سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

برخورد با علی دایی ها و میلیاردها دلار سرمایه ای که از ایران پرید!


اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱٨ دی ۱۴۰۱ -  ٨ ژانويه ۲۰۲٣


شما من را نمی شناسید، چون یک آدم معمولی هستم با چند صد نفر پرسنل که در کارخانه و دفتر شرکتم کار می کنند، نه فعالیتی در اینستاگرام داشته ام و نه در – به قول شما – اغتشاشات و آشوب های خیابانی شرکت کرده ام و نه حتی از پنجره خانه ام چیزی فریاد کرده ام. ولی من، و بسیاری از کسان دیگری مثل من -داریم خیلی جدی و بی صدا و آرام کارخانه هایمان را جمع می کنیم، اموال شرکت ها را می فروشیم و بدون این که برای شما کوچک ترین مزاحمتی ایجاد کنیم داریم کشور مقصدمان را انتخاب می کنیم



با کلی کیف و حال، و غرور و سرمستی، زن و بچه ی علی دایی را از هواپیمای توی هوا پیاده کردید، مغازه هایش را هم پلمب کردید ولی میلیاردها دلار سرمایه بخش خصوصی را از ایران پرواز دادید!!

می پرسید چطور؟ فهمش برای شما سخت است چون از اقتصاد چیزی سر در نمی آورید ولی من به شما می گویم چه اتفاقی را رقم زده اید:

از چند هفته پیش که ناباورانه خواندم مغازه های علی دایی را – و بسیار مغازه های دیگر – را بسته اید، یا به عبارت دقیق تر پلمب کرده اید و نگذاشتید دوباره باز کنند، من عمیقا به فکر فرو رفته ام. وقتی به اقتضای محل کارم، از جلوی نشر چشمه ی پل کریمخان رد شدم و دیدم آن هم پلمب شده و یک برادر محترمی هم با اسپری روی شیشه و دیوار به استهزا و تمسخر نوشته که «دفعه دیگه وسط ماه انبارگردانی نکنید»، یاد فرمایش آن برادر محترم دیگر افتادم که از سر توانمندی و قدرت، و البته به استهزا و تمسخر فرمودند «بستن مغازه های تان با خودتان است؛ ولی باز کردنش با ماست». خوب، پیام کاملا روشن است و هر کسی هم که مثل من اندک بهره ای از یک هوش متوسط و معمولی دارد پیام شفاف و روشن شما را کاملا می فهمد: دارید می فرمایید «اینجا کلّش واس ماست».

من، و هزاران مدیرعامل و مالک شرکت های خصوصی یک نتیجه گیری خیلی ساده می کنیم: اگر شما اراده کنید، به چشم بر هم زدنی تمام اموال من را می توانید در اختیار بگیرید، شرکت یا فروشگاه من را پلمب کنید و حتی زن و بچه ی من را از هواپیما پیاده کنید. به حکم دادگاه و محاکمه هم نیاز ندارید، یا اگر هم دارید به چشم بر هم زدنی آن هم فراهم خواهد شد. ما حتی حق نداریم فروشگاه یا شرکت خود را در وقت نامناسب (که آن را هم شما تشخیص می دهید) تعطیل کنیم چون دیگر باز کردنش با ما نخواهد بود. کلا مالکیت ما بر اموال مان عاریتی و موقت است و به میل و اراده ی شما بستگی دارد و هر لحظه می تواند متوقف یا حتی توقیف شود.

البته در این میان، یک برادر محترمی پیدا شد و راه کار و راه حل دقیقی به ما داد: « علی کریمی اینجا نیست، ولی علی دایی و گل محمدی و کیانیان که اینجا هستند، چرا درِ گوش آنها نمی زنید؟» آهان، یافتیم. راه حل همین جاست: اگر می خواهیم این برادران محترم نتوانند درِ گوش مان بزنند، باید اموال مان را از ایران ببریم، حتی باید سرمایه های فعلی مان را هم تبدیل به دلار کنیم و حواله کنیم آن طرف آب! شما سرمایه گذار یا کارآفرین گرامی اگر می خواهید درِ گوش تان نزنند، اشتباه علی دایی را تکرار نکنید، در ایران سرمایه گذاری نکنید، در ایران فروشگاه دایر نکنید، حتی در ایران خانه نخرید، شغل ایجاد نکنید، جایی سرمایه گذاری نکنید، هر چه دارید ببرید بیرون از این آب و خاک، زن و بچه تان را هم اینجا نگه ندارید چون کار از محکم کاری عیب نمی کند. درست است الان زن و بچه کسی مثل علی دایی را از هواپیمای در حال پرواز پیاده می کنند ولی خدا را چه دیدید، اگر این روش جواب داد، چرا برای مردم عادی جواب ندهد؟

باور کنید شوخی نمی کنم، این روزها با هر مدیر عامل و سرمایه گذاری صحبت می کنم در فکر این است که در اولین فرصت فروشگاهش، رستورانش، شرکتش، کارخانه اش و حتی پول توی بانکش را بفروشد و آزاد کند و تبدیل به ارز کند و ببرد بیرون از حیطه اختیار برادران مقتدر، چون «اینجا کلش واسه اوناست».

شما من را نمی شناسید، چون یک آدم معمولی هستم با چند صد نفر پرسنل که در کارخانه و دفتر شرکتم کار می کنند، نه فعالیتی در اینستاگرام داشته ام و نه در – به قول شما – اغتشاشات و آشوب های خیابانی شرکت کرده ام و نه حتی از پنجره خانه ام چیزی فریاد کرده ام. ولی من، و بسیاری از کسان دیگری مثل من -داریم خیلی جدی و بی صدا و آرام کارخانه هایمان را جمع می کنیم، اموال شرکت ها را می فروشیم و بدون این که برای شما کوچک ترین مزاحمتی ایجاد کنیم داریم کشور مقصدمان را انتخاب می کنیم که اموال مان را آنجا ببریم و سرمایه گذاری کنیم. مدیران و سرمایه گذاران با هم مشورت می کنند و خود را به تصمیم نهایی نزدیک می کنند. این یک تصمیم فردی نیست، این یک موج عظیم است. در همین دو هفته بیشتر از ده مدیرعامل با من تماس گرفته اند که با همدیگر مشورت کنیم و کشور مقصد را بهتر و دقیق تر انتخاب کنیم.

فقط یک ابله از صبح تا شب می دود که با بدبختی و مصیبت پول حواله کند و با بدبختی و مصیبت مواد اولیه و ماشین آلات وارد کند و یا محصول صادر کند و با بدبختی و مصیبت حقوق بدهد و با بدبختی و مصیبت محصول تولید کند و در دیماه سال ۱۴۰۱ دریابد که به خاطر جهش ۵۵ در صدی نرخ ارز – که قرار بود به دست مسئولان باعرضه و دلسوز ارزان شود – و افزایش حقوق ۵۷ درصدی فرمایشی وزیر سابق کار – که عقل کل اقتصاد بود و می خواست با سیصد میلیون دلار ارزپاشی نرخ دلار را بیاورد به ۱۵۰۰۰ تومان – ، داشته به جای سود، زیان تولید می کرده است و آخر سر هم اگر به زعم برادران محترم مثل علی دایی پایش را از گلیم خودش درازتر کرد همین اموالش را هم برادران محترم توقیف کنند، و زن و بچه اش را هم در عملیاتی شبیه عملیات ریگی از هواپیما پیاده کنند. این را هم در چشم ما فرو می کنید که تک تک ما شیرفهم شویم.

من و هزاران مدیرعامل و مالک و هیات مدیره شرکت های خصوصی که شبیه من هستند رفتار شما را با علی دایی دیدیم و پیام شفاف شما را شنیدیم: «اینجا کلّش واسه شماست». فلذا (!) بی صدا و آرام و بدون مزاحمت، شرکت های مان را مهاجرت می دهیم. هیچ سرمایه ای را در سرزمینی که کلّش واسه شماست نگاه نخواهیم داشت. اگر تا دیروز با مهاجرت دانشجویان و نخبگان روبرو بودید – و البته آن هم برای شما ارزشی نداشت و شما غصه ای هم برای آن نمی خوردید – بدانید که از هفته پیش شما پایه گذار مهاجرت شرکت ها شده اید. از این به بعد تنها دانشجویان شاگرد اول و نخبه در صف مهاجرت نخواهند ایستاد بلکه هزاران مدیر نخبه که هر کدام ده ها و صدها و هزاران پرسنل داشته اند، میلیاردها دلار سرمایه های بخش خصوصی، و هزاران شرکتی که در ایران میلیون ها شغل ایجاد کرده بودند آرام و بی صدا در صف مهاجرت خواهند ایستاد، ببخشید، از همین الان هم ایستاده اند؛ فقط شما این صف را نمی بینید چون مدیران عامل و مالکان بخش خصوصی سلبریتی نیستند و در خیابان هم آرامش شما را به نمی زنند. کاری نمی کنند که با تفنگ پینت بال و ساچمه ای بشود آن را مهار کرد. آرام و بی صدا کارشان را می کنند و شما دو سه سال دیگر خواهید فهمید چه اتفاقی افتاده است، البته اگر همان موقع هم بفهمید، که من گمان نمی کنم بفهمید چون درکش از سطح سواد شما بالاتر است.

زیاده مزاحم نمی شوم، در حال حاضر کیف تان کوک است. فعلا بفرمایید به شادی و سرور بپردازید و با کیف و حال خوش، علی دایی و گل محمدی و کیانیان ها را استهزاء بفرمایید و به آنها متلک بپرانید و درِ گوششان بزنید. شما می توانید، چون اینجا کلّش واسه شماست و هر کاری بخواهید می توانید بکنید. از این که حال علی دایی را گرفته اید و فروشگاهش را پلمب کرده اید و طی یک عملیات شجاعانه و قهرمانانه زن و بچه اش را از هواپیمای در حال پرواز پیاده کرده اید، لذت ببرید و آن را نشانه اقتدارتان بپندارید.

آن گوشه و کنار، بی سر و صدا، مدیران عامل و مالکان و اعضای هیات های مدیره بخش خصوصی مشغول کارند …..

منبع: کارخانه دارد – رسانه ویژه صنعت و صاحبان صنایع


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست