سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

خیابان اعتراض و شهروند برای خود - جمشید طاهری پور

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : کامبیز ستوده

عنوان : پیش شرط کردن بستن بخش نظرات چه دلیلی دارد؟
خانم علیخانی من دلایل آقای سرکوهی یا دیگران را نمی دانم اما از دلیل آقای پورمندی یقین دارم بخوبی آگاهم. با توجه به مواضع اخیر بعضی از ملی-مذهبیون و حامیان خارج از کشور اصلاح طلبان و روحانی و بویژه نوشته اخیر آقای پورمندی در قبال خیزش های مردمی اخیر، میشود بدین نتیجه رسید که برخی از «کشتی بانان» را سیاستی دیگر آمده است. اما از آنجا که آنها بعد از این تغییر موضع دست و پا شکسته باید پاسخگوی منتقدین سیاست های (در حال حاضر) «سابقشان» باشند بعنوان نمونه حمایت بی چون و چرا از خاتمی و روحانی و شرکت در هر انتخاباتی یا حتی حمایت محض از سیاست های نولیبرالی حاکم در کشور، برای جلوگیری از رسوایی بیشتر بستن صدای منتقدین را پیش شرط میکنند. سپس بعد از یکی دو نوشته در نقد اصلاح طلبان و حمایت از راست های خارجی (از جنس مخملباف و سازگارا، که حمله خارجی را آنچنان هم بد نمیدانند) خود را «خودی» در این سوی مرز و «غیر خودی» در آن سوی مرز جا میزنند. اینان خود را شناگران «توانایی» یافته اند که چون چشم در زیر آب دارند فکر میکنند با تمام بدن زیر آبند و بیننده متوجه زیگ زاگ زدنهای مکررشان بین راست داخلی و راست خارجی نمیشود. پس بگذاریم خوش باشند. آرشیو اخبار روز خوشبختانه در اختیار همگان هست.
٨٣۱۶۷ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣۹۶       

    از : اصغر الهیاری

عنوان : سرکار خانم فریبا علیخانی
کافیست که بگوئیم جنبش مشروطه آغازی بود برای یک پروسه‍ی طولانی مدت علیه استبداد و ارتجاع تاریخی ایران و حامیان دخالت گر خارجی آن
امیدوارم این را بمنزله‍ی خود آگاهی نسبی مرم بپذیریم و تردیدی نداشته باشیم که در درجه‍ی اول حکومت های جبار و اشغالگران در طول تاریخ و استعمار گران در ۱۰۰ سال اخیر
باعث تباهی ها و ادبار بوده و تمام فرهنگ ورزان داد و فغانشان از آنها بلند بوده است.بعداز مشروطه نیز که روحانیون و در بار هر یک به نوعی تلاش کردند قانون اساسی را از محتوی اصلی آن که در اروپا جواب داده بود تهی کنند.محمد علی شاه و روس ها هم که مجلس را بتوپ بستند. بعد در بین دو جنگ جهانی کودتای ۱۲۹۹ و تبعید ۱۳۲۰رضا شاه را داشتیم . می توان گفت در فاصله شهریور ۱۳۲۰و کودتای ۲۸ مرداد چند صباحی تمرین دموکراسی کردیم که بعداز قانون ملی شدن صنایع نفت به مزاق جهانخواران خوش نیامد و با کودتای معروف ۲۸ مرداد همه چیز دوباره ماسید. انقلاب ۵۷ نیز که جوان مرگ شد.
با تمام این بدبختی ها باید خود را دست کم نگریم که با سرکوب مداوم و چشم و گوش های حکّام تبهکار مردم و کنشگران سیاسی و روشنفکران هیچوقت کوتاه نیامدند.
در این تردیدی ندارم که هنوز در حّد ترکیه هم نبودیم که صادق هدایت ها و گلشیری ها خلاقیت های خود را جهانی کنند. ممیزی و سانسورهمیشه بوده مگر میشود در چنین شرائطی خود سانسوری وجود نداشته باشد. محصول چنین جامعه حتما ناقص الخلقه میشود. فرهنگ گفتگو از تمام این عوامل و پارامتر ها مبرا نیست .
به امید رفع موانع و فشارها و آغاز نقطه‍ی صفر دموکراسی و مردم سالاری.
٨٣۱٣۴ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣۹۶       

    از : جمشید طاهری پور

عنوان : ضرورت دقت نظر
آقای آرمان شیرازی!
۱ - از این که خوانشی انتقادی از نوشتار من بدست داده اید مایه خوشحالی و امتنان منست. من به نقد نظراتم محتاجم و طرح و بیان آنرا نشانه-ی یک دوستی اصیل می شناسم. البته نقد کار دشواری است زیرا از منقد دقت نظر و مسئولیت بالائی می طلبد.
۲ - عبارت و جملاتی که در نوشته -تان گفته -اید به نقل از نوشتار من تحت عنوان «در شرح یک پارادوکس» آورده -اید، در آن نوشتار موجود نیست! عبارت و جملات مورد استناد شما در نوشتار دیگری از منست بنام « به زبان قانون ، مدافعات جزنی و ظریفی در دادگاه نظامی»! این دو نوشتار در شمار دقیق ترین کارهای من هستند و اتفاغن اگر با دقت و درست مطالعه شوند به تمام پرسش ها و ایرادات شما پاسخ شفاف و روشن ارائه می کند.
۳- من دهها مقاله در نقد مبارزه چریکی وسیاست های سازمان - اکثریت - در سال های انقلاب و سالیان برون مرزی آن در تبعید نوشته و انتشار داده ام . در هیچ کدام از این نوشته ها عبارت یا جمله -ای حتی نزدیک به مضمونی که به من نسبت داده اید وجود ندارد که نوشته اید : « آقای طاهری پور فاجعه ی برقراری حکومت اسلامی را یکسره و بدون واسطه به گردن چریک ها می اندازد»! من در این مقاله ها همان طور که در استناد به عبارتی از نوشتار « خیابان اعتراض ...» در کامنتتان هم آورده اید و هست، من نوشته ام؛ «مساعدت رساند» و یا شفاف تر «در شرح یک پارادوکس» گفته -ام ؛ در بستری از نابالغی خود خواسته به انقلاب اسلامی خمینی مساعدت رساند. مساعدت رساند کجا و یکسره ... به گردن چریکها می اندازد کجا؟ به من بگوئید کدام جریان مخالف شاه به انقلاب خمینی مساعدت نرساند؟ باز این سازمان چریکها بود که در رفراندم جمهوری اسلامی و همه پرسی قانون اساسی آن؛ رأی -اش؛ نع! بود و رویکرد-اش امتناع از شرکت در رفراندم و همه پرسی «خمینی فرموده» بود!
۴ - آن مجموعه عواملی که شما در پدیداری و آفرینش فاجعه حکومت اسلامی نوشتید درست هستند و مورد تأئید و باور من هم می باشند . ممنونم که یادآوری کردید؛ اما دوست عزیز! در یک نوشتار آن هم در شرایطی که اصرار در کوتاه نویسی است، جا برای همه -ی گفتنی ها نیست! ... با احترام مجدد؛ جمشید
٨٣۱٣۱ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣۹۶       

    از : فریبا علیخانی

عنوان : فرهنگ استبدادی
از آنجا که ما به تک گوئی عادت داریم (البته اخیراً کسانی چون سرکوهی و پورمندی پا را فراتر نهاده برای نوشته های خود شرط بسته بودن بخش نظرات نیز می گذارند، و جالب اینکه "اخبارروز" هم می پذیرد) و کمتر پیش می آید که با هم گفتگوکنیم (البته گفتگو خود فرهنگی می خواهد که ما یا نداریم یا کم داریم) چون هریک می پنداریم صاحب تمام حقیقتیم پس دلیل به گفتگو نمی بینیم (برآمدی از فرهنگ استبدادی). درنتیجه آنجا هم که همنظریم (متفاوت در فرمولبندی) متوجه نمی شویم.
از گفته های آقایان طاهری پور و شیرازی استنباط من خواننده اینست که هر دو می خواهند بگویند: مبارزه مسلحانه خود معلول شرایط بود. در ثانی این معلول در دگریسی خود به علت درجایگاه سیر حوادث تا به انقلاب ۵۷ تنها میتواند یکی از پارامترها باشد. در ادامه هر دو عمداً یا سهواً نقش پس و پیش و جایگاه سازمان چریکهای فدائی و سازمان مجاهدین خلق در انقلاب بهمن ۵۷ و تثبیت حکومت برآمده از انقلاب ۵۷ را یا پررنگ میکنند و یا کمرنگ. این می شود که علت العلل تمام مصائب دورانهای مردم ایران یعنی "فرهنگ استبدادی" مغفول می ماند.
اگر بپذیریم که "فرهنگ استبدادی" در تار و پود جامعه ایران بوده و هست آنگاه شاید بتوانیم رفتار رضا شاه و محمد رضا شاه، انقلاب بهمن ۵۷ و به قدرت رسیدن خمینی (شدیداً مستبد، عقب مانده و حق گریز) را بهتر توضیح دهیم.
٨٣۱٣۰ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣۹۶       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : گفتار, بارانِ آسان-ریزی ست که کردار را از جای می روبد...
با یک تعریف آغاز می کنم. پارادکس (به عربی, تضاد) یعنی دوگانگی, ناپیوستگی یا ناهمسازیِ میانِ نگرش و بازده یا میانِ نمود و برآیند. آنچه آقای طاهری پور در نگر داشته, گفتار یا نگرشی ست که از برهان ورزی (استدلال) درست (یا به ظاهر درست) از مفاهیمِ پذیرفتنی می آغازد اما به برآیندِ ناهمساز (یا ناخواسته) می رسد.

آقای طاهری پور در یک نوشتارِ خود ("در شرحِ یک پارادوکس", سایتِ عصرِ نو – فوریه ۲۰۱۱) میگوید: "میانِ مبارزه مسلحانه و پیکارِ دموکراتیک از سنگرِ قانونِ اساسی مشروطیت، فضائی پر از قهر و خون فاصله بود که جائی برای طرحِ قانونی مطالبات دموکراتیک باقی نمی گذاشت." به سخنِ دیگر, "مبارزه مسلحانه شیوه ی بکلی اشتباهی در نبرد علیه دیکتاتوری شاه بود" ونیز "انقلابیگری (از سوی چریکها نمیتوانست) به دموکراسی و حکومتِ قانون راه (ببرد)." اگر برای کوتاه کردنِ سخن به محتوای گفتارِ آقای طاهری پور نپردازیم, مشخص است اما که او از "یک پارادوکس" یعنی نگرش و بازده ناهمساز مبارزاتی چریکها سخن میگوید. در این نوشتار اما او "یک پارادوکس" را به "پارادوکس ها" افزایش داده و بگونه ای نامفهوم می گوید: "قهر و نفرت و خشم و خشونت ... پارادوکس های مشی چریکی بود." آیا این افزایش تنها یک لغزشِ قلم است؟

مهمتر اینکه آقای طاهری پور فاجعه ی برقرای حکومتِ اسلامی را یکسره و بدونِ واسطه به گردنِ چریکها می اندازد. او می گوید مبارزه چریکها "فضای سیاسی اپوزسیونی" را آفرید "که در تداومِ خود، به تکوینِ روانشناسی اجتماعی (یعنی بیداری ایرانیان) مساعدت رساند؛ که بستری شد برای خیزشِ دهها ملیونی مردمِ ایران (و پدیداری) انقلابِ بهمن ۵۷ ... که نظامِ شاهنشاهی را برانداخت (و) ... بدونِ آن که برای دموکراسی و یک جمهوری دموکراتیک در ایران، نقشی رقم زند و چشم اندازی بگشاید ... خمینی را بر مسند قدرت بنشاند." تو گویی اگر چریکها و مبارزه آنها نبود, فاجعه ی حکومتِ اسلامی پدید نمی آمد! راست اینست که عوامل بسیار تعیین کننده تری آفریننده ی این فاجعه بودند. از آن میان ۱) سرکوبِ تا حدِ نابودی چپ که میدان را برای روحانیت بی رقیب کرده بود , ۲) شکل گیری آزادانه جمعیتِ خود-مختارِ نزدیک به ۱۵۰ هزار نفره روحانیون که مانند ارتشی آماده ی قدرت گیری بود, ۳) پدیداری چند ده هزار مسجد که ستادهای سازماندهی "مبارزه" اسلامی بودند, ۴) مذهب-آلودگی مردم که زمینه ی اصلی برقراری حکومتِ اسلامی بود, ۵) دخالتِ مستقیم و غیرِ مستقیمِ سرمایه داری جهانی که خیره سرانه و به هر بها ضدِ چپ بود, ۶) همدستی فریبکارانه و پنهانِ روحانیون با سرمایه داری جهانی, ۷) سیاست های ناهمخوان با منافع ملی ایران از سوی شاه و ... مانندهای آنها را میتوان برشمرد.
شگفت آور ست که آقای طاهری پور اینهمه عوامل را کنار می گذارد و با پیچیده گویی, یک فورمول ساده را برای ارزیابی مسئله ی بسیار پیچیده اجتماعی-سیاسی پیشِ روی خواننده می نهد! آیا می توانیم اینگونه ارزیابی را "یک پارادوکس" در دیدگاه او بیانگاریم؟

آقای طاهری پور در جمله پایانی خود می گوید: "حکومتِ اسلامی و استبدادِ دینی در ایران، هنوز یک اپوزسیونِ دموکرات ندارد و به همین دلیل نیز جامعه سیاسی ایران هنوز آماده و پذیرای دموکراسی و عدالت نیست!" آیا براستی گوهرِ مبارزه ی آشکار و نهانِ مردمانِ ایران دستیابی به دمکراسی و عدالتِ اجتماعی نیست؟ اگر هست, بهتر می بود اینگونه نتیجه گیری میشد که ".... به همین دلیل نیز جامعه سیاسی ایران هنوز توانِ دستیابی به دمکراسی و عدالتِ اجتماعی را ندارد."
٨٣۱۰۲ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣۹۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست