سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پاره ای از مشکلات نقد سیاسی


کوروش عنایت


• باید برای نقد سیاسی اهمیت بسیاری قایل شد. زیرا با نقد بجا و به موقع میتوان از آسیب شکستها کاسته و مقدمات پیروزی را فراهم آورد. هنر شکست خوردن در همین است. سازمانهای سیاسی ما، سرمایه های مهمی به شمار میروند. به امید آنکه نقد این سازمانها از بنیانهای فکری و نظری خود، با توجه به تجربیات سیاسی آنها، راه های نوینی را پیش پای مبارزات سیاسی بگشایند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۵ بهمن ۱٣٨۹ -  ۴ فوريه ۲۰۱۱


برای بسیاری از تشکلها و احزاب سیاسی ایرانی، چند سال اخیر دوره گسست، بازبینی و نقد گذشته بوده است. شکست چه بسا که به نقد از خویشتن و از دیگران میانجامد. آنکه پیروز میشود احساس نیاز چندانی به نقد خود نمیبیند. در عوض آنکس که شکست میخورد، اگر اهل تقدیر و طریقت و شریعت نباشد، باید به بازبینی آنچه کرده است بنشید تا اشکال کار خود را و دلایل شکست را بیابد. در این صورت شکست چه بسا که مقدمه پیروزی در آینده خواهد شد. سیاست تنها هنر پیروز شدن نیست، بلکه هنر شکست خوردن هم هست. یکی از شکست و اشتباهات درس میگیرد و طرح آینده را میریزد، دیگری بجای پیدا کردن دلایل واقعی و اصلی شکست، به دنبال دلایل کم اهمیت و موهوم رفته و در نتیجه از شکست نمی آموزد.
از منظرسیاسی، احزاب وسازمان های سیاسی ما، در سالیان گذشته، در بین دو قطب در نوسان بوده اند. یا چندان اسیر رومانتیسم سیاسی بوده اند که از دیدن واقعیت ها، خطرات و امکانات مبارزاتی ناتوان بوده اند، و یا پس از شکستهای پی در پی چندان از قوه خلاقه سیاسی تهی شده اند که سیاست برایشان تبدیل به یک کار مکانیکی، تکراری و کسالت بار شده است. آونگ سیاست در میان بسیاری از ایرانیان بین دو قطب اتوپیا (مدینه فاضله، برین شهر) و واقع بینی پَست در نوسان بوده است. نتیجه این گونه سیاست ورزی ها چیزی نبوده است جز آرزوهای بر باد رفته، تن ها وجان های کاهیده. اما هر یک از این دو قطب سیاسی برشمرده، از ویژه گی هایی برخوردارند. در رومانتیزم سیاسی نیروی احساس بر اندیشه چیره میشود، آدمی آنچه را میبیند که دوست دارد ببیند، آرزوها جایی برای واقعیتها نگذاشته، و انسان بجای درس گرفتن از اشتباهاتش و تصحیح آنها، هر چه بیشتر خود را در امیدها و آرزوهایش غرق کرده به این امید که به نیروی اراده جهان را به میل خویش دگرگون کند. در قطب مقابل، واقع بینی پوزیتیویستی ایستاده است، در اینجا آرزوها و امیدها به خواب رفته اند، پذیرش واقعیت و تسلیم به آن جای کوشش برای دگرگون کردن واقعیت را گرفته، حسابگری جای اندیشه ورزی را، و بی کنشی جای کنش مندی را.

سازمانهای سیاسی ما در سالیان گذشته به شکلهای گوناگون از گذشته خود انتقاد کرده اند. اما به نظر میرسد که این انتقادها به جای اینکه بر توان سازمانی و سیاسی آنها بیافزاید، از نیروی آنها کاسته است. این انتقادها به جای اینکه به بازسازی سازمانهای سیاسی بیانجامد، به گسیختگی آنها انجامیده است. چرا چنین است؟ باور من بر این است که در بسیاری از نقد ها به قدر کافی به مسایل اصلی پرداخته نشده، و از رو-در-رویی با بسیاری از مسایل نظری اجتناب ورزیده شده است. انتقاد بجا و به موقع، بر این باورم، که نباید از توان یک سازمان سیاسی بکاهد، بلکه میباید بر ان بیافزاید. سازمانهای سیاسی ما دورانهای مختلفی را پشت سر گذاشته اند. بسیاری از این سازمانها پس از گذار از دوران ایدئولوژیک، اینبار از سوی دیگر بام به دامن دموکراسی و حقوق بشر افتاده اند. این سازمان ها در گسست خود از گذشته، برای بازسازی فکری و عملی خود، به درستی، به دموکراسی و حقوق بشر روی آورده اند. اما در این میانه، حقوق بشر و دموکراسی، بار و جایگاه ایدئولوژیک یافته است.
تلاش برای نقد خویش نتایج بیشماری داشته است. اما در این میانه، چه بسا که نقد سازمانهای سیاسی از گذشته، به بی نظمی فکری انجامیده و بی ثباتی سیاسی را دامن زده است. چه بسا که دموکراسی تشکیلاتی، به بی نظمی تشکیلاتی و ساختارشکنی انجامیده است؛ و چه بسا که دفاع از حقوق بشر به ابهام سیاسی منجر شده است. در تمام این دوران، در حالی که نقد سیاسی و ایدئولوژیک بر مبنای دموکراسی و حقوق بشر انجام پذیرفته است، همزمان، دموکراسی و حقوق بشر، خود به مقام ایدئولوژی ارتقاء یافته اند. در حالی که میدانیم که هیچ پدیده انسانی بری از خطا نیست، نگاه بسیاری از فعالین سیاسی به دموکراسی و حقوق بشر نگاهی ایدئولوژیک بوده است. در صورتی که میدانیم که چه بسا دموکراسی با عوام فریبی همراه میشود، و چه بسا که حقوق بشر دست آویز دخالت در کشورهای دیگر میشود، بسیاری از فعالین سیاسی چشم بسته تمام خاطر خود را به آنها سپرده اند. بیان این نکته از سوی من به معنی نفی دموکراسی و یا کم ارزش انگاشتن حقوق بشر نیست. بلکه منظور من این است که هیچ ایده و اصلی نباید به ایدئولوژی دگردیسی یافته و از دسترس نقد، ارزیابی و اصلاح به دور افتد. یاد آوری این نکته نیز ضرورت دارد که هر نقدی، نقدپذیر است. در عالم انسانی بنا نیست کسی حرف آخر را بزند. اما این حرف به این معنا نیست که همه نظریات و برنامه های سیاسی از یک ارزش برخوردارند. نظریات و برنامه های سیاسی در پیوند با مسایل سیاسی مشخص معنا پیدا میکنند. ان نظریات و برنامه هایی که هیچ یک از مسایل سیاسی را توضیح نداده و آنها را تبیین نمیکنند از ارزش چندانی برخوردار نبوده و آنها را باید در شمار تفنن های نظری برشمرد. در این شماراند بسیاری از نوشتارها و برنامه های سیاسی که انگار نه صورت مسأله در آنها مشخص است و نه راه حل مسایل سیاسی و اجتماعی.

در سیاست، نه از نظریات سیاسی میتوان چشم پوشید و نه از کردار سیاسی. مبارزات سیاسی از به-هم-آمیختگی نظر و عمل شکل میگیرند. اما این دوپارگی سیاست ظاهری است، چون در واقع نظریات سیاسی باید به کردار سیاسی جهت و سو بدهند، و در مقابل، باید نظریات سیاسی با توجه به عمل سیاسی تصحیح شوند. و این تنها در ترکیب به جا و درستِ نظر و عمل است که مبارزات سیاسی عمق و گسترش پیدا خواهند کرد. ضرورت نقد سیاسی را باید از همین منظر نگریست. باید برای نقد سیاسی اهمیت بسیاری قایل شد. زیرا با نقد بجا و به موقع میتوان از آسیب شکستها کاسته و مقدمات پیروزی را فراهم آورد. هنر شکست خوردن در همین است. سازمانهای سیاسی ما، سرمایه های مهمی به شمار میروند. به امید آنکه نقد این سازمانها از بنیانهای فکری و نظری خود، با توجه به تجربیات سیاسی آنها، راه های نوینی را پیش پای مبارزات سیاسی بگشایند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست