یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

کارگران را شلاق زدند!

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : نادر معدنچی

عنوان : چرا شلاق، ای قاضی ؟
بیاد آور کتاب اول و چندم آن یار دبستان را !

که یاد آور شد آن شاعر تو را هم مور و هم آن دانه ای بر دوش
«میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است »
وزان پس آموختت آموزگار ، ای قاضی داد زن !
تو پر پر کردی آن مرغ سحر !
با ناله و بی آشیان را !!
هم مزن شلاق !!
ای بیداد گر !
و یادت رفت آن گفته شاعر ، که آموختت:
« مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی بیفتی به پایش چو مور !!»

مزن شلاق ای بیدادگر !
ندادی نان و آبش را
گرفتی هم طلایش را
که با دستان پرپینه برایت کنده بود از سنگ !
چرا شلاق ؟
تو را این ننگ !!
۷۴۵۴٨ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۵       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست