سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

از بحران پول ملی
می توان برای استقرار حاکمیت ملی استفاده کرد!


محمدعلی اصفهانی


• نیت دشمن، هرچه می خواهد باشد بگذار باشد. اما ما می توانیم از فضای مستعدِ به وچود آمده، برای گسترش و ارتقاء اعتراض های سیاسی و مدنی، و دمیدن جانی تازه به جنبش، استفاده کنیم. برای بیرون آوردن آتشی که نه مرده است و نه خواهد مرد، از زیر خاکستری که آن را در خود نهان کرده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱٣ مهر ۱٣۹۱ -  ۴ اکتبر ۲۰۱۲


پرداختن به جنبه های اقتصادی ماجرای سقوط لحظه به لحظه ی «پول ملی» ایران، مطلقاً هدف این سطور نیست.
و صدور احکام کلی و قطعی و بی چون و چرا و بی شک و شبهه نیز.
هدف، طرح چند «موضوع» ساده برای ارائه به خرد جمعی، و دریافت پاسخی در خور است و بس.
زمان، به سرعت می گذرد، و ساعات و روز های تعیین کننده ی کنونی، تکرار نخواهند شد. بنابر این، خرد جمعی هم فرصت چندانی برای یافتن پاسخ ندارد.
اگر ما خود نیاندیشیم، و در جهت منافع توده ها ـ نه منافع بازار و سرمایه و دلالی و استثمار ـ ابتکار عمل را به سرعت در دست نگیریم، آن هایی که به جای ما اندیشیده اند ابتکار عمل را در دست خواهند گرفت.

یک
ــــــــــ

این درست است که «بحران» کنونی، به طور عام، نتیجه ی طبیعی مجموعه بحران های به هم پیوسته و در هم آمیخته یی است که در ذات نظم و نظامی نهفته است متعلق به دوران ماقبل سرمایه داری، و پرتاب شده (۱) به پیشرفته ترین دوران سرمایه داری، در پیشرفته ترین کشور منطقه ی خاورمیانه.

و این نیز درست است که رشد و گسترش «بحران» کنونی را ـ به طور خاص و اخص ـ سیاست های ابلهانه ی هفت سال اخیر دولت نظامی ـ سیاسی ـ مافیایی احمدی نژاد و باندی که او در خدمت آن است تسریع کرده است.

اما همزمانی اوجگیری کمی غافلگیر کننده ی این بحران با آنچه در این ایام در منطقه می گذرد، و با طرح هایی که برای ایران تهیه شده است، یا اصلاً تصادفی نیست، و یا می تواند تصادفی نباشد.

دو
ــــــــــ

دستکم، از زمان تحریم جنایتکارانه و طولانی مدت مردم عراق، که با بوش پدر آغاز شد و با بوش پسر به اشغال آن کشور انجامید تا به امروز، تحریم و جنگ، بر خلاف آنچه بعضی ها به اشتباه می اندیشند، و بر خلاف آنچه بعضی ها عالماً و عامداً به غلط وانمود می کنند، توسط امپریالیسم (و نه استکبار جهانی) به عنوان دو سلاح مکمل یکدیگر، به کار گرفته می شوند.

کسانی که در پی به بن بست رسیدن خط و خطوط خود، سال هاست که در وادادگی و انفعالِ پنهان کرده در عربده و هیاهو، تمام بود و نبودشان را به تجاوز نظامی امپریالیسم به میهن خویش گره زده اند، بیهوده نیست که پیوسته خواهان تحریم های همه جانبه بودند و هستند، و نفر اولشان ـ رسماً و علناً و صریحاً ـ بی هیچ شرم و آزرمی، تمام مخالفان تحریم های همه جانبه را از بالا تا پایین، یکسره «عناصر و افراد و دم و دنبالچه های رژیم» می نامد و برایشان خط و نشان می کشد...

سه
ــــــــــ

از نظر «ارباب تحریم»، و «اصحاب تحریم»، و «دریوزه گران تحریم»، باید مردم ایران به آنجا برسند که:
ـ یا در شورش های بی حساب و کتاب و بی برنامه و فاقد منطق مبارزه ی انقلابی متکی بر شعور، تمام کشور را در هرج و مرجی فرو برند که مناسب ترین بستر تجاوز نظامی به ایران، یا هفت تیر کشی قورباغگان خواهد بود،
ـ و یا در نهایتِ استیصال و درماندگی و ناامیدی از خویش و توان خویش، چشم امید به دخالت نظامی در ایران ببندند، و به این که «هرچه پیش بیاید بدتر از این نخواهد بود» دل خوش کنند؛ و اگر به استقبال دشمن متجاوز خارجی نروند، دستکم به نظاره گرانی منفعل بدل شوند.

چهار
ــــــــــ

«مثلث دیوانگان» ی که فعلاً زمام امور اسراییل را در دست دارند (۲) همچنان رویای بمباران ایران و کشتار مردم میهن ما را در سر می پروراند.
خط قرمز کشیدن های نتانیاهو به آن صورت مسخره در سازمان ملل متحد، تبدیل به سوژه ی جالبی برای کاریکاتوریست ها و طنزپردازان سراسر جهان شده است؛ و کار به جایی رسیده است که یکی از همکاران او، لیبرمن، وزیر خارجه ی جنگ طلب و بنیادگرا و به غایت مرتجع و نژادپرست دولت کنونی اسراییل هم نتوانسته است مضحک بودن عمل رییس خود را کتمان کند.
روزنامه ی اسراییلی هاآرتص، در ۳۰ سپتامبر، از قول او چنین می نویسد:
«شما می توانید به این تصویر بخندید؛ اما همه از ضرورت تعیین خط قرمز برای ایران صحبت می کنند.».
و منظورش از «همه»، البته همه نیست. شماری از همان کسانی است که در آمریکا برای حمله به ایران نقشه می کشند. منظورش جان بولتون است که شب ها به امید بمباران شدن ایران می خوابد و روز ها را در جنب و جوش و سفر و کنفرانس و سمینار و تر و خشک کردن آزادی خواهان ایرانی سپری می کند. منظورش رودی جولیانی است که در همین سپتامبر گذشته به سی ان ان گفته است که اوباما آدم سست عنصری است و نمی تواند همسو با اسراییل، مرز سرخ اتمی ترسیم کند و بگوید که اگر حاکمان ایران از این مرز سرخ عبور کردند ما هم در ازای کار آن ها مردم کشورشان را قتل عام خواهیم کرد و خاک کشورشان را به توبره خواهیم کشید.
و اظهار شادمانی کرده است که میت رامنی اینچنین نیست و اگر روی کار بیاید نان ما تاجران خون و نفت و سلاح، بیشتر از این ها در روغن خواهد بود.

پنج
ــــــــــ

به نظر می رسد که اوباما تصمیم نهایی خود را مبنی بر باج ندادن بیش از اندازه به اسراییل گرفته است و خیال تجدید نظر هم ندارد. اما آیا اسراییل، دست روی دست خواهد گذاشت؟
اگر بتواند، البته که نه.
ولی آیا می تواند؟
شاید.
در صورتی که اتفاقی نامنتظر، یا برای ما که از پس پرده بی خبریم نامنتظر، نیافتد:
ـ به تعبیری واقعاً نه چندان محتمل، قبل از انتخابات ماه آینده ی ریاست جمهوری آمریکا.
ـ و به تعبیری، در صورت پیروزی رامنی، در فاصله ی انتقال قدرت از اوباما به او. یعنی تا اوایل ژانویه.
بعد از استقرار احتمالی رامنی در کاخ سفید، هیچ تضمینی وجود ندارد که او حتماً به اسراییل در حمله به ایران کمک کند. جمهوری خواهان نشان داده اند که خیلی «قشنگ» و گشاده دست، اهل معامله و زد و بند های پشت پرده با ملایان هستند.
اکتبر سورپرایز و ایران کنترا و مک فارلن و کلت و کیک و کذا و کذا.

اسراییل، بعد از قتل عام قبلی در غزه، در مورد قتل عام تاریخی ۲۲ روزه اش در اواخر دسامبر ۲۰۰۸ و اوایل ژانویه ی ۲۰۰۹ روی فاصله ی زمانی انتقال قدرت در کاخ سفید، برنامه ریزی کرده بود.

اگر اوباما انتخابات را ببرد، موضوع انتقال قدرت و فاصله ی زمانی انتقال قدرت و غیره در کار نیست؛ و احتمال حمله ی اسراییل به ایران در چنان فاصله ی ناموجود نیز اگر کمتر از امروز نباشد بیشتر از امروز نخواهد بود.
اما در صورت برنده شدن رامنی، چرا.

آیا کسانی درون حاکمیت الیگارشی واره و سوراخ سوراخ و بی در و پیکر ایران، می خواهند «اکتبر سورپرایز» دیگری به راه بیاندازند، و همانگونه که در «اکتبر سورپرایز» معروف، در زد و بند با ریگانِ جمهوری خواه بر سر ممانعت از آزادی گروگان های آمریکایی، باعث شکست جیمی کارتر شدند، با تحریک و تحرکات نامتعارف، صحنه را به زیان اوباما بر هم بریزند؟
و اگر آری، آیا دیگر دیر نشده است؟

شش
ــــــــــ

هر چه باشد و هر چه نباشد، اینطور به نظر می رسد که گویا این روز ها کسانی درون این حاکمیت، به هدف ایجاد یک آشفتگی ناگهانی در اوضاع داخلی و خارجی دست به کار شده اند.
این که این ها چه کسانی هستند بعداً آشکار خواهد شد.
عناصر صد درصد خالص خودِ نظامند؟ جاسوسان شماره دار دستگاه های اطلاعاتی یی مثل موسادند؟ عوامل نفوذی هستند؟
یک تصفیه ی بزرگ، مثلاً حذف احمدی نژاد و باند او به وسیله ی باند های رقیب، و یا بالعکس، در دستور کار است؟

فشار های جدید بر رفسنجانی را شاید بتوان در همین کادر توضیح داد. رفسنجانی یک پراگماتیست کارکشته است که بالقوه می تواند تنش های داخلی، و مخصوصاً خارجی نظام را تا حد امکان تقلیل دهد، و به کشتی نشستگانِ کشتیْ شکسته ی نظام تفهیم کند که در صورت کوچکترین غفلتی، این کشتی با همه ی سرنشینانش غرق خواهد شد و هر تکه اش را طوفان به صخره یی خواهد کوبید.
چنین شخصی، طبعاً در سناریو هایی از آن نوع که در بالا آمد، در این مقطع زمانی ـ که با مقطع زمانی یکه تازی های خودش در عرصه ی حاکمیت تفاوت کیفی دارد ـ یک مزاحم جدی است.

هفت
ــــــــــ

اما آنجه به ما بر می گردد:
استفاده از فرصت های خودساخته، یا استفاده از فرصت های مثبتِ پیش آمده، طبیعی است و هنر چندانی نیست. (و بگذریم از این که در این مورد هم ما هنرمندان خیلی قابلی نبوده ایم!)
استفاده از فرصتی هنر واقعی است که دشمن به منظور پیروزی خود فراهم آورده است. آن فرصت را به مهار خویش درآورن و مَرکب خویش کردن و با آن بر همان کسانی که آن را فراهم آورده اند تاختن!
هنر، این است.

و ما در حال حاضر، در بحبوحه ی بحران اخیر با چنین فرصتی رو برو هستیم.
وقتی که دشمن خارجی و همدستان او می خواهند در این بحران، به همان هدفی برسند که بالاتر در مورد «ارباب تحریم»، و «اصحاب تحریم»، و «دریوزه گران تحریم» نوشتم،
و وقتی که احتمالاً بخشی از دشمنان داخلی می خواهند با تشدیدِ به خیال خودشان قابل کنترل و دستکاری بحران کنونی، اهدافی نظیر آنچه به آن اشاره رفت را محقق کنند،
ما بیش از دو انتخاب، پیش رو نداریم:
ـ تسلیم سیر «طبیعی» حوادث شدن.
ـ حوادث را تا آنجا که ممکن است، به نفع توده ها تغییر مسیر دادن.

نیت دشمن، هرچه می خواهد باشد بگذار باشد. اما ما می توانیم از فضای مستعدِ به وچود آمده، برای گسترش و ارتقاء اعتراض های سیاسی و مدنی، و دمیدن جانی تازه به جنبش، استفاده کنیم.
برای بیرون آوردن آتشی که نه مرده است و نه خواهد مرد، از زیر خاکستری که آن را در خود نهان کرده است.

بچه های جنبش، مثل همیشه، در صورت برخورداری از «همراهان»ی بی شیله پیله، آماده ی پرداخت هزینه ی لازم هستند.
هزینه ی لازم. نه اضافی.
مگر جانِ مردم، پول خُرد در جیب گشاد موجودات بی مسئولیتی است که در مبارزه، عافیت و عیش و عشرت و خوشی و بیا و برو و مفت چریدن (و عنداللزوم هم مفت دریدن) را سهم خود می خواهند و رنج و شکنج و مرگ و فدا را سهم دیگران ؟

آیا داعیه داران نگاهبانی و امانت داری جنبش در غیاب فیزیکی «همراهان جنبش»، برای پاسخ دادن به نیاز های فوری و آنی موقعیتِ پیش آمده کاری کرده اند؟ یا دستکم خیال کاری کردن را دارند؟
امیدوار باشیم که آری. اما...

نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تند نشست
کلاهداری و آیین سروری داند!

ـ جدا از دعیه داران نگاهبانی و امانت داری جنبش،
ـ جدا از آن ها که به هردلیل که خود می دانند و از نظر خودشان موجه است، وظیفه یی در قبال جنبش بر عهده ی خود نمی بینند،
ـ و جدا از آن ها که برای آلوده کردن ایران به ویروس تولید شده در لیبی و منتشر شده در سوریه، سر از پا نمی شناسند و خود را به در و دیوار می کوبند،
افراد و جریان های سیاسی همدل با جنش «واقعاً موجود»، در این لحظات تعیین کننده، مسئولیتی دارند که اگر از آن بگریزند، و یا در انجام آن همچنان این پا و آن پا کنند، بخشوده نخواهند شد.

۱۲ مهر ۱۳۹۱

یادداشت ها
ــــــــــــــــــ

۱ ـ در باره ی این «پرتاب شدگی» و کم و کیف آن، پیش از این به مناسبت های مختلف، زیاد نوشته ام. از جمله به عنوان نمونه:

جنبش بی محابای خرداد، جنبش کمی با محابای سبز، و چند نوع خمینی

www.ghoghnoos.org

اگر آتش جنگ را نمی خواهیم، آتش جنبش را دوباره برافروزیم

www.ghoghnoos.org

۲ ـ در باره ی «مثلث دیوانه» ی کذایی:
ایران را خطر یک «فرار به جلو» ی جنایتکارانه و شبیه به خودکشی اسراییل تهدید می کند ـ میشل وارشاوسکی ـ با ترجمه و توضیحات همین قلم

www.ghoghnoos.org


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست