان را از آن خود کند، چیزی به نام منافع ملی وجود خواهد داشت ، ضمن آنکه همیشه ودر میان همه اقشار جامعه برداشت واحدی از منافع ملی وجود ندارد و تعامل و تقابلی دایمی میان منافع طبقاتی و قومی و غیره و درک و برداشت از منافع ملی وجود دارد . درک فاشیستها و ضد فاشیست های آلمان از منافع ملی آلمان یکسان نبود، همان طور که درک و برداشت ما از منافع ملی با کسانی که با شعار " انرژی هسته ای حق مسلم ماست" دنبال تولید سلاح اتمی هستند اصلا یکسان نیست. "همبستگی" یکی از ستون- پایه های دموکراسی است و در سایه همبستگی طبقات، اقوام وگروه های اتنیکی و همه اقشار مختلف المنافع جامعه می توان به درکی مشترک و انسانی از منافع ملی رسید، ولی برای رسیدن به اینجا و بعد از آن برای دفاع از منافع ملی، به باور من جعبه ابزاری که بر پایه مفهوم استقلال طراحی شده بیش از اندازه کهنه و از رده خارج شده است. خوشحال می شوم اگر دوستان بتوانند تعریف قابل فهمی از استقلال به دست بدهند و نشان بدهند که چگونه می توان از این جعبه کماکان بدون ان گرفتاری هایی که در مقاله عرض کردم،استفاده کرد.
۴۱۵۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣۹۰
|
از : خسرو صدری
عنوان : جونز بیا منو از دست جهرمی نجات بده!..ای بچشم .الان چند تا موشک می فرستم!آخ جونز افتاد تو حیاطم!
جناب پورمندی.بسیار متاسفم که منظور مرا درکامنت قبلی نفهمیدید."اعلام وصول" لازم نبود، روی اصلی سخنم شما نبودید. ولی چون لطف فرمودید و "قلم رنجه" نمودید ،اخلاقا وظیفه خود می دانم آن گونه که احتمالا شما هم متوجه شوید، بازنویسی کنم:
نوشته اید:..براستی برای زن بی پناه ...براستی آب که از سر گذشت...براستی برای مردمی که هست و نیستشان به یغما می رود چه تفاوت می کند که دزد "جونز" باشد یا "جهرمی".
این هارا درجواب گنجی می گویید که با صراحت در نقل قول خودتان، می گوید:" روشن است که جباریت و سرکوب حکومت ملی( یعنی به گفته شما جهرمی) به هیچ وجه قابل قبول نبوده و نمی بایست آن را تحمل کرد."
ادامه می دهید:" اندوه و تاسف وقتی بالا می گیرد که در مثال گنجی دقیق تر شویم و ببینیم که او چگونه با نواختن شیپور از سر گشاد آن ، "محل نزاع " را وارونه می کند... اگر زن بیبوا توانست لحظه ای از دست گرگ یا گرگان بگریزد، آیا حق دارد به پشت بام برود، هوار بکشد و در و همسایه را به کمک بطلبد".
حال از شما باید پرسید که برای شما "جونز" دزد چه مزیتی بر"جهرمی"دزد، دارد؟ شما بعد از این آسمون و ریسمون بافی و مثال های پامنبری، می فرمایید که "زن بینوا"(مردم)، اگر رفت روپشت بام( در تظاهرات خیابانی) و از همسایه( آمریکا وناتو یا همان جونزدزد) کمک خواست، باید به کمکش شتافت.
من هم در نوشته قبلی ام که شما متوجه ربطش با این مسائل نشدید، در مورد سوریه همین را خدمتتان عرض کردم.به زبان خودتان: اگر توی هر محله چند زن کتک خورده روی پشت بام بروند و یکی جونزدزد، دیگری والودیای عرق خور وآن یکی جین جان جون لات را به کمک طلبد ، تکلیف چیست؟ امیدوارم مظورم را اینبار متوجه شده باشید.
مساله ولی روشن تر از این حرفهاست که شما می پیچانید و لقمه را هم سرانجام از آن طرف سر به جای دهان در چشم فرو می کنید. برای شما مهم "جونز" است که فعلا در جهان نفس کش می طلبد و کسانی هم که این نان ها را می پزند ودست دیگران می دهند، خوب می دانند که برتری آمریکا و ناتو در زمینه نظامی است که حرف اول را می زند .پس در تئوری " زن کتک خورده و بالا پشت بوم" این فقط "جونز" است که با قداره وارد می شود. در لیبی هم وارد شد و ۶۰ هزار نفر جلوی پایش برای"تشکر" به خاک افتادند. مگربرایش مشکل است که در ایران هم به کمک "دوستان"، ترتیبی دهد که چند نفری بالای پشت بام روند و سر به آسمان "جونز،جونز" هوار کنند؟
اگر هم می فرمایید که : نخیر این "جونز" دزد نیست و من همینطوری مثال آوردم ، آنگاه بروید جواب تظاهر کنندگان نیویورک و سراسر جهان را که "جونز" را شاه دزد می نامند، بدهید.
قضاوت در مورد باقی مطالب کامنت قبلی را هم ، که شما مدعی بی ارتباطیش با درک "مدرن"تان از "استقلال" هستید به عهده خوانندگان می گذارم.
این البته اشاره به گوشه ای از مقاله شماست که قبلا به گونه ای دیگر به آن اشاره کرده بودم. ادای حق مطلب در مورد کاستی های این نوشته ، از حوصله این کامنت خارج است،
به گنجی هنر نواختن از دهانه گشاد را نسبت می دهید ولی خودتان از دهانه باریک شیپور هم بد می نوازید.
۴۱۵۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣۹۰
|
از : نامی شاکری
عنوان : تجاوزامپریالیستی یا همیاری دمکراتیک؟
روزگاری"ما " در رویکردی انترناسیولیستی به جهان ، "استقلال طلبی" برخی از دوستان مان را چندان پذیرفتننی نمی یافتیم و استمداد از انترناسیونالیسم کمونیستی را در جنبش دمکراتیک مان نه تنها "مشروع " که ضروری بر می شمردیم . برخی دوستان آن روزگار، رویکرد انترناسیونالیستی ما را که به صراحت و شفافیت تمام اعلام می شد، به جاسوسی و وطن فروشی تعبیر می کردند . غریب نیست که امروز هم برخی از دوستان ، در جنبش آزادی خواهی شان ، از انترناسیونالیسم کاپیتالیستی جهان(امپریالیسم) استمداد کنند! آنچه غریب است ، خجالت و شرمساری این دوستان در تصریح بر موضوع وآسمان و ریسمان بافتن برای توجیه و حقانیت " استمداد" شان است . با تفاوت هایی : استقلال احمدپورمندی/ خشت اول چون نهد معمار کج – انور میرستاری/منافع ملی ایران و دشمنانش – پرویز مختاری/ ناقوس جنگ یا ناقوس طاعت – سیروس ملکوتی / حمله نظامی اسرائیل و مداخله بشر دوستانه – کاظم علمداری و... از این جمله اند. به این متن ها در این روزها، بیش از اندازه ی کافی پرداخته می شود و به نظر می رسد که پرداختن به "جنگ " (جنگی که همگی می دانیم درنخواهد گرفت) به محل کسب نان و آب و اعتبار ذینعان و سمپاتیزان های وسیع الطیفش تبدیل شده ، با احتراز از جزئیات و تفصیلات سرگیجه آور این متن ها ، چند نکته را در رابطه با متن آقای پورمندی عزیز قابل تامل می دانم :
اول : استقلال یعنی رجحان "منافع ملی" به "منافع دیگری" ، یعنی توجه به رویکرد cost efficiency در چارچوب برنامه های توسعه ملی ، یعنی توجه به رویکرد برنده– برنده و... در تعاملات جهانی ، این ها مفاهیم چندان پیچیده ای نیستند که با " گذشت زمان و تغییر دوران" به " درهم آمیزی دوغ و دوشاب و گاه بازی در زمین حریف و گرفتار شدن در "طلسم فرهنگ سیاسی حاکمیت" شوند. در عین حال ، " گذشت زمان و تغییر دوران" از جنبه ی نظری ، مفهومی مهم و دقیق در ترمینولوژی چپ است . ای کاش به جای پرداختن به اینهمه موضوعات و مثال های مناقشه انگیز( و گاه عامیانه)، آقای پورمندی عزیز به این موضوع می پرداختند. به ویژه ، پاسخ به این پرسش که ، مضمون " دوران کنونی" چیست که " تجاوز امپریالیستی" با "همیاری دمکراتیک " مترادف شده و مقابله با آن ، اینهمه مناقشه انگیز می نماید؟
دوم : " آینده نگری" مکشوف آقای تابان ، چیزی نیست جز " استراتژی توسعه " ، که نه جدید است و نه مربوط به موضوع مورد مناقشه ! درست است که بر اساس " استراتژی توسعه " ، راهکارهای نیل به آن ، تدوین و تعریف می شود. از جمله اگر " استراتژی توسعه " در ایران ، استقرار یک نظام بازاری همپیوند با بازارجهانی (امپریال) و مبتنی بر سازوکارهای "دمکراسی لیبرال" باشد ، چه راهکاری بهتر از دعوت از آقایان سرمایه برای "یک سره کردن کار" که اتفاقا نه قبیح است و نه قابل سرزنش اما ربطی به "آزادی و عدالت اجتماعی" که فعالان جنبش سبز در راه سبز امید ، منادی آنند ندارد!
سوم : " جذب سرمایه های خارجی " که در استراتژی توسعه ی تمام کشورهای در حال توسعه ، جایگاهی ویژه دارد، از هر دو سوی ، مشروط به شرایطی ست که با چنین رویکردهایی ، قابل "ساده شدن " نیست . آقای پورمندی عزیز خوب می دانند که فرق است بین " جذب سرمایه " خارجی توسط یک دولت دمکراتیک ، با پهن کردن فرش قرمز زیر پای مستشاران اقتصادی و نظامی آقایان سرمایه و قربانی کردن منافع ملی توسط یک دولت دست نشانده.
آخر : به عنوان یک شهروند ایرانی حاضر و شاهد فرایند تکوین دمکراسی در ایران که تقریبا در تمام نمایش های خیابانی دهسال اخیر ایران (به ویژه در جنبش سبز) حضور داشته، نه در راهپیمایی عظیم و با شکوه ۲۵ خرداد ۱۳۸۸( که تماما به سکوت گذشت)، نه در تظاهرات بزرگ روز ۲۸ خرداد ۱۳۸۸ ( که آنهم به سکوت گذشت) و نه در تظاهرات شکل نگرفته و پراکنده ی روز ۳۰ خرداد(در فردای نماز جمعه ی معروف ۲۹ خرداد به امامت اقای خامنه ای) و نه در هیچیک از تظاهرات (ها) و راهپیمایی های موفق و ناموفق بعدی"سبز"ها در تهران ، " اوباما ، اوباما ، یا با اونا یا با ما " هرگز شعار مردم ایران ( و رهبران جنبش سبز) نبود. این شعار در تظاهرات پراکنده ی برخی جریان ها و درمقیاسی بسیار محدود داده شد و در تصاویر موبایلی عواملشان به VOA ,BBC رسید و به شعار مردم ایران تحویل شد. به ویژه دوستانی مثل آقای پورمندی و رسانه ای مثل اخبار روز باید در مقابل چنین نسبت هایی به مردم ایران هشیار باشند.
۴۱۵۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣۹۰
|