از : البرز
عنوان : آیا بهتر نیست...
آقای فرخی گرامی، در سیاست و فلسفه مبحثی وجود دارد به نام سفسطه. شما به جای پرداختن به نظرم، ابتداً بخش بزرگی از نیروی خود را صرف جا انداختن رابطه ی پدر و فرزندی کردی. و حال نیز بی ارائه ی دلیلی مرا متهم به کینه ورزی می کنی!!!.
آیا بهتر نیست، بجای اینهمه بالا و پائین پریدنهای غیر لازم بحث را در همان حول و حوش مطلب موردِ بحثِ مقاله ی حاضر نگاه داریم.
در پایان یادداشت اخیرت می نویسی؛ «... منظور شما را از ..زاده ..زاده ها نفهمیدم استاد!...» ضمن تشکر از اینکه "استاد"م، خطاب کرده ای. مقصودم از "زاده ها" این بود و هست، که آزادیخواهی ایجاب می کند، که فردی را بواسطه ی "عرب زاده" بودنش نمیتوان شماتت کرده و کنار گذاشت. آزادیخواهان ایرانی "لاریجانی ها..شاهرودی ها" را نه بواسطه ی "عرب زاده" بودنشان، بل بواسطه ی کوشش ایشان در خدمتِ به استبداد تقبیح و سرزنش می کنند.
۷۴۰۴۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣۹۵
|
از : محمود فرخی
عنوان : اقای البرز..
اقای البرز..چه درون متالاطم و پر از کینه ئی داری هموطن عزیز!!
از لابلای کلماتت ذره ئی بوی محبت،عشق به انسانیت،عشق به درستی و دوستی نیست اقا!...کجائی و چگونه شب را روز و روز را شب میکنی؟؟ اینهمه تنفر در دل انسان؟؟
اشعار مشیری را بخوان..شاید مرحمی بر زخم های مانده بر جانت باشد.
من با چه محبتی برای شما نوشتم و شما با چه نفرت و کینه ئی...وای بحال شما دوست گرامی...انسان با وجود چنین روحیه ئی ،خود بیش از همه در رنج و عذاب خواهد بود..شما چگونه میتوانی با چنین دل پر کینه ئی معلم جوانان و نسل امروز یا فردا باشید؟
همه ما در زندگی تلاش میکنیم یا عالم و یا ادم بشویم..خدا را شکر که شما از این دو..یکی را شده اید ،هموطن عزیز ،من هنوز به هیچیک از این دو خصیصه دست نیافتم..که نیافتم.
ضمن تبریک بشما..ارزوی سلامتی دارم برایتان اقای البرز.در اخرین بخش نوشته اتان منظور شما را از ..زاده ..زاده ها نفهمیدم استاد!
از مدیران محترم سایت تمنا دارم این نوشته کوتاه را درج فرمائید..یک دنیا سپاس گذارم دوستان محترم
۷۴۰۴۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣۹۵
|
از : آزاد سیروانی
عنوان : در شهر اگر که مست گیرند
چه شهر فرنگیست! ! هنوز تن استبداد از طنین سیلی شیخ محصور می لرزید که " جوان" پاسداران کرم کلامی را به امید صیدی و صلواتی برای جمال رهبر، در برکه ی اپو زیسیون افکند. هوش صیاد، رسم مرد ه خواری را در این برکه خوب می شناسد.زیرا که حنجره های تهی در شتابی برق آسا هر کدام از سویی، این کرم مرده را به دهان گرفتند.یکی از فرط وحشت ، دیگری از فقر شناخت . وحشت یکی از برآمد جنبش است و فقر دیگری در شناخت همین جنبش .جنبشی که عمامه دار محصور آن، بی ادعای رهبری در کنارش ایستاده و برایش با شجاعت، حاضر به پرداخت هر تاوانیست.اگر از قیاس مرده ی تاریخی که در این کلام نشریه ی "جوان" است بگذریم.باید از آنهایی که این جنازه ی گندیده به دهانشان
مزه کرده است پرسید: انتقاد در عرف آنها چگونه است؟
آیا باید همه در کنفرانسی به پای ما افتند و طلب مغفرت نمایند؟مگر نه اینکه به دستبوسی نیز آمدند و بار طعن و لعن را هم به جان خریدند؟مگر عبور ازکهریزک و قبول بند و زندان و مرگ و حقارت و حصر انتقاد نیست؟حتمآ باید در تاریکخانه ی مقدسی که ما برای اعترافات آنها ساخته ایم به ندبه بپردازند.؟ تازه مگر "آلوده " فقط آنهایند؟داغ را اگر تازه نکنم، آیا کم نبودند انهایی که در گرماگرم قصابی صدام، ریش و عمامه ی منتظری را سد راه حصول دموکراسی می دانستند و خود با صدام نرد فشنگ "میزدند" و پشت بر زرادخانه ی او عربد ه های آزادی می کشیدند؟آن "آلوده" چه به جا گفته است که: "در شهر اگر که مست گیرند باید که هر انکه هست گیرند".تاریخ انتقاد را نه پشت میز دفتر ما که در میدان و کوچه و خیابان ٹبت می کند.قلمی مرده خوار است آنکه قدمی استوار و زنده را بی حرمت می کند.به جاست در اینجا از قلم دوستان حاشیه نویسی چون بهرنگ و البرز و پیروز و دیگران قدر دانی کنم.
۷۴۰۴٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : چپی که من و شاید بسیارانی دیگر به دنبالش روانند، برابر و مساویست با عدالت اجتماعی...
آقای فرخی گرامی، اگر در پی یافتن فرزندی هستی، آدرس را اشتباهی رفته ای، در ثانی چگونه و از کجا چنین با اطمینان مرا "شما نسل جوان" مورد خطابت قرار می دهی، البت چندان ناراضی هم نیستم که جوان مورد خطاب قرار بگیرم.
وقتی شما به استالین، گورباچف، کیانوری، گلسرخی، رضاخان و فرزندش محمدرضا و نواده اش رضا، و علی پسر طالب گیر داده ای، و سوسیال دموکراتهای سوئد،المان و کشورهای اروپائی را در دامن سرمایه داری می بینی، حتم یقین دارم، همین امروز و فرداست، که شما حزب و مرامی جدید را عَلَم خواهی کرد.
چپی که من و شاید بسیارانی دیگر به دنبالش روانند، برابر و مساویست با عدالت اجتماعی. و اگر امروز "من" و امثال "من" از آقایان "لاریجانی ها..شاهرودی ها" دوری می جوییم. نه بخاطر آنست که ایشان "عرب زاده" هستند، بل بواسطه ی آن است که ایشان با بندبازی های ماهرانه یِ خود سد راه بنیادی شدن دموکراسی و عدالت اجتماعی در جامعه ی ایرانی هستند.
و محض اطلاع شما بایسته میدانم که بنویسم، هم دیروز، هم امروز و هم فردا همه ی ایرانیان نمیتوانند مانند شما و من فقط کرمانی زاده، یزدی زاده، اصفهانی زاده، شیرازی زاده و... باشند، بسیارانی از ایرانیان سنندجی زاده، تبریزی زاده، خوزستانی زاده، بندرترکمن زاده و ... هستند.
۷۴۰٣۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣۹۵
|
از : محمود فرخی
عنوان : خدمت اقای الهیاری
هموطن عزیز اقای الهیاری با سلام به شما و دوستان دیگر..
بخدمت شما عرض شود که بنده بتازه گی در گویا پرسه ئی زدم و این سایت را در میان ان صدهای دیگر! سودمند دیدم..بسی جای امیدواریست که هموطنان در چنین حال و هوائی با هم دوستانه به بحث و جدل ،مینشینند..
جواب شما به اقائی بنام..تهرانی را خواندم.جواب اول منطقی ست .اما جواب دوم و سوم شما را تاریخ رد میکند.
اول:حکومت های مستبد مسلما از اتحاد ملت ها و سازمانهای سیاسی جلوگیری میکنند..انقلابات فرانسه و یا اکتبر اگر به ثمر رسید به یمن اتحاد مردم بود..با وجود تلاش های گسترده حکومت های مربوطه...اتحاد را شخصیت های سیاسی و جمعیت های خیر خواه ملت و مردم ،بذرش را میکارندو پرورشش میدهند تا بین "مردم،ملت" بگسترد.
اگر به گفته شما : که در انتظار دادن مجوز اتحاد مردم از حکومت های مستبد باشیم..که دوست عزیز هرگز به اتحاد نخواهیم رسید.
و سوم :جواب سوال سوم اما،بسیار بسیار پیچیده تر از این توضیح کوتاه شماست.تحولات سیاسی ایران سال ۵۷ و تفیض قدرت از سلطنت به شریعت رابطه مستقیم با بحران اقتصادی در حال امدن در غرب و"جهان سرمایه داری" بود.تحولات سیاسی ایران بحران اقتصادی غرب را نجات داد..شما به جزئیات روابط سیاستهای خارجی اشاره کردید که درست هم هست ،اما در کل مباحث مهم تاریخی ،اجتماعی و..و اقتصادی بازی میکرد که ایران "انروز" با شرائط و موجودیت انروزش.. و اینده اش! نمیتوانست با منافع اینده ی سرمایه داری در ایران و خاورمیانه همخوانی داشته باشد..هرگز چنین امری ممکن نمیشد.ایران میبایست به لباس یک سیستم عقب افتاده دینی "شریعت"مجهز شود.همسطح کشورهای دیگر خاورمیانه ،در ضمن دوست عزیز شما نوشتید انزمان تشکیلات سیاسی موجود نبود!!دو سازمان سیاسی بزرگ و قدرتمند مجاهدین و چریکهای خلق..تجمعات ملیونی اینها را شما گویا بحساب نمیاورید؟؟با عث تعجب من است هموطن گرامی..نوشتید ملایان و مسجد توانستند مردم را بسیج کنند..!!این نظریه را تاریخ رد میکند اقای الهیاری زیرا چنین ارزیابی از رخدادهای سیاسی انزمان با واقعیات بسیار دور است...متاسفانه در این شرائط محدود اینتر نتی ممکن نیست ادم بتواند به بحث درست و جامعی بنشیند.وقایع تاریخی دقیقا نشان دهنده تحلیل های منطقی ست ..که در این کوتاه شرائط ممکن نیست.باری..با عرض پوزش از دخالت بنده..چند کلمه ئی درددل شاید!
۷۴۰٣٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣۹۵
|
از : نصرت تهرانی
عنوان : اقای الهیاری
هموطن گرامی اقای الهیاری ممنونم از پاسخ شما.
بنده سواد چندانی ندارم اقا،شما در اغاز نوشته اتان متذکر شدید که :
ما نیروهای "چپ و راست " نداشتیم بدلیل استبداد و در اخر متذکر شدیددر مجلس حتی دو نیروی چپ و راست وجود داشتند.این جا درست منظور شما را نفهمیدم اقا جان.
در باره تحولات سیاسی ۵۷ و جا بجائی قدرت در ایران ،بخشی از فرمایشات شما درست است در باره نقش دول خارجی و سیاست داخلی ..در ان حوادث شوم عوامل مختلفی ان سالها در سرنوشت ما و کشورمان بازی کردند که در چند خط ممکن نیست بحث شود..بسیار بسیار گستره تر از این دو خطی ست که شما متذکر شدید..شما هم مطمئنآ بدلیل محدودیت سایت نمیتوانید توضیح کامل تری بنویسید.
اقای الهیاری چنین بحث های مهم سیاسی و اجتماعی در مقدار و شرائط محدود مطبوعات اینترنتی این چنینی،ممکن نیست که مقصود و منظور روشن گردد و ادم به نتایج درستی دست یابد...در تمام تاریخ صدو پنجاه سال اخیر ایران ، عدم اتحاد و تفرقه مصیبت های سنگین جبران ناپذیری را بر مردم ایران تحمیل کرده است،فقط و فقط پراکندگی ایرانیان بقول کسروی..ایرانیان را به چنین روزگار تباهی نشانده است..پراکنده گی!
ژنرال باز نشسته فرانسوی در سال ۵۸ در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت:
اگر قدرتهای غربی بتوانند میان دو حزب مقتدر چپ"توده و چریکهای فدائی و راست " سازمان مجاهدین خلق" تفرقه ایجاد نموده و مانع اتحاد این دو شوند...تا ۵۰ سال دیگر قدرت را در ایران خواهند داشت اما..اما اگر نتوانند و این دو سازمان سیاسی پر قدرت و هوادار جوانان متحد شوند برای همیشه منافع اشان را در ایران از دست ، خواهند داد..
ما ایرانیان معمولا هر کدام اعتقادات راسخی داریم به نقطه نظراتمان و نمیخواهیم اذعان داریم که ماست ما گاهی هم میتواند ..ترش باشد و شود..ما هر کدام نسبت به دانش و تجربیاتمان در باره مسائل سیاسی و اجتماعی کشورمان و جهان ،فکر میکنیم و میبینیم..تاریخ ۱۵۰ سال اخیر کشورمان نقش دیگری از نقطه نظرات امروز ما ،میبندد و دیروز و امروز ایران را درست تر و منطقی تر در برابر ما میگسترد.
از پاسخ شما ممنونم هموطن گرامی.ن.تهرانی
۷۴۰٣۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣۹۵
|
از : اصغر الهیاری
عنوان : برای آقای نصرت تهرانی
پاسخ سئوالات جنابعالی به ترتیب:
[ جواب سئوال ۱]: وظیفه حکومت های قبل و بعداز انقلاب بود که شرائط فعالیت برای احزاب ـ چپ و راست ـ فراهم کند. ما فاقد این قبیل حکومت ها بوده ایم .فقط سرکوب و هزاران جنایت
[ جواب سئوال ۲]: هرگز ، حکومت ها سدّ اتحاد ملی بودند و اصلا دگر اندیشان را برسمیت نشناختند.
[جواب سئوال ۳] : نه ، زیرا در بار در حال مذاکره مخفی با بعضی از افراد جبهه ملی مثل دکتر بختیار و دکتر صدیقی بود و می خواست با جلب یک نفر مثل بختیار حکومت را حفظ کند و تفرقه جبهه ملی را بیشتر کرد. آمریکا و غرب نیز با خمینی و دار و دسته او از پاریس در تماس بودند و ارتش و ساواک را وادار به اعلام بی طرفی کردند و خمینی به قدرت رسید. اساسا تشکیلات و سازمان سیاسی در صحنه وجود نداشت که با هم متحد شوند. فقط خمینی و روحانیون با مساجد و تکیه ها توانستند میلیونها نفر را بسیج کنند.
سئوال آخر کمی نا مرتب : نوشتید " منظور و مقصود شما از این جمله چیست؟ در خارج کشور و نیروهای راست و چپ.. "
[جواب سئوال آخر: تجربه قبل از ۲۸ مرداد نشان می دهد که احزاب چپ و راست وجود داشتند در دولت ومجلس هم بودند. بعضی از احزاب دموکرات ، راست و میانی حتی جبهه ملی را تشکیل دادند. در تمام حکومت های پارلمانی همین طور است. ما هم توافق داریم فقط حکومت زور می گوید.
اگر بد نوشتم با پوزش.
۷۴۰٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۵
|
از : محمود فرخی
عنوان : تمدن
هموطن گرامی و جوانم،البرز با سلام
فرزندم ،از سن من هفتادو دو سه ،میگذرد ،پس اجازه بده شما را فرزندم خطاب کنم.
نوشتی "چپ"داغ دل ما را تازه کردی،کدم چپ را مقصود است؟ چپ معلم کبیر؟
چپ استالین،چپ گورباچف،چپ مرحوم کیانوری،چپ ان جوان عزیز و هوشمند که در دادگاه محمد رضا ،ان جلاد عرب که در یک روز ۷۰۰ گردن میزد را اولین کمونیست جهان دانست؟؟؟ کدام چپ را میگویی؟
صدها "چپ " داریم امروزه روز..چپ های سوسیال دمکرات های کشور سوئد،المان و کشورهای اروپائی که در دامان سرمایه داری لمیده اند؟
سندیکاهای کارگری "چپ ! را که در جلسات بانک جهانی شرکت میکنند؟
منظور از این کلمه "چپ..چیست؟
البرز گرامی جهان نیز مانند هر پدیده ئی حرکت مادی و تکامل طبیعی خود را دارد.
انسان زمانی "متمدن " میشود که طبق همان شعار "چپ " برابری،برادری و ازادی و عدالت را بر سراسر جهان بگستراند.ان زمان خانه من و تو و او دیگر وجود خارجی نخواهد داشت دوست من.تمام جهان باید در صلح و برادری و ازادی زندگی کنند.انسان وقتی متمدن است که وسائل مرگ زا،اسلحه،بمب و این گونه زشتی ها را از تن خود بزداید..شما نسل جوان باید برای یک "انترناسیونالیسم" جهانی کار کنید و مبارزه...و نه تنها برای ایران!
دل تنگی کرده بودی اغاز نامه ات..ببخش مرا ،ادم پیر که میشود خرف نیز میشود..سلام من به همه شما هموطنانم بود ،اما بد نوشتم..ببخش دوست عزیز.
در مورد اشغال..واژها و معانی سیاسی نیز سیر تکامل خود را داشته است.امروز مانند یکصد سال پیش نیست که با تانک و ارتش بر روی زمین کشوری پیاده شوند ..امروز این عمل "اشغال نیز در غالب مدرن خود عمل میشود..میتوان صحنه پردازی های کپی یک انقلاب را بکمک عوامل و جاسوسهای تربیت شده و سرمایه در کشوری ،بوجود اورد،یک جابجائی قدرت و تثبیت حکومت استبدادی بر ان کشور ۴۰ سال حکومت نمود ،این هم شکلی ست از "اشغال.امروز سرمایه داری مدرن عمل میکند.سران و مدیران دستگاه قضائیه کشوری،افراد بالای اداره جات کشوری را که عرب زاده گانی چون لاریجانی ها..شاهرودی ها و بسیاری دیگر ،در دست داشته باشند ،دیگر نمیتوان گفت مملکت دارای استقلال است.این بحث ها را نمیتوان با محدودیت های اینتر نتی بدرستی انجام داد.ممکن نیست..خلاصه هم باز درست نیست شاید مقصود بدرستی حاصل نگردد..چاره ئی هم نیست.امیدوارم مقصودم را متوجه شده باشی..فرزندم.موفق باشید همگی.فرخی.
در پایان مدیران محترم اخبار روز..ببخشید که زیاد شد..بسیار ممنون خواهم شد که محبت کنید این بار ،درج فرمائید.سپاسگذارم عزیزان
۷۴۰٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۵
|
از : peerooz
عنوان : فرهنگ عزاداری و ذکر مصیبت
ادوارد تایلور (۱۹۱۷–۱۸۳۲) فرهنگ را، مجموعه پیچیدهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه از جامعهٔ خویش فرامیگیرد تعریف میکند. ( ویکیپدیای فارسی ).
رالف لینتون فرهنگ را ترکیبی از رفتار مکت[ س]ب میداند که بوسیله اعضاء جامعه معینی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و میان افراد مشترک است. ( دانشنامه رشد ).
با این تعریف ها به گمانم یکی از مضرترین اثرات ناشی از صد ها سال سلطه تفکر شیعی در ایران, بروز فرهنگ عزاداری و ذکر مصیبت است که از زمان صفویه و از طریق " علمای " جبل عامل به ایران راه یافته است. تظاهرات این فرهنگ امروزه رواج مداحان در جامعه مذهبی, و رواج ذکر مصیبت " انقلاب " در جوامع غیر مذهبی ست که مقاله حاضر و کامنت ها و هزاران مقاله مشابه دیگر موید این گمان میباشد. یعنی " تا بخواهی برایت گریه میکنم اما از چیز دیگری خبری نیست".
دوران مرثیه خوانی به پایان رسیده و اکنون دوران حمایت های قدمی و قلمی از تلاش های هموطنان دربند است که حتی به خاشاک " انتخابات قلابی " برای نجات خود می آویزند.
ضمنا, با تشکر از پاسخ جناب الهیاری و تائید فرمایش ایشان که شرکت ۵۰ در صدی انتخابات اخیر قدمی مثبت در این راه است.
۷۴۰٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : کشورمان تحتِ سلطه ی فرهنگی استبدادیست...
با سلام خدمت هموطن گرامی آقای محمود فرخی،
ضمن همرأیی با شما که؛ «ما بیشتر به کلی گوئی عادت داریم، و غالبا نیز با همین شیوه مینویسیم.» میخواهم بگویم علتِ اصلی این عادت در این است، که "ما" گرایشی به صحبت مستقیم با یکدیگر نداریم. و درست به همین علت است، که شما نیز، با اینکه نقدِ بجا و شایسته ات خطابِ به "البرز" است، مطلبت را با عنوان "با سلام خدمت هموطنان گرامی" می آغازی.
مقوله "مردمان ایران " و " نیروهای مختلف ایشان" شامل شما، خودم و همه ی اقشار و گروههای کشور است، چرا که فراگیرترین خواستها و مشترکاتی چون، مشکلات محیط زیست، آب، بیکاری، اعتیاد، جوانان، زنان، قومی و.... که در اثر سیاستهای نابخردانه ی ج.ا. رو به وخامت گذاشته، دامنگیر زندگی همه ی آحاد کشور است، و همه موظفند در حل این مشکلات اندیشه و یاری رسانند.
و ضمن همرأیی با شما، خطاب به خودم و همه ی نیروهای مختلف اپوزیسیون می گویم؛ «...در ازادی ان محیط [خارج از کشور]چرا اتحاد ندارید عزیزان؟؟...».
چرا و به چه علت نمیتوانیم زیر سقف "فراگیرترین خواستها و مشترکات" متحداً برای بهروزی کشور فعالیت کنیم.
در ادامه ی نقدت می پرسی؛ «...کدام نیروها؟ چپ؟ راست؟ راست افراطی و چپ افراطی؟ مگر تا پاک نشدن استبداد از صحنه زندگانی ملت ایرانی میتوان مبارزه ئی ،مشترک را تهیه دید؟...»
مثلی است معروف که می گوید؛ "سنگ بزرگ علامت نزدن است"، من وقتی در نشریه ی چپی چون اخبارروز مینویسم، در وحله ی اول خطابم به چپ ایران بصورت عام، و در وحله ی دوم خطابم به جنبش فدایی بصورت خاص است، که در طی دهه ی اخیر خود را با "سنگ بزرگی" به نام پروژه ی وحدت مشغول داشته است. اگر در طی دهه ی گذشته بجای تمرکز بر بحثهای عقیدتی جهت رسیدن به وحدت موعود، تلاشها صرف اتحاد بر سر "فراگیرترین خواستها و مشترکات" شده بود، احتمالا امروز سقف مشترکی برای همه ی نیروهایِ مستقل جنبش فدایی و یا شاید مجموع چپ ایران موجود بود.
نمیدانم جز از راه اتحاد بر سر برنامه ای مشخص و روشن پیرامون "فراگیرترین خواستها و مشترکات" چگونه و از چه راهی میخواهی به مقصودت «... برچیدن سفره اشغالگران کشور. پاک کردن کشور از بیگانگان و خدمت گذاران داخلی اشان...» برسی.
و اصولاً مقصودت از اشغالگر را نمی فهمم. کشورمان در اشغال کسی نیست، کشورمان تحتِ سلطه ی فرهنگی استبدادیست. و این فرهنگ دست از گریبان کشورمان برنخواهد کشید، مگر آنکه همه ی نیروهای سیاسی آن بر سر "فراگیرترین خواستها و مشترکات" به تفاهم رسیده، و برای یکدیگر حق فعالیت و تلاش قائل شوند
۷۴۰٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۵
|