سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اصغر فرهادی و اسکارهایش - سهراب مبشری

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : از نیما تا شاملو- از آلمان

عنوان : چرا رژیمی ها از فیلم فروشنده فرهادی خشمگین هستند؟
از قدیم گفتند شنیدن کی بُوَد مانند دیدن! قبلاً پراکنده چیزهائی در باره این فیلم شنیده یا خوانده بودم. حتی تا قبل از نوشتن کامنت اولی زیر این فیلم را ندیده بودم تا اینکه دقیقاً سه ساعت بعد از ارسال کامنت زیر به سایت اخبار روز یکی از دوستان این فیلم را برایم از طریق تلگرام پُست کرد و با تمرکز زیاد دیشب این فیلم را دیدم و حالا نظر قبلی ام را مجبورم کمی اصلاح بکنم. دیدن این فیلم را به همه توصیه میکنم تا خوب متوجه شوند که فرهادی روی چه سوژه ای یا دردی دست گذاشته و چه میخواهد بگوید؟ کارگردان که خالق یک اثر هنری مثل فیلم است خودش را بعنوان "عقل کل" قرار میدهد و در خیلی از زمینه ها همه انتخاباتش در فیلم حساب شده است و ابزاری برای رساندن پیام خاصی میباشند. بدون شک فرهادی از چنین شعور بالای "عقل کلی" برخوردار است و خیلی خوب هم ابزار کارش را بلد و مسلط است و میداند چطور چیزی را که میخواهد زیرکانه برای فرار از ممیزی و سانسور دولتی به دست مخاطبین خودش برساند. بعید نیست که در آینده اسکارهای بیشتری بدست بیاورد و حقش هم هست در مقایسه با فیلمسازان ضعیف دیگر. فقط ۲۵ دقیقه اول این فیلم کمی خسته کننده میباشد ولی در نیمه دوم استادانه بیننده را مجذوب هیجان خودش میکند تا به آخر فیلم که خلاصه بفهمیم تجاوزگر به آن زن کی بوده؟ ولی چرا او یک پیرمرد را بعنوان متجاوز انتخاب میکند و به سوژه ناموس پرستی و غیرت مردانگی آنهم در جامعه ای که هزاران مشکل دیگر دارد میپردازد؟ به نظرم هدفش پرده برداشتن از چهره های ریاکار خصوصاً مسلمانی در جامعه ایران است که مردم زیر ماسک تظاهر به یکسری ارزشها اما با چند چهره متناقض سرپوشانده زندگی میکنند که به نظر من همگی محصول معنویات دروغین اسلامی است که هیچوقت نمیشود با ارزشهای دروغین دین اسلام انسانی پاک و بدون فساد تحویل جامعه داد. پیرمردی که به احتمال زیاد نماز خوان و مسلمان هم بوده ولی سالهای سال مخفیانه سراغ زن خودفروش میرفته ولی در درون خانواده خودش تظاهر به انسان شریف و پاک و صادق میکند. فرهادی همین دو روئی ایرانیها را نشانه گرفته که از پیرمردش گرفته تا جوانش گرفتار این آفت شخصیت شدند و هستند. چونکه لازمه چنین جامعه اسلامی پر از محدویت ها و آزادی کُش این میشود که چند چهره باشی و اسلام از ایرانیها انسانهائی با شخصیت کاذب و جعلی میسازد از رهبر انقلاب خمینی فریبکار گرفته تا احمدی نژادها و رهبر کنونی رژیم ملاها. یکی دیگر از عوامل مقصر برای بر سر قدرت آمدن اسلامگرایان و ملایان در ایران همین پدران و مادران اسلام زده خود ما بودند و هستند که توهم داشتند حکومتی مبنی بر اسلام جامعه را پر از معنویت و اخلاق ناب میکند ولی دیدیم و میبینیم یک نمونه اش در فیلم فرهادی که مدل جامعه اسلامی شکست خورد و انسانها در این جوامع اسلامی هیچگونه برتری اخلاقی نسبت به جوامع غیر اسلامی ندارند که هیچ بلکه فاسدتر و ناهنجارترند در خیلی از زمینه ها. فرهادی چون آینه را جلوی چشم رژیمیها گرفته که نمی خواهند قبول کنند مدل جامعه اسلامی شان که میخواستند انسانهای با معنویت بسازند شکست خورده حالا سعی دارند آینه ( فیلم فروشنده ) و آئینه دار ( فرهادی) را بشکنند در حالیکه شعر ایرانی میگوید: «آینه چون نقش تو بنمود راست// خود شکن، آئینه‌ شکستن خطاست». باحالتر میشد اگر فرهادی بجای این پیرمرد معمولی تجاوزگر یک آخوند جایش میگذاشت یا مسئولی نمازخوان که همگی از دَم جنسشان خراب و فاسد است ( آنوقت مجوز نمایش نمیگرفت). چونکه تربیت اسلامی محصول دیگری جز خشونت و خیانت و ریاکاری ببار نمی آورد. آفرین به فرهادی با این فیلم نسبتاً خوبش ( گذشته از یکسری ضعفهای کوچک ) تابو شکنی کرد و سیلی که شهاب حسینی به پیرمرد هرزه میزند در حقیقت سیلی به صورت سران رژیم اسلامی با مردمان صد چهره بوده و هست. گویا برای یکسری مسلمانهای متعصب رژیمی اینجور چیزها مثل خیانت مردها به زنانشان نباید بر روی صحنه بیاید تا همه آشکارا بفهمند که ایران اسلامی ملاها نه تنها در فساد مالی غرق است بلکه سقوط اخلاقی و عاطفی هم روی شاخ ملاهای دهن گشاد است. صحنه آخر زن و مرد هردو روی صندلی گریمور نشستند و دارند صورتشان را گریم میکنند. گریم جای ماسک تظاهر آدمها را القا میکند تا چهره واقعی شان را بپوشانند. فیلمی که ارزش حتی دوبار دیدن را دارد هرچند که از دو ساعت کل فیلم نیم ساعتش را میشود کوتاه کرد و یکسری صحنه های اضافی دارد. چنین فیلمی از محیط سانسور و سرکوب و خفقان رژیم اسلامی بیرون بیاید باز جای تعجب و ستایش و آفرین به فرهادی دارد. فرهادی روشنفکری که عاقبتی پر از آزار و اذیت شدن در ایران اسلامی دارد مگر اینکه به جمع ما خارجه نشینها بپیوندد و از ارتجاع اسلامی و زورگوئی افراطیون مسلمان فرار بکند.
۷٨۴۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۵       

    از : رضائی

عنوان : جای تاسف دارد
واقعا جای تاسف دارد که انسان از گذشت روزگار چیزی نیامورد. خمینی دزد نبود، احمدی نژاد کاپشن پاره می پوشید، اما کشوری را نابود کردند . هنوز هم شایستگی فرد با میزان ثروتش، ببخشید فقرش سنجیده میشود و هر چه فقیر تر شایسته تر !! چطور یکروز میشود از رژیم کودک کش اسرائیل دفاع کرد و روز دیگر گویا آقایان فرهادی و نادری و خانم انصاری باندازه کافی چپ و انقلابی نیستند؟ آقای فرهادی پیش چه کسی قسم خورده بود که حتما سیاسی، حتما انقلابی و حتما در خط مشی آقای مبشری باشد . آقا را به آمریکا راه ندادند و به این امر اعتراض کرد، همین . در داخل هم تا آنجا که زورش می رسید مواضع درست گرفت. حالا اگر آمادگی زندان و حبس ندارد گناهش چیست؟
به آقای مبشری توصیه میشود سری هم به روزنامه های افراطی ایران بزند و مواضع آنها را هم در این زمینه بخواند.
۷٨٣۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۵       

    از : نکته سنج

عنوان : به آقای احمد
با سلام. پس همه ی آن ها که این طور دارد شادی می کنند و بالا و پائین می پرند مگر کارشناس سینمایی هستند؟ بالاخره شادی کردن و جانبداری کردن هم نوعی «ابراز نظر» است. آن ها حق دارند، دیگران که خلاف جریان هستند حق ندارند؟
۷٨٣۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۵       

    از : امید برومند

عنوان : اسکار ۲۰۱۷
"قبل از مراسم اسکار اعلام شد فرهادی به جای خود، دو نماینده به مراسم اسکار خواهد فرستاد. یکی از این نمایندگان، خانم انوشه انصاری است که پیام فرهادی را در لس آنجلس قرائت کرد. شهرت خانم انصاری بدین خاطر است که با پرداخت مبلغی اعلام نشده با یک سفینه روسی به فضا رفت. مبلغ پرداختی در قراردادهای مشابه ۲۰ میلیون دلار بود. خانم انصاری از این رو مشهور شده که توانسته است حدود ۲۰ میلیون دلار برای یک سفر توریستی بپردازد. "
اقای محترم سهراب مبشری قبل از اینکه این سطرها را در مورد خانم انصاری مینوشتید بهتر بود که در مورد زندگینامه ی این خانم تحقیقی میکردید.

"پس از شنیدن انتخاب خانم انصاری از سوی آقای فرهادی این پرسش در ذهن من ایجاد شد که چه رابطه ای میان این انتخاب و نامه اخیر فرهادی در مورد گورخوابها وجود دارد؟ آیا خانم انصاری نماینده شایسته شهروندان کشوری است که در آن طبق آخرین آمار، یازده میلیون نفر حتی از هشتصدهزار تومان دستمزد حداقل تعیین شده توسط دولت نیز محرومند؟"
اقا و یا "خواننده" محترم هیچ رابطه ای میان انتخاب خانم انصاری و گورخوابها وجود ندارد. متاسفانه جمله بعدی نشان و تعیید نظر من در مورد هرچه ژنده پوش تر بهتر. چون خانم انصاری ثروتنمد است از لحاظ شهروندی ایشان حقی ندارند که فقرا و ژنده پوشان را نمایندگی کنند!!؟؟ پس بهتر است یک غیر ثروتنمد و ژنده پوش این را کا را بکند. جمله ایشان را دوباره بخوانید. واقعا به نظر اقای سهراب مبشری چه کسی لیاقت نمایندگی ایران در اسکار را داشت؟
۷٨٣٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۵       

    از : از نیما تا شاملو - از آلمان

عنوان : شکها را برطرف کنیم(؟)
شک نیست که فرهادی برای دومین بار بازهم بخاطر داغ بودن بازار سیاسی جایزه اسکار را بهش دادند تا مخالفین ترامپ از طریق بایکوت کردن فرهادی و نرفتنش به مراسم اسکار یکسری حرفهای خود را در دهان فرهادی گذاشته و به گوش جهانیان برسانند. بعبارتی دیگر از او استفاده ابزاری کردند( "instrumentalisieren" ). بعنوان کسی که تحصیلات فیلمسازی دارم و خود را در صلاحیت نقد فیلم تا حدودی میبینم میشود گفت که فیلمهای فرهادی از نظر تکنیک و هنر فیلمسازی تا حدی گواه تسلط کاری او به ابزار بیانش میباشند ولی در آن حد از کامل بودن نیستند که بشود گفت واقعاً صرفاً بخاطر ارزشهای هنری فیلمهایش موفق به دریافت اسکار میشود. جایزه اسکار هم شده تا حدود زیادی مثل جایزه نوبل پیامدار و سیاسی و هدفدار خصوصاً وقتیکه پای هنرمندان جهان سومی مثل اصغر فرهادی به میان میآید. یقیناً اگر جوّ جهانی و داخلی آمریکا بر ضد ترامپ نبود فرهادی دست خالی برمیگشت! ولی فرهادی از فرصت استفاده خوبی کرد و علاوه بر مطرح کردن خودش در رسانه ها با مخالفتش بر علیه ترامپ توانست توجه کافی بر روی فیلمش را هم کسب بکند. کلاً باید پرسید آیا راه دادن چنین فیلمهائی از کشورهای دیکتاتوری اسلامی که هنرمندان داخلی آزادی بیان ندارند و مجبورند با خود سانسوری یکسری حرفها را در لفافه بزنند چه ارزشی دارد؟ برای همین دوستانی که به کار فرهادی انتقاد میکنند فراموش هم نکنند که او تحت چه شرایط سانسوری و کنترل و بگیر و ببند و خطر ممنوع کار شدن و غیره در رژیم ملایان دارد کار میکند. شاید اگر او شرایط آزاد و غیر سانسوری داشت آثار بهتری میتوانست ارائه کند؟ ولی ایرادی که بهش میشود گرفت اینست که چرا او به این خفقان حاکم در سیستم استبدادی اسلامی کمتر اعتراضی دارد؟ چونکه میداند سرش را بباد میدهد! پس هنرمند صادقی نیست وقتیکه به قانون ترامپ برای ممنوعیت مهاجرین ۷ کشور اسلامی اعتراض و سرزنش میکند ولی قوانین عصر حجری اسلامی در کشور خودش را مسکوت میگذارد و کاری به کار قوانین ضد بشری اسلام یا حکومت ملاها ندارد؟ چرا او اجازه کار دارد ولی کارگردانی خوبی مثل جعفر پناهی ندارد و ممنوعیت کاری شده؟ شاید کارهای فرهادی برای رژیم آخوندی خطرناک نیستند که ملت را آگاه کنند و بر علیه سیاست دیکتاتوری ملاها بشورانند؟ مطهری نماینده مجلس رژیم ملائی گفت" فرهادی چهره خوبی از ایران نشان نمیدهد"! آیا این برای گرفتن اسکار باید کافی باشد که چهره زشت گوشه ای از زندگی پرهنجار در سیستم استبداد اسلامی را نشان بدهد؟ من هم انتظار دارم که اگر فرهادی خودش را هنرمندی متعهد نسبت به جامعه و مردمش میداند چرا در یکسری زمینه ها نمی خواهد صدای مردم درمانده ایران باشد و کارش شده تنها آفرین گرفتن از یکسری شکم سیرهای هیئت داوری اسکار که دارند از پُرخوری میترکند؟ فرهادی نمیداند که بی عدالتی در ایران خودش غوغا میکند و در یکسری استانهای ایران قانون ورود افغانیهای مهاجر را اجرا میکنند و بعد به ترامپ میتازد که چرا مهاجرین کشورهای اسلامی تروریست پرور مثل ایران را به آمریکا راه نمیدهد؟ فرهادی اگر شهامت و صداقت دارد بیاید اول جلوی خانه خودش را جاروب کند و معترض شود که در رژیم ملائی حقوق بشر و آزادی بیان نیست و قوانین اسلامی ضد آزادیها را به چالش بکشد! کارهای داستانگوئی و نمایش افراد خاصی از قشر جامعه منحرف کردن انتقادها به سیستم استبداد اسلامی حاکم است و مشکلی از مشکلات مردم ایران را حل نمیکند حتی با آئینه شدن و به نمایش در آوردنشان تا زمانیکه سیستم حکومتی ایران عوض نشود. کسیکه کمبودهای جامعه را نشانه میگیرد باید توانائی راه حل بیرون آمدن از مشکلات را هم داشته باشد یا نه؟ فرهادی توانش را دارد ولی شهامتش را ندارد و ترسو است و ترجیح میدهد با رژیم آخوندی سازش بکند تا بگذارند کارش را بکند و در بغل استبداد اسلامی خوابیدن را منفعت دار میبیند. کسیکه از مزدور رژیم آخوندها مثل وزیر امور خارجه ظریف نوکر صفت آفرین بگیرد باید ببیند که کجای کارش ایراد داشته یا دارد که دشمنان مردم ایران بایکوت او را تحسین میکنند؟ در ضمن چرا باید خواهر امیر قطر که فیلم فروشنده را سرمایه گذاری کرده حالا اینقدر به اسکار گرفتن این فیلم افتخار بکند؟ اسلام عربها کم بلائی سر ما ایرانیها آورده حالا با سرمایه شان میخواهند با رسانه فیلم مشکلات ایرانیها را به جهانیان نشان دهند که چه ملت درمانده ای هستند. وگرنه فکر نکنم خواهر امیر قطر بخاطر هدف تجاری روی این فیلم سرمایه گذاری کرده باشد؟ کارگردان خوب کسی است که به رژیم ضد مردمی و ضد ایرانی ملاها نه بگوید مثل امیر نادری! زمانی باید به فرهادی و اسکارش افتخار کرد که بر علیه رژیم استبدادی ملاها و برعلیه اسلام فیلم بسازد که ریشه همه بدبختیهای ایرانیها هستند. البته فرهادی فیلم تبلیغی یا سفارشی برای رژیم ملاها هم نساخته و در عالم روشنفکری خودش بسر میبرد بدون اینکه فیلمهایش خطری برای حکومت دیکتاتوری اسلامی داشته باشند.
۷٨٣٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۵       

    از : احمد

عنوان : بی سلام
بی سلام . تو که کارشناس سینما نیستی . بی خود کذردئی اظهار نظر کردی ....
۷٨٣٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۵       

    از : خواننده

عنوان : به آقای برومند
اگر این آقای برومند همان باشد که ترجمه های خوبش را در اخبار روز می خوانیم از این موضعش باید حیرت زده شد. معلوم هست آقای برومند شما با چه کسی بحث می کنید؟ آیا کسی گفته است که اصغر فرهادی یک «ژنده پوش» را روانه ی سالن اسکار می کرد و آیا کسی گفته است: «هر چه ژنده پوش تر یعنی انقلابی تر؟» این ها را چه کسی گفته است که شما با این عصبانیت آن را رد می کنید. آن چه مقاله ی آقای مبشری در این مورد گفته است این است که: خانم انوشه انصاری به این دلیل مشهور شده و «فضانورد» شده که بیست میلیون دلار داده تا به فضا برود. مبشری گفته است خوب نیست پول و ثروت معیار انسان و انسانیت باشد. شما با این مساله مخالفت دارید؟
۷٨٣٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۵       

    از : هم میهن هموطن

عنوان : پاسخی به آقای امید برومند
نه اینگونه نیست که شما نوشته اید! فیلمهای خانم رخشان بنی اعتماد و زنده یاد کیارستمی به مراتب بیشتر و بهتر و با محتوی تر مضامین اجتماعی و انسانی و حقوق از دست رفته اجتماعی را به تصویر می کشند! یک کلام جوایز آقای فرهادی مثل جایزه نوبل خانم عبادی است! اگر به فیلم جدائی نادر از سیمین نمره ده داد به فیلم فروشنده نمره پنچ تعلق می گیرد! من نه بدبین هستم و نه پیرو تئوری توطئه اما سینما را می شناسم!
۷٨٣۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۵       

    از : همایون

عنوان : یک بام و دو هوا
می گویند هنرمند با اثر خود حرفش را می زند و هنرمند حزب سیاسی نیست و... من البته فیلم فروشنده را دیده ام و عمیقا معتقدم خود «اثر» حرف چندانی نداشته و اوضاع سیاسی او را برنده اسکار کرده است. اما نکته ای که می خواهم بگویم این نست. آقای فرهادی فقط در برابر وضع موجود ایران «حزب سیاسی نیست». او در برابر ترامپ درست مثل یک حزب سیاسی عمل کرده است. تحریم کرده است. بیانیه داده است، با سایرین در نوشتن اطلاعیه ی مشترک شرکت کرده است. اما وقتی کسی می گوید ای کاش گوشه چشمی به ایران هم نشان می دهد فورا عده ای جبهه می گیرند که هنرمند هنرمند است و حزب سیاسی نیست. چطور آقای فرهادی در برابر ترامپ مثل حزب سیاسی عمل می کند اما در مورد ایران طوری حرکت می کند که آقای ظریف تحسین گر او بشود. پاسخ بسیار ساده است و در همین مقاله هم داده شده است. او با «موج» حرکت کرده است. و هنرمندانی که با موج حرکت می کنند معمولا جزو هنرمند معترض و خلاف جریان جای نمی گیرند.
اما مقاله ی آقای مبشری یک چیزی کم داشت. نقد همین جریآن هیستریک ایران پرستی عده ای از ما ایرانیان.
۷٨٣۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۵       

    از : سهراب مبشری

عنوان : فرق فیلم مستقل و فیلم هالیوودی
آقا یا خانم بازرگان. سلام. منظور من از فیلمهای هالیوودی فیلمهایی است که در درون سیستم استودیوهای هالیوود تولید و از طریق کانالهای مربوط به این سیستم توزیع می شوند،‌ نه همه فیلمهای تولید آمریکا. با احترام و بدون بیماری مخالفت، سهراب مبشری.
۷٨٣۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۵       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست