قفل بند هم به نعل هم به میخ - نگاهی به اطلاعیه اخیر اتحاد فدائیان خلق - دنیز ایشچی
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : دنیز ایشچی
عنوان : سپاس البرز گرامی
البرز عزیز، اینکه این بیماری ها با شدت و ضعف مختلف در همه طیف های چپ موجود است، کسی نمیتواند کتمان کند، اما باید به این واقعیت هم اشاره کرد که همه چیز نسبی است و سازمان اکثریت در مقایسه با دیگر طیف های چپ به میزان به مراتب بیشتری به این بیماریها غالب آمده است. آنچه که در این زمینه میتواند نقش تاریخ ساز ایفا بکند نقش نسل های جوان میباشد که تاریخ چپ نوین ایران را چگونه خواهند نوشت. نسل ما یا دور خود میچرخد، و یا در بهترین حالت اگر اگر عقب عقب نمیرود، درجا میزند.
۷۶۱۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : اگر غیر این بود، سالها قبل می بایست اتحادی فراگیر در جنبش چپ بوقوع می پیوست
هموطن گرامی آقای ایشچی در ابتدای مطلبِ مندرج در لینک فوق در باب و باره ی "باهم بوده گی" چپ می نویسد؛ «گاهی به مرور زمان خصلت هائی چنان با وجود انسان عجین می گردند که هر روز سفت تر، سخت تر و جامدتر می شوند، تا جائی که دیگر این انجماد را احتمال نرمش کاملا غیر ممکن می گردد...»
نوشتم "باهم بوده گی" چه این روزها علیرغم آنکه آحادِ نویسنده ی جنبش چپ کشور می دانند که واژه های "اتحاد" و "وحدت" تفاوتهایی اساسی و ماهوی با یکدیگر دارند، اما با اینهمه همچنان و کراراً مفهوم این دو واژه را تا حدِ "باهم بودگی" پائین آورده و غیر مستقیم چنان وانمود می سازند، که گویا این دو واژه مترادف همند.
از حاشیه ی فوق که بگذرم، در اینجا میخواهم به جستجویِ میزان "انجماد" و "نرمش" در مقاله ی آقای ایشچی بپردازم. چرا که تصور می کنم، اساس نقدِ ایشان در این مقال بر پایه و دوش این دو واژه قرار گرفته است.
در ابتدا قصدم این است که تمامی واژه هایی را که باری منفی و یا شدیدا منفی دارند را بیرون کشیده، و لخت و عریان در کنار هم قرار دهم:
دیوار های بلند، خود بزرگ بینی، استالینیزم دیکتاتورمنشانه، تظاهر به انعطاف و بازی دموکراسی نمایی، خنده های ساختگی، نیّت ها و خواسته های کاملا متفاوت پشت نقاب چهره های زنگ آمیز شده، فرقه گرائی، بیراهه.
اگر با افزودن کمی لعابِ خودباوری، و با در نظر داشت واژه های فوق، به جنبش چپ ایران از لحظاتی که "اجتماعیون و عامیون" خوانده می شدیم تا به امروز که تبدیل به دهها سازمان و حزب شده ایم، بنگریم، شاید شما هم با من هم اندیشه شوید، که هیچ نیرویی از نیروهای چپ ایران تهی از واژه های فوق نیست، که اگر غیر این بود، سالها قبل می بایست اتحادی فراگیر در جنبش چپ بوقوع می پیوست.
بیائیم کمی بیشتر و قبل از آنکه با دیگران صادق باشیم، با خود مهربان و صادق گردیم. در جنبش چپ ایران بصورت عام و در جنبش فدایی بصورت خاص، تنها یک نیرو "پاشنه آشیل" امر اتحادِ فراگیر نبوده و نیست. چه هر نیرویی از نیروهای چپ با در آمیختن بی موردِ کلیات حاکم بر ساختمان چپ با جزئیاتی چون علایق گروهی سالهاست که هم خود و هم چپ ایران را مضحکه ی دربار استبداد شاه و شیخ کرده است.
و چپ ایران نخواهد توانست «...حول محور مرکزی شریان جنبش فدائی...» گرد آید. مگر آنکه آحادِ اندیشمند و عدالتخواه جنبش فدایی به خود تکانی داده و خود را از شر زنجیرهای پولادینی چون "ممیزی" رهانیده و با پیشانی و آغوشی باز در سمتِ خوش آمد گویی به تحول خواهی، دگر اندیشی و نو اندیشی بپردازند.
و آری «...به قول صمد، راه که بیافتیم، نه فقط ترسمان می ریزد، بلکه در حین حرکت یکی یکی مشکلات را حل کرده و دوشادوش هم موجب انسجام و بلوغ چپ ایران و تبدیل آن به درختی تنومند خواهیم شد...»
ولی مشکل قضیه همین "راه افتادن" است. هر یک از "ما" بی توجه به نکاتِ مشترک فقط و فقط به دنبالِ راه افتادن و طی طریق به شیوه ی خاص خویش هستیم. بی آنکه توجه کنیم، با داشتن جفت پاهامان در یک عدد کفش قادر به راه رفتن طبیعی نخواهیم بود.
۷۶۱۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣۹۵
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۲)
نظر شما
اصل مطلب
|