سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مصطفی شعاعیان و نامه هایش به چریک های فدایی خلق - محمود طوقی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : فریدون بی بیان

عنوان : آنکه حقیقت را نمی داند نادان است..
موقعیت سازمان چریکهای فدائی خلق ایران بعداز رویداد سیاهکل و سال ۵۰، بیش از تمام جریانات دیگر سیاسی مورد توجه حکومت سرکوبگر و مخالفان آن قرار گرفت.روحیه ی مبارزاتی مخالفان بخصوص نیروهای چپ ، روشنفکری و دانشجوئی بشدت اوج گرفت.هنوز طرفداران رژیم شکست خورده و حکومت فعلی تلاش می کنند تا با دروغ و تحریف نقش فدائیان را کم اهمیت جلوه دهند .ولی تلاش مخالفان دو رژیم در این راستا سئوال انگیز است. آنها چرا ؟
ساواک به بهانه های مختلف از جمله مراسم جشن های ۲۵۰۰ ساله به دستگیری های فعالان علنی و نیمه علنی نیروهای مخالف روی آورد . بسیاری از روشنفکران که سابقه ی دوستی با چریکها داشتند را دستگیر کرد تا سر نخ هائی از چریکها و مجاهدین بدست بیاورد. ازجمله دکتر اسمعیل خوئی فیلسوف ، شاعر و نویسنده که استاد دانشگاه بود و یار قدیمی امیر پرویز پویانرا دستگیر کرد .بعد ها پای دکتر غلامحسین ساعدی ، جعفر کوش آبادی و ... بخاطر رفاقت با فدائیان یا سرودن شعر بمیان آمد.فامیل و دوستان چریکها و مجاهدین را گروگان گرفتند و صدمات زیادی خوردند. این علاوه بر تمام کارهائی بود که رژیم مستقیما علیه چریکها و مجاهدین نمود.
در سالهای ۵۰ به بعد ساواک درگیر چند پروژه دستگیری شبیه تجربه «عباس شهریاری» در مورد زنده یاد بیژن جزنی برای جلوگیری از گسترش مبارزات قدائیان و مجاهدین یود که زندانیان سیاسی در زندان شاهد آن بودند:
الف ـ سیروس نهاوندی ـ او بعداز دستگیری با دوستانش ۱۳۵۱ و قبل از[ دادگاه علنی و مصاحبه تلویزیونی] ناپدیدشد او بعنوان «فراری» ساواک به گروههای دوستان سابق خود نفود و باعث ضربات زیادی به آنها شد.هنوز مغلوم نیست سیروس نهاوندی کجاست؟ حساب سیروس نهاوندی و کسانی که بخاطر او صدمه دیدند بکلی جداست.
ب ـ احمد رضا کریمی ـ با پدرش در حسینیه ارشاد، بازار و دانشگاهها به افراد شناخته شده ی مذهبی و چپ نزدیک شده وخود را طرفدار مجاهد و چریک جا میزدند از بعضی کمک مالی دیافت میکردند و به بعضی اسلحه ی خود را یکی دور روز برای امانت تحویل میدادند.در سال ۵۱و۵۲ تمام این افراد بخاطر کمک مالی و حمل اسلحه زندانهای طویل المدت گرفتند.احمد رضا کریمی بعداز خبر چینی ها و پرونده سازی هایش [ مصاحبه تلویزونی ] داشت . بعداز انقلاب هم در زندانهای حکومت خمینی به «خدمت» بازجوئی ادامه داد و امروز هم در نشریات امنیتی مثل ماهنامه «مهرنامه» علیه نیروها مخالف دو رژیم داستان می نویسد.چه جوانان برومندی توسط این عنصر خائن تحویل ساواک داده شد؟ در این باره چه کسی میداند؟
ج ـ امیر فتانت ـ زندانی رژیم گذشته بعداز آزادی در سال ۵۰ به شناسائی فعالان و معرفی خود بعنوان هوادار چریکها محافل روشنفکری چپ را در سال ۵۱ و ۵۲ به زندان کشید که ساواک[ دادگاه علنی و پخش مستثیم تلویزیونی] خسروگلسرخی و دانشیان را سازماندهی کرد که ۱۳ نفر محاکمه شدند نفر سیزدهم در حاضردادگاه نبود که همان امیر فتانت می باشد. او در کلمبیا زندگی می کند و هر روز دلیل جدیدی برای خیانت خود تحویل رسانه ها میدهد.
د ـ بهزاد نبوی ـ شعاعیان ـ یعد از لو رفتن این گروه شعاعیان مخفی شد . بهزاد نبوی دستگیر شد ساواک بخاطر حرفهائی که رضا عسگریه را جع به انهدام ذوب آهن و بقیه «رویا» هائی که این گروه در سر داشتند شنیده بود[ با تیتر های بزرگ روزنامه ها ] جار و جنجال راه انداخت تمام اقوام و دوستان شعاعیان و نبوی را دستگیر کرد که از بعضی از آنها هنوز اثری نیست. به همین دلیل بهزاد نبوی به «چریک پیر» معروف است.
ه ـ مسعود بطحائی ـ در سال ۱۳۴۸ هنگام خروج از مرز جنوبی دستگیر و با گروه معروف به فلسطین محکوم ، زندان و تبعید شد.در سالهای بعداز ۵۰ به زندان اوین برگشت و قول همکاری به ساواک داده که از جمله زندانیانی که قصد پیوستن به چریکها را داشتند را به ساواک معرفی کند .بعداز انقلاب به ستاد چریکها رفت و خود را تحویل داد.

در باره ی هریک از موضوعات فوق و شخصیت های مثبت و منفی آن باید کتابها نوشته شود.هزاران نفر هزینه دادند و میلیونها نفراز تلویزیون و در روزنامه ها روایت های ساواک را دیدند و خواندند و خسرو گلسرخی و دانشیان به جوخه های اعدام سپرده شدند..
شایسته نیست که امروز بجای روشنگری به ابهامات دامن بزنیم.
٨۴٣۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣۹۷       

    از : بهروز الف

عنوان : بلی حتی در سال ۵۱ هم بیش از
ممنون از آقای گودرز و پاسخ ایشان. بنظر نمیرسد که شعاعیان سال ۵۱ قصد بیوستن به سازمان را داشت. دیکر اینکه کتابها و مقالات مسعود احمدزاده، امیر پرویز بویان، علیرضا نابدل، بهروز دهقانی، علی اکبر صفایی فراهانی در سال ۵۱ که بیش از انگشتان یک دست هست موجود بود و در دسترس اعضای سازمان در پایگاه هایش ( نه خانه های تیمی که سازمان هیچوقت چنین عبارتی را استفاده نمبکرد)
٨۴٣۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣۹۷       

    از : گودرز رودبارکی

عنوان : پاسخ بهروز الف
صحبت از سال ۵۱ است و وقتی شعاعیان در خانه های تیمی چریکهائی فدائی سازماندهی شد. نگارنده فکر نمی کند در سال ۵۱و پیوستن شعاعیان به چریکها حجم نشریات و نوشته هائی چریکها آنطور بود که شما لیست کردید. آیا آنها در سطح چنبش و خانه های تیمی در دسترس بود؟ کتابهای جزنی و حمید مومنی و...بعدا منتشر شد اگر چنان بود که شما نوشتید نگارنده فقط اشتباه محاسبه کرده چیز دیگری در کار نیست . چیزی از اختلاف با شعاعیان نمی کاهد. . ولی بهر صورت نوشته های شعاعیان بخاطر اختلافات اساسی ایدئولوژیک و عدم توافق توسط چریکها منتشر نشد.
٨۴٣٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۷       

    از : روزبه

عنوان : تاریخ دقیقتر لطفا
نامه هشتم در نیمه یکم بهمن ۱۳۵۴ نوشته شد و شعاعیان در ۱۶ بهمن ۱۳۵۴ کشته شد نه ۱۳۵۳.
٨۴٣٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۷       

    از : بهروز الف

عنوان : برای آگاهی آقای گودرز و ...
چهل و هفت سال از حماسه سیاهکل میگذرد و بیش از چهل سال هست که نوشته های رهروان آن در دسترس عموم قرار دارد ولی هنوز که هنوز هست دوستداران و مخالفان سچفخا ( از جمله آقای گودرز) بدون اینکه بخود زحمتی بدهند همین طور الله بختکی ادعا میکنند که نوشته های این اعضای این سازمان " بیش از تعداد انگشتان دست چپ" - بعبارت ساده تر یعنی بیش از پنج تا نبود. واقعن جای تاسف هست که بجای آوردن دلیل و مدرک برای با سواد جلو دادن خود بی پایه سخن گفت. برای آگاهی آقای گودرز و هم فکران باید عرض کنم که اعضای سازمان ( حتی اگر نظر کسانی که جزنی جدا از این سازمان میپندارند را قبول کنیم) یعنی مسعود احمد زاده، پویان، نابدل، صفایی فراهانی ، بهروز دهقانی، حمید مومنی، و حمید اشرف هریک بیش از یک کتاب و چندین مقاله نوشته و به چاپ رسانده اند که بیش از انگشتان دو دست هست مگر اینکه تعداد انگشتان دست را بالا ببریم. مگر دیگر سازمان ها چند کتاب نوشته اند. سازمان وحدت کمونیستی ( که ادعای معلمی چپ را داشت ) در مقابل تبادل نظر با حمید مومنی کم آورد ( بنابراین کیفیت مهم هست نه کمیت) حکمتیست ها بعد از در گذشت منصور حکمت ادعا کردند که " کلیه آثار" او را چاپ میکنند. جلد اول را دادند بیرون بعد جلد هشتم که یعنی کلیه آثار بیش از هشت جلد هست و بعد جلد دیگری بیرون نیامد ولی یک سری سازمان های حکمتیست وجود دارد.
٨۴٣۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۷       

    از : گودرز رودبارکی

عنوان : تاریخ تکرار فصول نیست......
آرمان شیرازی دستت درد نکنه !
سازمان چریکهای فدائی خلق ایران را در قبل از انقلاب با نوشته های زنده یادان بیژن جزنی ، امیر پرویز پویان ،مسعود احمد زاده ، صفائی فراهانی ، حمید مومنی و.... می شناسیم.در باره ی میراث مکتوب فدائیان زیاد گفته و نوشته شده است...

در قبل و بعداز انقلاب اراده ای وجود داشت که تلاش مصطفی شعاعیان که با دوستان ملی و مذهبی خود بعداز رویداد سیاهکل مانند تمام جریانان سیاسی آنزمان کم و بیش فعال شده بودند را بیش از آن چه بود و خیلی بزرگ تر جلوه دهند. با پیشینه ی نوعی خاص از چپ که شعاعیان حامل آن بود می توانستند علیه سایر نیروهای چپ بخصوص فدائیان تبلیغ نمایند . البته این ها ارتباطی به خود شعاعیان ندارد......شعاعیان ، بهزاد نبوی و عسگریه و.. فبل از اینکه در خرداد ۱۳۵۱ رضا عسگریه خیانت کند هنوز در عوالم جبهه ملی دوم ۴۲ـ۳۹ بودند . زندگی علنی داشتند بقول معروف گاو پیشانی سفید بودند . وقتی عسگریه خود را تسلیم ساواک کرد دهها نفر از جمله بهزاد نبوی ، دوستان و فامیل آنها و فعالان سابق جامعه سوسیالستها دستگیر شدند......
پس بهتر است زندگی شعاعیان را به دو دوره ی قبل و بعداز پیوستن به فدائیان تقیسم کرد:
۱. قبل از پیوستن به فدائیان ـ شعاعیان بنا بر تمام شواهد و قرائن از قبل از کودتای ۲۸ مرداد تا مخفی شدن او در سال ۱۳۵۱ زندگی سیاسی و فرهنگی پر فراز و نشیبی داشت که در جبهه ملی دوم همراه با بیژن جزنی ، حسن ظریفی ، ایرج واحدی پور و دیگر نیروهای چپ فعالیت کردند ولی همیشه اختلافات «شدید» ایدئولوژیک در رابطه با حزب توده و شوروی داشتند. با وجودیکه بیژن جزنی ، حسن ضیا ظریفی نیز با حزب توده و شورری مرزبندی داشتند با مصطفی شعاعیان و جهان بینی خاص او در رابطه با شوروی ، آمریکا امکان همکاری و اتحاد عمل وجود نداشت .. نوشته های شعاعیان در آن سالها در حلقه ی انتشاراتی ها و کتابخوانها مطرح بود که امروز سکوت کرده اند . به مثل امیر پرویز پویان نسبت به غرب زدگی آل احمد و کتابهای او در نوشته « خشمناک از امپریالیسم ترسناک از انقلاب » واکنش نشان داد در حالیکه شعاعیان از زاویه دیگری اساسا عمده کردن امپریالیسم و غرب توسط امثال آل احمد را برای مبارزه علیه شاه و حامیانش صلاح نمی دانست که سالها به همین دلایل به «چپ آمریکائی » معروف بود. شعاعیان به طالش سفر می کند تا نظرات خود را به آل احمد بگوید.... پس پویان و شعاعیان نمی تواستند در یک تیم همکاری کنند... اساسا شعاعیان با نیروهای مذهبی و سنّتی برخورد متفاوتی داشت که حتی با آموزش های و توصیه های صریح دکتر امیرحسین اریان پور در باب سنّت شکنی در |آن زمان جور در نمی آمد.
البته در سالهای بعداز حکومت نظامی ۱۵ خرداد ۴۲ در داخل و خارج تبلیغات وسیع ضد شوروی و حزب توده ادامه داشت. با اعلام موجودیت سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در سال ۵۰ ابتکار عمل و مرزبندی با شوروی و حزب توده نیز در اختیار این سازمان قرار گرفت که با اعمال اتوریته در داخل و خارج برخورد های دیگر جریانات چپ به حزب توده و شوروی تحت الشعاع قرار گرفت. این به معنی درستی یا نادرستی مواضع قدائیان تلقی نمیشود و در حوصله ی این بحث هم نیست.
۲. بعداز پیوستن به فدائیان ـ وقتی شعاعیان بعداز مخفی شدن در خانه های تیمی فدائیان سازماندهی شد با پیشینه ی خاصّ ضد شوروی و ضد حزب توده ، طبیعی بود که به اصطکاک منجر میشد. بدیهی بود که چریکها که تعداد نوشته های آنها از انگشتان چپ تجاوز نمیکرد حاضر نمیشدند که نوشته های طویل و جنجال بر انگیز شعاعیان را منتشر کنند. پس او از طریق دوستانش مطالب و انتقادات خود را روانه اروپا میکرد و کیست که نداند تاثیر چندانی در آنجا هم نداشت....
نتیجه: بخاطر تبلیغات زیادی که از طرف محافل حکومتی و غیر حکومتی برای دامن زدن به فرافکنی ها درون جریانهای چپ صورت گرفت و می گیرد در میان تمام این تبلیغات یک اثر تحقیقی و مستند از شخصیت مصطفی شعاعیان تحت عنوان : رمانتیسم انقلابی ، مصطفی شعاعیان نوشته انوش صالحی انتشاران باران استکهلم ـ سوئد موجود است.
در این کتاب ۵۰۰ صفحه ای با اشاره به بیوگرافی شعاعیان ، نوشته های او ، آدرس مراجع ، مصاحبه ها ، عکس و..... خواننده را را برای شناخت نسبی و ادامه ی مطلعه ی بیطرفانه در باره ی شعاعیان مجهز می کند.
وگرنه برخورد های جانبدارانه ی زنده یاد خسرو شاکری در قبل از انقلاب ، تبلیغات مغرضانه ی مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، بهزاد نبوی ، وهاب زاده ، هوشنگ ماهرویان و...........که آقای محمود طوقی هم به آنها استناد کرده است جز دامن زدند به بدبینی و بی اعتمادی به جنبش چپ نتیجه ای در بر نخواهد داشت.
( انوش صالحی تحقیق خود را در باره جنبش فدائیان ادامه داده و تا بحال یک کتاب در باره ی سیاهکل منتشر کرده است)
تعمق و پرس و جو ، اعتبار مراجع مطالعه لازمه ی شناخت منطقی است
٨۴٣۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۷       

    از : ح م

عنوان : اصلاح یک اشتباه تایپی
زادگاه محمود توکلی روستای دارستان از توابع رودبار بوده است که به اشتباه "لارستان " تایپ شده است .
٨۴٣۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۷       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : چه چیزی در پس دیوار پنهان است؟
تاریخ نگارش نامه های (ششم, هفتم و هشتم) شعاعیان, آنگونه که آقای محمود طوقی گزارش کرده, خارج از توالی منطقی هستند:
نامه یکم - ۸ اردیبهشت ۱۳۵۳
نامه دوم - ۳۱ تیر ۵۳
نامه سوم - ۲۰ مرداد۵۳
نامه چهارم - ۲۲ شهریور۵۳
نامه پنجم - ۳۱ شهریور ۵۳ (خطاب به صبا بیژن زاده) نوشته شده است (آقای محمود طوقی هیچگونه توضیحی در باره محتوای آن نداده است!).
نامه ششم - اواخر سال ۵۳
نامه هفتم - مهر ۵۳, درست یک ماه بعد از جدایی او از چریک ها
نامه هشتم - نیمه اول بهمن ۵۳ (شعاعیان روز ۱۶ بهمن ۵۳ کشته شد).
در این نوشتار بارها بر درست بودن نظرات و مواضع شعاعیان در برابر بسیاری از رهبران چریک های فدایی خلق سخن به میان آمده است. به نگر می آید که پاسخ به چند پرسش زیر میتواند جاهای تاریک نگهداشته شده را روشن سازد:
مرضیه احمدی اسکویی و مهری چرا و چه مطالبی بر علیه شعاعیان به چریک ها داده بودند؟
هم سازمانی های شعاعیان در جبهه دموکراتیک خلق, اسکویی و صبا بیژن زاده و برادران شایگان چه مطالبی را در تک نویسی های خود در باره شعاعیان به سازمان داده بودند که زمینه ساز "اخراج" او از سازمان شد؟ .
آقای محمود طوقی یکبار از "اخراج" و بارها از "جدایی" شعاعیان از سازمان چریک ها سخن می گوید! کدامیک درست است؟
حمید اشرف در ملاقات (۱۸ شهریود ۵۳) با شعاعیان میگوید "نامه را عده ای از رفقا خواندند و نظر آنها این بود که ما نمی توانیم با هم در یک سازمان جای گیریم." دلائل این رفقا چه بود؟
آقای محمود طوقی میگوید: "شعاعیان از تحولاتی غم انگیر در سارمان فدایی خبر می دهد .راستی این تحولات چه بود؟" و بلافاصله در زیر این پرسش نوشته است: "ترور عباس شهریاری". آیا ترور مأمور ساواک در یک سازمان سیاسی, تحولی غم انگیز بود؟
شعاعیان در فاصله سال های ۳۹ تا ۴۲ "جزوه تزی برای تحرک را برای آیت الله میلانی و خمینی و شریعتمداری می فرستد تا آن ها را با خود همراه کند". آیا شعاعیان, بعنوان یک مارکسیست, در آنان, دست کم در خمینی, کیفیت تاریخی "همراه" را میدید؟
٨۴٣۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۷       

    از : بهروز الف

عنوان : مارکسیستی یا جبهه ای کار کردن
آقای محمود طوقی در دفاع از دید شعاعیان مینویسد که سچفخا که در ابتدا به یک سازمان تبدیل نشده بود، جبهه ای کار میکرد و هر که چریک بود و به مبارزه مسلحانه باور داشت میتوانست در این جبهه وارد شود و چون حمید اشرف عملگرا بود ( دیدی که این رفیق بنوعی بی همتا را و در نتیجه اکثریت اعضای سازمان را از نظر تئوریک بیسواد میپداشتند و دارند بدون اینکه یک دلیل محکمه پسندی ارائه کنند) جبهه ای فکر میکرد ولی دیگران ( بخصوص حمید مومنی) ایئولوژیکی به مسائل نگاه میکردند و مخالف پیوستن شعاعیان به سازمان بودند. اگر واقع بینانه نه احساسی به مسائل مبارزاتی نگاه کنیم باید قبول کرد که اگر سازمان قدم به راهی میگذاشت که شعاعیان با آن نظرات عجیب و غریب اش ارائه میداد سچفخا نه یک سازمان مارکسیستی بل به یک دیگ آش گل و گیوه ای بدل میشد که از مرتجعین مذهبی طرفدار خمینی تا پیراهن قهوه ای های فاشیست متعلق به پان ایرانیست ها، از ملی گرایان سلطنت طلب تا به اصطلاح ملی - مذهبی ها در آن جای داشتند و همان بلایی سر سازمان میامد که سر ساندنیست آمد که هم جبهه ای های دیروزی و مخالف آمریکا به مزدوران آمریکا بدل شدند و با اسلحه و پول آمریکا به سکار و کشتار نیروهای ساندنیست آنهم مردم تهیدستی که به امید زندگی بهتر به ساندنیست ها پیوسته بودند و در روستا در فکر بازسازی مزارعه شده بودند. آخر این تفکر بغایت انحرافی و مخرب " همه با هم" کی از فکر ایرانیان خارج میشود؟ مگر خمینی با همین شعار همه باهم کشتار وحشیانه غیر خودی ها را رقم نزد؟ باید چند بار تاریخ تکرار شود تا ما به آگاهی برسیم؟ ورود احتمالی شعاعیان به سازمان و جا افتادن نظرات او فاجعه ای در سازمان بوجود میاورد که بعد ها رهبران اکثریت ببار آوردند
٨۴٣۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۷       

    از : جمشید برومند

عنوان : رمانتیسم شعاعیان :انقلاب و صدور انقلاب
در این نوشته در باره مصطفی شعاعیان ، با اشاره به کودکی او میخوانیم :«پدرش از دوستداران نهضت جنگل بود که رد پای این نزدیکی را در کتاب«نگاهی به روابط شوروی و نهضت انقلابی جنگل »می توان دید.۲» پایان نقل قول
در زیر نویس شماره ۲ آمده است :«۲-این کتاب در سال ۱۳۴۱ نوشته شد اما هنگام پخش توسط ساواک توقیف شد و در سال ۱۳۵۶ توسط انتشارات مزدک در خارج از کشور چاپ شد.»
نویسنده ی این مقاله ، به نظر بنده در باره ی کتاب فوق الذکر آگاهانه چیزی نمی نویسد؛ کتاب شعاعیان در باره ی چه موضوعی و با چه دیدگاهی در آن سالها نوشته شد؟
واقعیت این بود که شعاعیان بدون هیچ منطق و اصول که بر اساس داده های تاریخی موجود در آن زمان قرار گرفته باشد ، از لنین بد جوری «عصبانی » بود که چرا برای حمایت از میرزا کوچک خان و صدور انقلاب سوسیالیستی، بعداز انقلاب ۱۹۱۷ در مورد ایران و میرزاکوچک خان کاری نکرده بود .... شعاعیان حتی به استاد ابراهیم فخرائی نویسنده ی کتاب سردار جنگل نیز مراجعه کرد و در باره ی کتاب او انتقادات خود را مطرح نمود. بزعم خویش «اشکالات» و «کمبود » های او را در نوشتن کتابش تشریح کرده بود... البته همه میدانند که آن دو جهان بینی متفاوتی داشتند.

معلوم نیست چرا شعاعیان نمی خواست زمان و مکان را در نظر بگیرد . در بحبوحه جنگ جهانی اول ، در روسیه تزاری انقلاب سوسیالیستی صورت گرفت . با وجود اینکه روسیه از جبهه انگلیس ، فرانسه و روسیه جدا شد. ولی انگلیس و فرانسه توانستند قیصر آلمان و حلیفه ی عثمانی را شکست دادند. مجسم کنیم اگر خلافت عثمانی به بقای خود ادامه میداد چه روزگاری داشتیم ؟
ایران ما با وجودیکه اعلام بیطرفی کرده بود از دخالت و اشغال طرفین جنگ در ایران صدمات جبران ناپذیر خورد . با این موجود پس از قرنها از شّر روسیه و امپراتوری عثمانی راحت شد. آلمانها هم که در رقابت با انگلیس لوله های نفت را در جنوب آتش میزدند. گورشان را گم کردند .ایران یکی از فلاکت بار ترین دوره های تاریخ را پشت سر گذراند. قحطی و بیمارهای اپیدمی بیداد کرد. انگلیس فاتح جنگ جهانی اول ، بدون رقیب در ایران بلازده در سوم اسفند سال ۱۲۹۹شمسی (۱۹۲۰میلادی) توانست کودتای سید ضیا ـ رضا خان را به حکومت احمد شاه تحمیل کند. معلوم نیست شعاعیان چگونه اوضاع داخلی ایران را در نظر داشت و چگونه تضاد های درونی جنبش جنگل و جامعه بی ثبات بعداز انقلاب مشروطه را ارزیابی میکرد.
تاریخ می گوید: جنبش جنگل سالها افت خیز داشت .در ۲۸ اردیبهشت همان ۱۲۹۹ سه سال بعداز انقلاب اکتبر ، ارتش سرخ شوروی به رشت وارد شده بود که مخالفان فراری را سرکوب کند . ایران نه سرمایه داری بود نه ارتش داشت و نه حکومت مرکزی مقتدر . ملاقاتی بین میرزا کوچک با نماینده ارتش سرخ در باره ی همکاری های آنها در انزلی صورت گرفت . بعد اتفاقاتی دیگری میافتد که از حوصله این بادداشت خارج است. ولی کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ و سرکوب جنبش های جنگل ، خراسان و آدربایجان در دستور استعمار انگلیس بود. مردم از جهنم جنگ و نکبت صدمه دیده بودند و در چنین جوّی قرار داد مرزی ۷ اسفند ۱۲۹۹ (۱۹۲۱ میلادی) بین ایران و شوروی منعقد شد.
بعد ها حکومت احمد شاه با صدارت رضاخان، قشون قزاق ها را برای سرکوب جنبش جنگل گسیل می کند و ۱۱ آذر ۱۳۰۰، درحالی که میرزاکوچک و یارانش از پای درآمدند.

مصطفی شعاعیان در آن سالها که کتابش اجازه پخش نداشت از طریق همفکرانش تبلیغ میکردند که حکومت شاه علاقه ندارد که رابطه اش با شوروی خراب شود.
سانسور یکی از مهمترین علت های رواج تبلیغ و پخش شایعات و تحریف بی رویه ی در حکومت های دیکتاتوری است . به مثل اگر کتاب شعاعیان پخش میشد امکان نقد و بررسی وجود داشت . متاسفانه این کتاب و غرب زدگی آل احمد و ده ها نوشته دیگر در آن سالها هرگز مورد نقد و بررسی علنی قرار نگرفت. کتابخوان هم آنها را دست به دست بهم میرساندند.

بدبختانه بعداز ۵۰ سال در بر همان پاشنه می چرخد. نویسنده این مقاله نمی گوید این کتاب چه مصمون و محتوائی داشت . نمی گوید که شعاعیان در باره ی وقایع ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۰ بعداز پایان جنگ حهانی اول با کدام معیار وقایع ایران و رابطه با شوروی را تچزیه و تحلیل کرده بود؟ چرا باید لنین و اتحاد جماهیر شوروی بجای قرار داد مرزی ۱۹۲۱، باید برای صدور انقلاب سوسیالیستی با حکومت تحت سلطه ی ایران درگیر مخاصمه می شدند ؟ صدور انقلاب ؟
نتیجه: برخورد ها و انتقاد های شعاعیان نسبت به لنین و شوروی در رابطه با جنبش جنگل و حکومت ایران با هیچ یک از معیار های مارکسیستی همخوانی ندارد. این موضوعی است که زبطی به حرب توده که بعداز شهریور ۱۳۲۰ تشکیل شد هم ندارد.
شعاعیان و همفکرانش اصرار عجیبی دارند که این حقایق را پنهان کنند و در داخل و خارج در باره ی او تبلیغ می کنند. در حالیکه تا سال ۵۱ که نزدیکترین یار او با پای خودش به کمیته مشرک ساواک و شهربانی رفت و خیانت کرد می گفتند:« چریکها و مجاهدین در باره ی آمریکا اشتباه می کنند . باید به شوروی هم ضربه زد» بهمین دلیل خیلی بچه گاه در باره ی انهدام ذوب آهن فقط حرف زدند. کتاب « انقلاب» شعاعیان هم در همیین نسق است... روح و روانش دستخوش اختلالات شدید شده بود مدتی در بیمارستان روانی بستری شد . وقتی واقعه سیاهکل رخ داد دست بکار شد....
کتاب مصطفی شعاعیان و رمانتیسم انقلابی ـ نوشته انوش صالحی هنوز مستند ترین مرجعی ست که با شهادت مدارک و نقل قولهای اغلب کسانی که شعاعیان را می شناختند در یک کتاب ۵۰۰ صفحه ای تدوین شده است که لیست نوشته های شعاعیان نیز در آن موجود است. بعداز اینکه گروه آنها توسط خودشان لو رفت چریکهای فدائی خلق علیرغم اطلاع از تمام اعوجاجات فکری شعاعیان و شائیات سیاسی به او پناه دادند و صمیمانه یار و یاورش شدند.
در اینکه شعاعیان مارکسیسم ـ لنینیسم را قبول نداشت تردیدی نیست ولی این به معنی مارکسیست بودن او تلقی نمیشود مسئله این است .

در این باره طرفدارا ن او سکوت می کنند. بعضی مثل بهزاد نبوی اخیرا خیلی عامیانه گفته : « شعاعیان استثاء بود هیچ مارکسیستی حتی کارل مارکس را قبول نداشت »
در نوشته هم بصورت کلی و بدون ارائه ی فاکت در باره ی «فضیلت» های شعاعیان نسبت به دیگر فعالان جنبش چپ دهه ۴۰ و ۵۰ بدون اثبات تبلیغ شده است.


















بعداز تحریر نقل قولهائی مربوط به قبل از ۲۸ مرداد ۳۲ تا فعالیت جبهه ملی دوم سالهای ۴۲ـ۳۹ معلوم نیست چرا با یک پرش وارد سالهای ۴۹ـ۴۸ میشود و باستناد اسناد ساواک از روابط او با جامعه سوسیالیستها تعریف می کند..و یا یک اشاره کوتاه به کتاب «جنگل»
٨۴۲۹٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست