سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

این یک چپق نیست، یک تحلیل هم نیست - فرج سرکوهی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : جواهری

عنوان : آقای فرج سرکوهی،شما دیگه چرا؟!
با همه احترامی که برایتان قائل بوده و هستم،بااینحال ناگزیرم که پایم را از گلیمم درازتر کنم و بگویم،دروغ گوئی آشکار و مسئولیت گریزی و زوال اخلاقی، شارلاتانیزم سیاسی، پوپولیزم داماد لبنان و حماقت و کودنی، فراموشکاری، جهالت و بی شعوری هواداران و مخاطبانش امر عجیب و نوظهوری نیست،امر عجیب و نوظهور اینست که اگر مقاله شما نه چپق است و نه تحلیل،پس چیست؟!
امر عجیب و نوظهور اینست که مقاله شما خواسته و ناخواسته واقعیت را نادیده می انگارد،شاید بپرسید واقعیت چیست،واقعیت اینکه از بدوی ها و مدنی ها و بخشنامه نویسان و بیانیه نویسان و پا اندازان و جا اندازان و قاتلان و همدستان قاتلان و شکنجه گران و پرورش یافتگان و دانش آموختگان نظام،انتظاری جز نعل وارونه زدن نباید داشت،
واقعیت اینکه آنها دس پس و پیش ما را خوانده اند و به خوبی آگاهند که ما بی بضاعتان تاریخیم و هیچ راه گریزی از لابیرانت مصلحت و منفعت نظام نداریم،واقعیت اینکه تجربه ثابت کرده است که هر کوششی برای نجات نهایتا به شکست و سرخوردگی و افسردگی بیشترمان ختم شده است،واقعیت اینکه ما هنوز نمی دانیم با چه پتیاره صفتانی مواجه ایم،واقعیت اینکه حق با داماد لبنان است که فکر و شعور و معرفت نداشتهِ دانش آموخته های انقلاب فرهنگی سروش و شریعتمداری وووو را به سخره میگیرد و به ریش و کروات و شالگردن و عینکشان پوزخند میزند،واقعیت اینکه حکم حکم زر و زور و تزویرست و معاش و تیپ و دکور و ویترین زندگی خرج و برجش بالاست و یاری اندر کس نمی بینیم،واقعیت اینکه باید راهی جست و برای کسب نام و نانی همرنگ آخوند
جماعت شد و رفت زیر عبای و ردای اشغالگران و دفتر و دستک و چرتکه ای ابتیاع کرد و بار خود را بست،واقعیت اینکه نوشتن چنین متنی از شما بعید است،واقعیت اینکه طلب اخلاق و شرم و مسئولیت پذیری از اعوان و انصار و شرکای ریز و درشت اشغالگران،آن هم بعد از ۳۷ سال قتل و غارت و تجاوز،حکایت بی خبری نباشه؛نهایت ساده‌ اندیشی است،چرا که اگر قصدتان توهین کردن نیست،پس چرا مغز زحمتکش ترین موجود عالم «خر» را به رایگان خرج مخاطبان«مغز آخوند خورده» داماد لبنان کرده اید؟
چرا که اگر ما قرارست هرچه را با نام اصلی آن بخوانیم،پس چرا عصاره رذایل بشری را آقایان خطاب کرده اید،آقایان کجا و این جماعت پس فطرت کجا؟!
امیدوارم که صراحتم را به حساب جسارتم واریز نکنید.
۷۶۲۲۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۵       

    از : فرامرز عبدی

عنوان : عجبم ازاین روزگار
بایداذعان کنم که دراین اوضاع واحوال خیانت بار زد و بندهای جناحی، دیدن کسانیکه هنوز به صداقت این دزدان سرگردنه که لباس چوپان گله رابرتن کرده اند، بسیارشگفت آوروباعث ناامیدی ست.ازخودمی پرسم آیابعداز این همه کثافت کاری های جناح های مختلف حکومت داعشی جمهوری اسلامی بازبایدعده ای دنبال رو این غارتگران سفره انقلاب باشند؟آیابعدازسی وهفت سال جنایت وسرکوب وتجاوز ودزدی مال وناموس مردم توسط آخوندها، بازباید عده ای خاتمی خاتمی کنند وبه سرکوبگری مثل آخوندروحانی دخیل ببندند؟یفقط ازشمامی خواهم که محض انسانیت لااقل باخودتان صادق باشید.دست ازاین دگم های حکومت ساخته داعشی بردارید: که رهائی رادرزیرپرچم اسلام وباانتخاب هردو سال یکبار عده ای دزدبی همه چیز، تعریف می کند.
۷۶۱٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۵       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : حامد خان صابری اصلا سّری نیست.
یک . عجیب نیست که کنشگران سیاسی و فرهنگی وقتی از جهنم حکومت داعش ایران به خارج میایند آزاد تر میشوند.
دو. هرکس که برای پراکندگی دل میسوزاند یک نیروی بالقوه ی مبارزاتی است .
سه . از کجا به این فرمول رسیدید که : " تا زمانی که واقعا دموکرات نشویم و نتوانیم همدیگر را تحمل بکنیم از دموکراسی خبری نخواهد بود" مگر در کشور های دیگر همه دموکرات هستند مثلا ترامپ ، انگلا مرکل ، اردوغان و.و.و؟
چهار. دموکراسی و تحمل و برداری یگدیگر موضوعات متفاوتی است. غیر از این است ؟
پنج . دموکراسی نسبی است ؛ یعنی مقررات بازی های سیاسی بین احزاب سیاسی رقیب اعم از دموکرات ، غیر دموکرات و ضد دموکراسی ، مذهبی و غیر مذهبی ....
شش . مردم، به احزاب ، بنا بر منافع اجتماعی خود به حزبی که سنگ انها را به سینه رای می دهند و برای دوره ای ممکن ست تغییر عقیده دهند... ولی بعضی موقع ها مثل ایران راه بر گشت وجود ندارد ...
میدانیم که از این طریق هیتلر هم به قدرت رسید و جهانی را به آتش کشاند ، خمینی همه خدعه کرد و دیگر اجازه نمی دهند دیگر جریانات سیاسی وارد این بازی ها شوند. مردم هم به قیمت گزافی به این تجربه رسیدند.
حرف آخر : چگونه می توان بر خلاف حکومت زمان شاه و امروز که دگرانیشان تحمل نشدند و نمی شوند قواعد دموکراسی را به این حکومت تحمیل کرد تا تمام نحله های فکری و سیاسی از حقوق مدنی و اجتماعی برخوردار گردند؟
مسئله این ست.
۷۶۱٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو

عنوان : انتقاد های هدفدار بعضیها؟
ضمن تایید گفته های کاربر گرامی _ آ. بزرگمهر _ که بنظرم تنها کامنت در خور ارزش است و قابل تعمق، نمیدانم چرا برخی دیگر فوراً فقط دست به انتقاد کردنشان خوب است؟ جناب سرکوهی سعی کرده تصویری روشن از بازر مکّارانه شیادان مذهبی که پیرو مکتب فریبکاری و شارلاتانیزم هستند در مقاله اش ارائه کند و بخوبی هم موفق شد. آفرین !! اما گویا نمک بر روی زخم برخی طرفداران اصلاح طلبی که با حضور مکرر خود در این سایت در بین کامنت نویسان هم ردپای نفوذی شان دیده میشود پاشیده که اینگونه از این نوشته در خور ستایش ناراحت شدند. وگرنه میشود زیر تمام جملات درست گفته شده جناب سرکوهی خط تایید و تاکید کشید. ولی خوب است که نویسنده گرامی به منتقدینش جوابی در خور ارزش بدهد تا از کج فکری و گمراهی یا ناآگاهی بیرون بیایند. از سعدی شیرین سخن که گفته: گر که بــــینی ناکـــــسان بالا نشینند عیــب نیست// روی دریـــــــا خـــــیس نشیند قــعر دریا گوهر است.
در ضمن شعری عبرت آمیز از سعدی برای کاربران گرامی: البرز؛ پیروز؛ مسعود معمار و امثالهم: ای رفیـــــــق عیـــــــــــب خــــــــــــودم کـــــم بگـــو// هـــــــرکه عیب خـــــویش گــوید از همه بالاتر است.
۷۶۱٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۵       

    از : حامد صابری

عنوان : این چه سری است ؟
مدتهاست این سوال ذهنم رو مشغول کرده که چرا کسانی هم چون آقای سرکوهی ، وقتی از ایران خارج می شوند به مرور رادیکال تر می شوند . کسانی هم چون اقای واحدی ، ف م سخن و بسیاری دیگر ، اگر به نوشته های داخل ایران خود نگاهی مجدد داشته باشند این تفاوت ها را به خوبی نشان می دهد . اما سوای این موضوع اکثر افرادی که نظر داده اند تاکید کرده اند که بین نیروهای مخالف حاکمیت پراکندگی بسیاری وجود دارد و حسرت می خورند که چرا آنان متشکل نمی شوند . اما این دوستان از خود نمی پرسند چه دلیلی وجود دارد که آنان نمی توانند بر پراکندگی خود غلبه کنند ؟ خودشان ، به خود انواع القاب ، دموکرات ، ترقیخواه و پیشرو می دهند اما نمی توانند توضیح بدهند پس این همه پراکندگی و هزار دستگی برای چیست ؟ دوستان عزیز می گویند در دوران قرون وسطی، کشیش ها صدها ساعت با هم بحث می کردند که در روی نوک سوزن چند تا فرشته جا می گیرد این بحث های اپوزیسیون به زعم شما پیشرفته هم فراتر از آن بحث های کشیش ها نیست . تا زمانی که واقعا دموکرات نشویم و نتوانیم همدیگر را تحمل بکنیم از دموکراسی خبری نخواهد بود . به اعتقاد من آقای خاتمی یک سر و گردن از بسیاری از این مدعیان دموکرات تر است . حالا هر چقدر می خواهید تخریب اش کنید اما تاریخ قضاوت خواهد کرد . در مورد مصدق هم چون مرده الان ازش تعریف و تمجید می کنیم موقعی که زنده بود درست مثل امروزخاتمی ، بسیاری از نزدیک ترین یاران اش منتقد او شده بودند . هر چند خوشبختانه با رشد جامعه و با مطالعه تاریخ گذشته و در مقایسه با مصدق ، یاران خاتمی هنوز او را تنها نگذاشته اند .
۷۶۱۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۵       

    از : masoud memar

عنوان : حساب تحلیلی و سیاست ؟ !
آقای سرکوهی شما اگر کسی را میخواهید تخطئه بکنید حقتان است اما چرا با مخدوش کردن واقعیتها و مفاهیم نامربوط ؟ خاتمی واقعأ در معرفی کردن کاندیدها و بستن لیست هیچ نقشی نداشته است بلکه او وظیفه و نقش خود را ایفا کرد و لیست بسته شده را با همان تأکید دو قبضه ای که اشاره کردید پیروز میدان کرد. چرا که اگر برخی گزینشی رأی میدادند و حتی به یک نفر از لیست رأی نمیدادند نتیجه انتخابات بنفع جناحی رقم میخورد که لیست مقابل با خود را لیست انگلیسی قلمداد میکردند و خاتمی را مفسد فی الارض . آقای سرکوهی مخاطب اوبه یقین امثال شما نبوده است شما میگوئید : « لابد گمان می برد که مخاطبان او ابله تر از آن اند که بپرسند چه رهبری هستی تو که بدون «هیچ دخالتی » در «افراد فهرست ها» ما را به رای دادن به آن ها فراخواندی؟ » مخاطبان او امثال خانم پروین فهیمی است که همان جلادان پسرش سهراب اعرابی را خوب میشناسد و در بطن جامعه با وجود همه خطرات مبارزه میکند و تأکید دو قبضه ای خاتمی « تکرار میکنم به تمامی افراد هر دو لیست » را با صدای او تقویت میکند مخاطب او امثال هیلا صدیقی است که بخاطر تکرار همین تأکید دو قبضه ای مورد انتقاد قرار میگیرد و در پاسخ به منتقدین خود از جمله میگوید : « اگر حق انتخاب ، میان آقامحمد خان قاجار و شاه سلطان حسین هم بود باز من رای میدادم تا مانع آمدن یکی از آنها شوم تا هزینه کمتری را تحمیل تاریخ این سرزمین کنم .» . امثال نرگس محمدی وقتی در زندان به تمامی افراد هر دو لیست رأی میدهد یقین داشته باشید که امثال ری شهری و دری نجف آبادی را حداقل کمتر از شما نمیشناسد و یقینأ نه تنها ابله نیست بلکه جزو مبارزین راستین این سرزمین هستند .
شما بدرستی میگوئید : « مسئولیت پذیری از مولفه های اصلی دموکراسی است. سیاست مداری که در دموکراسی ها خطا می کند، مسئولیت کارنامه خود را نه با توجیه، انکار یا عذرخواهی کلی، که در عمل بر عهده می گیرد، کنار می رود و اگر نرود رسانه ها و افکار عمومی او را حذف می کنند.» اما از این مقدمه درست در جهت تحلیل خود سود میجوئید و ادامه میدهید : «اما آقایان رهبر، رفسنجانی، روحانی، خاتمی، حجاریان و شرکای ریز و درشت حکومت استبدادی ایران «سرزمین شعر و گل و بلبل» را خوب می شناسند ... » نه آقای سرکوهی سرزمین شعر و گل و بلبل همان سرزمینی است که دموکراسی در آن نهادینه شده است و لاجرم همه را مسئولیت پذیر میکند اما در سرزمین سنگلاخی و صعب العبور ٬ غیرپاسخگوها مخالفین خود را حذف فیزیکی میکنند حذف رسانه ای میکنند در حصر میکنند اگر هم افکار عمومی اجازه ندهد سنگ پرانی میکند یا اگر دستش کوتاه بود دشنام میدهد .
۷۶۱۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۵       

    از : فرامرز عبدی

عنوان : شمادیگه بیخیال شو
عجب روزگاری شده طرف بعنوان منتقدمارکسیسم وکلاچپ واردبحث چپ هاشده وازدرنصیحت وایرادگیری وازهمه جالبتردرس آموزی به چپ هادرآمده است.
حالاهرکسی به برادران اصلاح طلبت حرفی زدمیشوداصولگرا یادلواپس؟سرکوهی که کل نظامت رابه نقدکشیده.نظامیکه برپایه سرکوب وکشتاربناشده است.پس جمع کن این بازی را باباجان.فقط مانده بودیکی باسوادوفهم تو، کمونیست هارادرس بدهد.جل الخالق...
۷۶۱۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۵       

    از : امیر آمویی

عنوان : قدردانی از آقای سرکوهی و سخنی با تنی چند
تنها در واکنش به سه تن: آقای سرکوهی، و نظرگزاران کیا و احمدی:
آقای سرکوهی ممنون از این نوشته ی بجا و به موقع که در کنار پخش نوار صحبت آقای منتظری، و دیگر مقالات در این مورد، نشانه ی آغاز پایان قطعی حکومت اسلامی ولی فقیه در تحت عنوان کاذب "جمهوری اسلامی" است. اکنون دیگر برای تمامی مردمان ایران و نیز اصلاح طلبان (درون حکومتی و بیرون از قدرت) روشن شده که تنها راه رهایی از این جهنم، ایجاد یک حاکمیت دموکراتیک سکولار است که در آن نمایندگان آگاه ایرانیان به اداره ی کشور همت گمارند. نوشته ی شما آگاه کننده و مهر "باطل کننده" ی دیگری است بر مصرف بی اعتبار اصلاح طلبی دینی. اما نوشته ی شما به نظر من باید در زوایایی گامی هم فراتر می گذاشت و یقه ی فرد اصلی را می گرفت: آقای روحانی در انتخاب و تعیین تنی چند از وزیران خود مختار نیست! بدبختی روسای جمهور تیره بخت و تو سری خورده ی نظام مفلوک و مضحک «جمهوری اسلامی» این است که رئیس جمهورش نسخه بدل نصفه-ناقصی است از یک نخست وزیر بی اختیار و اخته شده توسط ولی فقیه که حتی تصمیمات عادی اش را هم حضرت ولایت به هیچ می گیرد.
کیای گرامی، همچنان که دیدید با شما همرأیم، اما امان از چپروی های چپ و راستروی های آن که فقط و فقط یکی از عوامل پراکندگی و به قول شما عدم انسجام است. چپ ایران در طیفهای گوناگونش نمی تواند به تحلیل واخد درستی از موقعیت و شرایط کنونی برسد: این چپ چپاول شده و معدوم از نظر معنوی، علمی و سیاسی، همچنان درگیر اختلافات داخلی پایان ناپذیر خویش است و زمان، وا اسفا، سپری شده.
احمدی گرامی: به نظر من مقاله ی آقای سرکوهی به دور از واژه نمایی و قلنبه نویسی توانسته دقیقا در مسیر یک تحلیل مارکسیستی خوب قرار بگیرد. ضمنا واژگان مارکسیستی، یا بهتر است بگوییم زبان تحلیل سیاسی-طبقاتی، می تواند همان واژگان یا زبان روزمره و رایج باشد به شرط آن که در ایجاد تصویری از شرایط عینی و ذهنی در هر لحظه ی مفروض موفق گردد و توانسته باشد آرایش نیروهای درونی و بیرونی ساختار قدرت و اوضاع کلی سیاسی و فکری جامعه "یا بخشی از آن" را به طور درست ترسیم کند. گفتار آقای سرکوهی به خوبی و با صراحت موضع سیاسی اصلاح طلبان اسلامی را مورد انتقاد قرار داده و نقطه ی پایانی گذاشته است بر اعتبار نداشته ی آنان. از این پس چه در سطح بالای سیاسی و صاحبان قدرت و چه در سطح پایین افکار عمومی یعنی لایه ها و آحاد فاقد قدرت، نقطه ی ابهامی در مورد احتمال اصلاح پذیری رژیم وجود نخواهد داشت.
آمویی
۷۶۱۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۵       

    از : علیخانی

عنوان : چپ ایدئولوژی محور و چپ برنامه محور
جناب احمدی متأسفانه شما در را اشتباه بازکرده اید. اشکال بر سر شیوه ی نوشتاری آقای سرکوهی نیست. اشکال بر سر تعریفیست که او و شما از چپ دارید. چپ بنیادگرا همچنان در دالانهای تو در توی متون پایه مارکسیسم سرگردان است در حالیکه مدتهاست در جهان چپی رخ نموده که ایدئولوژی محور نیست بلکه برنامه محور است.
گیرم که بر پیشانی آقای سرکوهی توانستید مهری از داس و چکش بیابید این چه چیز را عوض خواهد کرد؟ آیا جهان از رفقای پیشانی به مهر "داس و چکش" کم کشیده است. در نگاه شما مشکلات فرهنگی مشکل فردای ماست و حل هر مسئله ی فرهنگی موکول به بعد از انقلاب است در حالیکه در نگاه فرج سرکوهی ها مسائل فرهنگی مشکل امروز است.
۷۶۱۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۵       

    از : محمد براتی

عنوان : جناب آقای سرکوهی که شما را صادق تر از بسیاری ازچپ ها میدانم،
جناب آقای سرکوهی که شما را صادق تر از بسیاری ازچپ ها میدانم، آیا دراین آشفته بازار سیاست چپ ها کم مقصر اند...؟
آری بسیاری از مردم هم وقتی به لیست نگاه کردند به مثل شما اندیشیدند... نه در تهران بزرگ ونه در اغلب شهر به لیست خبرگان رای ندادند...
به روحانی رای دادند که کشور بدست همپالگی احمدی نژاد یعنی جلیلی نیافتــد...!
شما که درخارج نشسته وهمانند بلبـل ای در نشست های تلویزیونی حرف میزنیـد،
تا کنون نسخه ای شفابخش هم پیچیده ای...؟
۷۶۱۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۵       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست