سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

استبداد شناسی! - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : masoud memar

عنوان : ریشه و بستر استبداد
آقای کریمی شما استبداد را به ولایت فقیه گره زدید و به منتقدین اصلاح طلب نفی ساختار ولایت فقیه را مطرح کردید . اولأ ساختار ولایت فقیه شکلی از استبداد است مثل سلطنت فردی اما تاریخ سند روشنی ارائه داد که نفی و انقراض یک مدلی از استبداد بمثابه برچیده شدن استبداد نیست . ریشه یابی استبداد در بطن جامعه است نه در یک ساختار حکومتی ٬ از منظر و مسئولیت سیاسی باید آن بستر مناسبی که به کشتار ۶۷ انجامید را بررسی کرد نه صرفأ اینکه چه کسی فرمان داد چه کسی اجرا کرد چه کسی سکوت کرد یا چه کسی فریاد زد . اگر ترمز ماشینی بریده شود و این ماشین حرکت کند و در سراشیبی قرار گیرد کمتر کسی رغبت میکند خود را جلو ماشین قرار دهد و بمیرد . تنها نیروئی در ساختار قدرت که پتانسیل جلوگیری از استبداد مذهبی را داشت اما نه تنها حمایت نشد بلکه مورد تخطئه قرار گرفت دولت موقت بود که نقش ترمز را داشت اما بریده شد ٬ راننده این ماشین مهم نیست بلکه بریدن این ترمز نقش محوری را در حوادث سیاسی داشت . در ضمن طبق اصول و منظر سیاسی ٬ اصلاح طلبانی که در صحنه داخلی رقابت میکنند نفی ساختار ولایت فقیه را نخواهند کرد چون بدون قسم خوردن به قانون اساسی ریاست جمهوری که سهل است نمیتواند در وزارتخانه ای نیز معاونت کند . گویاست که با بیشتر کردن پلیس و حکمهای سنگین ٬ دزدی ریشه کن نمیشود بلکه باید زمینه دزدی فراهم نباشد .
۷۵۶۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱٣۹۵       

    از : رسا کسپر

عنوان : صدور حکم
جناب کریمی ! کشتار نه تنها شصت و هفت بلکه پیش از آنی نیز بایست محکوم گردد.کشتن کشتن است مرز ندارد.در آلمان شکست ارتش نازی واشغال نظامی هر چند بسیاری از سردمداران و همراهان هیتلر را به طنابهای دار سپرد ولی انگشت اتهام بسوی مردم آلمان نیز نشانه رفت.صحنه های رقتبار زنان و مردانی که بر ادعای نا آگاهی از هولاکوست و کشتار های دیگر پای میفشردند اما با دیدن اجساد کشتگان در هم میشکستند در تاریخ ثبت است.آیا فوج فوج عازمین به جبهه ها و خانواده های آنان و رویهم رفته اکثریت جامعه از آن کشتار ها بی خبر بودند ؟ به گمان من چنین نیست.شاید دلایل آن کشتار بخصوص در تابستان شصت وهفت به گونه ای دیگر توجیح میشده است.یعنی همه پسند که آب از آب تکان نخورد.کلاه شرعی که داشته است.چهار فقیه دانا احکام را صادر می نموده اند.حتی سخنان آقای منتظری گویای آن است که وی از اخباری ناگوار برای حتی همان حکومت نقل میکند.شکی نیست بسیاری از آن کسان از آن کشتارها با خبر بوده اند .حتی شخص آقای منتظری که تا از آن اخبار ناگوار اطلاع حاصل میکند در صدد پرهیز و نهی بر میاید و......پرسش اینجاست که من نوعی و در میان همین اپوزیسیون چند درصد افراد و سازمانها مخالف صریح کشتن و قتل انسانها حال به هر نامی که باشد هستم و هستند؟ در واقع نوشتار شما در باره آن کشتار به نتیجه ای میرسد که پاسخ آنرا در خود دارد.و بی مورد نخواهد بود اگر من در باره نقش سازمان اکثریت در آن رابطه بپرسم.نا خواسته! و نخواهم پرسید.متاسفانه این صفحه گرامافونیست که بقولی خط افتاده است و هی میخواند در آن دور باطل که معجزه ای در راه است و گویا معجزه گری نیز چوب جادو بکف ملت را از دست این خصم رهایی خواهد داد.ولذا هر آنچه با رفرم و اصلاح همخوان شود بی نتیجه است.جنایتی ست که شده اما صدور حکم برای تمام دستاندرکاران وقت حکومت در حوضه وظایف شما عزیز گرام نیست.من گمانم این است که افشاء آن جنایت اصل وظیفه بود و لی رسیدگی و صدور حکم عامران و عاملان آن جنایت تنها در دست یک هیئت دادگاه و یا هر آنچه بنامیم است!
۷۵۶۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱٣۹۵       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست