یک درنگ بر پیام تاریخی عبدالله اوجالان
بهزاد کریمی
•
نخستین حرف اینست که پیام اوجالان به بیست و اندی میلیون کرد ترکیه، پیامی بود حاوی و حامل این نکته مرکزی: ایستادگی تاکنونی در برابر ستمگران، برحق و درست بوده و بر آن همچنان باید ایستاد؛ اگر چه و اما، اینک در شکلی دیگر و با زبانی نوین! یعنی: تسلیم نه، توافق اما آری
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
٣ فروردين ۱٣۹۲ -
۲٣ مارس ۲۰۱٣
شگفت انگیز بود برایم که هیچ واکنشی را از سوی اپوزیسیون ایران در قبال پیام تاریخی- سیاسی عبدالله اوجالان ندیدم! شاید هم هست و من آن را نخواندهام. ولی چنین هم باشد اگر، مسلماً آن اندازه کم دامنه بوده که از دید علاقمند کنجکاوی چون من پوشیده مانده است. درهر حال، اکنون نیز جای این ارزیابی که پیام رهبر بی منازع کردهای ترکیه از نظر مدافعان صلح، دمکراسی و آزادی، و عدالت و رفع تبعیض در ایران ما، مثبت است یا نه و اگر هم آری، اهمیت آن تا کجا و در چیست؛ خالی می نماید. تفسیر و تحلیل این پیام، بر شمردن پس زمینه ها، و نیز پیش بینی نتایج و دستاوردهای آن، نیاز به گفتاری مفصل دارد که امیدوارم شاهد عرضه آن پیرامون این حادثه سیاسی مهم – و در واقع نه حادثه که فرایندی از دیر باز در جریان - توسط تحلیل گران سیاسی باشیم. من اما عجالتاً و به اختصار، تنها اشاره به سه نکته در این رابطه را لازم می دانم.
نخستین حرف اینست که پیام اوجالان به بیست و اندی میلیون کرد ترکیه، پیامی بود حاوی و حامل این نکته مرکزی: ایستادگی تاکنونی در برابر ستمگران، برحق و درست بوده و بر آن همچنان باید ایستاد؛ اگر چه و اما، اینک در شکلی دیگر و با زبانی نوین! یعنی: تسلیم نه، توافق اما آری. پیام بر این پایه استوار است که اگر نیروی پاسدار تبعیض صدساله، آمادگی برای گفتگو را اعلام می دارد باید که آنرا قویاً به استقبال رفت. یعنی: تاکید بر استراتژی مبارزه برای رسیدن به توافق! یعنی، نه نفی ایی در میان باشد از سوی آن طرف، و نه که خواهان حذف و نابودی از سوی این طرف. و این، برای ما ایرانیان دمکراسی خواه که درگیر مبارزه ایم با رژیمی تبعیض گر، زورگو و ستمگر، آموزه دیگری است در پی تجارب مشابهی چون ماندلای آفریقای جنوبی. بدون ایستادگی برای تغییر توازن قوا به سود نیروی دمکراسی و علیه استبداد و زور، رسیدن به توافق دمکراتیک امری است ناممکن و بنا شده بر توهم. اما مبارزه با استبداد نیز تنها انگاه خصلت فرایندی به خود می گیرد، جنبه پذیرش ملی سراسری می یابد و با چشم انداز توام می شود که مبتنی بر روحیه "ایران برای همه ایرانیان" صورت گیرد و پتانسیل توافق طلبی را در خود ذخیره و آزاد کند.
صدور پیام از دژ "آتاتورکیستی" زندان "ایمرالی" و قرائت آن در جمع میلیونی دیاربکر کردی، جز با توافق وارثان ناسیونالیسم ترک و حتی دقیق تر، درخواست آنها از رهبر اپوزیسیونی سرسخت امکان بروز نداشت. و این، یعنی اعتراف تاریخی به شکست گفتمان حکومتی صد ساله یک ملت- یک زبان- یک دولت در کشور ترکیه. یعنی، پذیرش شکست تز خونین استحاله "کوهستان" های سرچشمه فرات و دجله، در دشت آناتولی پهن شده بسوی مدیترانه نیلگون! این فهم نوین، آسان به دست نیامده است و حاصل موقعیتی تحمیل شده بر نیروی پاسدار کهنگی مبتنی بر ظلم است، هم در درون ترکیه و هم در مناسبات بین المللی آن. ترکیه مدرن، از دل چنین پذیرش شکستی، متصور است و زائیده خواهد شد. آن مدرنیسم ترکیه آتاتورک در برابر جنازه متعفن امپراطوری عثمانی، مدتهاست که دیگر خصلت حیاتی خود را از دست داده است و این جامعه آسیایی- اروپایی نیازبه چاره ایی تازه و برآمدی نو دارد تا که شکوفاتر شود. ترکیه نوین، تنها در متن توافق دمکراتیک بین ترک و کرد، در غلبه بر آلام بجا مانده از جنایت تاریخی ارمنی کشی، در ژرفش دمکراسی سیاسی و در وفاداری اش به تجدد البته همراه باز تنظیم ساختار حکومتی سکولاریسم خویش در جهتی فراگیر، ساخته خواهد شد.
در ایران ما نیز، راه چیزی نیست جز تفاهم جویی های دمکراتیک بین مولفه های متنوع ملی در درون واحدی به نام ملت ایران. این راه را مقدمتاً باید تشکل ها و احزاب سیاسی سراسری و منطقه ایی، سنگفرش کنند و هموار. اگر در بیشترینه ترین کانون نقار ملی بجا مانده از موزائیسم ملی امپراطوری عثمانی، یعنی در ترکیه کنونی، شاهد چنین رویکرد مسئولانه ایی هستیم که دارد میدان می یابد، در ایران ما که قدمت خود را از دل تاریخ می گیرد و تنوع ملی- قومی آن بیشتر با هنر ملی اش- فرش ایرانی، باید توضیح داده شود تا با موزائیک چینی مشبع، به طریق اولی می توان که تفاهم ها کاشت و دوستی های جاودانه برچید. این رویکرد اما، مشروط است با مبارزه علیه هر گونه تبعیض و نابرابری و نفی هر گونه برتری جویی و تنگ نظری از یکسو، و مخالفت با هر گونه تولید نفرت، نفاق افکنی و نزاع ملی از دیگر سو. اگر باور داشته باشیم که ناسیونالیسم ایرانی بیشتر از جنس سرزمینی بوده تا حاکمیت تک قومی، آنگاه با چنین پشتوانه تاریخی و نظری بزرگی خواهیم توانست برنامه و تدابیر دمکراتیک ضرور برای تامین برابر حقوقی ملی در ایرانی واحد و دمکراتیک را به اجرا بگذاریم. با چنین رویکردی خواهیم توانست نقص روند دولت – ملت در ایران را با احیای حقوق شهروندی در آن و کژی روند را در رابطه با نفی خشن تنوع ملی در ایران، رفع و چاره کنیم. هیچ کشوری در منطقه ما به اندازه ایران، ظرفیت حفظ تنوع ملی در درون خود و تبدیل آن به یک ثروت استراتژیک را ندارد! این ثروت را باید پاسداشت، و البته نه با حرف که در عمل و میدان دمکراتیک. هم بر این نقطه قوت باید تکیه کرد و هم واقعیت سترگ دیگری که، جامعه ایرانی اینک و سرانجام برای زایمان پردرد دمکراسی و سکولاریسم از دل خود استعداد بس شگرفی یافته است. این ها را باید باور داشت تا که بتوان در مبارزه علیه استبداد استوارماند و تمکین را جایگزین توافق نکرد. ایران واحد دمکراتیک، سکولار و فدرال خود ویژه خویش.
بهزاد کریمی
سوم فروردین ماه سال ۱٣۹۲
|