از : امیر ایرانی
عنوان : رواج فرهنگ بی معنی شهید پروری
جناب "یک خواننده" در نظری دانش افزایانه آنهم؛ بقصد دانش افزاییِ نظردهندگانی ناآگاه، مطالبی را متذکر می گردد. که بایدگفت: ای پدر، ای مادر ، ای برادر، ای خواهر،....... بر خورد با مطلب سرکار خانم رقیه رضائی می تواند از دو منظر :۱)نامفهوم بودن یک قسمت اساسی آن متن باشد!که البته ممکن است درک نکردن آن ناشی از؛ نم کشیدن سواد نداشتهء خوانندهء نوشتار باشد، یا خیر؛ناشی از بی دقتی نوشتارنویس باشد!. که با توضیحات جنابعالی که یک خواننده تیز هوشی بنظر می آید باید گفت: عمل شما! پاسخی همانند عمل جناب محمودی را خواهد داشت ؛که درنظری تحت عنوان «هرمنوتیک بداد می رسد» در همین قسمت ارائه گردیده است. ۲) منظر دیگر آنست که یکی از نظر دهندگان ارجمند به ان اشاره کرده است که می توان آنرا بگونه ای دیگر نیز مطرح کرد که آنهم می شود این موضوع: رواج فرهنگ شهادت یعنی" بی ارزش دانستن جان انسان!" آنکه این فرهنگ را رواج می دهد یک سوء استفاد کننده از جان دیگران، آنهم؛برای پیشبرد مسائل رویاپردازانه اش می باشد این نکته مهم را نمی توان نادیده گرفت و براحتی از کنار آن گذشت!. اما ظاهراً شما نیز شیفته این فرهنگ شهادت پروری هستید اما خود را در پشت عناوینی مانند یک خوانند یا دو خواننده و.......پنهان کرده اید. " مرگ خوب است اما برای همسایه" .:::::::::: توجه: دفاع و ایستادگی در مقابل زورگویان و انتخاب روش های مناسب چیزی جدا از رواج دهندگیِ فرهنگ شهادت است!.
۷۰٣۰۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ شهريور ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : ضمنِ قدردانی از شرکت شما در بحث
خواننده گرامی، ضمنِ قدردانی از شرکت شما در بحث، باید بگویم، به کسی "گیر" نداده ام. برای بازتر شدنِ جمله موردِ بحث سئوالی مطرح کردم.
اگر مقصدت از باز کردنِ پای زنده یاد شاملو به بحث، اثبات این نکته است، که وارطان نه برای مردن، بل برای زندگی جنگید، و مرگ را بر او تحمیل کردند، چون سر آشتی با خطا، ارتجاع و استبداد را نداشت، شما و من نه تنها به یکدیگر "گیر" نداده ایم، بل کنار هم، بر علیه استبداد و ارتجاع ایستاده ایم.
اما اگر مقصدت این باشد، که به من تفهیم کنی، که وارطان، سعید سلطانپور، ستار بهشتی و شاهرخ زمانی به عشقِ مُردن و برای رسیدن به مُردن، قدم در راه مبارزه نهادند، چنین توجیه و استدلالی از نظر من مردود و رفوزه است.
۷۰۲۹۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ شهريور ۱٣۹۴
|
از : یک خواننده
عنوان : به چی گیر دادید؟
آقایان! عبارتی که نویسنده نوشته هیچ پیچیده یا نادرست نیست. فقط شاید کمی با عادتهای ذهنی شما ناهمخوان باشد. نوشته:
"انسان هایی که بودن را بهتر از نبود شدن نمی دانند".
انسانهایی که بودن را بهتر از نبود شدن نمیدانند، لزوما قرار نیست نبودن را ازبودن بیشتر دوست داشته باشند.
این عبارت اشارهای به شعر نازلی (وارطان) شاملو دارد. مگر وقتی شاملو از زبان دیگران به کنایه به وارطان میگوید: "وارطان سخن بگو! بودن به از نبود" و در ادامه نشان میدهد که وارطان به این پیشنهاد عمل نکرد و ستاره بود، آیا یعنی به نظر شاملو نبودن از بودن بهتره و وارطان به خاطر مردن و مرگ جنگید و مبارزه کرد؟
خیلی ساده. وارطان حاضر نشد به هر قیمتی زنده باشه. پس برعکس صدای خطابدهنده در شعر شاملو که میگفت "بودن به از نبود"، وارطان معتقد بود: همیشه این طور نیست که بودن بهتر از نبود شدن باشه.
پس وارطان انسانی بود که بودن رو بهتر از نبود شدن نمیدانست.
به همین سادگی.
۷۰۲۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : مستبدین قدرتِ فهمِ زیبائی های آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی را ندارند،
آقای محمودی گرامی، ممنونم از اینکه سخن خانم رضایی را به صورتِ "یعنی زنده بودن بدون مقاومت را نمی پذیرند و در راه رهایی حاضرند جان دهند" باز نویسی کرده ای.
بی آنکه بخواهم نظر شما و خانم رضایی را، در این باره رد یا قبول کنم، تصور می کنم، کسانی چون زنده یادان سعید سلطانپور، ستار بهشتی، شاهرخ زمانی و...، برای مردن به صفِ مبارزانِ راه آزادی نپیوستند. آنها رضایتی برای مرگ نداشتند، چرا که برای زندگی مبارزه می کردند، زندگیی بهتر و بدور از اختناق و استبداد.
و از جایی که مستبدین قدرتِ فهمِ زیبائی های آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی را ندارند، با تحمیل مرگ و حذفِ فیزیکی به هوادارانِ راه آزادی، قصدِ استمرار استبداد دارند
۷۰۲۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۴
|
از : امیر ایرانی
عنوان : هرمنوتیک بداد می رسد
وقتی نوشتار سرکار خانم رقیه رضائی مطالعه گردید؛ اینجانب مانند متوجه نشدگان ارجمند دیگر حل معمای «.....بودن را بهتر از نبود شدن نمی دانند.....» برایم دشوار گردید .بطوریکه آنر ناشی از این دانستم؛ که سوادِ نداشته ام نم کشیده است وبی خود برای فهمیدن نباید زور زد چون نفهمیدن حاصل خواهد شد . که دراین بین جناب محمودی رمزگشای مسئله گردید و هرمنوتیکی آنرا حل کرد و آنرا معنی کرد و چنان آنرا معنی کرد که سرکار خانم رضائی قطعاً از تعجب انگشت به دهان خواهد گرفت: چطور این جناب محمودی همان چیزی که در ذهن من بوده آورده اما خودم اشتباهی چیز دیگری نوشته ام؟! این روش جناب محمودی را باید از معجزات هرمنوتیکی دانست.
۷۰۲۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۴
|
از : جلیل محمودی
عنوان : کوتاه و آموزنده و پرمحتوا است
مطلب پر محتوا و فکرشده و عمیقی است.شما به درستی گوشه ای از ویژگی پیشرو و سجایای مبارزاتی زنده یاد رفیق شاهرخ زمانی را بیان نمودید.
بار دیگر با این عبارت عمیق شما را بیان کرد:
در حالیکه هسته های مقاومت روز به روز در درون انسان هایی که بودن را بهتر از نبود شدن نمی دانند ((یعنی زنده بودن بدون مقاومت را نمی پذیرند و در راه رهایی حاضرند جان دهند))، بزرگتر و قوی تر می شود. روزی، این هسته های کوچک مقاومت با به هم پیوستن، شکوه مقاومت را به همگان نشان خواهند داد.
۷۰۲٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : برخی از جملاتِ نوشتار...
خانم رضایی گرامی، مطلب خوب و قابل توجهی در باره تأثیراتِ مرگ زنده یاد شاهرخ زمانی نوشته ای. اما باید اقرار کنم، که برخی از جملاتِ نوشتارت به گونه ای است، که از آنها معانی متضادی درک می شود. به عنوان نمونه، مفهوم این جمله شما را، که می گوید؛ «...انسان هایی که بودن را بهتر از نبود شدن نمی دانند...» را درک نمی کنم.
۷۰۲۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۴
|