سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پدری دختر ۱۴ ساله اش را سنگسار کرد

• یک پدر در زاهدان دختر چهارده ساله ی خود را به دلیل احتمال ارتباط با مرد بیگانه ای سنگسار کرد. وی در این باره گفت: تصمیم گرفتم سمیه را بکشم و خودم را از این ننگ نجات دهم ...


اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲٨ بهمن ۱٣٨۶ -  ۱۷ فوريه ۲۰۰٨


روزنامه ی اعتماد: پرونده پدری که با انگیزه ناموسی دختر خود را با همدستی مردی دیگر سنگسار کرده است در دادسرای عمومی زاهدان به جریان افتاد.
به گزارش خبرنگار ما چند روز قبل زن جوانی در حالی که به سر و صورت خود می کوبید و به شدت گریه می کرد نزد ماموران انتظامی زاهدان مراجعه کرد و از قتل دخترش خبر داد. او گفت؛ شوهرم به نام شریف مردی بدبین و بداخلاق است که با من و دخترم بدرفتاری می کرد و در این میان سمیه - فرزند ۱۴ ساله ام - بیش از همه از سوی شریف مورد آزار قرار می گرفت تا اینکه بالاخره همسرم او را به بهانه یی از خانه خارج کرد و به محل نامعلومی برد و پس از آن دیگر نه او به منزل بازگشت و نه خبری از سمیه شد. وی افزود؛ شریف به دخترم مشکوک بود و تصور می کرد او با مردی رابطه دارد. او چندین بار سمیه را تهدید به مرگ کرده بود و روز حادثه نیز به شدت خشمگین بود و تصور می کنم بلایی سر فرزندم آورده باشد.
پس از اظهارات این زن بلافاصله ماموران تحقیقات ویژه یی را برای یافتن شریف و افشای سرنوشت دختر نوجوان آغاز کردند. آنان با ردیابی های گسترده توانستند پس از گذشت ۲۴ ساعت پدر سمیه را شناسایی و دستگیر کنند. این متهم که در بازجویی های اولیه سکوت اختیار کرده و حاضر به صحبت کردن درباره سرنوشت دخترش نبود، سرانجام در جریان بازجویی های فنی - پلیسی لب به اعتراف گشود و طی اظهارات تکان دهنده، نحوه قتل سمیه را تشریح کرد.
شریف گفت؛ من از چندی پیش متوجه شدم دختر ۱۴ ساله ام رفتارهای مشکوکی دارد. ابتدا سعی کردم با آرامش با موضوع برخورد کنم و با تحقیقاتی که انجام می دهم بفهمم سمیه چرا چنین کارهایی انجام می دهد. او بی دلیل از خانه بیرون می رفت و وقتی دیرهنگام باز می گشت توضیح قانع کننده یی نمی داد. بالاخره تاب نیاوردم و با او دعوا کردم ولی این کار نیز فایده نداشت چون فرزندم مرا متهم به بدبینی می کرد و می گفت هیچ کار خلافی انجام نداده است. پس از گذشت مدتی به تدریج به این یقین رسیدم که سمیه با مردی رابطه دارد. آبرویم را از دست رفته می دیدم و تحمل چنین شرایطی و برگزیدن سکوت برایم مرگ آور بود. بنابراین تصمیم گرفتم سمیه را بکشم و خودم را از این ننگ نجات دهم. در این میان باید شیوه یی را برای کشتن دخترم انتخاب می کردم که او به سزای واقعی کاری که انجام داده بود برسد. بالاخره مصمم شدم وی را سنگسار کنم اما از آنجا که به تنهایی از عهده این کار برنمی آمدم از یکی از دوستانم به نام غفور خواستم به من کمک کند و وقتی از مشکلم مطلع شد پذیرفت مرا در کشتن سمیه که لکه ننگی در خانواده بود یاری دهد. غفور چند نفر دیگر را نیز با خبر کرد و محل و زمان اجرای نقشه تعیین شد. متهم به قتل گفت؛ روز حادثه دخترم را به زور از خانه خارج کردم و به سمت ارتفاعات هلور کشاندم. او در تمام طول مسیر وحشت زده بود و با اینکه می دانست عاقبت خوشی در انتظارش نخواهد بود اما مطمئن نبود که چه مجازاتی را برای وی در نظر گرفته ام. پس از آنکه به محل مورد نظر رسیدیم دخترم را روی زمین انداختم و سنگسار او را شروع کردیم. سمیه مرتب جیغ می کشید و با خواهش و التماس تلاش می کرد جانش را نجات دهد اما من برای دست یافتن دوباره به آبرویم و داشتن زندگی شرافتمندانه چاره یی جز کشتن او نداشتم و پس از قتل فرار کردم.
پس از اعترافات تکان دهنده متهم به قتل، ماموران تحقیقات خود را پی گرفتند و ضمن کشف جسد دختر ۱۴ ساله موفق شدند غفور را نیز بازداشت کنند. با اعترافات دومین متهم، پرونده در اختیار مراجع قضایی قرار گرفت و هم اکنون با آغاز تحقیقات مقدماتی شریف و غفور در بازداشت به سر می برند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست