یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

گروه شیت و عماریون - محمدعلی مهرآسا


اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۹ مهر ۱٣۹۵ -  ۱۰ اکتبر ۲۰۱۶


در کشور ایران ویران شده و در فساد غرق شده اسلامی، گروهی شیعی به نام عماریون درست شده است که تقریبا شبیه همان گروه «شیت» کرمانشاه در سالهای نخستین فتنه خمینی است. در زبان کُردی شیت یعنی دیوانه و این گروه به درستی نامی خوب و درخور برای خود انتخاب کرده بودند و همه از ریز و درشت دیوانه بودند. کارشان این بود که اگر می شنیدند یکی از همشهریان با حکومت ولایت فقیه موافق نیست و یا شهره به چپگرائی یا مجاهد خلق دارد، بدون مراجعه به قاضی شرع و سپاه پاسداران به فتوای مغز پوکشان طرف مورد نظر را می گرفتند و فراوان کتک می زدند و گاه نیز می کشتند. یکی از این بخت برگشتگان که به دست اینها اسیر و کشته شد مردی بود فرهنگی و لیسانسیه و یکی از بهترین و باسواد ترین دبیران آموزش و پرورش شهر کرمانشاه بود. یکی از افرادی که در جمع دستگیرکنندگان و قاتلان این بیچاره بود، برای من تعریف کرد که:
«او را از خانه بیرون کشیدیم و بردیم کشتیم. بعد آمدیم پیش قاضی شرع و از او حکم اعدامش را گرفتیم و در جیب گذاشتیم»
این دبیر بخت برگشته هیچ عمل مخالف در جهت مبارزه با رژیم آخوندی نکرده و هیچ گام اشتباه برنداشته بود و تنها از روی سخنانش در سر کلاس و یا بیرون معلوم شده بود که افکار چپی دارد.

گروه عماریون را نمی دانم چند سال است به وجود آمده و به کشتار دگراندیشان مشغول است. ولی گروه شیت کرمانشاه گویا منحل شده و جوانانش یا درجنگ کشته شدند و یا پیر شده به زندگی و دزدی بیت المال مشغولند. اما می دانم که به حقیقت همه ی اعضای این جمعیّت، شیت و دیوانه بودند. همان کسی که تعریف آن شیرینکاری و کشتن دبیر فرهنگ را برایم گفت، خود نیز به کام مرگ رفت.

گروه عماریون، هنوز به مانند اوایل انقلاب به هر جا و هر فردی که کار و افکارش مطابق میل این دیوانگان نباشد حمله کرده و علاوه بر جرح و زخمی کردن آدمیان، از کشتن و اعدام آنها نیز ابائی ندارند. چون می دانند تشکلشان مورد قبول و اقبال دستگاه است و برای کارهایشان نه تنها تنبیهی وجود ندارد، بل تشویق و ترغیب نیز در کار است. اغلب بهائی های بدبختی که کشته می شوند قتلشان توسط این گروه است. به همین دلیل هیچگاه قاتل پیدا نمی شود. اغلب کسانی که توسط سپاه پاسداران دستگیر و زندانی می شوند، بانی شرش همین گروه عماریون است که میان مردم می گردند و مانند جاسوس گزارش دگراندیشان را به قتالگاه سپاه پاسداران می رسانند. بقیه کار توسط سپاه انجام می شود. مگر هنگامی که خود تصمیم به قتل بیچاره ای گرفته باشند.
اعضای این گروه شیعی برای خدا و پیغمبر جایگاه والائی در نظر ندارند ولی برای امامان شیعی چنان مکان و مقامی قائلند که چند درجه و پله از خدا و محمد بالاتر قرار می گیرند. از نظر اینان امامان گردانندگان جهانند و نه خدا. یعنی معتقدند که الله مقداری زیاد از وظائفش را به امامان شیعی سپرده است و این دوازده امام است دنیا را چنین راه می برند! و چنان در این تعصب پیش رفته اند که اگر کسی به محمد توهینی بکند، نادیده می گیرند و رد می شوند. اما اگر به امام و یا مراسم عاشورا و روضه خوانی ایرادی گرفته شود، چنان عصبی و دیوانه می شوند که اگر ممکن باشد تا نفی و حذف فیزیکی طرف نیز پیش می روند.

من بر این عقیده ام و در این باور نیز پای می فشارم که اگر مطابق دین اسلام و برابر شریعت شیعی حضرت حسین در کربلا شهید شد و به خیل شهدا پیوسته است، پس اکنون جایش در بهترین نقطه بهشت و کنار حوض کوثر است و یکی از آن عمارتهائی را که آیت الله دستغیب شیرازی سد پاره در کتابش به نام «معاد» نوشته است، در اختیار دارد و بر تخت زرینی بر روی تشکهای بسیار نرم نشسته و بر مخده ها تکیه زده و حوریان با بادبزن گرما را از وجود مبارک حضرتشان دور می کنند. از این رو نیازی به شیون و خود آزاری نیست. بل برعکس باید به کمال میل به شادی نشست و چنین فوز عظیمی را جشن گرفت. زیرا حسین همانند برادر و اولادان و اعقابش خواهی نخواهی مطابق قانون خدائی یا طبیعت به مرگ طبیعی از دنیا می رفت و اگر در ۵۵ سالگی کشته نمی شد، با توجه به وضع بهداشت عربستان، در ۷۰ سالگی فوت می فرمود. و به هر حال از دنیا می رفت و ۱۴۰۰ سال زنده نمی ماند. پس این همه شیون و خودآزاری و زنجیر کوبی و قمه زنی اگر نشان بلاهت مجریان نباشد، علامت شید و حقه بازی آخوندهائی است که دستور این نمایش را در کوی و برزن می دهند.

ما برای مرگ پدر و مادر و دیگر عزیزانمان تنها یک سال خود را عزادار نشان می دهیم و پس از برگزاری سالگرد مرگ، همه چیز از یاد می رود. اما برای یک فرد عرب که با قوم و خویش خود بر سر حکومت اختلاف داشت و در راه این آرمان در سال ۶۰ فراری کشته شده است، حدود ۱۴ قرن است بر سر و روی و پشت خود زنجیر و قمه می کوبیم.

ما که ایرانی هستیم، نه مرگ سیاوش را به یاد داریم؛ و نه کشتن بابک خرم دین به دست خلفای عباسی را وقعی می گذاریم؛ و نه یادی از یعقوب لیث صفاری می کنیم که با خلیفه عباسی برای ایران جنگید. اما برای عربی که در فتح ایران همراه لشکر عمر برادران و خواهران ما را می کشت و به اسارت می گرفت، چنین خود را دیوانه می کنیم و از دو ماه پیش در پی ترتیب دادن آداب و رسوم این کار ناشایستی که آخوندها به ما تلقین کرده اند، مشغول برنامه ریزی هستیم و برای اجرای این کار بی ارزش و بی اجر و مزد خود را به زحمت می افکنیم و تمام بدبختیهای کشورمان را که در اثر حکومت همین آخوندها به وجود آمده اند، به طاق نسیان می سپاریم.

خدا که جهان را به قول شما آفریده است و تمام مردمان مخلوق اویند، هزاران مثل حسین را درون بایگانی اداره اش دارد و برای این گونه عزاداریها پشیزی ارزش قائل نیست؛ و برای کسانی که اجرای این مراسم را ترتیب داده و شرکت می کنند، هیچ ثواب و اجری روا نمی دارد. زیرا او با آن عظمتش خود می بایست جلو این قتل را می گرفت و نوه ی دختری پیامبرش را محفوظ نگه می داشت. پس اگر به خدا اعتقاد دارید، باید بپذیرید که این کار نیز به مشیّت او انجام شده و یزید و شمر عاملان اجرا بوده اند.
ایران در فساد و تباهی غرق شده است و خشکسالی ده ساله، آبی برای خوردن باقی نگذاشته و به گفته متخصصان امر، در آینده ای نزدیک ایرانیان باهم وارد جنگ بر سر آب خواهند شد. دزدی و ارتشا چنان وضعی دارد که ایران در تمام دنیا نمونه شده است. ارزش پول ایران به دلاری ٣۶۰۰ تومان رسیده است و به همین قیاس اجناس از هر نوعش چنان گران شده است که دستکم ٨۰% مردم قادر به خرید نیازمندی های روزانه خود نیستند و در فقر مطلق می زیند. همین فقر کشنده نیمی از زنان کشورمان را به سوی فحشا کشانده تا به آن وسیله تأمین هزینه زندگی کنند. چند میلیون از بچه ها را فقر پدران و خانواده، از فرستادن به مدرسه و درس خواندن بازداشته است. اما هنوز پس از ۱۴ سده ما در پی عزاداری برای نوه ابوطالبیم و حتا می خواهیم بازی فوتبال بین ایران و کره را که با سرنوشت ورزشی کشور همراه است، به خاطر روز تاسوعا تعطیل کنیم. مبادا به هنگام گل زدن تیم ایران تماشاچیان کف بزنند و شادی کنند و روح مادر امام حسین شهید جریحه دار شود!

نیک بنگرید که طبیعت نیز با شما سر ناسازگاری دارد و آب باران و برف را بر رویتان بسته است. شما اگر خدا پرستید پس باید این را از غضب خدا بدانید و مطمئن باشید عزاداری برای نوه ابوطالب رفع و دفع هیچ گونه بلائی را نخواهد کرد و شما همچنان مجبورید جیب همدیگر را خالی کنید که زنده بمانید.

چند سال است تعدادی شیعه را که حکومت اسلامی آخوندی به نیویورک فرستاده تا کارهای اداری و سیاسی کشور را در غیاب سفارتخانه رتق و فتق کنند، به هنگام روز عاشورا در خیابانهای شهر نیویورک همین بساط بهیمه ای را راه می اندازند؛ و مسخره اینجا است هنگامی که می بینند چند امریکائی با تعجب ظاهر و تمسخر درون به این کارشان نگاه می کنند، زنجیرها را بسیار تند تر و سریعتر بر بدن خود می کوبند. بویژه در برابر دوربینهای تلویزیونی!

به گفته زنده یاد کسروی، مذهب تشیّع کانون گریه و عزاداری و خودآزاری و خرا فات است. این مذهب به قول کسروی تنها به این علت پایدار است که ایام عزاداری را فراموش نکند و مرتب برای سیزده معصوم (چون امام دوازده هنوز زنده است) در روز مرگشان عزاداری کند و اشک از زن و مرد بستاند. البته در این میان نمی دانم چرا حسین با دیگران فرق دارد و دکانی وسیع و بزرگ است برای آخوند و روضه خوان و نوحه خوان. می دانیم که علی امام نخست و پدر حسین نیز در نوزدهم ماه رمضان به دست یک مسلمان و نماز خوان کشته شد. پس چرا قتل او چنین علم و کتلی ندارد و تنها یک تا سه روز به نام عزا خود را ممکن است ماتم زده نشان دهند. اما مراسم عزاداری حسین در روز عاشورا به گونه ای محشر کبری است و چیزی است در حد نمایش و متینگهای سیاسی و کارناوالهای شادی، اما همراه با نوحه و اشک! شگفتا که این اشکها نیز اشک تمساح و دروغی نیست و عده ای از ته دل به گریه و اشکریزی می پردازند و من خود زمان دانشجوئی شاهد بودم که در بازار تهران چند نفری از حال می رفتند و روی دست به بیرون صف هدایت می شدند. بگذریم از دیگهای به غایت بزرگ پلو و خورشت قیمه که به عنوان نذری به این عزاداران تقدیم می شود!

البته در این میان وضع آخوندها و روضه خوانان و نوحه خوانان چنانچه اشاره شد، از همه بهتر است. این نوحه خوانان با گرفتن اعداد میلیونی درهر عزاداری و با سواد شش ابتدائی و صدائی خوش و به خاطرسپردن آهنگهای آواز خوانان ایران و عرب همراه با اشعار بند تنبانی، اشک مردم را در می آورند و با سالی حدود ۱۲ روز کار بقیه ایام را بیکار و بیعار می گذرانند.

امید است اگر خدائی وجود دارد نخست ما را به راه درست و راست هدایت کند و طرز زندگی کردن را به ما بیاموزد. وگرنه مرگ طبیعی است و هرجا باشد تفاوتی ندارد چون جسد می پوسد و خاک می شود.

تنها نکته ی مثبت و ارثیه قشنگی که از این نوحه خوانی ها برای ما مانده است آوازهای ایرانی است که در زمان سعدی و حافظ نیز بوده و حافظ در اشعارش به دستگاه ها و گوشه های آن گاهی اشاراتی دارد. این آوازها را نوحه خوانان در عزاداری ها از زمان صفویه تکرار کردند و نسل به نسل به دوره کنونی رسید. تا در قرن بیستم کلنل علینقی وزیری که در فرنگ درس موزیک خوانده بود، بر روی این آوازها نت موسیقی گذاشت و اندک اندک با تغییراتی که هنرمندان ایجاد کردند، چنین خوش آهنگ و خوشنوا شد که من بسیار دوستشان می دارم. کسانی نیز ممکن است نپسندند و به موزیک غربی گوش کنند که بسیار خوب است. ولی مهرورزیده ما را شماتت نکنند که عاشق این موسیقی شده ایم.

کالیفرنیا - دکتر محمد علی مهرآسا 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست