سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

درد مشترک - رزم مشترک - مارال سعید

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : قدسی جباری

عنوان : به :زندانی زنجیری
اینترنت برای جماعتی که صلاحشان در پنهان کردن خود و نام و نشان خود هستند..گوهری شده است نایاب!!
اقا یا خانم : زندانی زنجیری..چرا در هموطنان خود ترس ایجاد میکنی؟
این جمله را عمامه بسرهای جمهوری اسلامی و اطلاعاتی های نظام ،مدتهاست که در گوش مردم خوانده اند و عواملشان هم در خارج از کشور مرتبا در گوش ایرانیان مهاجر میخوانند...
شاید برای همین است که نام حقیقی خود را ذکر نمیکنید ..با ترس هیچوقت ما از دست اشغالگران کشورمان رها نمیشویم..با همین حرف ها مردم را میترسانید که حکومت کنید..همین است هدف شما.با انواع نام ها و نشان ها ..انچه در راستای سیاست و هدف نظام است ..میکنید
۷۵۶۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱٣۹۵       

    از : فرزانه راد منش

عنوان : به نویسنده گرامی ..مارال سعید
هموطن گرامی ..۳۸ سال ظلم و ستم ، ۳۸ سال تخریب و فشار ،۳۸ سال اوارگی و از دست دادن امیدها و ارزوهای ملتی،۳۸ سال فرار،بی سرو سامانی در کشور ،در زندگی افراد و اقوام مختلف ایرانی ،۳۸ سال از بین رفتن مقام و ابرو و حیثیت ایران در جهان و در کل ،۳۸ سال غارت و زندان و کشتار و دزدی های بزرگ این ملت زیر نام "اسلام"
مامور دولت پیش از ظهر رشوه میگرفت و سر ظهر به نماز و عبادت می نشست ، خانه و اموال مردم را یکسره غصب میکردند و همان سال واجب الحج میشدند،وقت سحر دستور قتل و غارت مردم را صادر میکردند و سپیده دم بر سجاده سر می نهادند..تمام این پدیده ها را ..همه انانی که در ان روزها بزرگان سیاست ما !! بودند دیدند و دم بر نیاوردند.در عمق انها تامل نکردند..کشور ما توسط دول خارجی و با همکاری و همیاری عرب زاده گان قادسیه،۳۸ سال است که در اشغال است...و وقتی کارنامه روشن فکران و فرهیختگان و سیاست بازان جامعه فرهنگی مان را در این سالها نگاه میکنیم،خود گویای انچه را که چرا و چرا می نامیمش،نمایان میشود.
مقصود شما از "رزم مشترک چیست؟
کاوه اهنگری دیگر؟
باباباسی دیگر؟
یا گاندی دیگر؟
جامعه شناس و پرفسور و استاد و مقامات دیگر ایرانی در پایتخت های اروپا لمیده اند و نسخه های بودائی و گاندی برای ملت ایران میپیچند...۳۸ سال است که ماموران معذور ""جمهوری اسلامی!!"" در اروپا کاگزاران سیاست های اربابان عمامه بسران اند..
با تمام این جنگل به هم ریخته بی درو پیکر..راه و چاره چیست؟
مگر وقتی دزد خانه را میزند و صاحبخانه مینشیند و در انتظار خالی کردن خانه است..میتوان چاره ئی جست؟
یا باید دزد را از خانه بیرون انداخت؟ و ایا مگر دزد خود راضی به رها کردن خانه است ؟
و یا باید دست به دست داد و دزد را به هر طریق ممکن ،بیرون انداخت؟
راه یکی ست:
خانه را باید از چنگ دزد ناجوانمرد و بی وجدان ،رها ساخت و راه ان و بهای ان نیز مشخص...در این میان همان ماموران معذور در اروپا نشسته!! با تجهیزات کامل برای بقای دزدان ،میکوشند،گاه مردم را به وحشت میاندازند..گاه خطر تجزیه شدن کشور را میدمند..ترس، مغز را علیل و فشرده میکند..ترس بزرگترین دشمن بشر است..شهامت بزرگترین یاور انسان!..
از شر هزار فامیل مردم رها شدند و در دامان یک ملیون فامیل..۳۸ سال است که اسیرند.
شما هم مانند همه ،ما همگی درد مشترکی به دامان داریم..اما راه چیست برای درمانش؟
خانه را باید پاکیزه کرد ..و سوال برابر مردم :راه چیست و چگونه؟
اشغال گران هرگز خود به رفتن و رها کردن خانه دیگران..راضی نخواهند شد..میبایست با عمل نشان داد که :
اقایان بس است بفرمائید بیرون..
۷۵۶۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : آقا ولی و تیمش و شهرام امیریِ فدا شده و جاسوسی و جاسوس بازی
بانو مارال سعید ارجمند اگرچه با هوشمندی " باهم شدنی" را برای عبور از شرایط فعلی حاکم بر کشور را گوش زد می کند که درود برایشان بادا! اما نکاتی است که باید به آنان پرداخت! می دانیم؛ با توجه به پیشینه تاریخی و شرایط داخلی کشور، دمیدن " روحیه ملی ایرانی" در شهروندان ایرانی و محوریت یافتن این روحیه ملی ایرانی در برخورد با مستبد و حواریونش بنیان آنان را می تواند بی بازگشت ،برکند.

در رابطه با مستبد و ارتباط آن با اقدامات جاسوسی می توان گفت: اگر خود مستبد مأمور و مجری سیاستهای خاص قدرتهایی باشد این نوع مستبدین خودشان جاسوس اصلی خواهند بود و کارگزاران مخصوص او یا دانسته یا نادانسته در خدمت اقدامات جاسوسی خواهند بود، و اگر مستبد خود را مأمور و مجری سیاستهای خاص قدرتهای دیگر نداند اما به شیوه های استبدادی خاص خودش بخواهد بازی های خاص خودش را به پیش ببرد در این روش شرایط بگونه ای خواهد شد که مجریانی خواهد یافت که عملشان علناً مصداق جاسوسی خواهدبود و یا غیر علنی اقدامات جاسوسی را انجام خواهند داد و آنان می توانند با همان خفقانی که ناشی از سیاستهای استبدادی است؛ فریبکارانه اقدامات خود را وطن خواهانه نیز قلم داد کنند.

حال اگر بخواهیم سیاستهای خاص آقا ولی را در رابطه با پرونده هسته ای در دوره ی هشت ساله خاصی که تیم مورد علاقه اش را با ترفند های مخرب و پلیدانه بالا کشیده بود و آنان مجری گری پرونده هسته ای رامدیریت کردند ، مورد توجه قرار دهیم ؛ هم اتهام جاسوسی به تیم مورد علاقه آقا ولی وارد می شود و هم پای خود آقا ولی در اقدامات جاسوسی وارد می شود. در این مورد وقتی روند پرونده هستی را مورد توجه قرار دهیم مشاهده می شود؛ در زمانی که می رفت موضوع مسئله هسته ای با کمترین هزینه ای حل شود شخص آقا ولی " بازی گری خاصی را می پذیرد" یا خود "بازی خاصی را بر می گزیند" و پرونده را در مسیری دیگر قرار می دهد. در بازیگری؛ اگر آقا ولی بازی گری خاص را پذیرفته، پس اتهام جاسوسی به خود او و مجریانش وارد است و اگر آقا ولی بازی گری خاصی را خود، برگزیده باشد؛ با اقداماتی که توسط برکشیده های خاصش که با تقلب و کودتا به کارگمارده شدند(تیم احمدی نژادیان)، انجام گرفته و عملکرد جاسوسی را از خود نشان داده اند در این شرایط نیز پای آقا ولی به عنوان جاسوس نیز به میان می آید.

اگر بخواهیم عملکرد مجریان خاص آقا ولی را مورد توجه قرار دهیم مشاهده می شود؛ وقتی تیم مورد علاقه او به کار برگمارده می شوند این تیم در رابطه با پرونده هسته ای در همان ابتدا اتهام جاسوسی را به تیم اولیه وارد می کنند و حتی در پی حذف فیزیکی برخی از آنان می روند که بدین طریق هم بتوانند از حامیان آنان زهره چشم بگیرند تا بعداً بتوانند اقدامات خاص خودشان که سیاست های خاص خامنه ای بوده را به پیش ببرند . اما اقدامات تیم جدید، برای زدن اتهام جاسوسی به تیم اولیه با مانع روبرو می شود، ولی با اقداماتی که تیم جدید انجام می دهد نتایج مخربی ببار می آید که پرداختن به آنان از حوصله بحث شاید خارج باشد.

در رابطه با ادعای کودکانه ی بازی؛ جاسوسی و ضد جاسوسی که تیم مورد علاقه آقا ولی ( احمدی نژادیان)بقول خودشان می خواستند؛ به" سازمان سیا" رودست بزنند که در نهایت مجبور شده اند؛ به صورت ناشیانه و پرسش برانگیز دست به اعدام شهرام امیری بزنند می توان گفت: در آینده اطلاعات بیشتری در رابطه با مأمورامنیتی بودن یا دانشمند هسته ای بودن شهرام امیری علنی خواهد شد ! اما نکته اصلی اینست ؛ او یکی از بازیگران تیم خاص مورد علاقه آقا ولی بوده، و حذف او با این عجله و در این زمان و همزمان با این حذف، ادا اطوارهای احمدی نژاد با نامه دادن به اوباما مطرح می شود ، که این نوع اعمال، پرسش برانگیز شدن اعدام شهرام امیری آنهم با این عجله در بین سایر بازیگران نظام نیز دارد پررنگ می شود.
نکته ایکه در میان نیز دارد پررنگ می شود اینست: که این تیم که بقول خودشان می خواستند به امریکا و دیگران رو دست بزنند چند لپ تاب را بطروق مختلف به دست اهداف مورد نظرشان می رسانند که ظاهراً در این بازی یکی از آنان اطلاعات لازم و درست را دارا بودن،که آن لپ تاب نیز مربوط به شهرام امیری نیست! که این شرایط تیم مورد نظر آقا ولی اتهام سنگین جاسوسی را دارا شده است که حذف شهرام امیری را در راستاری نجات آقا ولی و تیم مورد علاقه هشت ساله اش باید دید که این مسئله فعلاً ابتدایش آشکار شده است و.....
۷۵۶٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱٣۹۵       

    از : بابک حمیدی حمیدی

عنوان : آقای مارال سعید...سه پرده.
پرده آخر...
اینچنین است که سی و اندی سالِ که از هر امکان و روزنه و منفذی بهره جسته ایم و بطور شبانه روزی داریم یکریز و یکنواخت درباره موضوعات گوناگون بحث و گفتگو میکنیم و تحلیل و نظر و پیشنهاد و راهکار ارائه میدهیم،با اینحال عینی می بینیم و ذهنی حس می کنیم که سر سوزنی از جُور و ستم و قتل و غارت و تجاوز«پنهان دیروز و آشکار امروز»کم نشده که هیچ،بلکه افزایش هم یافته است و دسترنج آنهمه کار و تلاشمان چیزی نبوده جز لایکِ ناتوانی و خستگی و بی تفاوتی و دوری و کدورت و زود رنجی که بیانگر پیری و فرسوده گی ماست؟!
پس تا زمانی که ما شناخت دقیقی از موقعیت متغیر و شرایط ناهنجار و معضلات عدیده حاکم بر زندگیمان نداشته باشیم،سخن گفتن از دزد و قاضی و قاتل،حسب معمول راهگشا نخواهد بود،چرا که اگر قرار بود که با بحث ذهنی و فرسایشی،با شعار شورانگیز همراه شو یار دبستانی من- درد دشوار زندگی با اشغالگران درمان بشود که از درد دچار انسداد فکر نمی شدیم و سرخورده و کلافه و مایوس حکایتمان به اینجا نمی رسید که بعد از سی و اندی سال از بحث شیرین لواط گیلانی برسیم به بحث ملس دیوث آملی؟!
پس یا باید یه فکر اساسی کرد و طرحی مبتنی بر واقعیات عینی و ملموس درانداخت و کاری کرد کارستان،یا از واعظان عمامه دار و کلاه کراواتیِ که زبان محراب و منبر و کرسی عملشان یکی نیست،دوری جست و چونان گرگدن به راه باده رفت و آن کرد که کردنی است و شدنی!
ختم کلام،باقی بقا.
پ.ن.
آقای مارال سعید،اعدام شهرام امیری امر عجیبی نیست،عجیب این است که شما بعد از گذشت ۳۷،هنوز به اشغالگران ایران،می گوئید،نظام جمهوری اسلامی ایران!؟
باتشکر و پوزش فراوان.
۷۵۶٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹۵       

    از : بابک حمیدی حمیدی

عنوان : آقای مارال سعید... سه پرده.
پرده دوم.
دراینکه هیچ حکمی در نظام اشغالگران قطعی نیست و قاضی هر زمان که اراده کند می تواند هرغلطی بکند،شکی نیست؛دراین مورد می توان لیست بلند بالایی تهیه نمود که سقف فلک بشکافد و طرحی نو دراندازد،پس فعل و عمل ناصواب قاضی امر عجیبی نیست؛قاضی مهره و مامور اوامر اشغالگران است،قاضی بر این امر آگاهی کامل دارد که اگر تن به حکم حکومتی بدهد،هم می تواند سالها نایب رئیس مجلس دوره‌های اول و دوم و سوم و رئیس مجلس اصلاحات و غیروذالک بشود و هم از مواهب آن برخوردار باشد،هم بدیل اپوزیسیون شود و مدعی عدالت،وگرنه به حکم حکومتی...توئی و قعر گور.
بااینحال این همه ماجرا نیست،این سکه روی دیگری هم دارد که تابع آن روی سکه است؛آن روی سکه قاضی،مردمی قرار دارند که اصطلاحأ به آن ما می گویند،ما یعنی من و ایمان و امید و آرمان؛ما هم مثل قاضی هر زمان که اراده کنیم،هرغلطی که بتوانیم می کنیم،دراین مورد هم می توان لیست بلند بالایی تهیه نمود که سقف فلک بشکافد و طرحی نو دراندازد،پس فعل و عمل ناصواب ما هم امر عجیبی نیست؛قاضی اگر مهره و مامور اوامر اشغالگران است،ما بنده اشغالگران نباشیم دربند و اسیر اشغالگرانیم و بر این امر آگاهی کامل داریم که اگر تن به حکم حکومتی بدهیم،می توانیم زیر سایه اشغالگران کسب و کار کنیم و زندگی،درس بخوانیم،دانشگاه بریم‌،دانشجو و دکتر و مهندس و وکیل و وزیر و هنرمند و ادیب و استاد و ورزشکار و مجری و کارگردان و سوپراستار و خبرنگار و روزنامه نویس و سردبیر و منتقد و دو پاسه و دو ملیتی و غیرو ذالک بشویم و از مزایای کلی و جزیی آن بهره مند شویم و بنا به حکم حکومتی گارد آوانگارد بگیریم و اینجا و آنجا دست به افشاگری بزنیم و به زندان برویم و با وثیقه های میلیونی و میلیاردی به مرخصی بیائیم و در فضای دود و دَم و دروغ سیگار آزادی بکشیم و با رسانه های برون مرزی مصاحبه کنیم و عکس یادگاری بگیریم و بدیل اپوزیسیون شویم و مدعی آزادی بیان و حقوق بشر،وگرنه به حکم حکومتی...مائیم و قعر گور.
۷۵۶٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹۵       

    از : بابک حمیدی حمیدی

عنوان : آقای مارال سعید...سه پرده.
پرده اول...
آدم و عالم می داند که تشت رسوایی صورت و سیرت اشغالگران از بام ایران که نه،از بام جهان فرو غلتیده است و طنین بانگ و آهنگش آنچنان بر فضا جاری و حاکم است که کران مادرزاد هم آنرا از خَم اَبرو و نگاه مضطرب رهگذران دریافته اند،بنابراین کسی نمی تواند اقامه دعوا کند که من نمی دانم،که چرا این چنین است و آنچنان نیست،که چه باید کرد؛چرا که همگان به سهم فهم و درک خود می دانند که چرا سی هفت سال از اشغال ایران گذشته است،که چرا وابستگان جان به لب رسیده اش هنوز با دیده شک و تردید و وَهم و گُمان،درگیر کاسه چه کنم چه کنم خویشند؛که چرا این چنین است و آنچنان نیست،که چه باید کرد و چه نباید کرد،مگر اینکه بپذیریم و بپذیرند که به لحاظ جسمی حضور دارند و به لحاظ ذهنی حضور ندارند،یا حضور کَمیِ و ‌کِیفیِ شان هنوز به حَد بلوغ نرسیده است و بناچار باید پا به پای ولی و وکیل و قَیمِ خود،زیر پرچم اشغالگران سینه مذهبی و سیاسی و فرهنگی بزنند و شعار حفظ تمامیت ارضی بدهند و چند و چون و چرا کنند‌ و درد مشترکشان قِیمه نذریِ باشد که می خورند و رزم مشترکشان عَلَم و کباده و قَمهِ ایست که می کشند و تیغ بُرنده ای که بر جسم و جانِ کسان و بی کسان می زنند.با این حساب جسارت نباشد باید خدمتتان عرض کنم که شاید که نه،بی شک و حتم به یقین این آشفتگی و بی قراری و بی ثباتی و پراگندگی و دربدری،تاوان بی خبری و بی عملی و خوش بینی و خوش خیالی و اعتماد و امیدِ نابجا و بی جا و جا به جایی ست که بستگان ایران نسبت به اشغالگران داشته و دارند و تا زمانی که سران کشورهای «بلانسبت» متمدن،سیفون اشغالگران را نکشند و بازی را عوض نکنند،ادامه خواهند داشت،پس ناگفته پیداست که ماجرای پر ابهام شهرام امیری و سه پرده ای که عیان کردید،تکرار و مکررات و بیهوده گویی نباشد،آفتاب آمد دلیل آفتابیست که روشنی راه آینده نیست؟!
۷۵۶۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹۵       

    از : زندانی زنجیری

عنوان : کشتار‌های ۶۷ ،اینبار علنی!
از سرنوشت سوریه درس بیاموزیم !

شاید و به احتمال بالا مسیر سوریه یی شدن را ولایت برای ایرانیان در پیش گرفته است.

تشکیل شورایی همه گیر برای جانشینی حکومت جانیان و سفیهان حاکم به ضرورتی اجتناب ناپذیر تبدیل شده است.

اتحاد همه نیروهای اپوزیسیون و بهره گیری از تمام گزینه‌‌های مبارزه الزامیست.
۷۵۶۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹۵       

  

 
چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست