سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دادگاه نمادین ( تریبونال) - در پی کدامین داد؛ بیداد؟!


نامدار بینام


• اپوزیسیون دمکرات و انقلابی ایران این مسئولیت را برعهده خواهد داشت تا در پی دادی باشد که بیداد را نشانه گیرد. هرچند بسیاری خواهند بود تا مانع شوند کشتاری همچون سال ۱۳۶۷ از جانب نیروهای شناخته شده و انقلابی مردم ایران بطور مستقل در دادگاهی عادلانه به قضاوت گذاشته نشود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۱ خرداد ۱٣۹۱ -  ۱۰ ژوئن ۲۰۱۲


    وقتی دست غارتگر سرمایه در قیام بهمن از نابودی این بوستان عقیم گشت و نتوانست پرپر سازد نوگلان بهاری را, بر کوه و دشت, بر جنگل و کویر, بر بلندای سلسله جبال البرز و زاگرس, بر جای جای این فلات پهناور, جوانه زدیم؛ شکوفه دادیم؛ دوباره روئیدیم!
    اما ای دریغ؛ غافل از باد ویرانگر و خزان پاییزی؛ که از غرب با غبار سیاهی از عمق تاریخ؛ ملخ وار در حال وزیدن بود و امانمان نداد!
    دیروز پاهایمان در زنجیر و در سینه هایمان سرب, امروز در چنگ ضحاک و بر سرمان دلهرهُ ویرانی و یک جنگ, براستی به کدامین جرم و گناهی مستحق چنین مصیبتی گشته ایم. در سر سودای کدامین آرزو را داشته ایم که خدایان ثروت و قدرت در بی خبری امانمان ندادند و گلهایی را زگلزار این بوستان رنگارنگ چیدند و پرپر کردند. براستی پرندگان مهاجر به شوق کدامین بوستان آواز رهایی می سرایند و در سودای کدامین بهار؛ به انتظار نشسته اند!
    آری؛ رژیم اسلامی که خود زائیده بحران بود در تمامی دوران خود بحران ساز شد؛ با بحران زیست و ساخت. دهه اول حیات رژیم اسلامی ( ۱۳۶۸- ۱۳۵۷) مملو از بحرانهای بوده که در تثبیت و بقای آن تا به امروز کمک نموده است. آنچه می توانست بر روند این بحرانها تاثیر معکوس بگذارد و نابودی رژیم را میسر سازد؛ تشکیل جبهه متحد دمکراتیک متشکل از طیفهای مختلف اپوزیسیون دمکرات و انقلابی بوده است که تاکنون از ایجاد آن بازمانده ایم.
    هرچند رژیم از زمان قدرت گیری با ریزشها و بحرانهای بسیاری روبرو شده است اما با استفاده از پراکندگی نیروهای مخالف توانست با توسل به خشونت آنها را از عرصه غیردمکراتیک داخلی حذف نماید. این روند تا به امروز با سوءاستفاده از مناقشات منطقه ای یا جهانی و درآمدهای حاصل از فروش نفت و امتیاز دهی به بازیگران بین المللی متناسب با بقای رژیم ادامه داشته است.
    دهه اول حیات رژیم اسلامی برای یاران *امام* شاید دوران *طلایی* نظام باشد اما برای نیروهای انقلابی و دمکرات دهه کشتار و جنایت علیه بشریت است. حکومت اسلامی در سال 1367 با بحران و چالشهای جدی همه جانبه ای مواجه گشت، این رژیم پس از پایان جنگ و نوشیدن جام زهر توسط خمینی در بی ثباتی مرگباری بسر می برد. و لذا برای خروج از بحرانهای فراگیر نیاز به زمان و تثبیت قدرت داشت، بدین جهت سعی نمود بیش از گذشته فضای اختناق در جامعه را تحکیم و با کشتار سراسری اعضاء و هواداران گروههای سیاسی در زندانها؛ مخالفین خود را حذف و فضای عمومی جامعه مرعوب نماید.
    این رژیم طی مدت چند ماه هزاران نفر از نیروهای سیاسی (مجاهدین خلق، فدائیان خلق، حزب توده، راه کارگر، پیکار؛ رزمندان؛ طوفان؛ کومله، دمکرات و...) را در حالی که سالیان قبل از سال 1367 دستگیر و دوران محکومیت غیرعادلانه را همراه با شکنجه سپری می کردند با فرمان خمینی اعدام نمود و بطور مخفیانه در نقاطی بی نام و نشان در اطراف بسیاری از شهرها در گورهای انفرادی و جمعی مدفون ساخت.
    رژیم آمده بود تا با کشتار وسیع زندانیان سیاسی در جامعه رعب ایجاد نماید اما عمق فاجعه بقدری بود که بعد از گذشت دو دهه هنوز هم وحشت دارد پرده از راز آن جنایت بگشاید و یا اجازه دهد خانواده های اعدام شدگان مراسم گرامیداشت فرزندان خود را آزادانه برگزار نمایند!
    اگرچه همه سران و جناحهای رژیم که در آن جنایت سهیم بودند مشترکا سعی نموده اند این جنایت به فراموشی سپرده شود اما خورشید خاوران فروزانتر از آن بود که در پس دیوار سیاهی گرفتار آید، اکنون گورهای بی نام و نشان بسیاری برجای مانده که با تمام محدودیتهای بکار گرفته شده آرامش را از جنایتکاران گرفته است. خاورانهای ایران زنده اند زیرا آرمان به خون خفته گان نسل خاوران از سوی نسل جستجوگر جوان ما در مقیاسی توده ای با شعارهای آزادی؛ برابری و برچیده شدن نظام دیکتاتوری جسورانه دنبال می شود.
   رژیم اسلامی تاکنون جنایات بسیاری را به اشکال گوناگون نسبت به طبقات و طیفهای مختلف مردم ایران در شهر و روستا روان داشته است؛ امروز کمتر کسی در کشور وجود دارد که از آسیب سیاستهای فاجعه بار رژیم اسلامی در زمینه های مختلف در امان مانده باشد؛ دلبستن به افراد و عناصری از این رژیم جهت تغییر این روند فاجعه بار؛ توهمی است که بخشی از مرددان درون اپوزیسیون را از دیرباز بخود مشغول نموده است که در پاره ای از موارد نیز تعدادی قربانی توهمات خود گشته اند. اما اکنون همه می دانند که نسل خاوران میدانست ادامه و بقای این رژیم حاصلی جز گسترش عقب ماندگی؛ فقر و فلاکت؛ ناامنی و تهدید برجای نخواهد گذاشت!
    تاکنون تلاشهای بسیار ارزشمندی از طرف گروه های سیاسی و فعالین آنها بصورت فردی و یا جمعی در داخل و خارج کشور برای به چالش کشاندن رژیم اسلامی و یا ایجاد تغییرات دمکراتیک در کشور به شیوه های مختلف صورت گرفته است و هزینه های بسیاری را در این زمینه پرداخت نموده اند.
در این مبارزه جانفرسا؛ عده ای از هستی و نیستی خود گذشته اند اما از آرمانهای انسانی خود دست نکشیده اند؛ عده ای متناسب با دانش؛ توان و موقعیت خود برای دستیابی به حقوق انسانی پای می فشارند اما از پای نیفتادند؛ بخشی نیز بدلیل تفرق و عدم کارایی سیاستهای نیروهای اپوزیسیون و طولانی شدن عمر رژیم اسلامی از ادامه مبارزه مستقلانه و اتکا به نیروهای مردمی نومید و خسته شده و راه های همکاری با قدرتهای بین المللی و منطقه ای را برای برکناری حکومت اسلامی فارغ از هزینه و عواقب فاجعه بارتر آن برای کشور؛ مایوسانه در پیش گرفته اند!
    اپوزیسیون دمکرات و انقلابی ایران؛ گذشته از تمام بایدها و نبایدها؛ بی تجربگی ها و از جان گذشتگیها؛ کاستیها و غفلتهایی را نیز در کارنامه خود بهمراه داشته است!
    باید پذیرفت در بسیاری از زمینه ها برای به چالش کشاندن رژیم جنایتکار اسلامی در ایران کوتاهی نموده ایم. هر چند موارد قابل ذکر بسیاری وجود دارد که می توان در باب آن سخن گفت اما یکی از مشخص ترین نمونه هایی که تاکنون در پیگیری آن غافل بوده و یا قصور ورزیده ایم افشای بخش وسیعی از جنایات رژیم است که در دهه شصت در مورد زندانیان سیاسی و خانوادهای آنها صورت گرفته است.
    کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت؛ خصوصا کشتار سراسری سال ۱۳۶۷ توسط رژیم جنایتکار اسلامی یکی از موارد نقض حقوق انسانی بود و هست که می بایست توسط نیروهای سیاسی و زندانیان نجات یافته و خانواده های شهدای راه آزادی و برابری در ایران بطور مستقل و جدی پیگری می شد. این میدان می توانست و هنوز هم می تواند گامی مثبت و محکم برای افشا و محاکمه رژیم اسلامی در پیشگاه ملتهای آزاد جهان باشد. طرح و اجرای این پروژه نه تنها می توانست سبب همکاریها و نزدیکی های عملی مثبتی در بین عناصر مختلف اپوزیسیون گردد بلکه این پیام را به بدنه و سران رژیم می داد که بابت اعمال جنایتکارانه خود در امان نخواهند ماند.
    شاید بخشی از نیروهای به اصطلاح اپوزیسیون که با عناصری از پوزیسیون بده بستان دارند حاضر نشوند تن به اجرای عدالت دهند و کلیت رژیم را در دادگاهی واقعی و یا حتی سمبولیک ولی مستقل به جایگاه جنایتکاران فراخوانند. یقینا آنها قصد دارند تا از اینطریق بخشی از جناحهای رژیم را که از قدرت رانده شده اند اما در آن جنایات سهیم بوده و هم اکنون در پناه قدرتمندان بین المللی؛ مبانی دمکراسی و حقوق بشر گذشته خود را مرور می کنند برای روز مبادا در امان نگهدارند!
   نیروهای دمکرات و انقلابی وظیفه دارند همه افراد و جناحهایی از رژیم اسلامی را که در آن جنایات سهیم بوده اند؛ دردادگاهی مستقل با حضور زندانیان نجات یافته و خانواده های اعدام شدگان و نمایندگان نیروهای سیاسی سرکوب شده، با حضور وکلای مستقل شناخته شده ایرانی و بین المللی بطور عادلانه بصورت واقعی و یا سمبلیک با استفاده از مکانیسمهای انسانی مورد قضاوت و محاکمه قرار دهند!
هدف از برگزاری چنین دادگاه و کارزاری افشای کم و کیف تاریخی جنایات؛ دفاع از ایده و تفکرات آزادیخواهانه و برابری طلبانه ای که جانباختگان را به مخالفت و مقاومت با رژیم کشاند؛ اعاده حیثیت از جانباختگان و خانواده ها؛ افشای مقاصد رژیم اسلامی از این کشتارها؛ دلایل سکوت مجامع بین المللی و یا رضایت دولتهای بیگانه مدعی حقوق بشر؛ معرفی عناصری که بطور مستقیم یا غیر مستقیم در آن کشتارها سهیم بودند.
    طرح تشکیل دادگاهی که طی چند سال اخیر از طرف مرکز اسناد حقوق بشر ایران و سایت ایران تریبونال مطرح شده است شاید از حمایت تعدادی از زندانیان سیاسی و خانواده های جانباختگان کشتارهای دهه شصت توسط رژیم جنایتکار اسلامی برخوردار باشد اما تشکیل این دادگاه در هر سطح و مقیاسی نمی تواند بیانگر دفاع از حقوق زندانیان سیاسی و جانباختگانی باشد که توسط حکومت جنایتکار اسلامی در ایران زندان و یا کشتار شده اند. زمانی می توان در دادگاهی صحبت از حقیقت و کشف حقیقت نمود که خود آن دادگاه در شکل سمبلیک و یا واقعی استقلال قضایی و استقلال به رای داشته باشد و هدف از برگزاری دادگاه و عناصر تشکیل دهنده آن برای همگان شفاف و مشخص باشد.
    دادگاهی که توسط مراکزی تشکیل شود تا که براساس خواست و منافع قدرتها و با حمایت و رهنمودهای آنها بطور مستقیم و یا غیرمستیم تحت هر نام و عنوانی شکل گرفته اند نمی توانند از اصالت وجودی و در جهت احقاق حقوق قربانیان و بیطرفی نسبت به متهمان برخوردار باشد.
    وقتی مرکزی براساس رهنمود و با هزینه چند میلیون دلاری دولت بوش پسر به اسم دفاع از حقوق بشر ایران تاسیس شده باشد و طی زمان مقتضی نتواند اسناد مورد نیاز آن دولت را جهت به محاکمه کشاندن رژیم اسلامی در مجامع جهانی تهیه نماید. طبیعی خواهد بود که دولت بعد از بوش (دولت اوباما) مطابق سیاستهای روز خود برای آن مرکز تعیین تکلیف خواهد نمود و حقوق بشر را مطابق سیاستهای خود تعریف و متناسب با آن هزینه خواهد نمود.
    چگونه می توان بطور مستقیم یا غیرمستقیم مرکزی را با هزینه دولتهای امریکا؛ کانادا؛ هلند و ... تحت نامهای مختلف تاسیس نمود و از آن در جهت احقاق حقوق انسانهایی استفاده کرد که از لحاظ ساختاری با آن سیستم مخالف بوده و بنوعی عمل جمهوری اسلامی در آن مقاطع مطابق منافع آن دولتها و با سکوت و رضایت آنها همراه بوده است!
    آیا مراکزی که برای اهداف مشخص طبق سناریوهای قدرتهای بیگانه تاسیس می شوند این امکان و تریبون را در اختیار نسل خاوران قرار خواهند داد تا صدای خود را مطابق باورها و ایده های خود منعکس نمایند؛ آیا کدامیک این قدرت را خواهیم داشت تا از دیگری استفاده ابزاری نمائیم؛ شاید این عده تصور نمایند دیگر این رابطه معنا ندارد و در دنیای مدرن نهادهای تحت امر قدرتمندان وظایفی انسانی را بعهده گرفته اند؟
    آیا اعتراض روشنفکران و نویسندگان داخل و یا اشخاصی مانند عمادالدین باقی را که این مرکز را متهم به دورغ و فریب روزنامه نگاران و وبلاگنویسان داخل کشور می کند شنیده و یا خوانده اید. آیا کسانی که تنها برای دادخواهی به صرف مخالفت با رژیم اسلامی و دفاع از حقوق انسانی خود و افشای جنایتهای آن به چنین مراکزی پناه آورده اند لینکهای ذیل را گوش داده و یا خوانده اند؟
    آیا مرکزی که خود مطابق لینکهای ذیل عنوان می کند چندین میلیون دلار بخاطر اهداف از پیش تعیین شده دولت بوش دریافت نموده است می تواند ادعای مستقل بودن نماید و در تریبون خود عنوان نماید این یک مرکزی مستقل و با حمایتهای مردمی امورات مالیش را پیش می برد؟
    آیا کسانی که از روی دادخواهی و یا ناچاری با هر نیتی خیری به چنین مراکزی پناه می برند؛ حاضرند از هزینه و اعتبار خود و یا بستگانشان برای اهداف و نیات غیرمشروع این مراکز استفاده ابزاری شود؟
    در محاکمه جنایتکاران نباید شک و تردید نمود. رژیم جنایتکار اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست. به محاکمه کشاندن رژیم اسلامی و افشای جنایات آن نیازی مبرم و عمل نیکویی است. اما اجرای این طرح توسط مرکز اسناد حقوق بشر ایران تحت نامهای دیگر دنباله سناریویی است که در زمان جرج بوش پسر طرح ریزی شده بود تا از آن محملی برای کشاندن رژیم اسلامی به شورای امنیت به اسم نقض حقوق بشر و جنایت علیه بشریت مورد استفاده قرار گیرد و از اینطریق بعنوان چماقی علیه رژیم جنایتکار و یا زمینه ای برای شروع جنگ و بمباران کشور ایران با توسل به رای مجامع بین المللی ایجاد شود!
    وقتی حکومت فاسد و جنایتکار اسلامی در هر کوی و برزن چوبهای دار و قیامتها به پا نمود و نوجوانان, جوانان؛ سالخوردگان؛ زنان باردار؛ دانش آموزان؛ دانشجویان و اساتید دانشگاهی میهن ما را دسته دسته در برابر جوخه های مرگ قرار داد, حقوق بشر نزد دولتهای غربی معنایی دگر داشت و در غرب خبری نبود!
    براستی چگونه می توان امثال پرویز ثابتی؛ سروش؛ مهاجرانی؛ سازگارا؛ گنجی؛ مخملباف؛ ابراهیم نبوی و ... از ماموران امنیتی و اطلاعاتی در رژیمهای شاه و شیخ که در اختناق و کشتار مخالفینِ رژیمهای دیکتاتوری دست داشته اند را از پوشش سیاسی و امنیتی برخوردار کرد تا به امثال رضا پهلوی و دستگاههای امنیتی و جاسوسی غرب و اسراپیل مشاوره دهند اما به اعتراضات گسترده مخالفین سیاسی نظامهای شاه و شیخ نسبت به پیگیری قضایی چنین افرادی احساس مسئولیتی به خرج نداد؛ چگونه است که مدعیان حقوق بشر این جنایتکاران را نه تنها بازخواست نمی کند بلکه پایشان را به رسانه های شناخته شده مدعی دمکراسی و حقوق بشر باز می کنند تا علیه مخالفین به جعل تاریخ و انحراف افکار عمومی و اعتراضات مردمی بپردازد؟
    اپوزیسیون دمکرات و انقلابی ایران این وظیفه و توانایی را دارد که خود راسا چنین دادگاه مستقلی را سازماندهی و تشکیل دهد. دولتهای غربی این صلاحیت را نداشته و ندارند تا خود را حامی حقوق نیروهای سیاسی مخالف رژیم اسلامی در ایران قلمداد نمایند، زیرا کشتار دهه شصت بخشی از سناریویی بوده است که رژیم اسلامی برای بقای خود و منافع آنها بعد از حکومت شاه دنبال نمود، زمانی که رژیم اسلامی گروه گروه مجاهد، فدایی، پیکاری، توده ای، رزمنده، اتحادیه ای، توفانی، دمکرات، کومله ای و .... اعدام می نمود از دولتهای غربی بانگی برنخاست و حقوق بشر نزد آنها معنایی دگر داشت!
    زمانیکه تروریستهای رژیم اسلامی سران اپوزیسیون را در داخل و خارج از کشور ترور می کرد؛ دولتهای غربی بخاطر منافع اقتصادی خود تروریستهای رژیم را سالم تحویل اربابشان می داد زیرا رژیم اسلامی زاده نشست گوادلوپ بود و فرزند خلف آن؛ با این تفاوت که امروز حاضر نیست از قدرت پیاده شود.
    منافع قدرتمندان در گذشته و کنون چنین حکم می کرد و می کند: نیروهای ارتجاعی که از قدرت و جایگاهی نسبی برخوردار نیستند و در مقابل قدرتهای مافوق خود سرکشی می نمایند و با یاغی گری نظم جهانی ادعایی را برهم می زنند؛ باید در دادگاهی که نوع حقوق و بشرش را آنها تعریف می کنند محاکمه شده تا زمینه برای بازیگران و عوامل وابسته بعدی مهیا گردد!
    سخن آخر اینکه هرچند برای رسیدگی به جنایات جنایتکاران و ناقضین حقوق انسانی موانع حقوقی بسیاری گذاشته اند و بازیگران و قدرتمندان با توجه به توان و نفوذ خود در عرصه های بین المللی و بده بستانهای خود از آن بهره می برند و یا آنرا علیه دیگر رقیبان بعنوان چماق استفاده می نمایند.
   اما اپوزیسیون دمکرات و انقلابی ایران این مسئولیت را برعهده خواهد داشت تا در پی دادی باشد که بیداد را نشانه گیرد. هرچند بسیاری خواهند بود تا مانع شوند کشتاری همچون سال ۱۳۶۷ از جانب نیروهای شناخته شده و انقلابی مردم ایران بطور مستقل در دادگاهی عادلانه به قضاوت گذاشته نشود و خود ابتکار عمل و هدایت موضوع را بعهده داشته باشند و از این واقعه نیز فرصت طلبانه بهره برند و با بهانه اینکه تنها به شکایتها و جنایتهایی رسیدگی می شود که از جانب دولتها مطرح و یا در سالهای بعد از ۲۰۰۳ اتفاق افتاده باشد.

               نامدار بینام ( 1391/3/21 )
             namdar_binam2006@yahoo.com               

    گفتگو با پیام اخوان از مسئولین مرکز اسناد حقوق بشر ایران با تلویزیون بخش فارسی بی بی سی در برنامه به عبارت دیگر:
             www.bbc.co.uk

    گزارشی از قطع کمک مالی آمریکا به 'مرکز اسناد حقوق بشر ایران' در سایت تلویزیون بی بی سی بخش فارسی
                        www.bbc.co.uk

    علت قطع کمک مالی دولت امریکا؛ عدم مستند سازی بموقع اسناد حقوق بشر در ایران توسط مرکز عنوان شده است
                                                    shahrgon.net

      لینکهای مرتبط
balatarin.com

سایت ایران تریبونال
www.irantribunal.com

سایت مرکز اسناد حقوق بشر ایران
www.iranhrdc.org


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست