سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نه در دفاع از مجاهدین


همن سیدی


• اشتباهی تاریخی مرتکب می‌شویم اگر اولا: اقدامات انها را کنش و نه واکنش معرفی کنیم و دوما: عامل اصلی و زمینه‌ساز پیدایش خشونت را تبرئه کنیم و به نسل تازه، ادرس اشتباه دهیم، این هم به معنی تبرئه مجاهدین و انکار نقش انها در تداوم خشونت و تعمیق فرهنگ ان در فضای سیاسی ایران نیست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲ ارديبهشت ۱٣۹۰ -  ۲۲ آوريل ۲۰۱۱


مجاهدین خود وکیلان و مدافعانی دارند، انچه باید به دفاع از ان پرداخت، تاریخ است و جلوگیری از تحریف ان. در بررسی جدال دو طرف دعوا، می‌باید مراحل جدال را از هم تفکیک کرد. زمینه‌های پیدایش ان، نحوه اغار و اینکه اغازگر که بود و نهایتا چگونگی تداوم ان، هر سه نیاز به بررسی مستقل دارند. ضمن انکه همزمان می‌باید نگاهی هم به منظر کلی دعوا داشت. امروز در بررسی جدال جمهوری اسلامی و مجاهدین خلق، بسیاری این سه را با هم می‌امیزند و با سنگین کردن کفه ترور و جنایت و خیانت به ضرر مجاهدین، ناخواسته به تبرئه طرف مقابل می‌پردازند، خطایی که پژوهشگری چون اکبر گنجی هم از ان نرسته است.
انچه مجاهدین پس از خرداد ۱٣۶۰ کردند، قابل دفاع نیست اما اگر مقطع بهمن ۵۷ تا خرداد ۶۰ را که زمینه‌های پیدایش جدال در ان دوران ریخته شد، نبینیم، در یافتن ریشه‌های ترور و خشونت و کشتار، دچار سردرگمی می‌شویم. انقلاب ۱٣۵۷، انقلابی ائتلافی بود و سازمان مجاهدین هم جزئی از ان ائتلاف. در ۲۲ مرداد ۱٣۵۷ و در پی نگرانی از فروکش کردن اعتراضات، ایت‌الله خمینی، با صدور اعلامیه‌ای، "همه جریانات، احزاب و روشنفکران" را به شرکت در انقلاب فرا خواند، مجاهدین هر جور که حساب می‌کردند، خود را در حلقه ان احزاب و جریانات می‌یافتند، معیار روشنفکری هم که ان زمان، چپ بودن و اسلامی بودن بود که انها هر دوی ان بودند! با معیار مبارزه با نظام شاهنشآهی و هزینه مبارزه دادن و زندانی و شهید داشتن و همچنین برخورداری از نفوذ و پایگاه نسبی هم، در فضای سال ۵۷، مجاهدین خود را شامل فراخوان اقای خمینی می‌دانستند. اما انها خود را در هیچ‌کدام از دو بنیاد مهم ان انقلاب ائتلافی نیافتند، نه در شورای انقلاب و نه در دولت موقت که هر دو در بهمن ۵۷ مستقیما توسط اقای خمینی تعیین شده بودند.
هاشمی رفسنجانی در خاطرات سال ۵٨ خود به وجود این نقصان اشاره کرده است. درحالی که مجاهدین علی‌رغم این دو برخورد حذفی، ارامش فضای سیاسی را حفظ کرده بودند و کماکان خود را جزیی از انقلاب نگه داشته بودند، همچنین در رفراندوم جمهوری اسلامی شرکت کرده و اری گفته بودند، ایت الله طالقانی در یکی از اجلاس شورای انقلاب پیشنهاد کرده بود که مسعود رجوی، رهبر این سازمان به عضویت شورای انقلاب پذیرفته شود، هاشمی رفسنجانی می‌گوید پس از بحثی مفصل، این پیشنهاد پذیرفته نشد (بدون ذکر هیچ دلیلی) یعنی مجاهدین را در حد داشتن یک کرسی از پانزده کرسی شورای انقلاب، تحمل نکردند.
با وصف این، باز مجاهدین از انقلاب نبریدند. در پاییز همان سال، اولین حذف استصوابی تاریخ جمهوری اسلامی شکل گرفت، ان هم توسط رهبر نظام، از لیست کاندیداهای ریاست جمهوری، به دستور شخص اقای خمینی، نام مسعود رجوی حذف شد، هنوز هم توضیح قانع‌کننده‌ای از سوی هیچ‌کدام از مسئولین جمهوری اسلامی ارائه نشد که چرا دریادار مدنی- با سابقه خدمت در ارتش شاهنشاهی تا سال ۵۱ و تدریس در دانشگاه های داخل تاسال ۵۷ - می‌توانست کاندید ریاست جمهوری بشود، حسن حبیبی - با سابقه جاسوسی برای امریکا و شرکت در دوره سیا، با استناد به کتاب جمعه احمد شاملو - می‌توانست کاندید ریاست جمهوری باشد، حتی کاندید حزب جمهوری اسلامی هم باشد، اما مسعود رجوی با سابقه مبارزه و زندان و در حالی که رهبر سازمانی بود که هم در انقلاب ۹ ماه پیش نقش داشت و هم صدهاهزار عضو و هوادار در ایران داشت، از صلاحیت کاندیداتوری برخوردار نبود.
در پی این رویداد هم، اگر چه مجاهدین به مانند سابق، همراه حاکمیت نبودند، اما باز به خشونت و ترور متوسل نشدند، برعکس، از اولین موارد برخورد خشن توسط کسانی که بعدها "لباس شخصی" لقب گرفتند، در برخورد با میتینگ ها و تجمعات مجاهدین بود، چاپخانه و روزنامه‌هایشان بسته می‌شد، جلساتشان مختل می‌شد و هوادارانشان- به مانند سایر جریانات خارج از حاکمیت- توسط همان لباس شخصی‌ها بازداشت و شکنجه می‌شدند. به موازات این برخوردها، حاکمیت هم از برخوردهای رسمی غافل نمی‌شد. یکی از اعضای مجاهدین را به اتهام جاسوسی برای شوروی دستگیر و شکنجه کرده بودند و این در حالی بود که جاسوسان واقعی شوروی، ازادانه فعالیت داشتند و حتی بخشی از حاکمیت را هم تشکیل می‌دادند، کم نبودند کسانی که محکوم کردن اشغال افغانستان را خطرناک جلوه می‌دادند و در حادثه طبس، به موازات شکرگزاری معجزه الهی، تشکر از رادارهای شوروی را هم واجب می‌دانستند و همزمان، مجاهدین را جاسوس شوروی لقب می‌دادند.
با شدت گرفتن برخوردها و نهایتا با کشتار مجاهدین در ٣۰ خرداد ۶۰، انها هم هر انچه کردند، اب به اسیاب جمهوری اسلامی بود و دیدیم انچه شد که نمی‌بایست. اما اشتباهی تاریخی مرتکب می‌شویم اگر اولا: اقدامات انها را کنش و نه واکنش معرفی کنیم و دوما: عامل اصلی و زمینه‌ساز پیدایش خشونت را تبرئه کنیم و به نسل تازه، ادرس اشتباه دهیم، این هم به معنی تبرئه مجاهدین و انکار نقش انها در تداوم خشونت و تعمیق فرهنگ ان در فضای سیاسی ایران نیست.

همن سیدی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست