یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چیستی منشور وحدت چپ - دنیز ایشچی


اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۵ آبان ۱٣۹۵ -  ۵ نوامبر ۲۰۱۶


هربرت مارکوسه از متفکرین مکتب فرانکفورت در تشریح موقعیت چپ آلمان در دوران انقلاب اکتبر نکاتی را مطرح میکند که من تلاش میکنم آنها را در چند جمله خلاصه بکنم. یکی اینکه وی مطرح میکند که در زمان سرمایه داری کلاسیک به دلیل وسعت فراوان پرولتاریایی که در کارخانجات به اسارت سرمایه در آمده و مورد استثمار قرار میگرفتند، مارکس بر این باور بود که خود کارگران و پرولتاریا بر پا خواسته و کارخانجات را تصرف کرده و نظام سوسیالیستی را بر قرار خواهند کرد. بر اساس این نظریه مارکس نقش چندانی را نمیشد به سازمان سیاسی طبقه کارگر و اقشار میانه قائل شد. نظریه ای که هنوز نیروهایی مانند شورای موقت سوسیالیستهای ایران پایه های اندیشه های خود را بر آن استوار نگه داشته اند.

موضوع دیگری را که وی مطرح میکند اشاره به وضعیت جنبش چپ سوسیالیستی آلمان در سالهای همجوار با انقلاب اکتبر می باشد که وی مطرح میکند، یکی از علت های اساسی عدم توان کسب قدرت سیاسی از طرف نیروهای چپ آلمان در آن دوره، با وجود اینکه بطور نسبی از بلشویکها ضعیفتر هم نبودند، این بود که پیروان سوسیالیسم عوض صف آرائی در مقابل نظام حاکمیت سرمایه، در مقابل همدیگر صف آرائی کرده و بر سر تفسیر مختلف از سوسیالیسم با همدیگر در نبرد بودند. وسعت و حجم نبرد آنها با همدیگر بر سر تفسیر از سوسیالیسم بر نبرد مشترک آنها با نظام حاکمیت سرمایه غالب شده بود. هنوز وجوه مشترک شرایط چپ آن دوره را میشود با شرایط چپ امروز ایران مقایسه کرد. بیماری لاعلاجی که بعضی از نیروهای چپ ما هم به آن مبتلا میباشند. چاره کار درمان این بیماری در پروسه ای طولانی میباشد، نه اینکه تحت عنوان وحدت چپ به هر قیمت و با همگان، دریافته ها و دستاوردهای علمی، تجربی و تاریخی خود را نادیده گرفته و در مقابل چنین ناخوشی هائی تسلیم شد.

مارکوسه اشاره کوتاهی به مساله "کارگر زدگی" میکند و مطرح میکند، علت شکل گیری چنین پدیده ای این میباشد که بخش هایی از روشنفکران چپ چون نمیتوانستند به صفوف پرولتاریا بپیوندند، راه این پیوند را در دوری گزینی از اعتلای علمی آموزشی یافته و خود را از نظر دانش علمی به سطح دانش و فرهنگ عامیانه پرولتاریا تنزل می دهند. این بیماری منجر به یخ زدن و منجمد شدن دانش این کارگر زدگان در یک مقطع تاریخی شده و آنها را از نظر رشد فکری در مقیاس بسته ای منجمد میکند. با آگاهی بر اینکه جنبش چپ ایران نیز از بیماری های مشابه اوایل قرن بیستم آلمان رنج میبرد، باید به روند تکاملی پروژه وحدت چپ ایران با دیدگاهی بازتر نگریسته و طرح مشخص این پروژه را بر بستر شرایط مشخص امروزین چپ ایران و جهان تنظیم و تعریف کرد.

یکی دیگر از مسائلی را که مارکوسه مطرح میکند این میباشد که از یک طرف ما شاهد هستیم که با تحولاتی که در جامعه سرمایه داری صورت گرفته است و جهانی شدن سرمایه و شکل گیری امپریالیسم بصورت سلطه گرائی جهانی سرمایه های مالی، نفتی نظامی از یک طرف و تحولات فراوان در تغییر ساختارهای اجتماعی از طرف دیگر، اردوگاه جبهه کار کشورهای مختلف، مثل یکصد سال پیش جهان به اردوگاه های وسیع پرولتاریا در مقابل کارخانه داران خلاصه نمیشود و بخش های عظیمی از نیروهای کار فکری و تخصصی در کنار جنبش های روشنفکری و جنبش های حقوق بشری، انسانی و آزادیخواه از پلاتفورمها و برنامه های سوسیالیستی حمایت می نمایند.

یکی از نکاتی که در مورد پروژه وحدت چپ ایران در وحله اول برای ما مطرح میباشد این است که چپ فقط پدیده ای وطنی نیست، بلکه یک پدیده جهانی انسان امروز می باشد. چپ جهانی به موازات تمامی انسان های آزاده و مسئول وضعیت بحرانی حیات کلیت بشر را مشاهده میکنند، در تلاش می باشد تا راهکار و پلاتفورم های خود را جهت برون رفت از این بحران ها و جنگ های آفریده شده توسط سرمایه داری جهانی یافته و در این راستا تاثیر گذاری کارا داشته باشند. لذا پایه ها و ارکان اندیشه های چپ در مقیاسی جهانی پدید آمده، نشو و نما یافته و تکامل می یابند. این اندیشه ها به مرور زمان و همگام با پیشرفت های علمی، تحولات اجتماعی منطقه ای و جهانی، تغییرات زیست محیطی و غیره تغییر کرده و تکامل می یابند. سازمان سیاسی نماینده اردوگاه " کار" و چپ سوسیالیستی ایران باید در وحله اول آخرین دستاوردهای عمومی و محوری و اهداف جهانشمول چپ جهانی را آنطور که خود آنها را دریافته و پذیرفته اند، بصورت شفافی در منشور وحدت چپ خود بگنجاند. اینکه چپ ایران بخواهد اول تمام مسائل نظریچگونگی غلبه بر سرمایه داری مالی نفتی نظامی جهانی دنیا را حل کرده و سپس به مسائل نظری چپ ایران بپردازد، یک بیراهه روی خطا و خطرناکی میباشد که توان چپ ایران را تا حدود زیادی به هدر می برد.

در مرحله بعدی و در انطباق این فورمولبندی ها و دستاوردها بر شرایط خاص تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران، اهداف، وظایف و خواسته های مشخصی اولویت یافته و در دستور کار سیاسی اجتماعی روز سازمان سیاسی جبهه کار ایران قرار میگیرند. لذا ارکان اصلی این اهداف نیر بطور مشخص در دستور چنین منشوری قرار گرفته و جرء لاینفک فورمولبندی های منشور مشترک چپ ایران میباشند. فورمولبندی منشور چپ واحد، محوری ترین این اهداف، خواسته ها و آرمان ها را در بر میگیرد. به همین دلیل می باشد که "منشور وحدت چپ ایران" میتواند آن رشته به هم بافته محوری محکم و استواری باشد که رهروان کاروان سوسیالیسم و جبهه کار ایران میتوانند به آن حلقه زده، پیوسته و بمثابه ستون فقرات سازمان سیاسی واحدی در راه به ثمر رساندن آن اهداف و آرمان های با گام های استوار سالهای سال در کنار هم به پیش روند.

شاید ارکان مسائل طرح شده در منشور وحدت چپ ایران برای چندین دهه ضرورت تغییرپذیری نداشته باشند. اما برنامه و پلاتفورم سیاسی اجتماعی سازمان سیاسی چپ ایران میتواند بصورت های متوالی و تسلسل وار و تحت تاثیرات تغییرات روزمره اجتماعی اقتصادی، تغییرات روزمره عینی اجتماعی سیاسی را در خود منعکس بکند. تفسیرهای مختلف روزمره   از برنامه سیاسی اجتماعی میتواند عرصه را برای تفسیرهای مختلف از یک طرف و شکل گیری پراکندهء نظرات در درون سازمان سیاسی چپ فراهم بکند. گرچه وجود اختلاف نظر و بحث بر سر مسائل برنامه ای امری طبیعی بوده و میتواند به بلوغ و رشد سیاسی نظرات و برنامه های یک سازمان سیاسی کمک فروانی بکند، ولی برنامه سیاسی اجتماعی سازمان سیاسی چپ ایران بعنوان سند محوری وحدت چپ ایران در مقایسه با منشور مشترک چپ از استحکام ضعیفتری برخوردار می باشد.

سند برنامه ای قابلیت تغییر پذیری به مراتب بیشتری را دارا می باشد، تا منشور مشترک وحدت چپ که بخاطر اینکه چکیده و جوهره وجوه مشترک آرمانها و خواسته های چپ را در خود مستتر میکند، از طول عمر بمراتب بیشتری میتواند برخوردار باشد. برنامه سیاسی اجتماعی چپ را نمیشود بمثابه مهره های پشت بدن سازمان سیاسی چپ ایران، که موجب انسجام کلیت ارگانیزم بدنی ما میگردد منظور کرد. گرچه نکات محوری منشور وحدت چپ در اکثریت غالب برنامه های و مصوبات کنگره های اکثر سازمان های چپ آمده است، ولی شاید بشود برای تکرار هم شده، تیتر محوری خیلی از آنها مواردی را که باید در چنین منشوری آورده شود را بصورت زیرین خلاصه کرد.

تامین آزادیهای فردی و اجتماعی - امکان رشد و حمایت از شکل گیری نهادهای مدنی مردمی --- تلاش در راه تضمین همزیستی مسالمت آمیز و صلح منطقه ای و جهانی --- . حفاظت از محیط زیست شرط ضروری حفظ حیات انسانی می باشد، ذخایر طبیعی و معدنی کره زمین محدود می باشد --- حمایت ازشکل گیری نهاد های صنفی و اتحادیه ای کارگران و زحمتکشان - دریافتن محورهای ارزشی جنبش زنان و ارج گذاری به پتانسیل قدرتمند دموکراتیک و تحول گرایانه آن در تحول اجتماعی --- ایران کشوری کثیرالملله می باشد، حقوق طبیعی تک تک ملیتها باید به رسمیت شناخته شود. --- جدائی دین از دولت و جلوگیری از سوء استفاده از احساسات کور دینی مردم بر علیه باورمندان غیر خودی --- نظام جمهوری دموکراتیک رشد طبیعی و بالنده نظام آلترناتیوی می باشد که میتواند سنتز نظام سیاسی فعلی باشد. --- حمایت از انواع مختلف هنرها که موجب پرورش روان انسانی بوده و بر کیفیت حیات انسانی ارزش های ویژه ای می افزایند ---- سوسیالیسم، نظام سیاسی اقتصادی تامین کننده عدالت اجتماعی، تضمین بهداشت و درمان همگانی و تحصیل عمومی رایگان میباشد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست