سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

میخواهم ترا به الفبایم بسپارم


منظر حسینی


• می خواهم گیسو پریشیده
إز در شعر در آیم
و چون اندیشه ای مات
بر شیار کهن پیشانی ات بنشینم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۷ دی ۱٣۹٣ -  ۷ ژانويه ۲۰۱۵


 میخواهم ترا به الفبایم بسپارم
تا همانگونه که میخواهد
سیاه وش بسر أیدت
و شبت را با نم نم شعری بیار اید

می خواهم گیسو پریشیده
إز در شعر در آیم
و چون اندیشه ای مات
بر شیار کهن پیشانی ات بنشینم

می خواهم باغ شعر را برایت آذین کنم
پر ده تاریکی را إز روی شب کنار زنم
إز غریزه گل ها آن قدر رنگ بدزدم
که شعرت سبز و زرد و گاه رنگین کمان شود

میخوام مثل این هوا
که بر تنت میوزد
مثل این بنفشه ها که باغ را عاشق می کنند
مثل شب که ماه را صدا می زند
مثل خاک که سبز می کند
مثل اب که پاک می کند
به شاخه ها دخیل شعر ببندم
تا شبت شاعر انه تر شود

می خواهم بی قانون
شعر بگویم
و قاضی ها را
دردادگاه شعرم به دار کلمه بیاوزیم
به سکوت و سرود شعر آلوده ات کنم
رهایت کنم
تا لابه لأی این همه ترانه گم شوی

می خواهم شعرم را إز مدار خارج کنم
صدایم را در زلال سکوت رها کنم
تا شعر در دهانم بال بگشاید
و فرمان دهم تمام می خانه ها را چرا غان کنند برایت

به خانه ام نگاه کن!
در حیاط آن قدر ترانه کاشته ام
که حتی ألفباء نیز
پیراهنی إز علف به تن کرده ست


می خواهم فردا که چندین سأله می شوی
بر ستون خستگی ات لمی دهم
گیسو ان البرز را شانه کنم برایت
فرمان دهم فریار قدیس وار
دختران شعرم را برهنه کند برایت

می خواهم شعرهایم را با سخاوت
چنان مست کنم
که نه إز شاخه
که إز ریشه گل دهد برایت

می خواهم با تو إز کنار من و ما و شعر وشعور گذر کنم
در دیار خیال
کنار سفره لبخندت زانو زنم
سرود مرغ عشقی بی قفس را
چون شعری گرم بسرایم برایت
ترا نیمه دیگر من بنامم
و گونه های شب را غرق ترانه کنم

می خواهم
در آستان دروا زه خانه ام
گل های شعرم را بی ترجمه حراج کنم
گاه فاتحانه شعری را دزدانه برهنه کنم
بر تخت هوس بنشینم
تاق تنم را جفت کنم بی هیچ قید و بند وشرط
می خواهم با حافظ و مولانا
کودتای عارفانه کنم

می خواهم دور شب دیوار بکشم
و کلمات با صدای باز شدن قفل خانه ام
رخت هایشان را بکنند
لورکا را فریب دهم
برای پستان بندم
إز مرز شعر ویزا بگیرد
تا بتوانم آن را با خیسی ژاله بشویم
و روی بند ترانه پهن کنم
و در جشنواره شعرهای برهنه
بکارتم را شاعرانه عروس کنم

می خواهم إز آنچه سروده ای
إز آنچه سروده ام
ریسمانی إز خاکستر ببافم
إز بلندای خیال خانه ات در تهران بالا روم
آخرین شعرم را در خنده ای مستانه بپیچم
و زمین را چراگاه واژه کنم

می خواهم به سلامتی ات
جامی إز قصیده سر کشم
پریان شعرم را برهنه کنم برایت
و تمام غزل های وحشی ام را
در لوحی سیمین
به أداره کتابهای ثبت تاریخ
لب بسته تحویل دهم

به تمام کتابهای در سرت سوگند
می خواهم آخرین شعر من باشد
که ألفباء به سرقت می برد
و به هیچ قدیس پرستشگاهی
دخیل اعتماد نیاویزم
و فریب هیچ شعری را دیگر نخورم

manzarhossini@yahoo.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست