سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در سوریه برای ایران و خاورمیانه، آش کله پا می پزند
نگاهی به مقاله جدید عبدالباری عطوان در «القدس العربی»


محمدعلی اصفهانی


• سوریه، به سمت سناریوی مهیب تکه پاره شدن پیش می رود. و این، سناریویی است که اگر موفق شود، بی شک، به دولت هایی که در ساقط کردن نظام سوریه عجله دارند نیز سرایت خواهد کرد. و در آن صورت، هیچ دولتی در امان نخواهد بود. از جمله اردن و ترکیه و دولت های خلیج فارس و مخصوصاً عربستان سعودی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۱ مرداد ۱٣۹۱ -  ۱۱ اوت ۲۰۱۲


ترجمه و توضیحات: محمد علی اصفهانی
عبدالباری عطوان، سردبیر روزنامه ی پرآوازه ی «القدس العربی»، در شماره ی هشتم اوت این روزنامه، کمی از راز و رمز های آنچه در سوریه می گذرد را، به اختصار تمام، بازگو کرده است.
روزنامه ی «القدس العربی» که در لندن به زبان عربی منتشر می شود را بسیارانی، از مستقل ترین و پربارترین و قابل اعتماد ترین روزنامه های عربی زبان، در قیاس با روزنامه هایی از این نوع می دانند.
عبدالباری عطوان ۶۲ ساله، زاده شده در اردوگاه پناهندگان فسطینی در غزه است؛ و از کودکی، معنای رنج و درد فلسطینی های آواره ی رانده شده از سرزمین خویش، و بقیه ی اعراب را با تن و جان خود لمس کرده است و حس کرده است.
او در شمار معدود تحلیلگران مسائل منطقه است که بزرگترین و معتبرترین رسانه های غربی، و عربی، پیوسته از او نظرخواهی می کنند، و برای تحلیل هایش جایگاه متفاوتی قائلند.
عطوان، مورد اعتماد و احترام فراوانی در سرزمین های اشغالی، و در سراسر جهان عرب است؛ و در عین نقطه نظر های انتقادی خود، از موقعیت ویژه یی نزد جبهه ی آزادی فلسطین و سازمان فتح، و همزمان با آن نزد بقیه ی گروه های فلسطینی مثل حماس و دیگران برخوردار است.
عبدالباری عطوان، از همان نخست، دل با جنبش مردمی فعلاً ربوده شده ی سوریه داشت و دارد.
او به شدت مخالف نظام سوریه است؛ و بشار اسد و نظام او را سفاک و جنایتکار و فاسد و خائن به مردم سوریه و به همه ی مردم منطقه می داند؛ و از همین رو شائبه ی همدلی یا همراهی با بشار اسد و نظام سوریه، نسبت به او وجود ندارد.
همانطور که در این، مقاله ی نسبتاً کوتاه، اما پربار او می بینیم، آنچه در سوریه می گذرد، بخشی است از سناریویی سیاه که برای منطقه نوشته است و هنوز در مراحل مقدماتی خود قرار دارد.
در باره ی این سناریو، و کارگردانان و بازیگران و کمک بازیگران و گریمور ها و گریم شدگان بومی و غیر بومی اش، سخن ها آن قدر زیادند که ترجیح می دهم علی الحساب در اینجا یکراست به سراغ خود مقاله ی عبدالباری عطوان بروم.
اما با ذکر دو نکته ی دیگر:
ـ کسانی در حال زمینه سازی فضای ذهنی و عینی برای گسترش دادن آنچه در سوریه می گذرد به ایران هستند؛ و به نظر می رسد که این، جزئی از مجموعه وظایف محول شده به آنان باشد.
ـ و در همین حال، کم نیستند کسانی که به دلیل آگاهی ناقص و کانالیزه شده از طریق مدیای ذی نفع در فجایعی که در سوریه می گذرد و قرار است که اگر همه چیز بر وفق مراد پیش رود در ایران هم بگذرد، و در برابر جنایات بی حد و حصر نظام خلافت و لایت در ایران، نسبت به عواقب شوم سوریه یی شدن و لیبیایی شدن احتمالی میهن ما، حساسیت لازم را نشان نمی دهند.
چیزی که وظیفه ی تک تک افراد و نیرو های آگاه و مبارز و مترقی ایرانی را، چه در طیف جنبش سبز و جنبش خرداد، و چه بیرون این طیف، در افشای عواقب آنچه در لیبی گذشت و در سوریه می گذرد و نباید در ایران بگذرد، همزمان و با حفظ اولویت مبارزه با نظام خلافت و ولایت، از همیشه افزون تر و عاجل تر کرده است.


پادشاه اردن، و دولت «علوی»
عبدالباری عطوان
القدس العربی
۸ اوت ۲۰۱۲

برای ما، هر قدر هم آگاهی و تخصص داشته باشیم، پیش بینی این که ماجرا های سوریه چه فرجامی خواهند داشت، کار آسانی نیست.
اما آنچه می توانیم پیش بینی کنیم این است که جنگ مسلحانه یی که در حال حاضر، در سوریه جریان دارد، به درازا خواهد کشید؛ و سقوط نظام سوریه، هرگز کار یک روز و دو روز دیگر نیست. اگرچه این، علی رغم انشقاق هایی که در نظام رخ داده است، و شوک روانی و مدیاتیک حاصل از این انشقاق ها، و علی رغم اوج گرفتن آرزوها و آمال بسیاری از افراد باشد.

آن هایی که وارد این بحران شدند، و مخصوصاً آن هایی که برای نظامی کردن انقلاب سوریه پول پرداخته اند و اپوزیسیون را با پول و سلاح، مجهز ساخته اند، قصدشان کمک به دموکراسی و حقوق بشر، و آزاد کردن مردم از سلطه ی نظام خونریزی نیست که کرامت و آزادی انسان را پایمال می کند.
آن ها انتظار داشتند که رسیدن به اهداف شان در سوریه، بیش از چند هفته، و یا حد اکثر چند ماه، طول نکشد.
اما فاجعه ی اشتباه محاسبات، کار خود را کرد.

نظام سوریه، در تمام این مدت توانسته است مقاومت کند. چرا که بیشتر انشقاق هایی که در صفوف آن دیده می شوند، صرفاً مدیاتیک هستند و در کادر جنگ روانی معنا می دهند؛ و نقشی جدی در تضعیف نظام نداشته اند.

نام های بزرگ. بله. اما بدون ریشه ی واقعی، و یا مربوط به عناصری که نقشی کلیدی در دایره ی تصمیم گیری ها داشته بوده باشند.
درست است که در جریان اخیر، چهار شخصیت برجسته ی امنیتی، و در میان آن ها وزیر دفاع و معاون او آصف شوکت کشته شدند.
اما همچنین، این هم درست است که چگونگی و تفاصیل این جریان، هنوز مبهم مانده است، و هیچ کس مسئولیت کار را نپذیرفته است، و ما هنوز فرد یا افرادی را که در این کار شرکت داشته اند نمی شناسیم. و نیز هدف از چنین کاری را نمی دانیم.
هدف از این کار چه بوده است؟ آیا این کار، یک اقدام انتحاری بوده است؟ یا عملیات کارگذاری مواد منفجره؟ و چگونه انجام پذیرفته است؟

همه ی سناریو ها قابل تأمل هستند. ولی من دوست ندارم به سناریوی مهمتر در میان همه ی سناریو ها کم بها دهم:
احتمال اقدام به این عمل، به وسیله ی خود نظام سوریه، و یا جناح مهمی از این نظام، به منظور تصفیه ی این افراد.
تصفیه یی بر اساس شک به وفاداری این افراد به نظام. و یا تصفیه یی در پی کسب اطلاعاتی از دستگاه های اطلاعاتی خارجی (مثلاً دستگاه اطلاعاتی روسیه) مبنی بر وجود ارتباط هایی میان این افراد با غربی ها به منظور سرنگون کردن نظام.

قابل توجه است که بعد از حذف شدن این افراد، ارتش سوریه بر سبعیت خود افزود، و موفق شد بر شهر دمشق مسلط شود. در حالی که نزدیک بود این شهر به دست «ارتش آزاد» سوریه و همیاران آن بیافتد.
و همچنین، ارتش توانست بخش بزرگ تری ازمنطقه ی صلاح الدین در شهر حلب را بازپس بگیرد. اگرچه نه همه ی آن را.

این، ما را به یاد قضیه ی قتل عبدالفتاح یونس، رییس سابق نیرو های اپوزیسیون لیبی، به وسیله ی خود آن ها، می اندازد.
در پی قتل رییس سابق نیرو های اپزیسیون لیبی به دست خود این اپوزیسیون بود که شهرها، پی در پی، یکی یکی، فتح شدند. از مصرانه تا طرابلس و سرت و بنی ولید.

٭ ٭ ٭

تغییر تعادل قوا، به نفع نظام سوریه و همپیمانان آن، دلیلی بر ضعف مخالفان نیست. بلکه، چنین تغییری، به این خاطر است که همپیمانان مخالفان، از ترس خسارت هایی که خواهند دید دچار تردید شده اند؛ و انجام عملیات انتحاری با پشتیبانی روسیه و چین و [حکومت] ایران هم محتمل است.
چین و روسیه و [حکومت] ایران، هر ورقی را که در جعبه ی بازی خود دارند به کار می برند تا مانع سقوط نظام سوریه شوند. لا اقل تا حالا چنین بوده است.

شور و شوق ترکیه در پشتیبانی از مخالفان سوری، رو به کاهش و پژمردگی گذاشته است. و تهدیدهای اردوغان، تُن ملایم تری گرفته اند. البته اگر نگوییم که در ایام اخیر، اصلاً از بین رفته اند:
بعد از تصاعد عملیات حزب کارگران کردستان ـ PKK ـ و استفاده ی آن ها از پنج استان در شمال سوریه به عنوان پایگاه عملیات علیه دولت ترکیه.
و همچنین بعد از اوج گرفتن صداهای مخالف در ترکیه، علیه دخالت این کشور در بحران سوریه.
و بعد از فاش شدن قضیه ی گام هایی که به سوی نزاع قومی بین اقلیت علوی که توسط بعضی از مجموعه های کردی حمایت می شوند با اکثریت سُنی، برداشته می شود.

به نظر می رسد که دولت آمریکا، به عنوان مهم ترین خزانه دار مخالفان سوری [خزانه داری با بهره گیری از خزانه ی عوامل خودش مثل پادشاهی سعودی و قطر و دیگر شیخ نشین های خلیج فارس ـ م] در اتخاذ سیاست های خود در قبال سوریه، دچار سر در گمی و گیجی شده باشد.
آمریکا مایل است که به مخالفان سوری در جهت تسریع سقوط نظام کمک کند. اما در همان حال، از آن می ترسد که سلاح ها به دست سازمان های اسلامی افراطی و القاعده بیافتند که دیگر انکار حضور آن ها در سوریه دشوار است.

جنگندگان در منطقه ی حلب ـ که مهمترین صحنه ی نزاع است ـ از کمبود حاد مواد ذخیره شده حرف می زنند. این، به زبان ساده یعنی که شانس ارتش سوریه برای بازگرفتن کامل شهر بیشتر شده است. مسأله، مسأله ی وقت است. و نه چیزی بیشتر از این.

موضوع آشکاری است، و از خلال بعضی سخنان غربی ها هم می توانیم متوجه شویم، که نقشه ی «دوستان مردم سوریه»، چنین بود که قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا [در نوامبر امسال] نظام اسد را بر اندازند، و بر مخزن تسلیحات اتمی آن استیلا یابند. با دو هدف اساسی:
اول، این که در الجزایر، شعله ی انقلاب مردمی را بر افروزند تا رژیم فعلی را سرنگون کند.
و دوم، این که شروع به عملی کردن پیمان آمریکا ـ اسراییل، برای حمله به مراکز اتمی ایران کنند. بعد از خنثی کردن عامل سوریه، و منزوی کردن و محاصره ی حزب الله در لبنان؛ و احتمالاً تصفیه [حذف و نابودی] آن به لحاظ سیاسی و نظامی در یک هجوم وسیع.

تصادفی نیست که جلیلی، نماینده ی خامنه ای، به بازدید ناگهانی از بیروت و دمشق می رود، و در بیروت با حسن نصرالله ملاقات می کند، و در سوریه با بشار اسد به گفتگو می نشیند؛ و تأکید می کند که «ایران اجازه نخواهد داد محور مقاومت که سوریه یک ضلع آن است شکسته شود.»

جنگ جاری در سوریه، یک جنگ فرقه یی است. نزاع و کشمکش برای قدرت است. و انتظار می رود که ماه ها و حتی سال ها تا زمانی باقی مانده باشد که یکی از دو طرف، جنگ را به لحاظ نظامی برنده شود و طرف دیگر را شکست دهد و وادارد که بهای شکست خود را، همچون مورد لیبی، بپردازد.

راه حل صلح آمیز، به خاک سپرده شده است. بعد از آن که مأموریت کوفی عنان شکست خورد، و او با ناامیدی و تأسف، منطقه را ترک کرد، و جانشینی برای او تا این لحظه تعیین نشده است. و این همه، در سایه ی نزاع سبعانه یی که میان قدرت های بزرگ، بر سر نفوذشان در منطقه درگرفته است، و به سوی یک جنگ بزرگتر می رود که در سراسر زمین جاری خواهد شد.

روسیه و چین، که در عراق و لیبی شکست خورده اند، و قبل از آن هم در افغانستان شکست خورده بودند، نمی خواهند که در سوریه هم شکست بخورند. یا به زبان دیگر، آن ها می خواهند انتقام خدعه ی بزرگی که به وسیله ی آمریکا و متحدان غربی آن، و عرب های نفتی، در این کشور ها با آن ها شده است را بگیرند.
و این است آنچه دفاع آن ها از اسد را توضیح می دهد.

٭ ٭ ٭

پادشاه اردن، ملک عبدالله دوم، را می توان مثل یک دماسنج دانست. و یا مثل یک ذره بین واقعی برای مشاهده ی کم وکیف آشی که برای منطقه دارد پخته می شود.

هموست اولین نفری که در مورد هلال شیعی، شش سال قبل هشدار داد، و بر ضرورت شکل گیری هلال سُنی برای مقابله با آن تأکید کرد.
این غیبگویی او، در شش سال پیش، حالا روی زمین، عینیت و تجسد و تحقق می یابد.
و هموست اولین نفری که وجود شش هزار جنگجوی القاعده در سوریه را کشف کرد.

دیروز، پادشاه اردن، ما را غافلگیر ساخت. او در گفتگو با شبکه ی آمریکایی معروف سی ان ان، اعلام کرد که باید مراقب باشیم که بشار اسد و یاران او به منطقه ی علوی ها پناه نبرند و در آنجا حکومت فرقه یی برپا نکنند.

بر ما ست که این اخطار او را کاملاً جدی بگیریم. این مرد، از روی هوا و الکی حرف نمی زند.
دو ماه پیش، کشور او میزبان مانور های نظامی «اسد المتأهب» (شیری که حاضر و آماده ی نبرد است) بود. مانور هایی که نوزده کشور به رهبری آمریکا در آن شرکت داشتند.
این مانور ها تحت عنوان [آمادگی برای] مداخله ی نظامی به منظور ایمن کردن انبار سلاح های شیمیایی سوریه، انجام گرفتند.
اردن، در حال حاضر، محلی است برای ناراضیان سیاسی نظام اسد، و شاید نظامیان سوری.

اعلام خطر کردن در مورد موجویت و حاکمیت مستقل علوی، اولین، و قوی ترین اشاره است به جدی بودن احتمال تقسیم و یا تکه پاره کردن سوریه بر اساس فرقه و نژاد. یعنی چیزی که کاملاً با هدف انقلاب مردم سوریه متفاوت است. مردمی که خواهان اسقرار حاکمیتی دموکراتیک هستند که در پناه آن، تمام فرقه ها و ادیان و نژادها، در شرایط مساوی با یکدیگر زندگی کنند.

سوریه، به سمت سناریوی مهیب تکه پاره شدن پیش می رود. و این، سناریویی است که اگر موفق شود، بی شک، به دولت هایی که در ساقط کردن نظام سوریه عجله دارند نیز سرایت خواهد کرد.
و در آن صورت، هیچ دولتی در امان نخواهد بود. از جمله اردن و ترکیه و دولت های خلیج فارس و مخصوصاً عربستان سعودی.

اگر یک دولت شیعی اولاً، و یک دولت سُنی ثانیاً، و یک دولت کردی ثالثاً، و یک دولت دروزی رابعاً، در سوریه به وجود بیایند، منتظر باشید برپایی دولت حجاز و دولت نجد و دولت عسیر و دولت احساء را. و احتمالاً همچنین دولت قبطی را نیز در مصر...
و فراموش نکنیم در این مجال، لبنان را هم.
«نظریه ی دومینیو»، درست ترین نشانی مرحله ی بعدی را به ما می دهد.

توضیح ضروری در باره ی جمله ی بالا:
عبدالباری عطوان، جمله ی بالا را چنین نوشته است:
«نظریه أحجار الدومینو التفتیتیه قد تکون العنوان الأبرز للمرحله المقبله.»
و من آن را به صورتی که آمد، ترجمه کرده ام تا با شرح زیر، تکمیل و تفسیرش کنم:
«نظریه ی دومینو »، نظریه یی است که در دوران جنگ سرد، عنوان شده است، و یکی از مصادیق مهم به کارگیری آن، مورد جنگ ویتنام است.
و خلاصه ی آن این است که نظام کمونیستی وقتی که در جنوب شرق آسیا، در کشوری مستقر شود، به طور طبیعی، و همچون سنگ های بازی دومینوی سنگی، کشور های دیگر را هم به آن کشور و نظام آن، در یک همبستگی فکری و عملی و حکومتی پی در پی، متصل خواهد کرد.

«نزعه التفتینیه»، به جنگ یا به سیاستی اطلاق می شود که به قصد تکه پاره کردن و ایجاد انشقاق ها در کشورهای موردنظر پی گرفته می شود تا بتوان بر اثر آن، راحت تر بر آن کشور ها استیلا یافت.

نئوکان ها هم «نظریه ی دومینو» را بعد از پایان جنگ سرد، به صورتی دیگر باز سازی کرده اند: استقرار «دموکراسی» ـ دموکراسی به تعبیر جرج بوش پسر و امثال او ـ در یک کشور خاورمیانه، باعث آن می شود که کشورهای دیگر هم یکی بعد از دیگری به دموکراسی برسند!

بیهوده نبود که کاندا لیزا رایس، فجایع جنگ سی و سه روزه در لبنان را که اسراییل به نیابت نئوکان ها پیش می برد و با شکست مفتضحانه روبرو شد، «دردهای زایمان خاورمیانه ی بزرگ» توصیف کرده بود. همانطور که در همان زمان طی مقالات و ترجمه های متعددی توضیح داده ام، هدف از آن جنگ، و اقدامات دیگر، تجاوز نظامی به ایران به منظور تغییر کیفی جغرافیای منطقه، و استقرار دموکراسی ابوغریب در میهن ما بود.

روی هم رفته، عبدالباری عطوان، به اجمال و ایجاز می گوید که:
اگر این سیاست کنونی که به وسیله ی عناصر مزدور عربستان سعودی و قطر و مابقی شیوخ خلیج فارس، بنا به فرموده، برای سوار شدن بر جنبش توده یی مردم سوریه، اجرا می شود ادامه یابد، سر انجام، دامان تک تک آن کشورها را هم خواهد گرفت، و آن ها را یکی پس از دیگری، تکه پاره خواهد کرد.
۲۱ مرداد ۱۳۹۱

یادداشت ها
--------------

عنوان و لینک مقاله ی عطوان: العاهل الاردنی و'الدوله العلویه'
alquds.co.uk/index.asp?fname=data\2012\08\-08\02z999.htm

خواندن چهار مقاله ی زیر نیز ، در کنار بقیه ی مقالات مربوط به جنبش های توده یی در منطقه، از همین نویسنده، می تواند به روشن تر شدن بحث، کمک کند:

٭ در اولین ساعات سقوط اسد، ممکن است در موقعیتی «استثنایی» قرار بگیریم ـ به همین
قلم

www.ghoghnoos.org

٭ ٭ سران جنبش عدم تعهد را در ایران به تعهد وادار کنیم ـ به همین قلم

www.ghoghnoos.org

٭ ٭ ٭ مگر ایران هم جزء «خاورمیانه ی بزرگ» نیست؟ چرا همه آری، و ما نه؟ ـ به همین قلم

www.ghoghnoos.org

٭ ٭ ٭ ٭ ایران لیبی نیست؛ به دام جنگ طلبان نیافتیم ـ به همین قلم

www.ghoghnoos.org


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست