استقلال - احمد پورمندی

نظرات دیگران
  
    از : م ط

عنوان : سانسور چرا؟
کامنتی را سه بار برای شما ارسال کردم، منعکس نکردید! ترس شما از
چیست؟ چرا نمی گذارید مباحث روند عادی خود را داشته باشند و کاربران خود قضاوت کنند؟
کامنت مورد نظر:
بده بستانی همیشگی، یا نوبر قرن بیست و یکم؟!

در سرزمین ما ایران، از دیرباز اشخاص و نیروهایی در نقش جاده صاف کن قدرت های جهانی و یا حداقل بشکل ابزاری در دست آنان عمل کرده و می کنند. نتیجه اعمال آنان همواره به زیان همه ملت های ایرانی بوده و هست. خیانت به منافع ملی و جنگ طلبی و نوکری بیگانگان برای رسیدن به مقاصد تنگ نظرانه سیاسی را نمی توان "بده بستان های معمول در قرن ۲۱ نامید"!!!
گویا عده ای حافظه مردم را با با هوش، ذکاوت و "زرنگی" خود قیاس می کنند!
از این دست نوکران بیگانه که به راحتی منافع ملت ایران را فدای منافع نامشروع خود و شرکا (اربابان) خود کرده و می کنند، در دربارهای پادشاهان قجر و رضاخان قلدر و شاه آخر فراوان بودند و در حکومت فعلی نیز.
مردم نقش نیروهایی از سلطنت طلبان و مجاهدین در عراق را طی جنگ هشت ساله فراموش نکرده و نمی کنند.
اتفاقا این حربه شوینیسم فارس است که کارایی ناداشته خود را نیز از دست داده و به مضحکه ای بیش نمی ماند. بدون شک در میان فارس ها هستند نیروهایی با گرایش شوینیستی اما این نیرو ها معرف مردم فارس ایران نیستند. همانطور که اقلیت های ملی ما مرزبندی مشخصی با نیروهای شوینیست مدعی نمایندگی خود را دارند.
۴۱۶۱۲ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : شلیر

عنوان : بده بستانهای قرن بیست و یکمی
آقای پورمندی انسان و حقوق انسانی انسانها که استقلال بخش جداناپذیری از آنست را در مرکز قرار داده اند و نه آب و خاک که همان تمامیت ارضی کشورها منجمله ایران است. حفظ تمامیت ارضی کشورهایی مثل ایران با حفظ حقوق انسانی انسانهایی که در این سرزمین زندگی می کنند در تناقض است. حزب دمکرات کردستان و کومله و و و مجاهدین خلق این تناقضات را می بینند و عمل می کنند. اینگونه بده بستانهای سیاسی بین خودشان و با امریکا در عالم سیاست قرن ۲۱ دیگر تابو و خیانت نباید محسوب شوند. فقط شوونیست های فارس و نژادپرست هستند که انسان و حقوق انسانی او را فدای حفظ تمامیت ارضی ایران می کنند. کسانیکه با آقای پورمندی مخالفت می کنند بهترست نقاب انترناسیونالیستی خود را بردارند.
۴۱۵۹۱ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : به نیابت از عباس عبدی

عنوان : جو گیر نشوید و پاسخ دهید!
شما با حمله کشورهای بیگانه به ایران موافقید یا خیر؟
اگر در پی این حمله ایرانی منسجم باقی نماند، شما دمکراسی را برای کدام بخش از کشورهای باقی مانده از ایران "سابق" می خواهید به ارمغان بیاورید؟ کردستان؟ ترکمنستان؟ بلوچستان؟ ...؟
۴۱۵٨۵ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : فرید راستگو

عنوان : اپوزیسیون چه حقی دارد؟
جناب پور مندی محترم با تشکر از پاسخ شما. در درجه اول من صمیمانه از سایت اخبار روز تشکر می کنم که با انتشار کامنت ها موجب شده است تا بین افرادی که دل در گرو آزادی و آبادی ایران دارند بحث و گفتگوئی صورت گیرد.
آقای پور مندی ارجمند در مورد حقوق ملی و ارتباط تنگاتنگ استقلال و آزادی با من موافق نیستید هیچ موردی ندارد. ولی دو مسئله را ارائه داده اید که نمی شود بسادگی از آنها گذشت.
«شما معتقد هستید که اپوزیسیون حق و وظیفه دارد که روابط خارجی و بده- بستان خودش را داشته باشد». ممکن است بفرمائید اپوزیسیون این حق معاملاتی را از کجا آورده است و این حق را کی و چه کسانی به او داده اند؟. تازه این اپوزیسیون ناهمگون نماینده چه بخشی از مردم است که به خودش اجازه دهد و وظیفه دارد که روابط خارجی و بده-بستان خودش را داشته باشد. این خودش با کی می خواهد بده-بستان داشته باشد. یادتان نرود آقای رجوی هم این حق و وظیفه را بخود داد که با صدام همکاری کرد. و شاه هم این حق را بخود داد که از غربیان به سرگردگی آمریکا درخواست نمود تا علیه حکومت ملی مصدق کودتا کنند. آقای خمینی هم این حق را برای خود قائل شد که گفت اگر سی و پنج میلیون بگویند آری من می گویم نه. و امروز همان کسانی که دوستان و رفقای من و شما را با شعار مرگ بر آمریکا اعدام می کردند تا از ایران خارج میشوند مستقیم به آمریکا می روند و با سازمانهای مختلف به اسم مردم ایران تماس می گیرند.
آقای پورمندی مشکل نخبگان ایران این بوده و است که خود را همواره نماینده مردم جا زده اند و هر کاری میلشان بوده در غیاب مردم و به اسم مردم انجام داده اند. مشکل و بدبختی ما ایرانیان این نیست که فقط یک شاه یا یک ولی فقیه دارند. مشکل این است که در دوران شاه حتی یک پاسبان خود را شاه می دانست و امروز همه نخبگان و تحصیلکرده ها ولی فقیه مردم شده اند و بخودشان این حق و وظیفه را می دهند تا روابط خارجی و بده-بستان داشته باشند. آخر این چه حقی است که ما برای خود قائل هستیم؟
اما در مورد تز دکتر یزدی؛ ایشان احتمالاً می خواستند کسی را دست بیاندارند. و گرنه چه همسوئی راهبردی میان اهداف دراز مدت کشورهای توسعه یافته غربی با اهداف و آرمانهای جنبش مردمسالاری در کشورهای در حال توسعه می تواند بوجود داشته باشد. غربیها در میان خودشان اهداف دراز مدت راهبردی ندارند چه رسد با کشورهای ما. اینها حتی در کشورهای خودشان هم اهداف راهبردی مشترک ندارند. شما نگاه کنید همین امروز قادر نیستند برای بحران مالی و بن بست سرمایه داری یک راهبرد مشترک داشته باشند چه رسد با کشورهای در حال توسعه ای چون ما.
در پایان این چه همسوئی راهبردی میان کشورهای توسعه یافته و آرمانهای مردمسالاری در کشورهای درحال توسعه است که سرکوب مردم سوریه را می بینند ولی همین دیشب ۲۲ نفر در مصر کشته شده است و یک کلمه نگفته اند. چرا بحرین را عربستان اشغال کرد چیزی نگفتند ولی فقط سرکوب مردم لیبی را دیدند.
آرمان و هدف ما ساخت دولتی دمکراتیک و مردمسالار است که کشورهای توسعه یافته هیچگونه همسوئی با این آرمان و هدف ما ندارند زیرا ما بدنبال دستیابی به حقوق ملی خود هستیم و آنان بدنبال منافع خود از منابع سرشار ما هستند.
موفق باشید
فرید راستگو
۴۱۵۷۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ آبان ۱٣۹۰       

    از : خسرو صدری

عنوان : ذوب شدگان در ولایت ناتو!
آقای پورمندی گرامی
تحلیل ایراهیم یزدی را اگریکبار دیگر با این تصور مطالعه کنید که نویسنده اش اکبرگنجی و مخالف حمله آمریکا و اسرائیل(تحت هربهانه) به ایران است، خواهید دید که پر است از تناقض و تفسیرمخدوش واقعیات عیان ، برای نتیجه گیری خاص.خوشبختانه شما اگردر مورد"طرح خاورمیانه بزرگ"، آمریکا که تجزیه ایران را به دنبال دارد، بالاخره جواب روشن ندادید ولی به روشنی و به حد کافی فاصله خود را ازطرفداران "عدالت اجتماعی" درجهان، به نمایش گذاشته اید. ای کاش دیگر دوستانتان نیزکه درسازمان فدائیان اکثریت، به نتایج مشابهی رسیده اند، شناسنامه سابق خود را آشکارا پاره می کردند و بیش از این موجب سردرگمی دیگران نمی شدند.
این معما ولی برای من در مورد شما و همفکران حل نشده باقی می ماند که وقتی توپ و تانک و موشک های سنگر شکن با اورانیوم آمریکا، ناتو و اسرائیل، در حال باز کردن جاده "سعادت و تعالی" انسانها هستند و اینچنین هر مقاومتی را متلاشی می سازند، شما دوستان چرا خود را منحله و ذوب در ولایتش اعلام نمی کنید؟ ما "دیوانگان" از "توهم "مبارزه با فقر و نکبت سرمایه داری است که چند ساعت وقت آزاد خود را هم به جای تفریح ، به دلنگرانی هایمان اختصاص می دهیم. شما که از قرار" معلوم" ، دنیا به روی پاشنه دلخواهتان می چرخد، چرا در تلاطمید؟
۴۱۵۷۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ آبان ۱٣۹۰       

    از : الف باران

عنوان : بنگاه معاملات تجاری سیاسی آزاد !
"د) روابط خارجی فقط حق حکومت نیست و اپوزسیون حق و وظیفه دارد که روابط خارجی و بده- بستان خودش را داشته باشد."
این تشکیلات را هم می‌توان بعنوان یک "بنگاه معاملات تجاری سیاسی آزاد " ارزیابی کرد.
۴۱۵۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : حرف دوم
جناب پورمندی،
شوخی یا جدی ، میگویند شخصی میخواست سخنرانی کند, گفت دو حرف دارم، اول حرف دوم را میزنم. کاش شما هم " مقاله را از پیرایه ها و حواشی " میتکاندید و حرف دوم را اول میزدید که اینهمه موجب ابهام نشود.
با اجازه م. تلنگر Brevity is the soul of wit
۴۱۵۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۰       

    از : احمد پورمندی

عنوان : در ادامه بحث
با تشکر از آقایان راستگو و صبوری که به بحث ما پیوستند و چند نکته
۱- آقای صبوری عزیز !من آخرین بار در سال ۱۹۹۳ در رهبری سازمان اکثریت به عنوان مسول نشریه کار حضور داشتم و از کنگره دوم سازمان تا امروز تنها عضو پاسیو و ساده این سازمان باقی مانده ام که جای بحث چرایی اش اینجا نیست. پس مسولیتم در رابطه با سازمان در همین حدود است و نه بیشتر .موضع سازمان اکثریت در مورد جنگ احتمالی در اعلامیه آن آمده است و این هم آدرس آن:
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=۴۱۶۳۵
من به رغم پاره ای از ناسایی ها، با آنچه در این اعلامیه آمده موافقم و به ویژه دو بند آخر آن را مثبت و سر آغازی برای راه گشایی می دانم. نگاهی به این دو بند بیاندازید:
"گروه های وسیعی از مردم ایران در روزهای اوج گیری جنبش سبز نشان دادند که با رویکرد به مبارزه مسالمت امیز و مدنی، مصمم اند که به سلطه دیکتاتوری پایان دهند و راه را برای استقرار دمکراسی در کشور بگشایند. در کشور ما زمینه های مساعدی برای تحول دمکراتیک و پایان دادن به دیکتاتوری وجود دارد. جنگ می تواند به این فرآیند آسیب رساند.

سازمان ما امیدوار است که نیروهای صلح طلب و آزادیخواه جهان به مقابله با کاربرد گزینه نظامی برای حل بحران هسته ای برخیزند و از مبارزه مردم ایران علیه دیکتاتوری و برای آزادی زندانیان سیاسی، تامین آزادی های سیاسی و اجتماعی و برگزاری انتخابات آزاد حمایت کنند. دولت برآمده از انتخابات آزاد برای تامین منافع ملی، نه به پروژه هسته ای بحران زا و سیاست‮های ماجراجویانه، بلکه به تعامل با جامعه جهانی روی خواهد آورد."
در بند آخر نه فقط یک نگاه راهبردی دقیق فرمول بندی شده، بلکه درک روشنی از "کمک" آنطور که ما باید بفهمیم هم تبیین گردیده است.
مشکل من با این اعلامیه مطالبی است که می بایست بعد از پاراگراف آخر بیاید و متاسفانه نیامد. به این مطالب در یادداشتی که در دست تنظیم دارم، در حد بضاعتم می پردازم.
۲- آقای راستگوی گرامی! اگر شما بعد از دو بار خواندن مقاله به این برداشت از آن رسیدید که طرف می خواهد از خارج کمک بگیرد و رژیم را سرنگون کند، پس من باید فکری به حال خودم، زبان الکنم و قلم ناتوانم بکنم! من نه اهل تبلیغ قهر و سرنگون کردن هستم و نه به طریق اولی، اهل کمک گرفتن از خارج بدین منظور ! شما اگر مقاله مرا از پیرایه ها و حواشی بتکانید، این چهار جمله می ماند
الف) نظام فکری مبتنی بر دو اصل استقلال و آزادی برای تنظیم رابطه با جهان، نا معاصر و نا کارآمد است و باید با نظامی مبتنی بر چهار اصل آزادی، برابری، همبستگی و آینده نگری جایگزین شود.
ب) تز دکتر یزدی که می گوید "یک همسوئی راهبردی میان اهداف دراز مدت کشورهای توسعه یافته غربی با اهداف و آرمانهای جنبش های مردم سالاردر کشور های در حال توسعه پدید آمده است" اساسا درست است و باید مبنای تنظیم سیاست های راهبردی کشور و اپوزیسیون قرار بگیرد .
ج)ما باید بکوشیم که جنبش سبز از کسوف بدر آید و گزینش درست مردم ایران برای رسیدن به دموکراسی از طریق مبارزه همبسته و خسونت پرهیز، جایی برای بروز تمایل به دفاع از حمله از خارج و " استراتژی بنغازی" باقی نگذارد.
د) روابط خارجی فقط حق حکومت نیست و اپوزسیون حق و وظیفه دارد که روابط خارجی و بده- بستان خودش را داشته باشد. این معاملات باید علنی و شفاف، قابل دفاع در چهار چوب یک برنامه جامع وآینده نگرانه و مهمتر از همه با رعایت مفهوم "اندازه" باشند
این ها حرف های اصلی مقاله هستند و خوب خواهد شد ک بحث را با هدف کمک به یکدیگر روی این تز های اصلی متمرکز کنیم.
من نگرانی های به حق شما را درک می کنم، هر چند که با تعاریف شما از استقلال و آزادی و پیوند این دو با هم زاویه دارم و فکر می کنم که استقلالی که موجودیت و مشروعیتش را از آزادی بگیرد، دیگر به عنوان مفهوم اولیه در مدل سازی نظری فاقد ارزش و جایگاه است. و سخن آخر اینکه در رابطه بین دولت ها با یکدیگر و دولت ها با شرکت ها، مستقل از اینکه در کتاب ها چه نوشته شده باشد، آنچه موضوع دعوا و بده- بستان است منافع است و نه حقوق و به این اعتبار "منافع ملی" - به رغم تنوع برداشت ها- ترمی قابل تعریف و مبتنی بر واقعیت است.
۳- دوست عزیزی که به نیابت از عبدی در بحث شرکت کردید! من مخالفتم با جنگ و استراتژی بنغازی را به روشنی و بدون اگر و اما بیان کردم .در عین حال مایلم "جوگیر" نشوم و در حد خودم، جلوی آنها که برای حکومت سنگر می سازند و آنها که "به فرموده" چهره آرایی میکنند، در حوزه نظر و عمل بایستم
۴۱۵٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۰       

    از : نامی شاکری

عنوان : عذرخواهی!
تهمتن – ش عزیز !
اگر کمی دقت کنید، آن "عواملشان" در کامنت من ، به "برخی جریان ها " معطوف است نه به BBC,VOA . اگر کلمات من در این متن موجب چنین وهنی است از شما و دیگر مخاطبان اخبار روز عذر می خواهم .
من مایلم آن "واکنش" شما را چنانچه اخبار روز صلاح بداند ، دریافت کنم و در حد بضاعت پاسخگویش باشم .
ضمنا ، بگذاریم حداقل در این فضای مجازی(که حتما به رنج و زحمت بسیار فراهم است) رها از اتهامات "ضدمردمی " و مشابه ، با یکدیگر گفت و گو کنیم .
۴۱۵۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۰       

    از : احمد صبوری

عنوان : تزلزل و تردید در هر پیچ تاریخی
آقای پورمندی نوشته شمامرا یاد گفته محمد شالگونی راجع به سازمان اکثریت می اندازد که می گفت در هر چرخش تاریخی در ایران اینها سمبل گیجی و تردید هستید. چگونه شما در تشکیلاتی مسولیت رهبری دارید که برایتان هنوز مفاهیم پایه ای از قبیل استقلال، امپریالیسم و نظام اقتصادی و اجتماعی مطلوبتان تعریف نشده چگونه خود را بزرگترین تشکیلات چپ ایرانی می دانید اما در هر چرخش تاریخی در ایران کارتان اشاعه تردید و بی تکلیفی است
اینکه سرمایه مالی بر سایر بخش های سرمایه داری مسلط شده و امروز ما شاهد شکل گرفتن نطفه نظام سرمایه داری گلوبال هستیم آیا این به این مفهوم است که سرمایه انسان دوست شده و فقط دقدقه اش حقوق بشر ایرانی ها و دیگر کشور های حاشیه ای است؟ شما در کجای جهان زندگی می کنید؟ نمی بینید در این ۲۰ ساله چه بر سر جهان آورده اند؟ نمی بینید که در عراق و افغانستان چه بهشتی ساخته اند؟ نمی بینید که برای تصمیم گیری دموکراتیک متفاوت چه بر سر یونسکو دارند می آورند؟نمی بینید که در سازمان ملل چه نظام دموکراتیکی ساخته اند؟

اگر زنی بتوسط همسرش مورد آزار واقع می شود طبیعی است که باید استمداد کمک کند اما اگر دارو دسته شروری قصد سوء استفاده از این معضل را دارند وظیفه یک سازمان انسان دوست بر ملا کردن هر دو پلید است

اگر گروهی آزار دیده متوهم، مسئله و دردشان مورد سوء استفاده شارلاتان های بین المللی قرار به گیرد وظیفه یک سازمان چپگرا هشدار دادن است. شما فکر می کنید که ما تازه از مادر زاده شده ایم و نمی دانیم که هستند آدم هائی که برای حفظ منافع خارجی کار می کنند. هستند آدم هائی که برای قدرت و ثروت با هر جنایتکاری همراهند. هستند آدم هائی که از طریق آماده کردن ذهن های ایرانیان برای منفعت دیگران کار می کنند. در هر تلاش ملی گروهی هستند که در صفوف مردم نفوذ می کنند و قصدشان تأمین منافع خارجی است

نکته در اینجاست که درک شما از مفهوم استقلال و امپریالیسم مشابه مضامین تعریف شده بتوسط جمهوری اسلامی است. برای شما امپریالیسم همان استکبار است و استقلال همان انزوای فرهنگی و اختیار تام و تمام داشتن در سرکوب و چپاول مردم خودی است . حال آنکه از نظر یک انساندوست چپگرا استقلال به مفهوم این است که تصمیم گیری در مورد همه شئونات هر ملتی باید با آگاهی و مشارکت مسقیم آن مردم گرفته شود.تاکید می کنم بر حق مشارکت مستقیم در تصمیم گیری.

آقای پورمندی وظیفه یک گروه چپ گرا است که اگر شانزده دانشجوی سابق دانشگاه های ایران که نمایندگی از طرف ملتی ندارند از رهبر کشوری انحصار طلب و زیاده خواه که در روابط بین المللی همان رفتار خامنه ای با مردم خود را بر ملل دیگر اعمال می دارد ، تقاضا ئی ناقض استقلال ملی کردند شدیدأ عکس العمل نشان دهد. اگر ملغمه ای از ۱۳۰ آدم انتخاب نشده مطلبی انتشار دادند که نافی استقلال ملی ماست باید جدی با آن برخورد شود
آقای پورمندی بر اساس یک اصل پذیرفته شده حقوقی شما زمانی می توانید از جانب من حرف بزنید که وکالت از طرف من داشته باشید. تنها گروهی می تواند از خارج کمک بگیرد که از طرف اکثریت مطلق ایرانیان چنین وکالتی داشته باشد. نام ۸۰ درصد این امضاء کنندگان برای ۹۹ در صد ایرانیان نا شناخته است. در این لحظه بیش از ۴ میلیون ایرانی در خارج زندگی می کنند بسادگی می توان دعوت کرد که ایرانیان مقیم خارج که موافق دخالت خارجی هستند تجمع کنند. بشما قول می دهم بجز معدودی از مجاهدین و سلطنت طلب ها و کارکنان ایرانی سیستم های اطلاعاتی خارجی و بعضی از این چپ های بریده ، ایرانی دیگری شرکت نخواهد کرد

اقای پورمندی شما باید تصمیم خود را بگیرید اگر رفرم می خواهید اینقدر از این شاخ به آن شاخ نپرید. اگر انقلاب اجتماعی می خواهید بجای انحلال سازمان داخل کشور باید به سازماندهی اقدام کرد باید بجای دنباله روی از حوادث تاثیر گذار شد. باید اصول فکری سازمان اکثریت کاملأ مشخص شود . بالاخره باید مشخص شود که شما در کجا ایستاده اید و چه می خواهید. می گویید عدالت اجتماعی و از طرح یارانه های نیولیبرالی احمدی نژاد تلویحأ حمایت می کنید. می گویید مبارزه بدو خشونت و در مقابل خشونت طلب ترین خواست ضد ایرانی گیج می شوید. می گویید چپ هستید و اطلاعیه های شما فقط خواست طبقه متوسط مرفه ایران را بازگو می کند. می گویید دموکراسی و در مقابل هجوم نیروهای ضد دموکراتیک از هر دو طرف گیج می شوید. چرا یک بار به این بیانیه نویسان بی موکل تذکر نمی دهید که رفتارشان ضد دموکراتیک و خائنانه است.
آقای پورمندی فداییان به چیزی به جز نیرو و توان انسان زحمتکش ایرانی برای رها کردن خود و ساختن دنیائی بهتر باور نداشتند ببینید از کجا بکجا رسیده اید
۴۱۵۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۰       

    از : فرید راستگو

عنوان : طفره نرویم بحث بر سر استقلال از منظر حاکمیت ملی و ملت است
جناب پورمندی ارجمند در ابتدا خسته نباشید. راستش را بخواهید مقاله شما را دو بار با دقت خواندم. مقاله شما را میشود اینطور خلاصه کرد: شرایط و تغییرات دنیا مفاهیم برخی از واژه های سیاسی از جمله استقلال را عوض کرده است. چون مفهوم استقلال عوض شده است پس برای پیشبرد مبارزه هم باید از نیروهای بیگانه کمک گرفت تا بتوانیم رژیم را سرنگون سازیم. و بسادگی فکر می کنید قدرتهای بیگانه برای رضایت خاطر شما و خدا هم به مردم ایران کمک های بشردوستانه می کنند. بعد هم به دیگرانی که مخالف نظر شما هستند می گوئید چرا فرهنگ سران جمهوری اسلامی را دارید (طلسم فرهنگ سیاسی حاکمیت).
جناب پورمندی محترم باید خدمتتان عرض شود فکر نکنم هیچ مبارز راه استقلال و آزادی ایران و حتی در دیگر نقاط جهان یاری مردم و حتی دول خارجی را در مبارزه علیه استبداد که به حقوق ملی یک ملت لطمه نخورد رد کند و یا محکوم کند. اگر خواهان باز تولید استبداد بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی نیستیم بهتر آنست که لااقل از همین امروز روشن و شفاف حرف بزنیم.
آقای پورمندی بحث بر سر این است که آیا ما خواهان مداخله خارجی در امور داخلیمان هستیم یا نه.؟ آیا مردم ایران یا مردم هر کشوری خود برای خود باید تعیین سرنوشت کنند یا دیگران برای آنان.؟ بحث بر سر عدم مراجعه یا مراجعه مستقیم و غیر مستقیم به قدرت بیگانه برای تعیین سرنوشت یک ملت است. جاشیه نروید و خود را به ساده لوحی نزنید. بحث بر سر رقابت در جذب سرمایه های خارجی نیست. امروز اکثر میادین انگور فرانسه که از آن شراب می سازند یا در دست ژاپنی ها است یا در دست چینی ها و یا در دست هموطنان خودمان، حال فرانسه استقلال داخلی ندارد. مگر حالا چین یا ژاپن برای سرنوشت فرانسویان تعیین تکلیف می کنند؟. برای اینکه تئوری نا درست خود را تحویل مردم بدهیم مسائل را قاطی نکنیم.
آقای پورمندی در طول تاریخ صد و اندی سال گذشته ایران، کسانی نفی استقلال کرده اند که خواهان مداخله قدرتهای خارجی و حفظ استبداد در سرنوشت ایرانیان بوده اند و یا هستند. خواستار شدن واگذاری نفت شمال به روسیه و نفت جنوب به انگلیس نمونه بارز آن است. و این مسئله امروز هم ادامه دارد. عده ای بصور مختلف در مقابل جمهوری اسلامی خواهان مداخله اجانب هستند و عده ای هم با زرنگی پاسدارمآبانه خود خواهان دفاع از جمهوری اسلامی در مقابل اسرائیل هستند و فقط بجای جمهوری اسلامی از کلمه ایران استفاده می کنند. هر دو نافی استقلال عمل مردم هستند و اختیار مبارزه و انتخاب را از مردم ایران می گیرند مردمی که خود باید با جمهوری اسلامی تعین تکلیف کنند. نفی استقلال به معنای نفی آزادی است. مسئله را کوچک می کنم تا درکش ساده تر باشد. آقای پورمندی فرض را براین بگذارید که شما به کسی اجازه می دهید در کارهایتان دخالت کند مطمئن باشید این شخص بعد از مدتی در تمامی امور زندگی شما حتی نوع روابط شما با خانمتان هم مداخله می کند. در این صورت آن فرد آزادی شما را هم می گیرد. چون انسان وابسته و غیر مستقل آزاد نیست. پس استقلال از آزادی جدائی ناپذیر است. حال این را به بریم در جامعه، در چامعه هم همینطور است عمکرد استقلال و آزادی یکسان است. آزادی یعنی فرد فرد افراد جامعه حق مساوی بر حاکمیت خویش دارند و استقلال یعنی مردم آن جامعه یعنی ملت چنین رابطه ای دارند با دنیای خارج از خویش و با دیگر جوامع. پس استقلال یعنی حق انتخاب و آزادی یعنی چگونه به اجرا در ذآوردن این حق.
آینده نگری هم به معنای استقلال نیست. زیرا این استقلال و آزادی است که آینده هر کشوری را می سازند. برای اینکه بدون داشتن استقلال یعنی حق تصمیم گرفتن برای خود، یعنی مردم یک کشور خود بر سرنوشت خویش حاکمیت داشته باشند و حق آزادانه در چگونگی اجرای این تصمیم و حاکمیت داشته باشند رشد معنایی نخواهد داشت. و اگر رشد نباشد آینده ای نیست که ما آنرا نگری کنیم.
اگر ما استقلال را از مردم بگیریم یعنی آزادی را از انها گرفته ایم و اگر هر دو آنان را از مردم بگیریم یعنی رشد را آز آنان گرفته ایم. رشد را از مردم بگیریم یعنی آینده را از مردم گرفته ایم چون آینده بدون رشد معنی نمی دهد. وقتی آینده را از مردمی بگیریم یعنی هویت را از مردم گرفته ایم. یک ملت بی هویت آینده ای ندارد که من و شما و ما آنرا نگری کنیم چون آن ملت مردنی است.
منافع ملی هم تخم لقی است که مشتی فرا ملی ها و قدرتمداران برای منافع خویش توی دهان ما جهان سومی ها گذاشته اند تا به اسم منافع ملی هر غلطی خواسته باشند بکنند. ما حقوق ملی داریم و نه منافع ملی. شما می توانید حقوق اساسی تمامی کشورها را مطالعه کنید غیر ممکن است جائی از منافع ملی اسم برده باشند همه جا بحث حقوق ملی است. اصلاً منافع ملی مبنای حقوقی ندارد و در دروس حقوق بین الملل چیزی به نام منافع ملی نیست. پس از کلماتی که قدرتمندان جهان برای غارت مردم جهان استفاده می کنند استفاده نکنید. سیاستمداران زور مدار از این کلمات استفاده می نمایند تا بتوانند به منابع دیگران دست درازی کنند.
ملتی که توانا است برای رهائی خود و رسیدن به آزادی و دمکراسی باید خود بپا خیزد و احتیاجی هم به مداخله دیگران ندارد. و در دمکراسی هیچ قدرت خارجی در حاکمیت با یک ملت شریک نیست و این ارتباط مستقیم با مفهوم استقلال و آزادی دارد.
ما اگر استقلال را از یک ملتی بگیریم آزادی را هم از او گرفته ایم و امروز بحث استقلال از منظر حاکمیت ملی و ملت مطرح است که ربط مستقیمی با استقرار دمکراسی دارد. مطمئن باشید حتی اگر یک ملت ناتوان با فرض محال با بمب های بشر دوستانه به آزادی برسد آن ملت بی لیاقت در مدت کوتاهی آزادی را به دیکتاتوری بدل خواهد کرد. نابرده رنج گنج میسر نمی شود.
موفق باشید
فرید راستگو
۴۱۵۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۰       

    از : منتقد "تهمتن"

عنوان : سانسور اخبار روز ویاری است
آقای تهمتن همانطور که بنده متوجه نشدم چرا سایت اخبار روز انتقاد بنده (در جایی دیگر در مخالفت با عطش شما برای حمله خارجی به ایران و ) از شیوه بحث شما که یادآور شیوه سازمان مجاهدین است را سانسور کرد، امروز هم متوجه نمی شوم که چرا نظر شما را دیگر سانسور کرده اند. گویا اخبار روزی ها بحسب ویارشان یا نه اعوذ بالله پس از استخاره سانسور می کنند و یا کلا موضع می گیرند. پورمندی طرفدار بی سر وصدای جنگ است و آن دیگری هنوز منظر وزیدن باد...
۴۱۵۲۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۰       

    از : احمد پورمندی

عنوان : خاورمیانه بزرگ
آقای صدری عزیز
در مورد مسایل خاورمیانه و طرح خاورمیانه بزرگ، مقاله زیر از دکتر یزدی بسیار غنی و آموزنده است و من از ان بسیار آموختم
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/archive/۲۰۱۱/august/۲۳/article/-۱d۵۶d۸ddf۶.html
توجه شما را به ویژه به این پاراگراف از مقاله جلب می کنم و امید وارم به شما در رسیدن به پاسخ سوالتان کمک کند

"پیامد دوم پایان جنگ سرد تغییراولویت ها در مناسبات جهانی است. در دوران جنگ سرد اولویت های سیاسی در روابط جهانی تعیین کننده بودند. بعد از فروپاشی اولویت های اقتصادی جای اولویت های سیاسی را گرفت. مناسبات اقتصادی در روابط بین المللی ، هنگامی معنادارو مطلوبند که دراز مدت باشند. این نوع مناسبات نیاز به ثبات سیاسی دارد. در دوران جنگ سرد ثبات سیاسی یک تعریف داشت و بعد از پایان جنگ سرد معنای دیگری پیدا کرد. ثبات سیاسی در دوران ما بعد جنگ سرد یعنی دموکراتیزه شدن نظام های سیاسی. در این دوران ضعیف ترین نظام های دموکراتیک از مقتدرترین نظام های استبدادی با ثباترند. در واقع موج سوم دموکراسی در دنیا پدیده ای طراحی شده توسط غربی ها نیست. بلکه ازپیامدهای پایان جنگ سرد است. بنابراین یک همسوئی راهبردی میان اهداف دراز مدت کشورهای توسعه یافته غربی با اهداف و آرمانهای جنبش های مردم سالاردر کشور های در حال توسعه پدید آمده است. "
۴۱۵۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۰       

    از : به نیابت از عباس عبدی

عنوان : آقای پورمندی پاسخ شما را عباس عبدی زیر تیغ استبداد بدون طعنه و کنایه چنین داده:
"مخالفت مشروط کردن با جنگ، عین موافقت است.

چون نزد افکار عمومی بسیار زشت است که عده‌ای از جنگ و حمله نظامی بیگانه علیه کشور خود دفاع کنند، به‌همین دلیل مخالفت خود را بصورت مشروط بیان می‌کنند تا خود را از پیش نزد افکار عمومی تبرئه کرده باشند . بنابراین چنین مخالفتی به معنای موافقت با جنگ، بعلاوه یک رفتار ریاکارنه است. ضمن این‌که این استدلال به‌کلی بی‌پایه است که مخالفت با جنگ موجب تقویت موضع حکومت می‌شود، پس نباید با آن مخالفت کرد. این استدلال دقیقا مثل استدلال حکومت است، که هر نوع انتقادی از خود را موجب تقویت کشورهای خارجی می‌داند و آن را محکوم کرده و مانع از طرح آن می‌شود. متاسفانه برخی نیروهای سیاسی که اخیرا به خارج رفته‌اند چنان به مواضع غلط افتاده‌اند که پیشاپیش مسئولیت وقوع هر جنگی را به‌عهده حکومت ایران انداخته‌اند و از فرط دشمنی با حکومت ایران، بدیهی ترین نکات را در رفتار حکومت‌های دیگر نادیده انگاشته‌اند و البته کماکان ادعای اصلاح‌طلبی یا رفتار به‌ دور از خشونت هم دارند.

اگر چه نیروهای منتقد باید نسبت به سیاست‌های غلط حکومت اعتراض کنند ولی از آنجا که متوجه خطیر بودن وضع هستیم و احتمال برخورد نظامی را هم می‌دهیم، باید در مقام یک کنشگر بدون قید وشرط و صادقانه و پیگیرانه با هرگونه حمله نظامی مخالفت نماییم. این ‌که مخالفت خود را مشروط کنند، به این خیال که از خود رفع مسئولیت کرده‌اند، چیزی جز دورویی سیاسی را اثبات نمی‌کنند..

جنگ با هر انگیزه‌ای که باشد، برای ما تبعات بسیار سهمگینی خواهد داشت. وضعیت لیبی، و حتی عراق نشان داد که تلفات انسانی و اقتصادی جنگ بسیار فراتر از چیزی است که حتی یک حکومت استبدادی مثل قذافی طی سالها می‌تواند ایجاد کند. ضمن آن‌که جنگ چنان کینه‌ها و اختلالی در روابط و شکاف‌های قومی و زبانی و مذهبی و نژادی ایجاد می‌کند که تا سالهای سال قابل التیام یافتن نخواهد بود و همواره به عنوان یک مانع جدی در راه شکل‌گیری دمکراسی عمل خواهد کرد. بعلاوه حکومتی(آمریکا) که حاضر نیست عضویت مردم رنج کشیده‌ای مثل فلسطین را در سازمان یونسکو تحمل کند و از ابزار مالی خود این سازمان را تهدید می‌کند و بر اوضاع غیر صلح‌آمیز منطقه مهر تایید می‌زند چگونه ممکن است که برای دموکراسی و صلح در سایر مناطق قدم بردارد بدن این که منافع خودش را تامین کند؟"
اگر از زیر تیغ سانسور گذشت کمی روی این گفته ها تامل کنید!
۴۱۵۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۰       

    از : تهمتن - ش

عنوان : کارگزاران محترم سایت اخبار روز
حقیقت اش گله ای از سایت اخبار روز ندارم - گاهی اوقات نظرات نگارنده را بخاطر مصالحی که برای نگارنده روشن نیست منتشر نمیکنید. البته از انتشار نطراتی که منتشر میکنید هم سپاسگزارم. شاید انتقاد و برخورد با کسانی(آقای شاکری)که مردمی را که در اوج ترس و وحشت و سرکوب رژیم که از جنایات رژیم فیلم تهیه کرده تا در تاریخ ثبت شود; و ایشان این مردم را ناجوانمردانه و بصورت واضح عوامل بی بی سی و صدای امریکا خواننده است; منتشر نکرده اید - آیا واکنش من به ایشان; از اتهام ضدمردمی این فرد; آنهم بمردمی که جان خودرا درکف دست گذاشته;باید سانسور شود; آنگاه نظرات ضدمردمان را چپ و راست منتشر کنید؟؟ مگر مخالفین این آقایان چند نفرند؟؟که جرات میکنند نظر بنویسند و با دلیل وبرهان نظرات شان رد کنند؟؟ انصاف و عدالت و رسالت رسانه ای خودرا در مورد همه نظرات نظردهندگان و بدون تبعیض; رعایت بفرمایئد. ممنون
۴۱۵۱۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ آبان ۱٣۹۰       

    از : خسرو صدری

عنوان : حاشیه نروید! طرح"خاورمیانه بزرگ" آمریکا ، به نفع ایران است یا نه؟
جناب پورمندی گرامی.این که ما توده ای هستیم یا بودیم، اتفاقا انحرافی است و ربطی به موضوع ندارد. تئوری مخصوص تان هم در مورد این که اتحاد شوروی(یا به قول شما روسیه) و نه آمریکا و کمربند سبزش دور شوروی، مسئول بنیادگرایی در ایران است، با مجموعه گرایشات شما البته سازگار است ولی مورد بحث ما نیست.
این بحث اگر تنها به یک جواب آری یا نه از جانب شما در پاسخ به این سوال اساسی و حیاتی که:" طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا در تقابل با منافع ملی ماست یا نه" بیانجامد، حاصلی داشته است. وگرنه مابقایای گفتارتان در حمله به گنجی نه تازگی دارد و نه ابهام. در کامنت اول هم در این مورد نوشتم و امیدوارم که لطف کنید و روشن پاسخ دهید.
۴۱۵۱۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ آبان ۱٣۹۰       

    از : الف باران

عنوان : این گونه تبلیغات "استقلال طلبانه" ارزانی خودتان !
کاش میدانستم روشنفکری که از طرف بیگانگان ماموریت داشته باشد چگونه نوشتاری خواهد داشت ؟ نویسنده مستقیما با حذف نظام، جایگزینی نیروهای بیگانه را در ایران تبلیغ می‌کند!مرگ بر جمهوری اسلامی و زنده باد حمایت تجاوزگران بیگانه معنی‌ استقلال نمیدهد ! دشمن مردم ایران فقط جمهوری ولایت فقیه نیست, تمام غارتگرانی که چشم طمع به منابع و منافع ایران دارند از دشمنان ایران محسوب میشوند. از زندان کهنه‌ای خارج شدن و به زندان مدرنی‌ رفتن هم معنی‌ "آزادی" ندارد . شرایط کنونی‌ لیبی‌ بسیار غمبار تر از گذشته شده است.این گونه تبلیغات "استقلال طلبانه" ارزانی خودتان !
۴۱۵۰٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ آبان ۱٣۹۰       

    از : احمد پورمندی

عنوان : یک خواهش و چند نکته
با تشکر از دوستان عزیز آقایان صدری، حاجی امان و شاکری، از همه عزیزان خواهش اکید می کنم که چاشنی طعنه و کنایه را اندکی کمتر کنند تا چشم و گوشم به فرمان بمانند و از درک منطق و محتوای حرف های حسابی دوستان، محروم نشوم و چند نکته:
۱- آنچه نوشتم برداشت هایی است که می توانند در بحث و گفتگو تکمیل و یا عوض شوند. بر این عقیده هستم که این ها مسایل نظری مهم و معطوف به عمل سیاسی مسخص امروز ما هستند و برخورد از موضع دانای کل و یا "من ار اول همین را می گفتم " کمکی به کسی نمی کند.
۲- تم اصلی مقاله "استقلال"است و چه خوب می شود اگر بحث دوستان نه به حواشی برود و نه به کانال کلاسیک بحث های جوانان سال ۵۸ روبروی دانشگاه تهران.
۳- با بی میلی به ابهام آقای صدری در مورد نقش روسها می پردازم به این شرط که این بحث تاریخی مهم را که در اینجا در ردیف حواشی است در جای مناسب خودش دنبال ودر اینجا مخدومه اش کنیم
خیلی ها به خصوص دوستان سابقا (و یا هنوز) توده ای و اکثریتی من که مثل بنده در تحکیم پایه های استبداد نقش داشتند، بر این عقیده هستند، که سر نوشت مقدر انقلاب بهمن همین بود و در هر حال دین سالاران به این یا آن شکل بر خر مراد سوار می شدند ودر نتیجه نقش منفی ما، گرچه کم اهمیت نبود، اما تعیین کننده هم نبود. من در صحت این تحلیل تردید جدی دارم و بر این عقیده ام که آنچه اتفاق افتاد سر نوشت مقدر انقلاب بهمن نبود و در به این روز افتادن ایران، روس ها نقش بزرگی بازی کرده اند. به طور خلاصه بر داشتم این است که اگر به خواست واشاره روس ها، ایرج اسکندری در آستانه انقلاب از دبیر کلی حزب توده ایران بر کنار نمی شد و حزب از جبهه آزادی به جبهه " ضد امپریالیسم" کوچ نمی کشید و زراد خانه تیوریک اولیانفسکی - کیانوری برای لجن مالی ملیون، دمکرات ها و لیبرالیسم به کار نمی افتاد، اصلا مقدر نبود که جنبش فدایی تکه- پاره شود و بزرگترین بخش آن به جاده صاف کن های استقرار استبداد دینی بپیوندد. به بار من روزی که سازمان فدایی منشعب شد و ما که اکثریت بودیم به " خط امام" کذایی پیوستیم، جماران نفس راحتی کشید و خمینی مطمین شد که به زودی از پس مجاهدین - به عنوان بزرگترین سازمان متشکل اپوزیسیون -که حالا فداییان و توده ایها را نه در کنار که در مقابل خود داشتند- بر خواهد امد. او بدون فوت وقت دست به کار شد : ابتدا بنی صدر را بر کنار کرد و سپس مجاهدین را که حالا کاملا تنها شده بودند، به گوشه رینگ هدایت کرد تا بین تسلیم بلاشرط و درگیری پیشرس یکی را برگزینند و باقی داستان را دوستان بهتر از من می دانند. امیدوارم که توانسته باشم منظورم از بازی پیچیده روس ها و خمینی را روشن کنم.
۴- تا وقتی جهان به کشور ها تقسیم شده و کشور ها به وسیله دولت ها اداره می شوند و هر کشور و دولتی می کوشد که سهم بیشتری از نعمات مادی و معنوی جهان را از آن خود کند، چیزی به نام منافع ملی وجود خواهد داشت ، ضمن آنکه همیشه ودر میان همه اقشار جامعه برداشت واحدی از منافع ملی وجود ندارد و تعامل و تقابلی دایمی میان منافع طبقاتی و قومی و غیره و درک و برداشت از منافع ملی وجود دارد . درک فاشیستها و ضد فاشیست های آلمان از منافع ملی آلمان یکسان نبود، همان طور که درک و برداشت ما از منافع ملی با کسانی که با شعار " انرژی هسته ای حق مسلم ماست" دنبال تولید سلاح اتمی هستند اصلا یکسان نیست. "همبستگی" یکی از ستون- پایه های دموکراسی است و در سایه همبستگی طبقات، اقوام وگروه های اتنیکی و همه اقشار مختلف المنافع جامعه می توان به درکی مشترک و انسانی از منافع ملی رسید، ولی برای رسیدن به اینجا و بعد از آن برای دفاع از منافع ملی، به باور من جعبه ابزاری که بر پایه مفهوم استقلال طراحی شده بیش از اندازه کهنه و از رده خارج شده است. خوشحال می شوم اگر دوستان بتوانند تعریف قابل فهمی از استقلال به دست بدهند و نشان بدهند که چگونه می توان از این جعبه کماکان بدون ان گرفتاری هایی که در مقاله عرض کردم،استفاده کرد.
۴۱۵۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣۹۰       

    از : خسرو صدری

عنوان : جونز بیا منو از دست جهرمی نجات بده!..ای بچشم .الان چند تا موشک می فرستم!آخ جونز افتاد تو حیاطم!
جناب پورمندی.بسیار متاسفم که منظور مرا درکامنت قبلی نفهمیدید."اعلام وصول" لازم نبود، روی اصلی سخنم شما نبودید. ولی چون لطف فرمودید و "قلم رنجه" نمودید ،اخلاقا وظیفه خود می دانم آن گونه که احتمالا شما هم متوجه شوید، بازنویسی کنم:
نوشته اید:..براستی برای زن بی پناه ...براستی آب که از سر گذشت...براستی برای مردمی که هست و نیستشان به یغما می رود چه تفاوت می کند که دزد "جونز" باشد یا "جهرمی".
این هارا درجواب گنجی می گویید که با صراحت در نقل قول خودتان، می گوید:" روشن است که جباریت و سرکوب حکومت ملی( یعنی به گفته شما جهرمی) به هیچ وجه قابل قبول نبوده و نمی بایست آن را تحمل کرد."
ادامه می دهید:" اندوه و تاسف وقتی بالا می گیرد که در مثال گنجی دقیق تر شویم و ببینیم که او چگونه با نواختن شیپور از سر گشاد آن ، "محل نزاع " را وارونه می کند... اگر زن بیبوا توانست لحظه ای از دست گرگ یا گرگان بگریزد، آیا حق دارد به پشت بام برود، هوار بکشد و در و همسایه را به کمک بطلبد".
حال از شما باید پرسید که برای شما "جونز" دزد چه مزیتی بر"جهرمی"دزد، دارد؟ شما بعد از این آسمون و ریسمون بافی و مثال های پامنبری، می فرمایید که "زن بینوا"(مردم)، اگر رفت روپشت بام( در تظاهرات خیابانی) و از همسایه( آمریکا وناتو یا همان جونزدزد) کمک خواست، باید به کمکش شتافت.
من هم در نوشته قبلی ام که شما متوجه ربطش با این مسائل نشدید، در مورد سوریه همین را خدمتتان عرض کردم.به زبان خودتان: اگر توی هر محله چند زن کتک خورده روی پشت بام بروند و یکی جونزدزد، دیگری والودیای عرق خور وآن یکی جین جان جون لات را به کمک طلبد ، تکلیف چیست؟ امیدوارم مظورم را اینبار متوجه شده باشید.
مساله ولی روشن تر از این حرفهاست که شما می پیچانید و لقمه را هم سرانجام از آن طرف سر به جای دهان در چشم فرو می کنید. برای شما مهم "جونز" است که فعلا در جهان نفس کش می طلبد و کسانی هم که این نان ها را می پزند ودست دیگران می دهند، خوب می دانند که برتری آمریکا و ناتو در زمینه نظامی است که حرف اول را می زند .پس در تئوری " زن کتک خورده و بالا پشت بوم" این فقط "جونز" است که با قداره وارد می شود. در لیبی هم وارد شد و ۶۰ هزار نفر جلوی پایش برای"تشکر" به خاک افتادند. مگربرایش مشکل است که در ایران هم به کمک "دوستان"، ترتیبی دهد که چند نفری بالای پشت بام روند و سر به آسمان "جونز،جونز" هوار کنند؟
اگر هم می فرمایید که : نخیر این "جونز" دزد نیست و من همینطوری مثال آوردم ، آنگاه بروید جواب تظاهر کنندگان نیویورک و سراسر جهان را که "جونز" را شاه دزد می نامند، بدهید.
قضاوت در مورد باقی مطالب کامنت قبلی را هم ، که شما مدعی بی ارتباطیش با درک "مدرن"تان از "استقلال" هستید به عهده خوانندگان می گذارم.
این البته اشاره به گوشه ای از مقاله شماست که قبلا به گونه ای دیگر به آن اشاره کرده بودم. ادای حق مطلب در مورد کاستی های این نوشته ، از حوصله این کامنت خارج است،
به گنجی هنر نواختن از دهانه گشاد را نسبت می دهید ولی خودتان از دهانه باریک شیپور هم بد می نوازید.
۴۱۵۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣۹۰       

    از : نامی شاکری

عنوان : تجاوزامپریالیستی یا همیاری دمکراتیک؟
روزگاری"ما " در رویکردی انترناسیولیستی به جهان ، "استقلال طلبی" برخی از دوستان مان را چندان پذیرفتننی نمی یافتیم و استمداد از انترناسیونالیسم کمونیستی را در جنبش دمکراتیک مان نه تنها "مشروع " که ضروری بر می شمردیم . برخی دوستان آن روزگار، رویکرد انترناسیونالیستی ما را که به صراحت و شفافیت تمام اعلام می شد، به جاسوسی و وطن فروشی تعبیر می کردند . غریب نیست که امروز هم برخی از دوستان ، در جنبش آزادی خواهی شان ، از انترناسیونالیسم کاپیتالیستی جهان(امپریالیسم) استمداد کنند! آنچه غریب است ، خجالت و شرمساری این دوستان در تصریح بر موضوع وآسمان و ریسمان بافتن برای توجیه و حقانیت " استمداد" شان است . با تفاوت هایی : استقلال احمدپورمندی/ خشت اول چون نهد معمار کج – انور میرستاری/منافع ملی ایران و دشمنانش – پرویز مختاری/ ناقوس جنگ یا ناقوس طاعت – سیروس ملکوتی / حمله نظامی اسرائیل و مداخله بشر دوستانه – کاظم علمداری و... از این جمله اند. به این متن ها در این روزها، بیش از اندازه ی کافی پرداخته می شود و به نظر می رسد که پرداختن به "جنگ " (جنگی که همگی می دانیم درنخواهد گرفت) به محل کسب نان و آب و اعتبار ذینعان و سمپاتیزان های وسیع الطیفش تبدیل شده ، با احتراز از جزئیات و تفصیلات سرگیجه آور این متن ها ، چند نکته را در رابطه با متن آقای پورمندی عزیز قابل تامل می دانم :
اول : استقلال یعنی رجحان "منافع ملی" به "منافع دیگری" ، یعنی توجه به رویکرد cost efficiency در چارچوب برنامه های توسعه ملی ، یعنی توجه به رویکرد برنده– برنده و... در تعاملات جهانی ، این ها مفاهیم چندان پیچیده ای نیستند که با " گذشت زمان و تغییر دوران" به " درهم آمیزی دوغ و دوشاب و گاه بازی در زمین حریف و گرفتار شدن در "طلسم فرهنگ سیاسی حاکمیت" شوند. در عین حال ، " گذشت زمان و تغییر دوران" از جنبه ی نظری ، مفهومی مهم و دقیق در ترمینولوژی چپ است . ای کاش به جای پرداختن به اینهمه موضوعات و مثال های مناقشه انگیز( و گاه عامیانه)، آقای پورمندی عزیز به این موضوع می پرداختند. به ویژه ، پاسخ به این پرسش که ، مضمون " دوران کنونی" چیست که " تجاوز امپریالیستی" با "همیاری دمکراتیک " مترادف شده و مقابله با آن ، اینهمه مناقشه انگیز می نماید؟
دوم : " آینده نگری" مکشوف آقای تابان ، چیزی نیست جز " استراتژی توسعه " ، که نه جدید است و نه مربوط به موضوع مورد مناقشه ! درست است که بر اساس " استراتژی توسعه " ، راهکارهای نیل به آن ، تدوین و تعریف می شود. از جمله اگر " استراتژی توسعه " در ایران ، استقرار یک نظام بازاری همپیوند با بازارجهانی (امپریال) و مبتنی بر سازوکارهای "دمکراسی لیبرال" باشد ، چه راهکاری بهتر از دعوت از آقایان سرمایه برای "یک سره کردن کار" که اتفاقا نه قبیح است و نه قابل سرزنش اما ربطی به "آزادی و عدالت اجتماعی" که فعالان جنبش سبز در راه سبز امید ، منادی آنند ندارد!
سوم : " جذب سرمایه های خارجی " که در استراتژی توسعه ی تمام کشورهای در حال توسعه ، جایگاهی ویژه دارد، از هر دو سوی ، مشروط به شرایطی ست که با چنین رویکردهایی ، قابل "ساده شدن " نیست . آقای پورمندی عزیز خوب می دانند که فرق است بین " جذب سرمایه " خارجی توسط یک دولت دمکراتیک ، با پهن کردن فرش قرمز زیر پای مستشاران اقتصادی و نظامی آقایان سرمایه و قربانی کردن منافع ملی توسط یک دولت دست نشانده.
آخر : به عنوان یک شهروند ایرانی حاضر و شاهد فرایند تکوین دمکراسی در ایران که تقریبا در تمام نمایش های خیابانی دهسال اخیر ایران (به ویژه در جنبش سبز) حضور داشته، نه در راهپیمایی عظیم و با شکوه ۲۵ خرداد ۱۳۸۸( که تماما به سکوت گذشت)، نه در تظاهرات بزرگ روز ۲۸ خرداد ۱۳۸۸ ( که آنهم به سکوت گذشت) و نه در تظاهرات شکل نگرفته و پراکنده ی روز ۳۰ خرداد(در فردای نماز جمعه ی معروف ۲۹ خرداد به امامت اقای خامنه ای) و نه در هیچیک از تظاهرات (ها) و راهپیمایی های موفق و ناموفق بعدی"سبز"ها در تهران ، " اوباما ، اوباما ، یا با اونا یا با ما " هرگز شعار مردم ایران ( و رهبران جنبش سبز) نبود. این شعار در تظاهرات پراکنده ی برخی جریان ها و درمقیاسی بسیار محدود داده شد و در تصاویر موبایلی عواملشان به VOA ,BBC رسید و به شعار مردم ایران تحویل شد. به ویژه دوستانی مثل آقای پورمندی و رسانه ای مثل اخبار روز باید در مقابل چنین نسبت هایی به مردم ایران هشیار باشند.
۴۱۵۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣۹۰       

    از : خسرو صدری

عنوان : "بازی پیچیده روس ها وخمینی" دیگر چه صیغه ایست؟!
جناب پورمندی فراموش نکنید که شما هنوز"قبای دیپلماتها"را ، هرچند بسیار هم برازنده تان می باشد، به دوش نیانداخته اید که مانند آن ها با "علم و اشاره" صحبت می فرمایید. پس لطفا ، در مورد "بازی پیچیده روس ها و خمینی" و ارتباط آن با سرکوب مجاهدین خلق، توضیح دهید.
البته اگر این مقاله را برای ما "کاربران" و نه "از ما بهتران" نوشته اید.
۴۱۴۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣۹۰       

    از : احمد پورمندی

عنوان : اعلام وصول
آقای صدری گرامی !
دشنام های شما را دریافت کردم ،ولی ارتباط آنها را با مضمون مقاله درک نکردم . اگر ممکن است کمی مشخص تر به موضوع بپردازید.
با احترام
پورمندی
۴۱۴۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣۹۰       

    از : حاجی آمان گرکز

عنوان : خوب
به نظر من مقاله بسیار خوب و با اندیشه های بسیار مدرن. ولی چیزی که من را به فکر برده این است که دو مسئله را روشن نکرده . ۱- منافع ملی چیست؟ آیا منافع ملی بدون حقوق ملی معنی میدهد ؟ ۲- آیا استقلال بدون آزادی معنی دارد ؟ به نظر من کسی و یا مردمی که آزاد نباشند استقلال هم نخواهند داشت . احمد جان اگر به این دو سئوال من هر چند جواب کوتاه بدهید متشکر میشوم . قربانت حاجی آمان گرکز.
۴۱۴۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣۹۰       

    از : خسرو صدری

عنوان : ماجرای "انتر و ناسیونالیسم":
یادم می آید آقای بنی صدر در تقبیح و انتقاد از آنچه حزب توده ایران، همبستگی انترناسیونالیستی می نامید، می گفت: "بله ما "انتر"ش هستیم و شوروی ها هم در این میان"ناسیونالیست"ش.
این جهانی شدن"انترناسیونالیسم" و مفهومی که شما از استقلال ارائه می دهید، همان تعبیر آقای بنی صدر است، با تغییر جای آمریکا وشوروی. گنجی در مقاله اش ، با استناد به قوانین اساسی خود کشورهای غربی، پیشاپیش راه گشودن چنین مفرهایی را برای مداخله نظامی بیگانه ، به بهانه "کمک بشردوستانه"، بسته است.
ماجرا از آن قرار است که هم اکنون در سوریه، شاهد درگیری نیروهای دولتی با معترضین که مشخص نیست چه تعدادشان مردم عادی و چه تعداد عوامل دستپروده غرب، هستند، می باشیم. از طرفی در خبرهای تصویری ، شاهد تظاهرات بسیار وسیع و پرجمعیت طرفداران دولت هم هستیم.کاملا هم مشخص است که بی بی سی و صدای آمریکا و...هیچ تمایلی به انعکاس تظاهرات طرفداران اسد ندارند و برعکس از مخالفین با جدیت حمایت می کنند. روشنفکران سوری هم کم نیستند که از توطئه دستپخت آمریکا واسرائیل صحبت می کنند و درهمین اخبارروز هم منعکس شده است. حال طبق فرمایش شما،یک عده می توانند از آمریکا و یک عده از روسیه و عده ای هم از جمهوری اسلامی و برخی هم از چین وحتی بورکینا فاسو تقاضای کمک کنند. عملا ولی شماو همفکرانتان کمک گیری از آمریکا و هم پیمانانش( پرزورترین های فعلی عالم) را ، "کمک" تلقی می کنید. وگرنه یکی هم در بین شما پیدا می شد که به دنبال کمک به "جنبش اشغال وال استریت" باشد. در بین شما چنین کسی نیست ولی در میان مردم دنیا، ۹۹ درصد بالقوه با اهداف ضد سرمایه داری این جنبش، اشتراک منفعت دارند و اگر، بالفعل نمی باشد، علتی جز "امپریالیسم خبری" و تبلیغات نیست.
اصلا با این حساب، چرا "کودتای۲۸ مرداد" را" دخالت بشردوستانه" ننامیم.دارو دسته شعبون بی مخ هم می توانند ادعا کنند که ما مردم از سپهبد زاهدی خواستیم تا از آمریکا کمک "بشردوستانه" بگیرد.(کاش نظرتان را راجع به این "کودتا"، اگر هنوز با این واژه موافقید، می دانستم). جهان آنقدر که شما می خواهید نشان دهید ، از آنزمان تا کنون ،فرق نکرده است. درگیری های "ژئوپولیتیک" بین ابرقدرتها باقی است و کشورهای کوچک هم هنوز پیشمرگان این درگیری ها هستند. "طرح خاورمیانه بزرگ" آمریکا که تامین کننده امنیت ژئوپولیتیکی این ابرقدرت است،در این میان با منافع ملی ما سازگار نیست و ایران را تجزیه خواهد کرد. این صغری و کبری چیدن و تئوری بافی ها، سرمنشائی جز اتاق های فکر استراتژهای آمریکایی ندارد و "روشنفکران سیاسی"ماهم هیچگاه جز رونویسی مطالب ایدئولوگ های شرق یا غرب، هنری ازخود نشان نداده اند. جهت باد و "قدرت حاکم" را می شناسند وبس.
اسکارلافونتن در سخنرانی اخیرش از جمله گفت:"دمکراسی یعنی تامین علایق اکثریت"!
با جهانی شدنی که به چنین دمکراسی منجر نشود، باید جنگید. برخی در این بین برای "تن در دادن" و برخی برای "تغییردادن" زندگی می کنند.
شما برای ترویج "تن در دادن" ، حتی " جهانی شدن" را هم مطابق میل خود نمایش می دهید.
۴۱۴۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣۹۰