سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

با یاد «شاپور بخت‌یار»


رضا ایرانی


• زنده‌یاد «دکتر شاپور بخت‌یار»، تا دم جان‌سپردن به‌دست جان‌ستانان حکومت اسلامی، انسانی ماند آزاده و متعهد به آنچه باور می‌داشت و می‌گفت. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۶ بهمن ۱٣٨٨ -  ۱۵ فوريه ۲۰۱۰


  
« هر آنکس که گیتی ببد نسپرد/    به مغز اندرون باشد او را خرد»

زنده‌یاد «دکتر شاپور بخت‌یار»، تا دم جان‌سپردن به‌دست جان‌ستانان حکومت اسلامی، انسانی ماند آزاده و متعهد به آنچه باور می‌داشت و می‌گفت. او «خود» بود و «خود» ماند و «خویشتن» را با آگاهی، هم می‌دانست و هم می‌‌شناخت. وارونه بسیارانی که نه تنها «خود» نبودند بلکه اساسا درکی هم از این «خود» نداشتند و با آمدن نخستین موج‌های‌ خانمانسوز قادسیه‌دوم، سوار بر کشتی قدرت اهریمنی،و هم‌‌بساط او گشته، با شرمندگی و رسوایی، سرگرم نابودی میهن شدند. زنده‌یاد، هرگز مهر به مردمان و میهنش را از یاد نبرد و همواره درسراسر زندگی‌اش، تا دم مرگ آنرا به‌کردار نشان داد. چه آنزمانی که دوشادوش آزادیخواهان اروپائی با فاشیسم فرانکو و هیتلر مبارزه می‌نمود وچه در دوران ایستادگی دربرابر دیکتاتوری شاه و سپس با درک «هنگام» و نیاز میهن‌اش به ایستادگی دربرابر هجوم آخوند. خود او در کتاب «یکرنگی» می‌گوید: «برداشت من از انسان و سرنوشت او، به قدمت خود بشریت است. یعنی من به انسان معتقدم. مبارزه من برای ایجاد امکان توسعه و شکوفائی انسان، از همین برداشت نشأت می‌گیرد. رهبران کشور ایران این اندیشه ساده را مردود می‌دانستند»

هنوز پس از گذشت سی و یک سال از حمله آخوند، کسی تا آنجا که من می‌دانم باستثنای بانو «مهشید امیر‌شاهی»، از این رادمرد دلیر و پهلوان ایران‌زمین، بدرستی و به‌شایستگی‌اش، نه نوشته و نه سزاوار «آفرین» دانسته است. در مقابل از روی نفهمی و آز وکین‌ورزی، تا آنجا که می‌توانسته‌اند یا نفرین(=نا آفرین) اش کرده‌اند ویا همواره با سکوت از او و اندیشه‌اش گذشته‌اند. همه طیف‌های "روشنفکری" بدون درنظر گرفتن گرایشات فکری‌شان، در این جا مشترک هستند. نگاهی به سوگنامه‌ها و خاطرات و یادها از هم‌فکران و هم‌اندیشان‌شان، بخوبی بیانگر و نشان است. شاید هنوز برای ما بسیار مانده تا انسان‌هایی همچون او را شناخته و به ایشان «آفرین»گوئیم.
زنده‌یاد «شاپور بخت‌یار» درست نماد آن فرد ایرانی‌است که هزاره‌ها در ایران، ایرانیان سزاوار «آفرین» می‌دانسته‌اند، چه همواره کسی لیاقت و شایستگی «آفرین» را داشته که به پرورش زندگی مردم (=انسان) بیاندیشد و دست به عمل زند. فردوسی بی‌جهت نمی‌گوید:
« فریدون فرخ فرشته نبــــود       ز مشک و زعنبر سرشته نبـــود
به داد و دهش یافت آن نکویی      تو داد ودهش کن، فریدون تویی»

او درست در اوضاع و شرایطی بسیار دشوار میهن،و بی‌خردی سیاستمداران و روشنفکران، خرد کاربند‌ش را اساس کار قرار نهاد و تلاش نمود تا آنجائی که برایش امکان‌پذیر بود، «گیتی ببد نسپرد». آنچه را که خوانده بود و تجربه کرده بود، را با جان و تن خویش چشیده و مزه‌کرده بود. این بود که با شناخت به‌هنگام‌ش، جنبید و بپا خواست تا همانند پهلوانان داستانهای فرهنگ ایران، از ایران و ایرانیان نگاهبانی و پاسداری کند.
از دید من، جایگاه و ارزش به‌پاخیزی زنده‌یاد «دکتر شاپور بخت‌یار» در آن زمان و ادامه پیکارش در خارج ازمیهن تا آستانه جان دادنش، از دلیری دکتر مصدق و پیکار وی نیز بالاتر می‌باشد. باشد که، جوانان و دیگر مردمان بپا خواسته امروز، از او و پیکارش بیآموزند و یادش را گرامی دارند،و در آینده ایران آزاد و سربلند، میادین ایران‌زمین را با تندیس او آراسته نمایند و خاطره و یادش را جاودانه گردانند.   
«اگر من بتوانم برای خود یک صفت قائل شوم، این است که همیشه در عقایدی که آنها را درست می‌پندارم، پایداری و ثبات قدم نشان داده‌ام.»
از کتاب یکرنگی نوشته دکتر شاپور بخت‌یار، ترجمه مهشید امیرشاهی
من این کتاب در فرمات "پی دی اف" در بخش «کتاب» برای علاقمندان نهاده‌ام.
رضا ایرانی
Weblog: http://   arttaa.wordpress.com

Rezairani30@yahoo.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست